تحقیرهای متقابل خامنهای و احمدی نژاد
بیبیسی: بزرگترین تحقیر برای یک رهبر خودکامه آن نیست که مردم کوچه و بازار و روشنفکران و فعالان سیاسی علیه وی به پا خیزند چون ماشین سرکوب رهبر کشور آنها را به خانهها بازمی گرداند و فعالان سیاسی و روشنفکران منتقد نیز یک به یک اسیر و شکنجه و کشته می شوند (مثل ستار بهشتی و دهها وبلاگ نویس و فعال سیاسی و دانشجو مثل او).
بزرگترین تحقیر برای یک رهبر خودکامه آن است که زیر دستانی که بدون حکم و اراده رهبر مقامی نمی داشتند واتکایی بر مردم ندارند به اوامر و امیال وی بی توجهی کنند یا حتی به وی دهان کجی کرده و وی را نادیده بگیرند. از این جهت محمود احمدی نژاد در دوره دوم ریاست خود بر دولت بیشترین تحقیر را نسبت به خامنهای روا داشته است.
آیت الله خامنهای نیز با انحرافی خواندن تیم محمود احمدی نژاد، خلع ید کردن او از قدرت رئیس دولت در قانون اساسی و گرفتن یک به یک اعضای تیم دولت از آن به تحقیر متقابل احمدی نژاد مشغول بوده است. بدین ترتیب اقتدارگرایان در ایران تنها به تحقیر شهروندان و مخالفان یا سیاستگزاریها و اعمالی که به تحقیر آنها می انجامد مشغول نیستند بلکه یکدیگر را نیز تحقیر می کنند.
و اما موارد تحقیر رهبر توسط رئیس دولت:
خانه نشینی یازده روزه و ابلیس
خانه نشینی احمدی نژاد پس از لغو عزل وزیر اطلاعات برای آقای خامنهای مثل یک شوک بود چون روسای جمهوری مثل هاشمی رفسنجانی و خاتمی علیرغم اقدامات مکرر خامنهای برای محدود کردن قدرت قانونی آنها (تحمیل وزرای مختلف و سیاستها و تصمیمات خود بر آنها) و علیرغم پایگاه اجتماعی قدرتمند تری که (نسبت به احمدی نژاد) داشتند چنین حرکتی نکردند.
آنها به راحتی در برابر خامنهای عقب نشینی می کردند تا از تشنج پرهیز کنند. به همین دلیل خامنهای تیم احمدی نژاد را گروه انحرافی نامید و کسانی مثل مصباح یزدی دولت مورد حمایت خویش تا چند ماه قبل را بزرگترین خطر نامیدند: “آن خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تا به حال نظام ما را تهدید کرده است و دیگر جایی برای اسلام و ولایت فقیه و ارزشهای اسلام نخواهد گذاشت.” (مصباح یزدی، پاسدار اسلام، خرداد ۱۳۹۰)
در تنازع قدرت میان احمدی نژاد و خامنهای پای شیطان نیز به این رقابتها باز شده و تیم احمدی نژاد شاگردان ابلیس معرفی شدند: “مدرس اصلی این جریان انحرافی ابلیس است که با تمام توان و تجربهاش به یاری ایشان آمده است.” (مصباح یزدی، تابناک، ۱۷ خرداد ۱۳۹۰) به بیان مصباح “کمال استادی این شیاطین در اینجا ظاهر میشود که با القای این فکر که امام زمان کشور را اداره میکند، سعی در تضعیف جایگاه ولیفقیه دارند و نیاز به وجود ولیفقیه را زیر سؤال میبرند.” (مصباح، تابناک، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰)
مذاکره با امریکا
آقای خامنهای چندین بار با صراحت گفته که تصمیم گیری مسئله رابطه با امریکا به خود وی اختصاص دارد. مشاوران وی و کسانی که می خواهند از پلههای قدرت بالا بروند نیز این سخن را در ۲۳ سال گذشته مرتبا تکرار کردهاند. رفسنجانی و خاتمی این حریم را برای وی رعایت می کردند و در مورد رابطه با امریکا سخنی نمی گفتند یا حداقل اگر دولت نظری داشت اعضای رتبه پایین تر (مثل عطاء الله مهاجرانی در کابینهی رفسنجانی) از این موضوع سخن می گفتند.
اما احمدی نژاد با آن که می داند نظر وی تاثیری در ایجاد رابطه ندارد و حتی برخی زیر دستانش گوش به فرمان خامنهای دارند (“تصمیم انجام گفتگوی جامع و سیاسی با امریکا تنها با آیه الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است.” علی اکبر صالحی، ایسنا ۲۲ آبان ۱۳۹۱) و غربیها نیز مرکز قدرت را خامنهای می دانند باز برای تحقیر او از ضرورت گفتگوی مستقیم میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده سخن می گوید.
برخورد میان قوا
در شرایط فشار بر جمهوری اسلامی خامنهای نمی خواهد در دنیای بیرون چنین جلوه کند که مقامات رده بالای جمهوری اسلامی خود درگیر نزاع بر سر قدرت هستند. او به انعکاس سازوکارها و پویایی روابط درونی نهادها و مقامات جمهوری اسلامی در رسانههای بین المللی بسیار حساس است و نمی خواهد اختلافات داخلی در حکومت به معنای ضعف آن گرفته شود.
اما احمدی نژاد در برخورد با مجلس و قوه قضاییه از هر فرصتی استفاده می کند (مثل تلاش وی برای سر زدن به زندان اوین یا مسخره کردن اعضای مجلس در پاسخ به سوالات). او می داند این دو قوه حیوانات دست آموز رهبر هستند و برخورد با آنها به نشانهی ضعف آنها و لذا ناتوانی رهبر جمهوری اسلامی از برخورد با نهادهای زیر دست خود گرفته می شود.
هدایت سیاست خارجی
احمدی نژاد هم در برکناری متکی و هم در تعیین مشاوران چهارگانه در سیاست خارجی کاملا می دانست که دارد پای روی دم دراز رهبر در حوزه سیاست خارجی می گذارد. البته او در عین حال می دانست که وقتی با رای سازی و نظارت استصوابی و باز گذاشتن دست دولت در استفاده از منابع عمومی ادعای ۲۴ میلیون رای را پیدا می کند دیگر نه دست رهبر را خواهد بوسید و نه رهبر کشور به آسانی می تواند او را تابع صد در صد خود سازد.
تغییر استانداران
خامنهای نمی خواهد دولت احمدی نژاد در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ اعضای مورد نظر رئیس دولت را در مقامات کلیدی در جریان انتخابات مهره چینی کند: “رهبر معظم انقلاب در سفری که به خراسان شمالی داشتند، به معاون اول رییسجمهور فرمودند تا انتخاب ریاست جمهوری مدیران عالیرتبه کشور تغییر نکنند اما دولت متاسفانه تغییر استانداران را در دستور کار خود قرار داده است.” (احمد علم الهدی، تابناک، ۱۹ آبان ۱۳۹۱) احمدی نژاد حتی در ماههای پایانی نمی خواهد بپذیرد که خامنهای است که پس از رفتن او (همچنان که قبل از آمدن او) امور را در دست خواهد داشت و تغییر چند استاندار تاثیر زیادی بر سرنوشت او نخواهد داشت.
ابزارهای کند خامنهای
خامنهای دو ابزار برای کنترل احمدی نژاد و پاسخ به تحقیرهای وی تا پایان دوره داشته است: مجلس از طریق استیضاح وزرا و سوال از رئیس دولت (تحقیق و تفحص وقت گیر است و نیاز به کارشناسی دارد که از عهدهی مجلس خارج است)، و قوهی قضایی از طریق پرونده سازی و محاکمه اعضای تیم دولت. هر دو ابزار بالاخص در یک سال و نیم اخیر استفاده شدهاند.
در دوره اخیر هفتهای نبوده که اعضای مجلس در حال جمع کردن امضا برای استیضاح وزرا یا سوال از رئیس دولت نبوده باشند. احمدی نژاد و وزرایش نیز مشغول جا خالی دادن با تطمیع اعضای مجلس و رو کردن پروندههای فساد و سوء استفاده از قدرت آنها (مثل احمد توکلی) یا تهدید به افشا بودهاند.
قوه قضاییه تقریبا برای همه نزدیکان و مدیران دولت احمدی نژاد که در اختلاس (دهها مورد از آنها اعلام شده اما تنها به پرونده سازی اکتفا شده و وزرا و معاونان آنها نیز متهم و محاکمه نشدهاند) یا بیان مطلبی بر خلاف نظر رهبر یا روحانیون نزدیک به وی (ویژهنامه خاتون یا فیلم “ظهور نزدیک است”) دست داشتهاند وارد عمل شده و حتی مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد را در حالی که وی در حال سخنرانی در سازمان ملل بود بازداشت کرده است.
در مواردی دانشجویان بسیجی یا طلاب طرفدار دولت نیز بازداشت شدهاند. اما احمدی نژاد از عملیات ایذایی خود علیه وابستگان رهبر و تحقیر وی دست نکشیده است.
خامنهای از ابزارهای دیگرش مثل سپاه، بسیج، لباس شخصیها یا اطلاعات (که علیه دولت رفسنجانی و خاتمی به کار گرفته شدند) نمی تواند علیه دولت احمدی نژاد استفاده کند چون بخشی از این نیروها ممکن است با دولت باشند و مرزهای میان این دو روشن نیست. این رفتار می تواند یکپارچگی نیروهای وفادار مانده به جمهوری اسلامی را که بسیار شکننده شده بیش از پیش به هم بریزد.
چرا تحمل تحقیر؟
چرا خامنهای این تحقیرها را تحمل می کند؟
به سه دلیل:
دلیل اول آن است که دولت احمدی نژاد برساخته خود وی است و او بارها اعلام کرده که با سیاستها و تصمیمات آن موافق است. او نمی خواهد نشان دهد که بزرگترین خطا را در روی کار آوردن آن مرتکب شده است. این تحقیرعمومی برای وی ظاهرا بزرگ تر و غیر قابل تحمل تر از نافرمانیها و دهان کجیهای احمدی نژاد است.
دلیل دوم شرایط شکننده جمهوری اسلامی در سطح بین الملل است. خامنه ای نمی خواهد به دنیا نشان دهد که دستگاههای حکومتی در ایران بی ثبات هستند. برکناری دولت از طریق دادن علامت به مجلس برای استیضاح این پیام را به دنیا می دهد که حکومت کاملا یکپارچگی ادعایی را از دست داده است.
و دلیل سوم سرسختی آقای خامنهای به هر قیمت است. مهدی کروبی پس از انتخابات ۸۸ گفت که دولت احمدی نژاد نمی تواند دوره دومش را به پایان برساند. خامنهای برای آن که پیش بینی کروبی تحقق نیابد حاضر است تحقیرهای احمدی نژاد را به جان بخرد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.