گفتگو با علی صابری دانشجوی تازه آزاد شده
وقت آزادی: یکشنبه هفتم مرداد
گفتگویی با دانشجوی آزاد شده: علی صابری
علی صابری دانشجوی ورودی 82 رشته صنایع دانشگاه امیرکبیر می باشد که در جریان نشریات دانشگاه پلی تکنیک بازداشت شده و حدود 70 روز در زندان به سر برده است . وی هم اکنون با قرار وثیقه آزاد شده است . گفتگوی دو تن از اعضای کمیته پیگیری دفتر تحکیم وحدت را با وی می خوانید .
– در تاریخ 16 خرداد 86 ، ساعت 10:30 شب سه نفر به درب منزلمان در مشهد مراجعه کرده و اظهار داشتند : به ما خبر داده اند بعد از ظهر امروز یک ماشین تویوتا که حامل مواد مخدر بوده و یک راننده بلوچ آن را هدایت می کرده به منزل شما مراجعه کرده است؛ ایشان بدون اینکه حکم بازداشت را نشان دهند ، بنده را بازداشت و با گشتن منزلمان وسایل شخصی ام از جمله نشریات انجمن ، هارد کامپیوتر و یک کیف سی دی را ضبط کردند .
آن شب در مشهد در بازداشت به سر بردم و صبح فردای آن روز یعنی پنج شنبه 17 خرداد اولین جلسه بازجویی حول سوابق فعالیتی اینجانب در انجمن اسلامی برگزار شد و در آن جلسه اظهار کردند نباید در مورد آن بازجویی با قاضی پرونده حرفی بزنم . گویا همان روز در دادگاه انقلاب مشهد برایم قرار وثیقه صادر شده بود ولی من از آن اطلاعی نداشتم .
بعد بنده را به تهران فرستادند و در تهران قرار بازداشت موقت صادر شد که البته آن را به خودم نشان ندادند . روز جمعه با فحش و تهدید و اجبار به حرکاتی همچون بشین ، پاشو و پا مرغی به اتاق بازجویی رفتم و در حالی که چشم بند داشتم و رو به دیوار بازجویی می شدم در مورد فعالیتهای گذشته و نشریاتی که هفته قبل در پلی تکنیک پخش شده بود از من سوال شد . در آن جلسه با اشاره به چشم بند ، به نقض حقوق شهروندی ام اعتراض کردم ولی با پاسخی مواجه شدم که ترجیح دادم از آن به بعد در این مورد اظهارنظر نکنم .در جلسه بازجویی فردای آن روز در مورد رابطه انجمن با احزاب رسمی کشور صحبت شد و می خواستند اعتراف کنم که انجمن از احزاب خط می گیرد . جلسه بازجویی چهارم نیز در روز سه شنبه حول ارتباط با یکی از فعالین دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک برگزار شد .در یکی از جلسات بازجویی ، شیخ پور و احسان منصوری نیز (همه با چشم بند)حضور داشتند که مواردی را که به آن ها اعتراف کرده بودند برای من بازگو کردند و پس از آن بدون تفهیم اتهام و حضور در دادگاه به انفرادی رفتم .
در مدت 37 روزی که در انفرادی بودم نه جلسات بازجویی برگزار شد و نه اجازه داشتم قاضی پرونده ( قاضی حداد) را ببینم . سلول انفرادی یک اتاق 2 در 3 بود با یک پنجره کوچک برای تهویه هوا و یک لامپ 100 وات که به دیوار آویزان بود و 24 ساعته روشن بود . روزی 4 بار اجازه رفتن به دستشویی داشتیم که با انداختن کاغذی از زیر در پس از حدود یک ربع تا نیم ساعت برای رفتن به دستشویی به سراغمان می آمدند. هفته ای چهار روز در یکی از سوییت ها به هواخوری می رفتیم و روزهای شنبه و چهارشنبه نیز ما را به حمام می بردند. پس از گذشت 37 روز من و عباس حکیم زاده را به سلول جمعی بردند ، در اینجا لازم است تفاوت سلول جمعی و بند عمومی را تشریح کنم ؛ در بند عمومی تعدادی سلول وجود دارد، که در سلول ها باز است و رفت و آمد افراد به سایر بند ها آزاد است و امکان دسترسی به کتابخانه ، هواخوری و روزی ده دقیقه مکالمه با تلفن برای زندانیان وجود دارد ، اما سلول جمعی همان سلول انفرادی است که کمی بزرگتر است و حدود 17 ، 18 نفر زندانی در آن نگهداری می شوند . هفته ای نیم ساعت ملاقات و هفته ای یک بار امکان تماس با منزل ، بدون نیاز به موافقت کارشناس وجود دارد .
– آیا اعترافاتی که به دانشجویان بازداشتی امیرکبیر نسبت داده شده ، واقعیت داشته است؟
– در جلسات بازجویی فهمیدم که قرار است در یک پروژه از پیش تعیین شده قرار گیرم و به مواردی که مد نظر آنهاست اعتراف کنم . نقش من در این پروژه جا به جا کردن فایل نشریات بین بچه ها برای چاپ آن بوده است . البته من صبح همان روز فایل خبرنامه را به بچه ها رسانده بودم و بازجو ها با دانستن این قضیه می خواستند موارد مورد نظر خود را به من نسبت دهند ، در واقع حقیقت و پروژه طراحی شده دروغین خود را با هم مخلوط کرده و می خواستند با آن برای ما پرونده سازی کنند .
در یکی از جلسات بازجویی که احسان منصوری هم حضور داشت ، بازجو به ما گفت : ما شما را معاند و محارب نظام نمی دانیم که اگر این طور بود با شما بسیار شدید تر برخورد می کردیم .
در سلول جمعی ای که من در آن حضور داشتم ، علاوه بر زندانیان اقتصادی و سیاسی ، احسان منصوری ، پویان محمودیان ، کیوان انصاری ، علی فرحبخش ، محمد فلاحی زاده و مجید کاووسی (ضارب قاضی مقدسی) نیز بودند . در آن جا متوجه شدم برای کیوان انصاری چهار سال و نیم حکم حبس اولیه صادر شده و وی منتظر حکم تجدید نظر بود تا از بند جمعی به بند عمومی برود . برای علی فرحبخش و محمد فلاحی زاده ( خبرنگار عرب) نیز سه سال حکم حبس اولیه صادر شده است . در آن سلول دو عدد دوربین کار گذاشته بودند و همه ی حرکات ما زیر نظر بود و به راحتی نمی توانستیم با هم صحبت کنیم ، علاوه بر آن دو نفر هم گزارش نویس در آن جا حضور داشتند .
– شنیده ها حاکیست تعدادی از دانشجویان در زندان شکنجه شده اند ، شما این مساله را تایید می کنید؟
– بله شکنجه وجود داشت تا جایی که احمد قصابان یک بار تا مرز خود کشی رفته بود و آن را تایید می کنم .
در طول این مدت احسان منصوری دو بار و پویان محمودیان یک بار اعتصاب غذا کرده اند و نیز شنیده ام کیوان انصاری، سعید درخشندی و ابوالفضل جهاندار در حال حاضر در اعتراض به اعترافاتی که از آنها گرفته شده است و نامشخص بودن وضعیتشان و نیز در اعتراض به بازداشت دانشجویان پلی تکنیک و دفتر تحکیم وحدت و اعضای سازمان ادوار در اعتصاب غذا به سر می برند .
– نظرتان در مورد این که می گویند دانشگاه امیرکبیر تاثیر به سزایی در تضعیف جنبش دانشجویی داشته و حتی تا حدی پیش رفته که جنبش دانشجویی را به عنوان برانداز معرفی کرده است ، چیست ؟
– من به این مساله اعتقاد ندارم ، به جرات می توانم بگویم حدود پنجاه درصد کارهایی که در یک سال اخیر در جنبش انجام شده از طرف امیرکبیر بوده است ؛ البته قبول دارم که انتقادات ما خیلی نتد بوده ولی در حد براندازی نبوده است . من اصولا به امکان به وقوع پیوستن انقلاب مخملی در ایران اعتقادی ندارم ، زیرا از شرایط انقلاب مخملی آن است که اولا یک جامعه مدنی قوی داشته باشیم و ثانیا شکاف عظیمی در حکومت ایجاد شده باشد ؛ و با توجه به این که هیچ کدام از این موارد در ایران نیست، اتفاق افتادن انقلاب مخملی دور از انتظار است .
– آینده فعالیت خود را چگونه می بینید ؟
– من پیش از این فکر می کردم در ایران عقلانیت هست ، و امکان رخ دادن هر اتفاقی در ایران وجود ندارد . اما وقتی با بازداشت چند دانشجو و انتشار اعترافات ساختگی از آنها روبرو شدم به این نتیجه رسیدم که در این نظام عقلانیت وجود ندارد . – یعنی فکر می کنید باید روش مبارزه را تغییر داد ؟
– مبارزه دو بخش دارد ، یک بخش عملی و یک بخش تئوری ؛ مسیری که ما تا پیش از این در پلی تکنیک می رفتیم به اعتقاد من در هر دو جنبه قوی بود و می توانست به افق های خوبی برسد ، اما اینکه در حال حاضر باید چگونه مبارزه کرد ، به جمع بندی مشخصی نرسیده ام .
پیام برای این مطلب مسدود شده.