13.09.2012

هادی غفاری کیست؟


به بهانه ی میهمان “صندلی سبز” سرای اهل قلم(هادی غفاری)،مطلب زیر را نگاشته ام.نام هادی غفاری همیشه آمیخته با قتل ناجوانمرادانه ی امیرعباس هویدا نخست وزیر مخلوع پهلوی آخر است.هادی غَفّاری نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی بود و در انتخابات مجلس چهارم، پنجم و هفتم رد صلاحیت شد.

مدتها قبل او را می شناختم،شاید یک سالی می دیدمش و گاهی می نشستیم و از هر جایی سخنی می گفتیم و این چهره ی مرموز تاریخ انقلاب اسلامی برایم حکایاتی شگرف از گذشته ی خود و انقلاب بازگو می کرد.بسیار محتاط و اسرار آمیز سخن می گفت و البته در هیچ موردی هم خود را مقصر نمی دانست.امام جماعت مسجد الهادی واقع در خیابان “تهران نو” ایستگاه قاسم آباد است و مدیریت موسسه ی خیریه ی الهادی را هم دارد.آیت الله حسین غفاری
مبارزی بوده متهور و بی باک ،پدرش آیت الله حسین غفاری هم در زندان های محمد رضا پهلوی شدیدترین شکنجه ها را متحمل شد و سرانجام سرش را با مته سوراخ کردند و با درد و رنج بسیار جان سپرد.
خودش مدعی است که سوابق مبارزاتی و شکنجه و زندانش از تمام رجال طراز اول کشور طی۳۳ سال بعد از انقلاب۵۷ بیشتر است و انصافا هم چنین بوده است.ولی هادی غفاری امروز چگونه است!؟از دیگر نسبت هایی که مخالفینش(اعم از چپ و راست) به او می دهند ماجرای جوراب استارلایت و موسسه ی الهادی هست.
موسسه ی الهادی حدودا ۱۵۰۰ متر بنا دارد و موقوفه ای عام المنفعه و خیریه است که زیر نظر ولی فقیه می باشد.در اساسنامه ی آن آمده که ریاست با هادی غفاری است و بعد از او حتما یک روحانی باید آن را اداره کند.ریاست هیئت امنا و مدیریت آن جا از طرف آقای خمینی به غفاری واگذار می شود و کارخانه ی جوراب استارلایت (که هم اکنون با نام آسیا فعالیت می کند و جوراب های “گیپور” و به قول مذهبیون بدن نما را تولید می کرد) هم به عنوان اسپانسر موسسه و برای صرف هزینه های بنا و خدمات عمومی به مردم، به ایشان داده می شود.از آنجاییکه هادی مبارز بود و سر رشته ای از حساب و کتاب نداشت بعد از مدتی استارلایت ورشکست شد و بنیاد مستضعفان آن را از غفاری گرفت،که این موضوع با اعتراض و دلخوری او روبرو شد.
بعد از مدتی۵۰ میلیون تومان به عنوان مالیات از غفاری به عنوان ریاست هیئت امنا(هیئت امنایی وجود نداشت) طلب کردند که ایشان آنها را عودت داد به ولی فقیه!!
بنا در سه طبقه با امکانات قابل قبولی از قبیل سالن مجهز آمفی تاتر و کنفرانس و اتاق های متعدد می باشد که جهت کاربری های مختلف آموزشی(کلاس کنکور،نقاشی،انگلیسی،مهد کودک،مشاوره ی حقوقی و …) اجاره داده شده اند.
متاسفانه به دلیل سوء مدیریت و شخصیت خود محور و خوی تهاجمی که ایشان دارند، درآمدی که از موجرها گرفته می شود به سختی هزینه های نگهداری و کارمندان را تامین می کند!
شاید نقل چند خاطره(از بسیار حرفهایی که زده) از ایشان خالی از لطف نباشد.ایشان همان ابتدای انقلاب وقتی از قدرت زیادی برخوردار بود و رعب و وحشت هادی غفاری همه گیر بود بنز کوپه ای را از یکی از کاخ های شاه به تملک خود در آورده بود ،و چون مدارک شناسایی ماشین موجود نبود پلاک خودرو دیگری را روی این ماشین گذاشته بود و با آن تردد می کرد.و این وقتی نمود پیدا می کند که روی سردر موسسه ی الهادی سخن از فقر و غنا به چشم می خورد.آن هم در شرایط بحرانی جنگ و فشارها و تنگنا هایی که مردم با آن ها مواجه بودند.
متاسفانه همیشه نیروهای چپ و راست(اصلاح طلب و اصول گرای امروزی) از اینگونه افراد برای پیشبرد مقاصد خود بهره برده اند.یک بار برایم تعریف کرد که در دوران دولت اصلاحات از طریق مرز زاهدان به دیدار ملا عمر رفته بود!قطعا این کار بسیار پر مخاطره بوده و یقینا هیچ شیر پاک خورده ای حاضر به انجام آن نمی شده،برای دولت هم بی هزینه بوده،چون یک شخص غیر رسمی بدون مناصب دولتی اگر بازداشت یا کشته هم می شد خطری را برای حاکمیت نداشت.
و یا در غائله ی جنگل آمل( اینجا اینجا اینجا) او را به آنجا اعزام کردند و به گفته ی خودش یک ماه کار دشوار اطلاعاتی کرد تا توانست غائله را بخواباند.که این امر هم در آن مقطع از هر کسی بر نمی آمد.
داستان دستگیری “حسین فرزین” اوباش معروف ساکن نظام آباد تهران هم شنیدنی است.به گفته ی حسین بروجردی تنها کسی که با خدعه توانست او را به دام بیندازد ،هادی غفاری بود.نقل می کنند روز ختم حسین فرزین وقتی دو طرف خیابان حسینی نظام آباد را نوچه ها و هوادارهای فرزین حجله باران کرده بودند هادی با بستن تیغه ی آهن به جلوی اون جیپ معروفش تمام حجله ها را سرنگون می کند و از رعب اسم او، کسی مداخله نمی کند.
خودش نقل می کرد یک هفته جلوی تالار رودکی(وحدت) با نیروهایش شبانه روز کشیک می دادند که انقلابی های تندرو آن جا را ویران نکنند.

نقش هادی غفاری در۳۰ خرداد سال شصت
حال و روز کنونی نسل اول چماقداران انقلاب ۵۷
هادی غفاری پیش از مجلس ششم با شعار خدا نان آزادی به میدان آمد که مورد تمسخر قرار گرفت.(شعار کمونیست ها نان مسکن آزادی بود) و بعد از انتخابات ۱۳۸۸ هم یک بار به حجت الاسلام خامنه ای تندی کرد و چندین بار هم از آقایان موسوی و کروبی حمایت کرد و حصر آنان را تقبیح کرد.یادم می آید روزی به من گفت که نزد رهبری رفته بوده و به او با ناراحتی گفته که چفیه ی یاسر عرفات را به گردن انداخته و او هم به هادی پوزخند زده.
عمر سیاسی و اجتماعی افراد سوخته ای چون هادی غفاری به سر آمده و امکان بازگشت اینان به صحنه به صفر میل می کند و یقینا باید در دادگاهی صالح و با حق داشتن وکلایی اختیاری و طبق ضوابط و قوانین پاسخگوی رفتار و کردار خود باشند.
و آنچه بیش از همه نام هادی غفاری را بر سر زبان ها انداخته است،قتل ناجوانمردانه و سبوعانه ی امیر عباس هویدا نخست وزیر مخلوع محمد رضا پهلوی است.
محمدرضا پهلوی برای آرام کردن مردم، هویدا و چند تن دیگر از رجال سرشناس سیاسی دوران زمامداری خود را بازداشت کرد. البته هویدا می‌دانست که این بازداشت برای آرام کردن مردم است و با بازداشتهای سیاسی و معمول فرق دارد.اما نمی‌دانست که بازداشتش تا روز پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت. وی تنها مقام بلند پایه رژیم محمد رضا پهلوی بود که علی‌رغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر تسلیم دولت موقت مهندس مهدی بازرگان شد. مسعود بهنود در کتاب “۲۷۵ روز بازرگان” (صفحه ۲۶۷) نوشته است:”او در ۲۲ بهمن ۵۷ پس از فرار نگهبان‌ها از پادگان جمشیدیه از زندان بیرون آمد و به منزل آقای طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد. ”
بر اساس آنچه آقای ابراهیم یزدی نقل می کند،وقتی آقای هویدا را برای دادگاه می بردند ،هادی غفاری در راهروی دادگاه به سر او شلیک می کند و این در حالیست که هنوز حکم ایشان صادر نشده بود.

به اعتقاد آقای یزدی هویدا را به سرعت کشتند تا اسرار مگوی او فاش نشود،اسراری که او از خیلی از اشخاص و روحانیون داخل انقلاب و نظام داشته و بر ملا شدن آنها می توانسته تبعات منفی زیادی برای جمهوری اسلامی داشته باشد.و این شامل هادی غفاری و صادق خلخالی نیز بوده است.

…هادی غفاری از پشت سرش آمد هفت‌تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد. خون از رگ گردنش فواره می‌زد. هادی غفاری می‌خواست او را به مرگی تدریجی و پر عذاب بکشد. هویدا که می‌دانست زخمی مهلک برداشته، از شخصی به نام (علی)کریمی در صف همراهان خلخالی خواست که جانش را بستاند. کریمی هم ظاهراً از سر لطف تیر خلاص را به جمجمه هویدا زد . …

آتش سوزی سینما رکس آبادان

در همان جلسه ی “سرای اهل قلم” ،چندین بار از آقای غفاری راجع به این ماجرا سوال می کنند که ایشان طفره می روند(نفی یا تکذیب نمی کند) و نهایتا می پذیرد که اولین کسی بود که حکم را اجرا و شلیک کرده است.
و حال سوال من از جناب آقای مهدی خزعلی که در صداقت،تهور، بی باکی و آزادگی ایشان تردید ندارم این است: “شما را با هادی غفاری ششلول بند چه کار!؟”زمانی باید گفت که گذشته ی افراد هر چه بوده تمام شده که در آن گذشته ظلم و جنایت و بی رحمی نبوده باشد،ما حسابدار خدا نیستیم ولی این عین مدنیت و مُر قانون عرف و شرع است که هر کسی باید تاوان کردار خود را بدهد.فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.
آقای محمد نوریزاد هم باید پاسخگوی مقالات جنجالی و شور برانگیز خود باشد که عده ای جوان(که بارها خود شاهد بوده ام) را تحریک به ایراد خشونت و ضرب و جرح می کرد(انصارحزب الله و راه پیمایی های نوسازی معنوی)،ولی حداقل آنطور که می دانیم دست آقای نوریزاد مستقیما به خون کسی آغشته نیست،ان شاء الله!
همانگونه که از خواندن جوشن کبیر و اذان هایده و قرآن خواندن سپیده به وجد می آیید از رنگ به رنگ شدن هادی غفاری هم استقبال می کنید و متاسفانه این ضعف یک رجل سیاسی هست.

شما که از بازرسی بدنی زن برادرتان توسط یک مامور زن برآشفته می شوید،برادری که دستش توی دست باند احمدی نژاد و برادران قاچاقچی هست و میلیارد میلیارد پول پارو می کند،چطور به راحتی از جنایت یک شعبان بی مخ می گذرید؟جان انسان ها به اندازه ی تار موی زن برادرتان اهمیت نداره!؟
هادی غفاری مهره ای است سوخته که اگر دست مجاهدین،سلطنت طلب ها و کمونیست ها بیوفته تکه تکه اش می کنند،اصولگرا و اصلاح طلب هم او را تحمل می کنند چون اگر اطلاعاتی که هادی از آنها دارد فاش شود و اگر سخن از رازهایشان بگوید کلاهشان پس معرکه است.هادی غفاری در کنار لطف الله میثمی!؟(البته چند خط اول لینک را قبول ندارم،چون شما آن زمان سنی نداشتید)
هادی غفاری نسبتی با جنبش سبز ندارد،وجود کسانی چون او با نشان جنبش سبز ،دشنامی است بر پیشانی شهدای جنبش و کسانی که گوشه زندان های مخوف ذره ذره در حال پوسیدن و آب شدن است و همینطور بهانه ای برای طاعنان که موجودیت نهضت را زیر سوال ببرند.لابد می گویید من چه کاره هستم که حدود جنبش را مشخص کنم؟اتفاقا جنبش سبز طیف وسیعی از مردم را پوشش می دهد،از سلطنت طلب تا متدین و سکولار و لاییک و جمهوری خواه،به شرطی که قاتل و جانی و آدم کش و دیو سیرت نبوده و نباشند.داستان فضیل عیاض و اینا هم مال تو فیلماس حاج آقا دکتر عزیز (-:
و کلام آخر:مشایی ها ،حمید رسایی ها، دهنمکی ها و احمدی نژادها از دل هادی غفاری ها و نوریزادها و عبدالله نوری ها و موسوی خویینی ها و “رفسنجانی! ” ها درآمده اند.

هادی غفاری،دیروز امروز فردا

معمای هویدا

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates