20.08.2012

بنی صدر: بنابر گزارش محرمانه مجمع تشخیص مصلحت، ایران در حال فرو رفتن در “باتلاق” است!

سایت بنی‌صدر: عصر جدید: مسئله آذربایجان یک فاجعه ملی بود، ولی رفتار حاکمان در برابر آن را باید فاجعه بزرگتری بحساب آورد، دلیل این رفتار غیرمسئولانه و ضدملی حکومت را چه می دانید؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

بنی صدر: اول از همه تسلیت به مردم ایران، خصوصا مردم آذربایجان که کسانی از آنها در این زلزله جان باختند، بسیاری زخمی شدند و بر اثر ویرانی زندگی خود را از دست داده اند. اما امید من همواره این بود و هست که همبستگی ملی بمناسبت فاجعه بروز نکند و اظهار نشود، بلکه در شادی، آزادی، استقلال و حقوقمندی بروز و ظهور کند، اما با اینکه در چنین فرصتی این همبستگی ملی اظهار شده است، جای بسی خوشحالی و امید برای حال و اینده ایران است. این همبستگی در برابر این رژیم گویایی بسیاری دارد، از جمله گویای این واقعیت است که مردم ایران در همان حال که فرصت را برای ابراز همبستگی مغتنم می شمرند،

عدم اعتماد خود را هم نسبت به رژیم اظهار می کنند، امری که در دوران رژیم شاه نیز مشاهده شد و در ایام نزدیک به انقلاب ایران، همبستگی و بی اعتمادی هماهنگ و همزمان شدند.

شما می پرسید چرا رژیم این رفتار را داشته است؟ تا یکروز بعد زلزله خبرش را اعلان نکردند، بعد که خبر در همه جای دنیا انتشار پیدا کرد، تبلیغ گسترده ای را شروع کردند که ما همه کار کردیم، نیاز به جایی هم نداریم و از هفته آینده بازسازی را شروع می کنیم و …اما اینها دیر بود. اینکه رژیم بخاطر بودن در حالت فلج و ناتوانی نمی تواند بموقع عمل کند علت هست، اما عامل بزرگتر این بود که موفقیت ورزشکاران ایران در المپیک لندن، حالت شعف و انبساط و همبستگی در سطح ملی بوجود آورد، اگر رژیم به افکار عمومی و مردم ایران اعتنایی داشت و برای آنها حقی قائل بود و از اظهار همبستگی نمی ترسید، ای بسا می توانست همبستگی بخاطر پیروزی و همبستگی برای کمک به زلزله زدگان را باهم همزمان بکند که شکوهی پراهمیت پیدا می کرد که از لحاظ خود مردم ایران و بین المللی اهمیت داشت بخصوص در این وضیعت که ایران در تحریم اقتصادی و در خطر جنگ است، رژیم هم که ضد مردم و متخصص فرصت سوزی است این فرصت را به زیان خود سوزاند. با اینحال همبستگی ملی در هر دو مورد ابراز شد که پر از امید و نوید برای امروز و فردای ایران است، ایرانی ها می بینند که اگر دلها را به هم راه دهند و همدل بشوند، می توانند استقلال و آزادی و دولت حقوقمدار متکی به حاکمیت ملت بوجود آورند.

رژیم مشکلات دیگری هم دارد، واقعیتهای دیگری هم به ما می گویند که چرا این رژیم ناتوان است. پیش از آنکه به این واقعیتها بپردازم، بمناسبت اینکه فردا 28 مرداد است یکی از درسهای 28 مرداد را کوتاه و مختصر به هموطنان عزیز خاطر نشان می کنم و آن درس اینستکه؛ آنهایی که در کودتا بر ضد انقلاب مشروطه شرکت کردند، همانها هستند که در کودتا بر ضد نهضت ملی ایران 28 مرداد 1332 شرکت کردند و همانها هستند که در کودتای خرداد 60 شرکت کردند. هرگاه ایرانیان از خود بپرسند، چه سبب شد که گروهبندی های سیاسی – نظامی ای توانستند سه نوبت، سه جنبش آنها را ناکام بگذارند، این سئوال به آنها خیلی چیزها می آموخت، از جمله می آموخت که گذشته مهم است، نمی شود بر گذشته چشم پوشید و گفت که “گذشته گذشت، فکر امروز و فردا کنیم”، گذشته شما را رها نمی کند. این سه کودتا به شما می گوید که شما گذشته را رها می کنید اما گذشته شما را رها نمی کند مگر اینکه گذشته را نقد کنید. اگر آن عواملی که سبب شدند انقلاب مشروطه ناکام شوند، درست شناسایی شده بودند، کودتای 28 مرداد روی نمی داد و اگر در فرصت بعد از کودتای 28 مرداد شناخته و خنثی شده بودند کودتای خرداد 60 رخ نمی داد.

به نامه‌ای که روزنامه ایران آنرا انتشار داده است، می پردازم، این نامه می‌گوید که سه وزیر پیشین و یک رئیس پیشین برنامه و بودجه حکومت آقای احمدی نژاد این نامه را امضاء کرده اند و مخاطب نامه هم یک مقام عالیرتبه نظام بوده است. بالاتر از رئیس جمهور آقای رهبر است، پس نامه خطاب به او بوده است. نامه می‌گوید که اگر احمدی نژاد یک سال دیگر هم ریاست جمهوری را تصدی بکند، چیزی از ایران نمی‌ماند پس باید از ایشان سلب اختیار بشود و هیئتی، این قوه اجرایی را تصدی بکند. بعد از انتشار این خبر، امضاء کنندگان گفته‌اند که ما چنین نامه‌ای را امضاء نکرده ایم و این نامه خیالی است اما سایت بازتاب احتمال می‌دهد که هم این نامه صحیح باشد و هم اینکه احتمال قوی داشته است که این پیشنهاد از سوی خامنه ای باشد پذیرفته بشود پس وضعیت رژیم بیشتر از این بهم ریخته است که آدمی از بیرون مشاهده می‌کند حتی اگر دائم در جستجوی شناختن وضعیت درون رژیم هم باشد. با این حال، فرض می‌کنیم که این نامه خیالی است، البته یاداور شوم که قبل از این نامه خیالی!، ۹ نماینده مجلس هم نامه‌ای انتشار داده بودند که وضعیت اقتصاد ایران بسیار خراب است و بهتر است که تصدی امر اقتصادی ایران به جمعی واگذار بشود که بتوانند آنرا از سقوط قطعی حفظ بکند، پس یک نامه نبوده است و دو نامه بوده است! محسن رضایی صاحب سایت بازتاب، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است و بنابر اطلاعی که به من رسیده است گفتگوهای محرمانه مجمع تشخیص مصلحت در اینباره که “ایران درحال فرورفتن در باتلاق است و قبل از اینکه غرق بشود باید فکری کرد”، لو رفته است! بدین جهت بازتاب احتمال می‌دهد که آن پیشنهاد می‌توانسته است از سوی آن مقام عالی رتبه نظام که آقای خامنه ای باشد، پذیرفته بشود. اینکه در مجمع تشخیص مصلحت گفته شده است که ایران در حال فرو رفتن در باتلاق است، یک واقعیت است. ای کاش هموطنان ما کمی به فکر وطن و سرنوشت خودشان بودند.

واقعیت دوم اینستکه رابطه بین آقای رهبر و آقای احمدی نژاد باید خیلی وخیم شده باشد که چنین نامه‌ای محل پیدا کند ولو خیالی! اگر این رابطه خوب بود روزنامه ایران که روزنامه رسمی کشور هم هست، به خودش جرأت نمی داد که یک نامه خیالی بسازد و آنرا منتشر کند! پس این نامه تشدید اختلاف بین رهبر و احمدی نژاد را بازتاب می دهد.

واقعیت سومی که این نامه آشکار می‌کند و نامه آن ۹ نماینده هم می‌گوید و مجمع تشخیص مصلحت هم همان را می‌گوید، اینستکه نه تنها اقتصاد کشور از دست رفته است بلکه اداره امور سیاست، فرهنگ و اجتماع مختل است و اگر این شیوه اداره ادامه پیدا کند کار به جایی می‌رسد که این وضعیت دیگر قابل تدارک نخواهد شد.

واقعیت چهارم که این نامه فرضا خیالی! آشکار می‌کند اینستکه طرفداران رهبر و احمدی نژاد هم با هم جنگ مغلوبه دارند، اگر این جنگ مغلوبه نبود، نمی‌شد گفت که چهار وزیر سابق با اسم و رسمشان یعنی آقایان متکی و پورمحمدی و دو نفر دیگر به رهبر نامه نوشته‌اند که اختیارات آقای احمدی نژاد را از او بگیرید. اما علایم دیگری نیز وجود دارد که نشان می‌دهد که این برخوردها شدید است، خود آقای احمدی نژاد می‌گوید چون بنا بر سکوت دارم، نمی‌خواهم بگویم که چه کسانی وضعیت اقتصاد کشور را به این روز انداخته اند اما آقای جوانفکر رئیس خبرگزاری رسمی ایران و در نتیجه روزنامه ایران، در مصاحبه با ابتکار در 21 مرداد نود و یک می‌گوید که:

«آ‌نها(مخالفین احمدی نژاد) دیدند که قانون هدفمندی با مدیریت خوب رئیس جمهور به اهداف خود نزدیک می‌شود لذا تمام توان خود را بکار گرفتند تا کشور را با یک شک اقتصادی مواجه سازند. دستهای خیانتکار فعال شدند تا با زد و بندهای پیدا و پنهان که صورت گرفت میلیاردها دلار از اندوختهای کشور به دست کسانی افتاد که خود را برای ضربه زدن به دولت آماده کرده بودند. اینگونه اقدامات در داخل کشور با موج سنگین تخریب سیاسی و رسانایی دولت و همکاران رئیس جمهور همراه بود با تحریمها و تحدیدهای آمریکا و انگلیس علیه ملت ایران همزمان شده است و این همزمانی امری اتفاقی نیست بلکه از نوعی هماهنگی میان مخالفان عنود رئیس جمهور و دولت وی با دشمنان ملت ایران حکایت می‌کند.»

این سؤال از آقای جوانفکر پیش می آید که میلیاردهای دلارهای ذخایر و اندوخته های کشور چگونه به دست کسانی افتاده که اینها همدست آمریکا و انگلیس هستند و ضربه به اقتصاد وارد می‌کنند، آنهم همچین ضربه مرگباری؟ اینها چه کسانی هستند؟ ای‌ها افراد عادی که نیستند! از اندوخته های ملی، سخن می گویید، یعنی پولهایی که در اختیار دولت است، اینها چه کسانی هستند که پولهای در اختیار دولت را از اختیارش خارج کردند و در همدستی با آمریکا و انگلیس بر ضد اقتصاد ایران بکار بردند؟ مردم ایران! از این جمله‌ ها آسان عبور نکنید، از خودتان بپرسید که چگونه رژیمی دارید که تبلیغاتچی یک طرف یعنی طرف آقای احمدی نژاد می‌گوید که طرف دیگر میلیاردها دلار سرمایه ملی را بر ضد شما(مردم) در سود آمریکا و انگلیس صرف کرده برای اینکه اقتصاد شما را به این روز بیندازد که انداخته است. شما مردم تماشاچی هستید؟ صد افسوس. آدمی اگر خون گریه کند ولله کم است! آخر مگر می‌شود یک همچین چیزی؟ این آدم یا راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید، اگر دروغ می‌گوید چطور چینن آدمی مسئول خبرگزاری کشور و مسئول تبلیغات آقای رئیس جمهور و حکومت او است؟ اما اگر راست می‌گوید پس اینها چه کسانی هستند؟ اما همه اینها دروغ نیست، برای اینکه ما می‌دانیم که کشور در بحران اقتصادی شدید است و حکومت نمی‌تواند پرداختهای عادی خود را انجام بدهد، پول شرکتهایی پیمانکاری که با آنها قردارد بسته است را نمی‌تواند بدهد. می‌گویند این ساختمانهایی(خانه سازی ها) که ساختند، نیمه تمام مانده اند و در معرض تخریب است، پولشان را ندارند بدهند. حقوق و مزایا و اضافات کارکنان خود را که باید بپردازد، ندارند و نمی‌توانند بدهند. مرحله دوم یارانه ها هم که متوقف شده است.

واقعیت پنچم؛ توجه بکنید در این دعوا بین دوطرف، هر دو طرف مدعی هستند که اصولگرا هستند اما هیچکدامشان، استمدادی از اصلاح طلب و میانه رو و محافظه کار سنتی و … نمی کنند، بعکس، در همین دعواها وزیر کشور اعلام می‌کند که حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و اصلاح طلبانی که در فتنه دست داشته‌اند حق ندارند در انتخابات آینده شرکت کنند! و این امر واقع برای آنهایی که یک پایشان درون رژیم و دیگری بیرون رژیم است و می‌گویند راه حل فقط یکی است، انهم در درون رژیم و اصلاحات! پیام دارد: شما را از درون رژیم بیرون کردند! با وجود دعواهای سختی که بین خودشان است و وضعیتی که در کنفرانس مکه با آن روبرو شدند و فردا هم در کنفرانس غیر متعهدها در تهران با آن روبرو خواهند شد، هیچ خیال ندارند که به شما کمترین امکان نفس کشیدن سیاسی بدهند!

واقعیت ششم؛ این نامه فرضا خیالی! چه وقت منتشر می‌شود؟ وقتی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران البته قلابی! برای شرکت در کنفرانس کشورهای اسلامی رهسپار مکه می‌شود. احمدی نژاد در آن کنفرانس اولاً تحقیر می‌شود، ثانیاً در حضورش، عضویت رفیق شفیق آقای خامنه ای یعنی بشار اسد و رژیمش از کنفراس معلق می‌شود و احمدی نژاد هم دم نمی‌زند، برای اینکه نگران بودند که اگر دم بزنند، پنجاه کشور عضو کنفرانس اسلامی ممکن است که به کنفرانس غیرمتعدها در تهران نیایند و کنفرانس تهران هم مثل کنفراسی بشود که برای سوریه تشکیل دادند یا حتی بدتر! واقعیت مهم اینستکه کنفراس مکه نمایشگاه انزاوی رژیم در سطح کشورهای اسلامی شد. کنفراس غیر متعهدها در تهران می‌ماند که شب و روز برایش تبلیغ می‌کنند. از حالا هم می‌گویند که پنج روز تهران را تعطیل می کنند. بیچاره ها! خود کوچک کردن هم حدی دارد! اینهمه کنفراس در دنیا تشکیل می‌شود، کجای دنیا برای کنفرانس پایتخت را پنج روز تعطیل می‌کنند؟ با همه اینها از هم ‌اکنون معلوم است که رژیم در کنفراسی که در تهران تشکیل می‌شود منزوی است، برای اینکه پنجاه تا از این کشورها(غیر ایران) خط و ربط خود را در مکه نشان دادند، بقیه هم که شرکت می‌کنند از کشورهایی هستند که با آمریکا و اروپا روابط دارند، نمی ‌آیند همه اینها را قربانی کنند و بگویند که زنده باد آقای خامنه ای! کنفراس مکه پیشاپیش اعلام کرد که ایران در کنفراس غیر متعهدها همچنان منزوی خواهد ماند.

واقعیت هفتم؛ دادستان تهران اعلام کرد که 120 زندانی سیاسی (بقول آنها امنیتی) را آزاد کردند که بینشان آدمی که عضو سازمان سیاسی باشد، سرشناس باشد مشاهده نمی‌شود. در همین زمان که اینکار را کرده است واواک، فعالان سیاسی ای که به نظرش ممکن است اقدامی بکنند را احضار کرده است که اگر نفس بکشید نفس شما را خواهم چید. رژیم با این کار بمناسبت کنفرانس تهران می خواهد طوری نمایش بدهد که اختیار اوضاع کاملاً در دستم است و حتی۱۲۰ تن از مخالفین خود را آزاد کردم و فضا باز است! ولی در همان حال که این ادعا را می‌کند فضا را بیشتر از اینکه هست می بندد و انتشار نامه این عمل رژیم را لو می دهد، به لحاظ اینک وقتی بر رئیس جمهور کشوری که یکسال از ریاست جمهوری او مانده است، فضا را می‌خواهند ببندند، برای مخالف رژیم می‌خواهند باز بکنند؟

واقعیت دیگری را هم بگویم و بحث را تمام کنیم. واقعیت هشتم؛ شما نامزدهای گوناگونی را برای ریاست جمهوری می‌بینید؛ روزنامه ایران می گوید اینهایی که این نامه را امضا کردند، نامزد ریاست جمهوری هستند و برای خودشان دارند زمینه می سازند. یکی آقای ناطق نوری را نامزد می‌کند و می‌گوید که اگر او بیاید اصلاح طلبان و اصولگرایان با او موافقند! آقای ولایتی در واشنگتن ستاد انتخاباتی تشکیل می‌دهد! آقای لاریجانی در بازدید از مناطق زلزله زده مسابقه می‌گذارد می‌کند که من هم هستم! دیگری هم می گوید که اگر آقای قالیباف نامزد بشود همه راضی می‌شوند! این نامه، این بلبشو را هم به شما ایرانیان گزارش می کند، اینها واقعیتهای عیان هستند، تکانی به خودتان بدهید کشورتان را از دست اینها بیرون بیاورید تا از تحریم و تهدید به جنگ و رژیمی در دنیا که مایه خفت است، راحت ‌شوید.

روز بر شما و شنوندگان شما خوش

گفتگو با رادیو عصرجدید در 27 مرداد 1391

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates