17.10.2012

عوامفریبی و شارلاتانیزم در ایران نهادینه شده: خانم مهناز افشار! خوردن حق مردم، کسی را به خدا نزدیک نمی کند

بازتاب‌امروز: اگر این استدلال را بپذیریم «این رانت هم مشابه رانت رفتن لشگری به همراه رئیس دولت به نیویورک» و این همه هزینه می شود و یک سری هنرمند هم در بین این هزینه به سفر حج بروند، آیا واقعاً اینها که به سفر حج رفته اند هنرمند یا نماینده جامعه هنری بوده اند؟ آیا پیش از این اشخاصی چون گلزار و شریفی نیا و سپس امثال مهناز افشار و تیناآخوندتبار نماینده هنرمندان و مخصوصاً سینماگران کشورمان هستند؟! اگر قرار بود بنابر استحقاق هنری یا به لحاظ تقدم سنی و هر معیار دیگر چنین سهمیه ای توزیع شود، پس عزت الله انتظامی، علی نصیریان و یک نسل بعدتر رضا کیانیان، پرویز پرستویی و صدها هنرمند در این دو سطح در حوزه سینما و محمود فرشچیان در نقاشی یا محمدرضا شفیعی کدکنی در شعر و ادبیات و هم قطاران ایشان در این عرصه ها که به صداها تن می رسند، حق تقدم نداشتند و اصولاً هنر امثال فشار برابر اینها که اسم برده شد، حتی جای طرح دارد؟!

به رسم چند سال اخیر، گروهی به نام هنرمندان این مملکت به حج واجب فرستاده شدند تا هم حق عموم مردم که برخی شان موسپیدان زن و مرد هستند، تضییع شود و هم حق هنرمندان واقعی و موسپیدی که چون نمی توانند موهایشان را مش کنند و در کلیپ های تبلیغاتی کاندیدای رئیس جمهوری بعدی حاضر شوند، نتوانسته اند چهار گوشه خانه رب را نظاره کنند و علی رغم آن که معرفت وجودی دیدارش را دارند، بر محمل شترین نیز ننشانده اند تا راهی دیار یار بنمایندشان، چه رسد امکانات ویژه مخصوص هنرمندان.

سرویس فرهنگی «بازتاب»؛ در اردیبهشت ماه سال 90 شاهد سفر پرحاشیه عده ای به حج عمره بودیم که با نقدهای جدی همراه شد و برخی هنرمندان که راهی شده بودند نیز در این زمینه واکنش هایی نشان دادند و جدی ترین آنها از سوی مهناز افشار رخ داد که صراحتاً عنوان کرد هزینه سفر حج خودش و مادرش را پرداخت کرده و با هزینه دولتی به زیارت نرفته تا شائبه ها برطرف شود. وی ضمن اهانت به رسانه ها به عنوان “دروغ پراکن هایی که با ذهن های بیمار خواب نما شده اند” ، ادعا کرد بود: «خدا را شاکرم توانایی مالی‌ام آن‌قدر هست که هزینه سفری را که آرزویم بود را خودم بدهم.» و مثلاً با آن ادبیات دهان منتقدان را بست.

امسال اما در مهرماه، این اتفاق نه در سفر عمره ، بلکه در حج واجب رخ داد؛ در حالی که اکنون نام نویسی برای این سفر یک فاصله 17 ساله تا اعزام به حج دارد و این بار خانم مهناز افشار، مادر محترمشان را در کنار چند بازیگر سهمیه ای دیگر، راهی سفر حج کردند و احتمالاً این سری نیز هنرمندان نور چشمی هزینه سفر را از جیب مبارک شان پرداخت کرده اند و با قرار گرفتن در لیست هنرمندان راهی سرزمین وحی شده اند. حتی با این فرض که ایشان یک بازیگر تواناست و هرآنچه می گوید عین حقیقتو هزینه معمول حج از ایشان اخذ شده، تکلیف سهمیه حج چیست؟!

با کاهش سهمیه حج از سوی عربستان، در حال حاضر بسیاری از مردم با پرداخت هزینه قابل توجه، حدود بیست سال نیز در نوبت حج واجب یا عمره برای این سفر معنوی باقی می مانند و اگر شخصی قصد سفر بدون نوبت داشته باشد، با دشواری های فراوان که برای عدم وقوع چنین اتفاقی در سالهای اخیر وضع شده، می تواند با چندین برابر هزینه معمول به سفر حج برود که در اصطلاح سهمیه آزاد و خارج از نوبت خوانده می شود و با این حساب بر فرض که هنرمندان و مادر خانم مهناز افشار و همچنین چهره های شاخص دیگر در این سفر، هزینه سفر را پرداخت کرده باشند، کی ثبت نام کرده اند؟! آیا خون آنها از زنان و مردان موسپیدی که چه بسا معتقدتر و مشتاق تر از امثال آنان به زیارت خانه خدا باشند و سال ها در صف بوده اند و هنوز نوبتشان نشده و شاید عمرشان به دنیا نباشد که به دیدار یار بروند، رنگین تر است؟!

شکل ماجرا شبیه به عده ای از سرمایه داران مرتبط و به خصوص یکی از قهرمانان است که بدون پرداخت عوارضی یا با ارز دولتی خودرو وارد می کنند و عنوان می کنند هزینه خودروی لوکس زیرپایشان را پرداخت کرده اند، حال آنکه اگر قرار بود عوارض این خودرو پرداخت شود یا با ارز آزاد این خودرو وارد ایران می شد، قیمتی متفاوت داشت که برخی اشخاص دیگر پرداختش کرده اند و طبیعتاً شخصی که چنین هزینه ای را به طور کامل پرداخت نکرده، احتمالا در این زمینه دستور یک یا عده ای از مقامات دولتی را در پناه بندها و تبصره ها اخذ کرده است.

حال در صورتی که بگوییم چنین ویژه خواری هایی در بحث خودرو و دیگر فعالیت های اقتصادی قابل هضم است، آیا حجی که با شائبه صورت بپذیرد، به دیدار خدا منجر و مقبول خواهد شد یا خداوند از آن بندگان که آه سفر را بر دل عده ای گذاشته اند (ده یا بیست نفری که جای اینها می توانستند از سهمیه شان استفاده کنند و حالا به سال بعد افتاده اند و شاید عمر برخی شان نیز به دنیا نباشد) روی بازمی گرداند و چنین ندا خواهد آمد: «کعبه سنگی نشان است که ره گم نشود / حاجی احرام دگر بند و ببین یار کجاست»؟

حال اگر فرض بگذاریم عربستان که اتفاقاً در دوره جدید مدیریت سازمان حج سهمیه ایران را نیز کم کرده، علاوه بر سهمیه، یک سهمیه جدا هم صرفاً برای هنرمندان و اشخاص خاص در نظر می گیرد و اینها از آن سهمیه بهره می برند، این پرسش مطرح می شود که آیا از تینا آخوندتبار، همکار جذاب مسعود ده نمکی، سمانه پاکدل، ماه‌چهره خلیلی، سحر قریشی، شهرزاد کمال زاده، جهانبخش سلطانی و برخی اشخاص دیگری که در دیدار افطاری دکتر احمدی نژاد با هنرمندان حاضر بودند، هنرمندتر در این مملکت نداریم که برخی از ایشان را دو سری دو سری سهمیه حج بدهیم؟!

اگر این استدلال را بپذیریم «این رانت هم مشابه رانت رفتن لشگری به همراه رئیس دولت به نیویورک» و این همه هزینه می شود و یک سری هنرمند هم در بین این هزینه به سفر حج بروند، آیا واقعاً اینها که به سفر حج رفته اند هنرمند یا نماینده جامعه هنری بوده اند؟ آیا پیش از این اشخاصی چون گلزار و شریفی نیا و سپس امثال مهناز افشار و تیناآخوندتبار نماینده هنرمندان و مخصوصاً سینماگران کشورمان هستند؟! اگر قرار بود بنابر استحقاق هنری یا به لحاظ تقدم سنی و هر معیار دیگر چنین سهمیه ای توزیع شود، پس عزت الله انتظامی، علی نصیریان و یک نسل بعدتر رضا کیانیان، پرویز پرستویی و صدها هنرمند در این دو سطح در حوزه سینما و محمود فرشچیان در نقاشی یا محمدرضا شفیعی کدکنی در شعر و ادبیات و هم قطاران ایشان در این عرصه ها که به صداها تن می رسند، حق تقدم نداشتند و اصولاً هنر امثال فشار برابر اینها که اسم برده شد، حتی جای طرح دارد؟!

در این حال این مسئله اساسی هم مطرح است که چرا به دروغ ادعا شد هیچ سهمیه ای برای سازمان ها و نهادها در نظر گرفته نشده و سهمیه ها برای مسئولان و دستگاه ها حذف شده تا در نهایت با اعزام این هنرمندان مشخص شود آن ادعا خلاف واقع بوده و مدیران جدید سازمان حج برای آن که عنوان کرده باشند کاری انجام داده اند و تحولی رخ داده، چنین ادعای تحقق ناپذیری را مطرح کرده اند.

البته از این نکته نیز نباید گذشت که هرچند هنرمندان و ستاره های سینما و تلویزیون به دلیل خبرساز بودن همیشگی، سیبل چنین انتقاداتی هستند؛ اما شاید بسیاری دیگر از افراد غیرمشهور نیز باشند که بدون آن که وظیفه خاصی برایشان در حج باشد، به بهانه های مختلف از چنین مواهبی بهره می برند و نه عکسشان را جایی می زند و نه انتقادی… اما هر کس نداند، خود اینها که می دانند و قطعا باید روزی پاسخگو باشند.

در نهایت با یادآوری این شعر مشهور برای اهل دل، امیدواریم خدا در این حج معنوی که چون پیشینیان خرجش از عرق جبین حاصل آمد و ماه ها طی طریقش در عبور از بادیه ها و گذر از فرسخ ها بیابان بی نام و نشان رنج سفر داشته، در آغوش شان بگیرد و دیدارش را درک کنند:

گویم «ارنی» و زار گریم
ترسم ز جواب لن ترانی

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates