30.09.2007

پاسخ اکبرگنجی به اظهارات عزت الله سحابی

خُسن آقا: وقتی که روشنگوزهای ملی! مذهبی گوز پیچ می شوند! عاقبتی غم انگیز تر از این را نمی‌توان برای آنها متصور شد. این گونه موضع گیری‌های این دایناسورهای سیاسی اتفاق غیر منتظره‌ای نیست. آقای سحابی فراموش کرده‌اند که بدون همکاری‌ها و یاری رساندن‌های نیروهای ملی مذهبی به خمینی، هیچگاه حکومتی بنام جمهوری اسلامی در ایران امکان رشد و قدرت گرفتن نداشت. در حقیقت این حرامزادگان سیاسی پلی شدند برای روی کار آمدن عقب افتاده ترین نیروهای سیاسی ایران بر اریکه قدرت. گنجی با اینکه با خمینی و شرکاء همراه بوده حداقل این شهامت را داشته که از گذشته خود پشیمان شود و به راه درست درآید ولی متاسفانه کسانی مثل سحابی و شرکاء تا روزی که از ننگ این زندگی ننگین خلاص شوند در همان خریت گذشته گرفتار خواهند ماند.

امروز:در پی انتشار گفتگوی روزنامه اعتماد با مهندس عزت الله سحابی آقای اکبر گنجی با ارسال نامه ای به سایت امروز به برخی از سخنان آقای سحابی پاسخ داد. متن کامل نامه آقای گنجی در ادامه می آید:
جناب آقای مهندس عزت الله سحابی در مصاحبه با روزنامه اعتماد (چهرشنبه 4مهر 1386) فرموده اند:
” شکست هاي مکرر، احساس نااميدي را در آحاد جامعه القا مي کند، حتي به روشنفکران. اما روشنفکراني که حدود 50 سال سابقه فعاليت دارند، شاه را ديده اند، انقلاب 57 را ديده اند، سال هاي 60 را ديده اند، نبايد در مقابل حوادث بلرزند. به عنوان مثال رهبران جريان اصلاح طلب، نهايتاً بين 50 تا 55 سال سن دارند. موفقيت هاي اوليه خيلي آنها را داغ کرده بود و شاد شده بودند. البته پيروزي بزرگي هم براي اصلاح طلب ها بود. به خاطر دارم در سال 78، ميزگردي در حسينيه ارشاد با حضور عباس عبدي، اکبر گنجي و آقاي مرعشي و بنده برگزار شد. آقاي گنجي در آن ميزگرد خيلي زود داغ شده بود. من منظورم اين نيست که آقاي گنجي امروز از اصول خود عدول کرده بلکه منظورم اين است که جوان بودن آنها و نيز فقدان تجربه هاي عميق سياسي، آنان را زود دچار سرخوردگي مي کند و ديديد که برخي از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملي کنار رفتند. آقاي گنجي و افشاري به راحتي از صحنه مبارزه ملي کنار رفتند و دخالت خارجي را يک راه حل جدي مي دانند، در حالي که يک مبارز باتجربه ملي به سادگي به اين نتيجه نمي رسد.”
جناب مهندس سحابی یکی از سرمایه های ملی ماست. وقتی فرد شریفی که خود سالها قربانی تهمت و بهتان بوده ، درد و رنج انواع اتهام ها را تحمل کرده ، دغدغه دین دارد و به منافع ملی می اندیشد، ایراد و اشکالی را مطرح می کند، نادیده گرفتن نکات مورد عنایت وی ، دور از انصاف است. با توجه به این مقدمه ، در خصوص فرمایشات ایشان ، توضیح چند نکته را ضروری می دانم:
اول:جناب سحابی بخوبی آگاهند که فرهنگ سیاسی ما به شدت گرفتار بیماری “اتهام زنی بلادلیل” و “وابسته به بیگانگان” خواندن یکدیگر است. هرکس که با ما نیست ، حتماً آمریکایی یا اسرائیلی یا انگلیسی و… است. روشن است که “مخالف” ، اگر به اتهام ارتباط با بیگانگان متهم شود ، دیگر مخالف نیست ، بلکه به یک سوژه ی امنیتی تبدیل خواهد شد که دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی باید در سلول انفرادی به اتهام او رسیدگی کنند. استفاده از این شیوه نادرست ، برای حذف مخالفان،امری غریب نیست، اما به کارگیری این شیوه ها از سوی مدافعان دموکراسی و آزادی و حقوق بشر ، درد ناک و باور نکردنی است . متأسفانه استفاده از این روش های غیر اخلاقی در میان اپوزیسیون به رویه ای رایج (نه استثنایی) تبدیل شده است. نیروهای مدافع دموکراسی این پارادوکس را چگونه حل می کنند که از یک سو از اتهام زنی های بلادلیل اقتدارگرایان شکوه و گلایه دارند ، و ازسوی دیگر رقبا و مخالفان فکری خود را به شیوه های غیر اخلاقی متهم به اتهام های بلادلیل می کنند؟ آیا به کارگیری این شیوه ها از سوی دیگران ناپذیرفتنی(مذموم) و از سوی ما پذیرفتنی(ممدوح) است؟ افرادی که وقتی در قدرت نیستند از این شیوه ها برای نابود کردن رقبا و مخالفانشان استفاده می کنند، اگر به قدرت برسند ، با مخالفانشان چه خواهند کرد؟ اتهام زنی بلا دلیل ، یکی از نشانه های استبداد زدگی و استبداد پیشگی است. اگر اتهامی را نتوان در یک دادگاه منصفانه و عادلانه مطرح و اثبات کرد، باید از طرح آنها در عرصه عمومی خوداری ورزید. مهندس سحابی از جمله افرادی است که همیشه این نکات را به همه ی ما تذکر و آموزش داه است.
آقای سحابی در مصاحبه اخیر می فرمایند:” گنجی دخالت خارجی را یک راه حل جدی می داند”. این مدعا مبتنی بر کدام شاهد و مدرک است؟ مگر مسئولیت ارائه بینه بر عهده ی مدعی نیست؟ در فضای سیاسی داخلی و بین المللی کنونی ، “دخالت خارجی”، یک معنا بیشتر ندارد : حمله نظامی آمریکا(یا اسرائیل) به ایران و تحریم گسترده ایران به تصویب شورای امنیت سازمان ملل. حال جناب آقای مهندس سحابی بفرمایند براساس چه شاهد و مدرکی مدعی اند که گنجی به “دخالت خارجی” معتقد است و از آن مهمتر آن را “راه حل جدی” حل مسائل ایران می داند؟ دخالت نظامی راه حل جدی کدام مسائل و مشکلات است؟ اگر کسی دخالت خارجی را حلال مشکلات و مسائل کشور می داند ، باید نظر خود را در جایی نوشته یا با کسانی در میان نهاده باشد. فرد بسیار دیندار،پرهیزگار و خدا ترسی چون مهندس سحابی در ماه مبارک رمضان چگونه مسلمانی که در هیچ نوشته یا گفته ای ( خصوصی یا علنی ) از دخالت خارجی دفاع نکرده و آن را راه حل غیر جدی هم تلقی نکرده است را به چنین اتهام خطرناک و غیر وطن دوستانه ای متهم می کند؟ آیا مهندس سحابی نگران آن نیست که دیگران براساس این نوع سخنان بلادلیل در وادی “پرونده سازی امنیتی” گام نهند.
در دفتر اول مانیفست جمهوری خواهی به صراحت توضیح دادم اگر کسی گمان می کند “دستی از غرب برون آید و کاری بکند” ، انتظار بیهوده ای دارد و راه خطایی در پیش گرفته است. در تمام سخنرانی ها و نوشته های ماه های گذشته به صراحت تمام حمله نظامی به ایران و تصویب هرگونه تحریمی که به مردم ایران صدمه وارد آورد را محکوم کرده ام. طی مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز تصویب بودجه 75میلیون دلاری علیه ایران را محکوم نمودم. در مقاله دیگری در روزنامه واشنگتن پست هرگونه حمله نظامی به ایران را رد کردم. در سخنرانی در جمع هنرمندان هالیوود، برسردفاع از حقوق مردم فلسطین با یکی از مدافعان سرسخت دولت اسرائیل به چالش برخاستم که گزارش آن در روزنامه لس آنجلس تایمز و مجله تایم منتشر شد. در سخنرانی در پارلمان اروپا نه تنها حمله نظامی و تحریم را محکوم کردم ، بلکه دولت آمریکا و دولت انگلیس را به دلیل نقض حقوق بشر محکوم نمودم.در سخنرانی شورای روابط خارجی آمریکا به تفصیل در این خصوص سخن گفته ام که چرا هر گونه دخالت خارجی یه زیان ملت ایران است و نه تنها به دموکراسی ختم نمی شود ،بلکه به رشد بنیادگرایی منتهی می شود.. مدتها وقت صرف کردم تا نام آورترین و بزرگترین روشنفکران جهان را متقاعد نمایم که باید حمله نظامی به ایران و طرح های تجزیه طلبانه برخی از محافل غربی را به صراحت محکوم کرد. نامه محتوی این نظرات را سیصد تن از روشنفکران نام آور جهان امضاء کردند. این نامه را در روز سه شنبه 27 شهریور 1386 به معاون سیاسی سازمان ملل متحد تحویل داده و سپس متن کامل آن را انتشار دادم( روزنامه لیبراسیون فراسه در دو صفحه تمام متن کامل این نامه و امضاء ها را در 25 سپتامبر 2007منتشر کرد). مگر اولین گام در راه تشکیل جبهه ی ضد جنگ چیزی جز این است که سرامدان فکری چهارگوشه ی جهان مشترکاً با حمله ی نظامی به ایران مخالفت کنند؟این نوع فعالیت ها باعث آزردگی برخی از نو محافظه کاران ایالات متحده شده است.به عنوان نمونه، مایکل لد ین , در کتابی که نوشته است مرا متهم کرده که مرعوب جمهوری اسلامی شده ام . ناقدی کتاب وی را نقد و نظر وی درباره ی مرا رد کرده است. لدین در پاسخ به وی می نویسد گنجی “بجای فراخوان حمایت بین المللی برای کمک به آزادی در ایران , بیشتر وقت خود را به هشدار در برابر چنین اقداماتی می گذراند، اشاره به این تغییر چشمگیر در رفتار گنجی به هیچ وجه تهمت و بهتان نیست , و شاید برای آن است که گنجی می خواهد از زندان دیگری پرهیز کند”( نشناال ریویو آنلاین , دهم سپتامبر ۲۰۰۷). جناب مهندس سحابی در حالی مرا به اعتقاد جدی به مداخله ی خارجی متهم می کند که نومحافظه کاران آمریکایی به شدت از مواضع ضد جنگ، ضد تجزیه طلبی، ضد تحریم من ناراضی و سرخورده اند.برخی از نومحافظه کاران آمریکایی گمان باطل می برند که دفاع از حمله نظامی و اقدامات تجزیه طلبانه معیار آزادیخواهی نیروهای دموکرات ایران است.
جناب آقای سحابی، آیا در میان دوستان و همفکران خود و اصلاح طلبان نمونه ای می توانید معرفی نمائید که به اندازه ی راقم این سطور طی ماه های گذشته سیاست های نظامی گرایانه دولت آمریکا در سراسر منطقه را محکوم کرده و نشان داده باشد که سیاست های امنیتی – نظامی آمریکا در نیم قرن گذشته همیشه به زیان دموکراسی در ایران تمام شده است؟ با این همه ، اگر مبارز خستگی ناپذیر ، جناب مهندس سحابی ، حتی یک سخن از من درباره مداخله خارجی به عنوان راه حل جدی مسائل ایران ارائه نمایند، نه تنها مدعای خود را تأئید کرده اند،بلکه چیزی جزء شرم و زبونی نصیب مدافع حمله نظامی به ایران نکرده اند؟
دوم: آقای مهندس سحابی می فرمایند:” گنجی به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفت”. و در تعلیل این مسأله فرموده اند که جوان بودن و فقدان تجربه های عمیق سیاسی ،بسیار زود باعث سرخوردگی من و کنار رفتن از صحنه مبارزه ملی شده است. مشکل من آن است که نمی دانم “صحنه مبارزه ملی” واجد چه معنایی است؟ و کنار رفتن از این صحنه چه معنایی دارد؟ برای این مدعا چند وجه را می توان در نظر گرفت.
الف- صحنه مبارزه ملی یک مکان است : هر کس در ایران در حال مبارزه سیاسی باشد ، در صحنه مبارزه ی ملی قرار دارد و هر کس در خارج از مرزهای ایران مشغول مبارزه ی سیاسی باشد، صحنه ی مبارزه ی ملی را ترک گفته است.این مدعا غیر قابل دفاع است. اگر این مدعا صحیح باشد، در آن صورت آقای خمینی در تمام سالهای اقامت در نجف و پاریس ، دوستان نهضت آزادی در سالهای اقامت در آمریکا و کلیه فعالین کنفدراسیون و اعضای انجمن های اسلامی خارج از کشور، صحنه مبارزه ملی علیه شاه را ترک گفته بودند. اگر منظور جناب سحابی آن باشد که هر کس برای مدتی به خارج از کشور برود ، به راحتی صحنه مبارزه ملی را ترک گفته است ، بسیاری از دوستان و همفکران ایشان بیش از بنده در خارج از کشور اقامت داشته اند. آیا وقتی مرحوم دکتر شریعتی ایران را در سال 1356به قصد اقامت در غرب ترک گفت ، از صحنه مبارزه ملی کنار رفت؟ آیا سالها اقامت دکتر ابراهیم یزدی در آمریکا را باید به منزله ترک مبارزه ملی تلقی کرد؟ آیا مهندس عبدالعلی بازرگان که چند سالی است در ایالت کالیفرنیای آمریکا اقامت دارند، صحنه مبارزه ملی را ترک گفته اند؟ آیا محسن کدیور در یک سالی که در آمریکا اقامت داشت صحنه مبارزه ملی را ترک گفته بود؟ آیا دکتر سروش که از سال 1375 تاکنون در خارج ایران اقامت دارد صحنه مبارزه ی ملی را تر گفته است؟
ب- هر مبارزه ای مبارزه ی ملی نیست :مدعا این است که ملاک های خاصی برای تمیز مبارزه ی ملی از دیگر اشکال مبارزه وجود دارد. در این صورت باید ملاک ها و معیارهای دقیق، و اجماعی، مبارزه ی ملی اعلام شود تا روشن شود چه کسانی در این صحنه قرار دارند و چه کسانی خارج از این صحنه مشغول مبارزه هستند؟ به عنوان مثال: آیا ارتباط با دیگر دول فقط حق دولت خودکامه است یا جنبش دموکراتیک هم حق دارد با دیگر دول ارتباط داشته باشد؟آیا ارتباط جنبش دموکراتیک با پارلمان ها ، از آن نظر که نمایندگان مردم هستند، مجاز است یا نامجاز؟آیا تماس با سازمان ملل مجاز است یا نامجاز؟ آیا ارتباط با جامعه مدنی جهانی بخشی از مبارزه ی ملی است یا ارتباط با جامعه مدنی جهانی هم دعوت به مداخله خارجی محسوب می شود؟ آیا استفاده ی از رسانه های خارجی بخشی از مبارزه ی ملی است یا عملی ضد ملی است؟ آیا با منابع مالی غربیان می توان رسانه هایی چون روز آن لاین و رادیو زمانه به راه انداخت؟ آیا گفت و گو با این رسانه ها مجاز است؟ آیا انتشار مقالات گردانندگان این رسانه ها در رسانه های داخلی مجاز است؟ آیا ان .جی . او های داخلی مجازند از کمک های مالی نهادهای مدنی بین المللی استفاده کنند؟ و… در عصر جهانی شدن و کاهش قدرت دولت ملی مدرن، مفهوم “استقلال” و “ملی” را باید از نو به گونه ای باز تعریف کرد که با ساختارهای جدید جهانی سازگار افتد.
ج – مصداق مبارزه ی ملی : مبارزه ی ملی یک مکان نیست ، اما وجو دارد و آنچنان گسترده است که می توان آن را صحنه ی مبارزه ملی نامید و به مشاهده آن نشست. در این صورت پرسش این است که این صحنه کجاست که دیده نمی شود؟ این چه مبارزه ای است که همگان از رخوت و سکون و خاموشی و شکست آن سخن می گویند؟ آیا دعوت به بی عملی و آرامش و سکوت حاکی از تحرک است؟باید چیزی وجود داشته باشد که کسی آن را ترک گفته باشد.
د- شرکت در انتخابات: برخی بر این گمانند که تکلیف همه چیز در سر صندوق های رأی روشن می شود. این حکم کلی حتی در جوامع دموکراتیک صادق نمی باشد ، چه رسد به جوامع غیر دموکراتیک. انتخابات آزاد ، رقابتی و منصفانه یکی از نهادهایی است که دموکراسی را می سازد. اتحادیه های گارگری یکی دیگر از نهادهایی است که جوامع دموکراتیک را می سازند. در جوامع دموکراتیک که مشروعیت نظام سیاسی مورد تأئید است ، “نافرمانی مدنی” برای نقض عملی قوانین ناعادلانه،ناحق و برخلاف وجدان ، یکی از اجزای دموکراسی را تشکیل می دهد. جوامع غیر دموکراتیک فاقد ساختاردموکراتیک و نهادهای دموکراتیک اند. در این جوامع چیزی به نام شبهه انتخابات ( غیر آزاد، غیر رقابتی ، غیر منصفانه ، تقلبی ، غیر موثر ) وجود دارد. اما تعطیل کردن تمام اشکال فعالیت سیاسی ، و فروکاستن مبارزه به شرکت در انتخابات و انداختن یک برگ رأی در صندوق، راهگشای دموکراسی نیست. شاید منظور از “ترک کردن صحنه ی مبارزه ی ملی” ، تحریم انتخابات باشد. اگر شرکت در انتخابات و انداختن یک برگ بدون هزینه در صندوق رأی مصداق مبارزه ی ملی باشد، قطعاً تحریم انتخابات، که هزینه مند است ، یکی از اشکال مبارزه می باشد. بدینترتیب نمی توان تحریم کنندگان انتخابات را به ترک صحنه ی مبارزه ی ملی متهم کرد. اما متأسفانه هستند کسانی که به جز قدرت و ثروت به چیزی نمی اندیشند،اینان،تحریم کنندگان انتخابات را متهم کرده اند که منتظر ورود سربازان آمریکایی با کوله پشتی اند تا برای آنها دموکراسی به ارمغان بیاورند. فعلاً بحث بر سر درستی یا نادرستی( کارایی یا ناکارایی) تحریم یا شرکت درانتخابات نیست. مسئله این است که آیا می توان تحریم کنندگان انتخابات را جاده صاف کن سربازان آمریکایی(حمله نظامی به ایران) ، تقدیم کنندگان خاک ایران به آمریکائیان و ترک کنندگان صحنه ی مبارزه ی ملی نامید؟ جناب سحابی از شما می پرسم : آیا می توان از یک سو خود را مدافع دموکراسی و حقوق بشر خواند، و از سوی دیگر تحریم کننده ی انتخابات را مدافع حمله ی نظامی آمریکا به ایران و تقدیم کننده ی خاک ایران به بیگانه خواند؟ مگر این بخشی از حقوق شهروندی نیست که فرد مجاز است انتخابات را تحریم یا در آن شرکت کند؟( این اتهامات و پرونده سازی های اطلاعاتی – امنیتی متأسفانه از سوی کسانی صورت می گیرد که امروزه ادعاهای عجیب دارند. اگر جناب مهندس مایل باشند، مقاله هایی را که چنین اتهاماتی در آن ها مطرح شده ، برایشان ارسال خواهم کرد).
سوم: جناب آقای مهندس سحابی فرموده اند گنجی در میزگرد حسینیه ارشاد :” خیلی زود داغ شده بود”. جناب مهندس سحابی به خوبی می دانند که سردی و داغی ملاک و معیاری برای نقد سیاسی نیست. باید دقیقاً روشن کرد که من در آن میزگرد چه گفته ام ، و شما با کدام بخش از سخنان من ، به چه دلیلی ، مخالف هستید؟ در آن میزگرد سخنی نگفته ام که اکنون قادر به دفاع از آن نباشم؟ برخی براین گمانند که اصلاحات شکست خورد چون چند نفر “تندرو” با تندروی باعث شکست آن شدند، غافل از آنکه پدیده های اجتماعی معلول دهها علل مختلف اند. اگر جامعه از اصلاح طلبان روی برگرداند، علت آن تندروی تعداد اندکی از افراد نبود، یکی از علل آن عدم ایستادگی بر سر وعده ها و آرمانها بود. جامعه شاهد عقب نشینی مداوم و حاصل اندک مبارزات بود. اینک هم برخی با تحلیل نادرست شکست اصلاحات ، حتی از شعارهای دوم خرداد 76 دست کشیده و شعارهای دهه 60 را مطرح می کنند.
چهارم : جناب آقای مهندس سحابی که پنجاه سال مبارزه گرانبها و آموختنی را در پیشینه سیاسی خود به یادگار دارند ، می فرمایند :”روشنفکرانی که حدود پنجاه سال سابقه فعالیت دارند … به سادگی به این نتیجه [افسردگی ، کنار رفتن از صحنه مبارزه ملی و تن دادن به دخالت خارجی] نمی رسند” . رهبران اصلاح طلب به دلیل آنکه سن شان بین 50 تا 55 سال است، در اثر پیروزی موقتی داغ می کنند ، و در اثر شکست افسرده می شوند .
این نکته بسیار ساده نیاز به تاکید ندارد که مخالفت با دخالت خارجی به پیشینه سیاسی چندانی نیازمند نیست. هرکس ، حتی بدون یک روز مبارزه سیاسی ، اگر به عراق و افغانستان و اروپای شرقی سابق بنگرد، با دخالت خارجی مخالفت خواهد کرد. در این موارد، دخالت خارجی به آزادی و دموکراسی و توسعه منتهی نگردید. مسأله و مشکل ما ، “استبداد ماندگار تاریخی و گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر” است. انتظار نسل جوان و دیگران از فرد شایسته ای چون مهندس سحابی با نیم قرن سابقه مبارزه سیاسی آن است که راه ها و شیوه های مبارزه مسالمت آمیز گذار به دموکراسی را به آنها بیاموزد. محل نزاع کنونی فعالین سیاسی ، دخالت یا عدم دخالت خارجی ، تحرک یا بی تحرکی و افسردگی ، کنار رفتن یا کنار نرفتن از صحنه مبارزه ملی نمی باشد. مسأله این است: برای گذار به دموکراسی چه باید کرد؟برخی براین گمانند که چون سخن گفتن دیگر تاثیری ندارد، پس باید شش ماه یا تا اطلاع ثانوی سکوت کرد. من با سکوت مخالف هستم. حرف زدن و بیان نظر ، قدرت نامحدودی ندارد. همانگونه که بارها تاکید کرده ام ، اگر تا ابد در باره مفهوم آب سخن بگوئیم ، مفهوم آب رفع تشنگی نخواهد کرد. اگر تا ابد در باره مفهوم خانه سخن بگوئیم ، مفهوم خانه کسی را صاحب خانه نخواهد کرد. بر همین وجه ، اگر تا ابد درباره مفاهیم دموکراسی و آزادی و حقوق بشر سخن بگوئیم ، از دل این مفاهیم ، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر بیرون نخواهد آمد. همانطور که برای رفع تشنگی و صاحبخانه شدن باید “کاری” کرد، برای گذار به دموکراسی هم باید “کاری” کرد . در دهه ی ماقبل انقلاب، همه چیز به عمل و پراتیک فروکاسته می شد و نظر ورزی کاری بورژوایی خوانده و نفی می شد. مدتی است که هر گونه اقدام عملی نفی و فقط نظر ورزی و گفتن و نوشتن پیشیه ما شده است. اما اینک قرار است یک گام دیگر هم عقب نشینی صورت گیرد و سکوت ، مبارزه ملی نامیده شود. از جناب مهندس سحابی انتظار می رود که در این خصوص اعلام نظر و ارشاد فرمایند.
برای این امر باید ابتدا نظر خود را درباره ی نظام سیاسی دقیقاً روشن نمائیم، برای اینکه از نظام های سیاسی متفاوت ، با روش های واحد نمی توان به دموکراسی گذار کرد. راههای گذار از نظام های غیر دموکراتیک( رژیم های توتالیتر و فاشیستی ، دیکتاتوریهای نظامی و نظام های سلطانی ) به نظام های دموکراتیک متفاوت است. از این جهت تعیین اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران مصداق کدام یک از نظام های غیر دموکرایتک است بسیار مهم است. در گام دوم باید دقیقاً روشن نمائیم که هدف ما چیست؟ آیا خواهان یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر ( که قعطاً یک نظام سکولار است ) هستیم؟ مرحوم مهندس بازرگان در اواخر عمر شریف خود نظریه دین فقط برای خداپرستی و آخرت را مطرح کرد. می دانم که بسیاری از نیرو های ملی – مذهبی با این نظر مخالف و بیشتر از نظرات مرحوم دکتر شریعتی دفاع می نمایند. اما مسأله این است که دین در دولت مطلوب شما چه نقش و جایگاهی دارد؟آیا جدایی نهاد دین از نهاد دولت را می پذیرید و با هر گونه نظام سیاسی دینی وداع می گوئید؟ در گام سوم ، پس از روشن شدن هدف و تعیین نوع حکومت حاضر ، نوبت شیوه های عملی گذار به هدف فرا می رسد. من به نوبه ی خود ، به عنوان فردی که لااقل دغدغه دموکراسی دارد، می خواهم از مرد بزرگی چون سحابی با سابقه ی پنجاه سال فعالیت سیاسی ، این نکات اساسی را بیاموزم.
اکبر گنجی
6مهرماه1386

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates