خود آموز برای راه رفتن زوجین در خیابان
پیک ایران: سايت فراروfararu ، م.ف. راهنما: اخیرا یک مقام عالیرتبه قضایی اعلام کرد که بهتر است زوج ها در خیابان دست همدیگر را نگیرند که طبیعتا منظور ایشان از “زوج ها” زن و شوهرها هستند والا اگر منظور زوج های غیر زن و شوهری بودند، بجای “بهتر است” گفته می شد “باید”. حتی شاید در آن صورت ساختار کل جمله هم عوض می شد و به صورت قاطع تری در می آمد با چنین شروعی “اگر زوج ها در خیابان دست همدیگر را بگیرند…!”.
این موضوع اندکی موجب سردرگمی زوج هایی شده که تا پیش از این عادت داشتند در هنگام قدم زدن یا عبور از خیابان دست هم را بگیرند، و هر چند که موضوع کوچکی است، اما چون تا پیش از این روزانه چند میلیون از شهروندان ایرانی به آن مبادرت می ورزیدند و از این به بعد هم محتاج به ترک آن و اصلاح رفتارهای خود در خیابان هستند؛ احساس تکلیف کردم تا یک راهنمای واجب و فوری برای زوجینی که قصد راه رفتن در خیابان را دارند بنویسم.
نخندید
البته بعید می دانم توصیه ای به این واضحی احتیاج به یادآوری داشته باشد. چراکه اصلا خود خنده باعث جلفی و سبکی است چه رسد در خیابان و چه برسد در کنار یک عنصر غیر همجنس. شرم آور است ولی فکرش را بکنید که دو غیر همجنس نفر دارند در یک خیابان راه می روند و لبخند می زنند. وامصیبتاه! یک نفر این منظره را ببیند با خودش چه فکر می کند؟ با خودش نمی گوید این ها دارند به چی می خندند؟ به اوضاع سیاسی مملکت می خندند؟ به اوضاع اقتصادی؟ به وضعیت اجتماعی؟ به طرح های امنیتی؟ اصلا خود همین ها مستوجب تذکر و برخورد است چه برسد به اینکه خنده ها و لبخندها مشکل منکراتی هم داشته باشد که فرض بر آنست که دارد.
دست همدیگر را نگیرید
فراموش نکنید که اینکه شما با هم چه نسبتی دارید را روی پیشانی تان ننوشته اند. در نتیجه هیچگاه به خودتان نگویید “ما که معلومه زن و شوهریم” و به اینکه تیپتان معمولی است یا پنجاه سال سن دارید یا بچه همراهتان است و از این قبیل چیزهایی که هیچگونه سندیتی ندارند، اعتماد نکنید. آنچه که یک تذکر دهنده وظیفه شناس می بیند دو نفر از جنس مخالف است که با هیچ حفاظی دو عضو بدن همدیگر را گرفته اند و از این طریق به گسترش منکرات و ایجاد صحنه های زشت خیابانی کمک می کنند.
گفتگو نکنید
زبان سرمنشا تمام سوتفاهم ها و دردسرهاست. این را از عرفای خودمان مثل مولوی و سعدی گفته اند تا فیلسوفان غربی نظیر ویتگنشتاین؛ در نتیجه تا می توانید از حرف زدن در خیابان پرهیز کنید مگر اینکه گزارشگر یکی از شبکه های صدا و سیما از شما بپرسد ” چرا شما و تمام آحاد شریف و همشهریان مومن در فلان مراسم شرکت خواهید کرد؟” اما مگر همیشه در آستانه راهپیمایی و انتخابات است که شما و خانواده و سایر شهروندان فهیم و مومن و خانواده هایشان قرار باشد به زوج زوج به خیابان بیایید تا به وظیفه تان عمل کنید و مگر چقدر احتمال دارد که در چنین موقعیتی از شما بخواهند حرف بزنید؟ و واقعا اگر از این قبیل استثناها بگذریم، چه لزومی دارد شما در خیابان، با همسرتان حرف بزنید؟ اصلا گیریم که حرف زدن شما با همسرتان هم هیچ اشکال شرعی و قانونی نداشته باشد اما آیا واقعا شما راضی هستید که با اشاعه این قبیل اعمال شبهه انگیز، حاشیه امنیتی برای اراذل و اوباشی که دوست دارند آزادانه با دوست غیرهمجنسشان در خیابان حرف بزنند درست کنید؟ نه. هیچکس دلش آفتابه نمی خواهد.
نگاه رو به جلو
آدمی که مشکل نداشته باشد و دلش تذکر و توبیخ و انتقال و تعهد و این جور چیزها نخواهد، وقتی دارد در خیابان راه می رود، جلوی پایش رانگاه می کند و بر نمی گردد خدای ناکرده بغل دستی اش را نگاه کند؛ به خصوص اگر بغل دستی اش همسرش باشد که مجبور است یک عمر نگاهش کند. اصلا به همین دلیل همینکه دو نفر که دارند در خیابان با هم قدم می زنند برگردند همدیگر را نگاه کنند، این خودش ثابت می کند با هم زن و شوهر نیستند و اینکه دونفر که با هم نسبت زن و شوهری ندارند برگردند همدیگر را، آن هم توی خیابان نگاه کنند این خودش تولید مفسده می کند و باید با آن برخورد شود. این است که به مصداق “قاچ زینو محکم چنگ بزن که اسب سواری پیشکشت”، توی خیابان بجای این جور جلف بازی ها جلوی پایتان را نگاه کنید که توی چاله نیفتید. یا بدتر از آن از توی چاله درنیایید و بلافاصله در چاه بیفتید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.