09.09.2012

تمامیت ارضی ایران بحث و مجادله ندارد!

الاهه بقراط: تمامیت ارضی ایران بحث و مجادله ندارد! نه تنها وجود سرکوب و تبعیض بلکه حذف آنها نیز نه از «تعلق» قومی، نژادی و یا مذهبی و جنسی بلکه از ساختار سیاسی و فرهنگی ناشی می‌شود! با تبلیغ نمی‌توان این حقیقت را به یک عامل اکتسابی مانند «زبان» که هر کسی می‌تواند آن را بیاموزد یا فراموش‌ کند، کاهش داد. مدافعان تمامیت ارضی ایران نیز نه «فارس»ها بلکه همه اقوام ایرانی به مثابه یک ملت هستند که در سراسر کشور پراکنده‌اند. در مقابل، تأکید بر «نژاد آریایی» نیز نوع دیگری از قوم‌گرایی و در عمل، آن روی سکه «امت اسلامی» است!

◊ اتحاد ملّی بدون خودآگاهی ملّی ممکن نیست نمی‌توان دم از وضعیت خطیر ایران و اتحاد عمل و گرد هم آمدن بیشترین نیروهای مدافع دمکراسی زد ولی در عمل هر تلاشی را به یک بهانه‌ای رد کرد، مگر آنکه دیگران به «من» گردن بنهند! این «منِ» خودآگاه نیست که در کار است، بلکه «منِ» خودشیفته است. همان «من» که تنها با «وحدت کلمه» می‌توانست ارضاء شود و خودآگاهی فردی و ملّی را در میان آن همه کلمه که در وحدت شوم خود به یک کلمه کاهش یافته بودند، به شدت پس می‌زد.

◊ جمهوری اسلامی علیه جمهوری اسلامی در جنگ مافیایی درون حکومت ایران، مجموعه‌ای عمل می‌کند که در بقچه اعتقادات مذهبی و اسلامی بسته شده است. بقچه را که بگشایید، محتوای واقعی‌اش هویدا می‌گردد: شهرت، ثروت و قدرت! آگاهی یافتن به این مجموعه و تحولی که پیامد آن است، بسته به موقعیت فرد در نظام، تفاوت می‌کند. گاهی واقعا به آزادی‌خواهی می‌انجامد اما این تجربه نیز وجود دارد که بسیاری از افراطیون ایدئولوژیک که دچار تحول می‌شوند، در نقطه مقابل اعتقادات پیشین خود قرار می‌گیرند: در یک نقطه افراطی دیگر!

◊ تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی پایان ندارد آنچه زیر عنوان «تهاجم فرهنگی غرب» تبلیغ می‌شود در واقع تمایل جامعه به فرهنگی است که در آن آزادی‌های فردی و اجتماعی مورد احترام است. حال آنکه تهاجم فرهنگی واقعی از سوی جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد که مهم‌ترین هدف آن، زنان و کودکان هستند. هر چقدر بهشت زیر پای «مادر» اسلام‌گرایان گسترده است، به همان اندازه جهنم برای همان مادر به عنوان «زن» دهان باز کرده است! تبلیغ افزایش جمعیت بخشی از همین تهاجم فرهنگی است آن هم در حالی که هر نوزادی که به دنیا می‌آید به دلیل تمایل طبیعی به آزادی، پیشاپیش یک مخالف بالقوه است!

◊ این بار کمربند سبز به دور خطر سیاه! امروز غرب پیشاپیش با اسلام‌گرایانی که در «بهار عربی» به قدرت می‌رسند به توافق رسیده است. غرب با اطرافیان خمینی نیز به توافق رسیده بود ولی اشتباه‌ هر دو طرف این بود که خودِ خمینی را به حساب نیاوردند. آنها یک بار با توهم کمربند سبز، ارتجاع سیاه را به ایران تحمیل کردند و تاوانش را چهار نسل از ایرانیان هنوز پس می‌دهند. حال آیا با کشیدن کمربند سبز کمرنگ به دور خطر سیاه می‌توان به یک «جمهوری‌ اسلامی» دوست غرب در ایران رسید و آن را واداشت که دنباله‌رو «بهار عربی» شود و نقش دین در حکومت را یک بار دیگر تجربه کند؟!

◊ وطن فروشی به معنی واقعی! حکومت دینی در ایران با در اختیار قراردادن بهترین زمین‌های کشور به تاجران خارجی به روند «جهانی شدن» پیوست، اما در مسیر برعکس: جهانی شدن، توانمندی ملی را بر اساس استفاده از منابع ارزان کشورهای دیگر افزایش می‌دهد، حال آنکه جمهوری اسلامی با حراج منابع ایران، بر توانمندی ملی کشورهای دیگر می‌افزاید! این نظام نالایق و منحط، به مثابه عقلِ نارسِ جامعه ایران، با مسخِ خبری جامعه و ادامه هرزگی‌های اقتصادی، کشور را بیش از پیش به سوی فروپاشی و نابودی همه جانبه می‌راند.

◊ شما زمامداران و طرفداران اصلاح نظام! و شما طرفداران تغییر و دمکراسی!

اگر واقعا به فکر مردم و کشور هستید، نگذارید… در موقعیتی مانند سوریه امروز هر کس در کدام سو خواهد ایستاد؟! آیا بهتر نیست این سو را پیش از آن که ایران به موقعیتی مشابه دچار شود، تعیین کرد تا شاید از آن پیشگیری نمود؟! کسانی که «استدلال» می‌کنند که نمی‌خواهند «اشتباه 57» را تکرار کنند، اتفاقا در حال تکرار همان اشتباه هستند. اشتباه 57 نه مبارزه و فشار آوردن به رژیم شاه برای آزادی و امنیت سیاسی و رفاه بیشتر بلکه در فریبی بود که مردم و روشنفکران از روحانیون و مذهبی‌های قدرت طلب خوردند! امروز آنان در عمل بر ادامه همان فریب اصرار می‌ورزند ولی سراب از اینکه هست، سراب‌تر نمی‌شود!

◊ سال 57 هم بوی کباب می آمد ولی… برخی از تازه‌ به دوران رسیده‌های اقتصادی اتفاقا سیاسی‌های پیشین، اعم از چپ و ملی و مذهبی، هستند. همین‌ها نیروی قابل اتکای آخوندهایی مانند رفسنجانی و خاتمی در داخل و خارج کشورند و اینک نیز قرار است برای مقابله با نیروهای دمکراسی‌خواه ایران که با کمترین امکانات جهت یک اتحاد فراگیر و تشکیل یک شورای ملی مبارزه می‌کنند، به میدان بیایند. داستان تکرار می‌شود، در همان شرایط و با همان آدم‌ها! باز هم بوی کباب «اصلاح» می‌آید و تنور ریاست جمهوری 92! ولی این بار دیگر دو راه بیشتر وجود ندارد…

◊ جنایات رژیم و مکافاتِ مردم مشکل ایران، جمهوری اسلامی است و مشکل جمهوری اسلامی، خودش! خودش است که بر انواع جدیدی از اقلیت‌ها افزوده است: نوکیشان مسیحی! بی‌دینان! مسلمانان سابق! زرتشتی‌های جدید! صبوری و تحمل در برابر رنج، وقتی انباشته می‌شود، به خودی خود، موقعیت تازه‌ای می‌آفریند. در تنظیم رابطه بین جنایت و جنایتکار، اگر قرار باشد مکافاتش را دیگران پس بدهند، به معنای پذیرفتن و روا داشتن یک جنایت دیگر است! و ایرانیان مکافاتِ جنایات رژیم را پس می‌دهند.

◊ ایستادگی و اتحاد برای آزادی، آزادی دیگران! با وجود تفاوت در میزان مسؤولیت‌ها یک سرنوشت مشترک به دست همگان رقم می‌خورد. رژیم گذشته سرنوشت‌اش در یک مسؤولیت دوجانبه به همان اندازه با ملت ایران به صورت مشترک رقم خورد، که رژیم کنونی سرنوشت‌اش در حال رقم خوردن است. راه ایران به سوی آزادی و رفاه با رفتن شاه گشوده نشد، راه «قدس» نیز از کربلا نگذشت، ولی ظاهرا راه پر پیچ و خم تهران از کابل و بغداد و طرابلس و تونس و قاهره و دمشق می‌گذرد! آن هم به بهای تجربه‌ای دردناک و خونین که ایرانیان در اختیار این کشورها نهادند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates