دانشگاه، سنگر، دکتر محمد ملکی
خبرنامه امیرکبیر: آن روز که رضاشاه پای به صحن دانشگاه تهران گذاشت تا مکانی را افتتاح کند که میدانست در آینده ایران نقش اساسی بازی خواهد کرد (بهمن ۱٣۱٣) آیا تصور میکرد سنگری را ساخته است که سنگربانان آن به زودی استبداد و بیعدالتی را نشانه خواهند گرفت و صاحبان زر و زور و تزویر را نگران خواهند ساخت و آیا رضاشاه میدانست وقتی پایش را از دانشگاه بیرون بگذارد و سنگر به تصرف دانشجویان و استادان درآید، اندیشههای پرتاب شده از این سنگر خواب راحت را بر زورگویان و استثمارگران حرام خواهد کرد و آیا او هرگز میاندیشید که جبهه جدیدی علیه خودش باز کرده که دودمان او و جانشیناش را به باد خواهد داد و خشنترین نوع استبداد (به قول آیتالله طالقانی: استبداد دینی) هم موفق به فتح این سنگر نخواهد شد. راستی رضاشاه هرگز فکر میکرد سنگربانانِ سنگری که او ساخته به آن زودی از آنجا کار حمله و هجوم را آغاز کنند. تاریخ را ورق میزنیم.
هنگامی که رضاشاه سنگ بنای دانشگاه تهران را گذاشت، انتظار نداشت که دانشگاه جدا از کارکرد علمی خود وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شود. امّا همزمان با تأسیس دانشگاه تهران به تدریج جنبش دانشجویی در واکنش به مشکلات موجود جامعه شکل گرفت، در سالهای ۱٣۱٣ و ۱٣۱۵ اعتصاب هایی توسط دانشجویان پزشکی و تربیت معلم صورت گرفت. در سالِ ۱٣۱۶ نیز دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینههای بیهوده برای آماده ساختن دانشگاه جهت بازدید ولیعهد در کلاسها حاضر نشدند.
دکتر ارانی در همین دوران گروهی را سازمان داد که پس از دستگیری به گروه ۵٣ نفر مشهور شد اعضاء این گروه عمدتاً از دانشجویان و استادان دانشگاه تهران بودند. گروه ۵٣ نفر در اردیبهشت ۱٣۱۶ به اتهام تشکیل سازمانِ مخفی، انتشار بیانیه ماه مه (روز کارگر) و سازماندهی اعتصابهای دانشکده فنی و کارخانه نساجی اصفهان و ترجمه کتابهایی مانند «کاپیتال مارکس» و «مانیفست کمونیست» دستگیر و به مجازاتهای مختلف محکوم شدند. (کتاب جنبش دانشجویان در ایران به نقل از یرواند آبراهامیان، ص ۱۹٣ـ۱۹۴)
و به این ترتیب حمله از سنگر دانشگاه به سوی استبدادیان و استثمارگران آغاز شد که تا امروز ادامه دارد، در دوران قدرت مطلقه رضاشاه و پسرش محمدرضا و پس از آن ۲۹ سال استبداد دینی نتوانست این سنگر را که در جریان انقلاب سال ۵۷ از سوی مردم نام «سنگر آزادی» به خود گرفت، فتح کند.
دانشگاهیان، دانشجویان و استادان
یادمان نرود که سنگر دانشگاه با خون بهترین فرزندان وطن عجین شده و هزاران زن و مرد ایرانی در راه حفظ و حراست از آن سر باختهاند تا امروز پاسداری از آن به دستِ شما سپرده شده. امروز پس از گذشت ۷٣ سال سنگر دانشگاه تهران تبدیل به دهها و صدها سنگر در سراسرِ کشور گردیده و پاسداران آن از چند هزار نفر به بیش از ۲ میلیون نفر افزایش یافته است و آنگونه که شاهد بودهایم هیچ تحول و دگرگونی اساسی در کشور بدون حضور فعال دانشجویان متصور نیست و این رسالتی است که مردم به عهده دانشگاهیان نهادهاند و از آنجا که فعالیت سیاسی دانشجویان معطوف به کسب قدرت سیاسی نیست، تنها در جهت انتقال خواستههای اجتماعی و اعمالِ فشار در جهت اصلاح وضعیت موجود یا تغییر ساختار سیاسی در مسیر رسیدن به خواستههای جامعه عمل میکند. ساموئل هانتینگتن در بررسی تحول دگرگونساز در جوامع در حال نوسازی بیشترین شکاف و تعارض با دولت را متوجه دانشجویان و روشنفکران میداند و میگوید:
«در ذهن آنها دو شکاف بزرگ وجود دارد، یکی شکاف میانِ اصولِ نوینشدگی، برابری، عدالت، اشتراک اجتماعی و رفاه اقتصادی و تحقق آنها در جامعهشان و دیگر شکاف میانِ اوضاع فعلی ملتهای پیشرفته جهان و اوضاع رایج در جامعهشان». (کتاب جنبش دانشجویی در ایران، علیرضا کریمیان، ص ۹٣)
و امروز که قدرت به دستان برای لاپوشانی شکستهای خود در زمینههای گونهگون تلاش میکنند تا سنگر دانشگاهها را تضعیف کنند و در پندار خود این سنگ بزرگ را از پیش پایشان بردارند وظیفه و رسالت دانشجویان در تلاش برای تحول و دگرگونی آشکار و آشکارتر میگردد. تجربه ٣۰ ساله اخیر نشان داده است که جامعه ایران نیاز به یک تحول بنیادی دارد، دیگر دوران دلخوش کردن به افراد و گروههایی که میخواهند این ساختمان پوسیده و در حالِ فرو ریختن را با رنگ و لعاب و ورد و دعا سرِ پا نگه دارند گذشته است. باید خانهای از نو بنا نهاد و ملک و ملت را از نابودی نجات داد و این کارِ سترک تنها به دست جوانها و دانشجویانی که در معماری و ساختمان این بنای پوسیده نقشی نداشتهاند باید صورت گیرد و سنگربانان باید با برافراشتن پرچم آزادی و عدالت و آگاهی مردم را با حقوقِ خود بهتر آشنا کنند تا بار دیگر حرامیان نتوانند با فریب مردم دوران ظلم و جنایت و بیعدالتی را طولانیتر کنند.
دانشگاهیان، استادان، دانشجویان
بار دیگر مهرماه فرا رسید و دانشگاهها و مدارس عالی به روی دانشجویان و استادان بازگشایی شد. امسال حمله سبعانهتر و بیشتر است، به ویژه به استادان که باید از این همه تفرق و نظارهگری بر اخراج و بازنشسته کردن همکارانشان دست بردارند و دست در دست هم با کمک گرفتن از دانشجویان در برابر این هجوم بایستند و مطمئن باشند مقاومت آنها شکست دشمنان دانشگاهها را در پی خواهد داشت. و اما برای نجات از وضعی که برای ملک و ملت پیش آمده چه باید کرد؟ در شرایط بسیار حساسی هستیم از نظر داخلی، فقر و فساد و اعتیاد و بیکاری و چپاول ثروتهای ملی و اختلاف طبقاتی و رشوه و ظلم و زورگویی و بیقانونی و فرار مغزها و… بیداد میکند و از نظر خارجی صدای شیپور جنگ هر لحظه بلندتر میگردد و در این میان مردم سرگردان و حیران. آرامش و آسایش به ویژه از جوانان و دانشجویان سلب شده و آنها آینده را بسیار تیره میبینند و هر کس امکانی به دست بیاورد فرار را بر قرار ترجیح داده به هر نحو وطن را ترک میکند، دلسوختگان به حال ملت نگران که راهِ چاره چیست؟ من که بیش از نیم قرن با نسل جوان و دانشجو و دانشگاهیان زیستهام بار دیگر از دانشگاهیان و دانشجویان عزیز میخواهم که پرچم مقاومت و ایستادگی را در دست گیرند و نگذارند کشور بیش از این در بحران فرو رود و تنها رهِ رهایی را در این میدانم که:
۱. با هر گونه حمله نظامی به ایران مخالفت گردد که این کار جز ویرانی و مرگ و نیستی چیزی در پی ندارد.
۲. به آمریکا و اروپا و دیگر کشورها تفهیم گردد که وضع فعلی ایران نتیجه مماشات و دو دوزه بازی کردن آنها با رژیمی است که ملتی را به اسارت گرفته و نفس را در سینه آنها حبس کرده است. شما ۲۹ سال شاهد این اعمال بودید و به خاطر منافع اقتصادی خود هیچ اقدام موثر انجام ندادید و اعمال شما و برخوردتان با رژیم موجب وحشیتر شدن رژیم و این همه ظلم و جور علیه ملت ایران شد و حالا هم که منافع و امنیت خودتان به خطر افتاده هنوز در خواب خرگوشی هستید و بدون توجه به منافع مردم ایران در فکر زدوبند با حکومتی هستید که هیچ نسبتی با خلق در بند ایران ندارد.
٣. اگر کشورهای مدافع آزادی راست میگویند باید از طریق سازمانهای بینالمللی حقوق بشری نظام را وادار به انجام یک همهپرسی (رفراندوم) آزاد با پیشنیازهای چنین انتخاباتی نمایند تا مردم نظر خود را درباره نظام و قانون اساسی آن ابراز دارند و در این برهه سرنوشتساز همانطور که قبلاً گفتم، دانشجویان و دانشگاهیان باید نقش پیشروِ خود را داشته باشند و بیشترین تلاش را در این راه انجام دهند و در کنار و همراه مردم همانگونه که از گردنههای صعبالعبور مانند کشتارهای دهه ۶۰ از جمله قتلعام سالِ ۶۷ و قتلهای زنجیرهای و حمله به کوی دانشگاه و… عبور کردند. این بار نیز برای به کرسی نشاندن خواست قانونی خود (رفراندوم) یک لحظه از مقاومت و ایستادگی دست بر ندارند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.