28.01.2007

در شهر یک خبرهائی هست!

خُسن آقا: کسی می‌داند سیامک زند در کجا می‌نویسد؟ تحلیل‌هایش را دوست دارم ولی تنها جایی که آنها را دیده‌ام در پیک نت بوده
سیامک زند:
1- در روزهای اخیر حساسیت مردم نسبت به خطر حمله و جنگ بسیار بیشتر از گذشته شده است و کربلای حسینی تحت تاثیر کربلای اتمی قرار گرفته است. در بقالی ها، تاکسی ها و هرجا که مردم هستند درباره حمله صحبت می شود، درحالیکه تا دو هفته پیش مردم عادی زیاد در جریان این مسائل نبودند و جنگ وحمله را هم باور نمی کردند. حتی در میان دانشجویان. همه سعی می کنند به هر طریق که ممکن است اخبار مربوط به خطر حمله به ایران را از آنسوی مرز بگیرند و دراین میان نقش رادیوها خیلی مهم است. هر صبح اخبار حمله را از قول رادیو ها می توانید در جمع مردم بشنوید. البته طبق معمول و عادت ما ایرانی ها، همه مفسراند و تفسیر خود را هم به این اخبار اضافه می کنند! که بد هم نیست و خیلی واقع بینانه تر از تفسیرهای سیما و صداست.

تا همین اواخر مردم کوچه و بازار احتمال جنگ را باور نمی کردند. به هر کس که می گفتیم این مسیر به جنگ ختم می شود با آوردن چند دلیل ساده از خطر فاصله می گرفت. تا اینکه قطعنامه صادر شد و حوادث به تندی پیش رفت و ماجراهای اتفاق افتاد که همه می دانند. حالا وقتی از جنگ صحبت می کنیم، نه تنها دیگر آن دلائل را نمی آورند، بلکه اظهار تاسف هم می کنند و با کشیدن آهی می گویند اگر جنگ شود همه چیز نابود می شود و باید از صفر شروع کرد. خیلی ها از شرکت نکردن در انتخابات ریاست جمهوری اظهار پشیمانی می کنند. مردم بسیار خوب الان اخبار را دنبال می کنند و حساس تر از قبل شده اند و در داخل همه چیز دارد خیلی سریع پیش میرود. حتی چند وقتی بعضی بقالی ها برای خریداران تلویزیون کار گذاشته اند و کانال خبر را همیشه باز می گذارند. بر و بچه هائی که تا همین اواخر وقتی راجع به اخبار می خواستیم صحبت کنیم فورا می گفتند “ولمان، سیاست بی خیال” حالا تا می رسند می پرسند خبر چی داری؟ حتی خبرهای سوخته زمان جنگ 8 ساله هم برای خیلی از بروبچه ها جاذبه پیدا کرده است.

2- حرف هاي ديروز هاشمي در نماز جمعه را که گفت “به نيروهاي داخل کم اعتنائی کرديم و آنها را بي تفاوت کرديم، در اين شرايط حساس نبايد با طرد نيروهاي انقلابي و بي‌‏تفاوت كردن آنها به خاطر برخي انحصارگرايي‌‏ها كشور را با مشكلات بيشتري مواجه سازيم” را در کنار فضاي بازتري که در صدا سيما ظاهرا حاکم شد اگر بگذاريم مي شود نتيجه گرفت که مي خواهند مقداري عقب نشيني کنند، اما آنقدر بی اعتمادی در این عرصه ها وجود دارد که کسی این نکات را توجه نمی کند و جدی نمی گیرد.

3- در تلوزيون چند روزي است که در مورد عزاداري حرف های نو و غیر معمول می

زنند. مثلا اینکه زنجير زني و علم بلند کردن و سنج زدن خرافات است! عزاداري خوب است که در هيئت ها باشد. مداحان هم باید شعر هايي بخوانيد که محتوای آن اوهام نباشد و البته ریتم پاپ و رب هم نداشته باشد! دقیقا معلوم نیست چه خبر است، اما ظاهرا “امام زمان” بازی را از دستور کار خارج کرده اند، چون این بازی در دولت احمدی نژاد خیلی دردسر ایجاد کرد. حتی می گویند عکس هاي منتسب به اهل بيت هم حرام است و بايد جمع شوند. شاید هم می خواهند مسئله را هیاتی و سازماندهی کنند، اما حتی اگر این کار را هم بخواهند بکنند همین که خرافات زدائی از تلویزیون شروع شده خودش خیلی مهم است.

4- در ادامه تغییرات در تلویزیون می خواهم بنویسم که تقریبا از یک ماه پیش این تغییرات

محسوس بود. مثلا برنامه های مستند از فیدل کاسترو و چه گوارا پخش می شود و یا مناظره و بحث درباره مارکسیسم و لیبرالیسم که البته اغلب برنده سومی، یعنی اسلام است، اما بهرحال از این بحث ها و این خبرها تاکنون نبود.

ماجرا فقط در عرصه سیاسی نیست. در نمایش فیلم ها هم تغییراتی روی داده است. مثلا سانسور نکردن نیم تنه عریان مردها و یا گفتگو در باره روابط پسر و دخترها قبل از ازدواج.

ماجرا ادامه دار و گسترده است. مخصوصا برای کسانی که تلویزیون زیاد می بینند و برنامه های آن را پیگیری می کنند این تغییرات جالب توجه است. مثلا در مصاحبه با احمدی نژاد، مجری تلویزیون (حیدری) سئوالاتی از رئیس دولت کرد که گاه بوی انتقاد هم میداد و یا در کانال اول بحث هائی درباره حضور رئیس سازمان گردشگری در آن مجلس رقص ترکی در ترکیه شد که برای من که در جمهوری اسلامی بزرگ شده ام واقعا تعجب آور بود.

پدرم همیشه با مرور خاطرات تلخ گذشته و با بدبینی می گفت: «هر وقت آزادی را در جمهوری اسلامی بیشتر احساس کردی، کمتر هیجان زده بشو.»

الان چند شبی است بمناسبت 22 بهمن و قبلش هم به مناسبت خروج شاه از ایران فیلم هائی پخش می شود. چند شب پیش برای اولین بار دیدم روزنامه ای را که فکر می کنم کیهان بود، نشان دادند که درشت نوشته بود “شاه رفت” . تا حالا ندیده بودم که قسمت پائین این صفحه اول را نشان بدهند، امسال این شب ها چند بار این قسمت را هم نشان دادند که یک تیر بزرگ داشت با این جملات: «خمینی: مارکسیست ها هم آزاد هستند». من تا حالا چنین جمله ای در روزنامه ها ندیده بودم، آن هم از قول خمینی.

5- چند وقت پیش در مجلسی بودم که آذربایجانی ها دراکثریت بودند. یکی از آنها که می گفت روزنامه نگار است درباره شورش های چند ماه پیش آذربایجان پس از آن ماجرای کاریکاتور میگفت که 5 نفری در آن ماجرا کشته شدند. خیلی ضد سلطنت بود و از قول آذربایجانی هائی که می شناخت می گفت که ما یک آلترناتیو می خواهیم که حق و حقوقمان را بدهد. می خواهد ترک باشد، می خواهد فارس. و باز هم می گفت در ایران 35 میلیون نفر ترکی حرف می زنند؛ اما یک برنامه تلویزیونی به زبان آذربایجانی وجود ندارد. می گفت: تبریز دارد تکان می خورد. انقلاب مشروطه هم از تبریز شروع شد. همیشه حکومت های مرکزی ما را کوبیده اند و بعد هم این کوبیدن را جشن ملی اعلام کرده اند. مثلا شاه هزاران نفر را در سرکوب حکومت دمکرات ها در 21 آذر(1325) کشت و بعد اسم این کشتار را گذاشت نجات آذربایجان و جشن ملی اعلام کرد. خوب، معلوم است که برای مردم آذربایجان هیچوقت چنین واقعه ای جشن نیست. مثل همین سرکوب اخیر به مناسبت کاریکاتور که گفتند امنیت ملی را حفظ کردند. اما وقتی امنیت مردم در آذربایجان از بین می رود، امنیتی که حکومت می گوید چه اهمیتی دارد؟

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates