01.02.2007

کوچ روحانيون شيعه از “جبل عامل” به ايران

پیک نت: انتشار کتابی که بسرعت درايران ناياب شد
خاتم المجتهدين دوران صفويه که همه جبل عاملی بودند به مردم می گفتند
حکومت صفوی با دولت امام عصر پيوند خواهد خورد، زيرا ائمه شيعه
ظهور دولت صفوی را پيش بينی کرده بودند.
شاه اسماعيل يکم برای خود قدرت الهی قائل بود و روحانيون نزد او بی اعتبار بودند، اما شاه طهماسب برای ياری گرفتن از روحانيون جهت ترويج تشيع و آموزش شيعه به مردم، از جبل عام روحانی وارد ايران کرد. درعصر صفوی يک مقام مذهبی نيمه رسمی با عنوان “خاتم المجتهدين” يا “مجتهد الزمانی» وجود داشت. دارنده اين عنوان در حکومت صفوی نايب امام زمان دانسته می شد و شاهان صفوی خود را نايب او قلمداد می کردند و بطور غير مستقيم خود را نايب امام زمان به شمار می آوردند و به اين ترتيب موضوع غصب حکومت که شيعه آن را متعلق به امامان خود می داند از ميان برداشته می شد. هم بنيانگذاران و هم دارندگان عنوان “خاتم المجتهدين” در تمامی دوران حکومت صفوی – جز در دو مورد- فقيهان جبل عامل بودند.

دشوار بتوان تصور کرد، در هيچ دهه ای از تاريخ معاصر ايران، باندازه فاصله ده ساله ميان دو دهه 70 و 80 درايران کتاب تاريخی و خاطرات منتشر شده و نسل جديد کشور اينگونه مشتاق گذشته خويش به آن مراجعه کرده باشند. اين رويکرد، يک خودشناسی ملی را برای دو نسل جوان و ميانه سال ايران ممکن ساخته است، که اثرات آن را در هر تحولی که در آينده درايران روی دهد شاهد خواهيم بود. اين بازشناسی ملی و هويتی عليرغم همه کارشکنی های حکومتی پيش رفته و سد سانسور، تبليغات و تحريفات مسجدی و تلويزيونی حکومت را دريده است. توان ما برای روشن کردن چراغ های راهنما در گذرگاه های چهار ضلعی تاريخ معاصر و بويژه تاريخ 5 دهه اخير ايران محدود است، اما در آنچه قادر بوده ايم کوتاهی نکرده ايم. از دوران شاه گفتيم و از فجايع، جنايات، فساد درباری و پوسيدگی نظام استوار بر يک کودتای خونين بنام “28 مرداد”. عقب تر رفتيم. از روی کار آمدن شاه نوشتيم. نه از خودمان و يا تاريخ نويسان، بلکه از زبان همسر رضاشاه و مادر محمدرضا شاه تا جای تکذيب و انکار نباشد. هنوز فصولی از کتاب خاطرات مادر شاه و مادر فرح همسر آخرين شاه ايران باقی مانده است که در آينده خواهيم نوشت. بويژه فصل “کودتاسازان و کودتاگران” مورد نظر ماست، چرا که اوضاع نظامی شده حاکميت جمهوری اسلامی چنين نگاهی را به گذشته اجتناب ناپذير کرده است. هم آخرين شاه و هم پدرش، با آنکه فرماندهی قشون و سپاه و ارتش و قزاق ها را برعهده داشتند، هميشه با کابوس کودتا زيستند. خواهيم نوشت!

از سالهای آستانه انقلاب و سپس سالهای اول پيروزی انقلاب نوشتيم. از کتاب خاطرات حاج عراقی، کتاب تاريخ حوزه علميه قم و کتاب خاطرات «عزت شاهی» اولين سربازجو در جمهوری اسلامی. از نقش آفرينی مجاهدين خلق و سياست های بنيان برباد ده آنها نوشتيم و پاس دو طرفه ای که آنها از يکسو و ارتجاع مذهبی و مسلط شده بر زندان اوين و بخشی از حاکميت، از سوی ديگر به هم دادند و دست قدرت های بزرگ در پشت سر هر دو آنها بود. نبايد اجازه داد حوادث تاريخی فراموش شوند، همچنان که نبايد اجازه داد دستگاه های تبليغاتی جمهوری اسلامی به سبک و نيت و سود خود اين حوادث را تفسير کرده و به خورد مردم بدهند. نسل امروز، بايد از حوادثی که نسل ميانه ايران از سر گذرانده بياموزد، اگر چنين نشود، فردا حزب کمونيست کارگری همان نقشی را درايران ايفاء خواهد کرد که کنفدراسيون دانشجوئی و انواع گروه های خلق الساعه مائوئيست در ابتدای پيروزی انقلاب 57 ايفاء کردند. در آمل جمهوری شورائی برپا کردند، در ترکمن صحرا حکومت خلقی و در کارخانه ها به ستيز با سنديکاها رفتند زيرا آنها را عقب مانده و شوراها را جانشين انقلابی آنها می دانستند. مجاهدين خلق و چپ انديشانی که اکنون در مهاجرت زير پرچم های سرخ سينه می زنند و بر طبل تحريم- حتی رد ضرورت حمایت از دکترمعین درانتخابات ریاست جمهوری- و توصيه به انفجار و جنگ چريکي( مقاله های فردی بنام “کوروش عرفانی» و يا “کوروش گلنام” را در همين ارتباط ها در سايت های وابسته به راه کارگر مثل پیک ایران و … و يا متمايل به حزب کمونيست کارگری در مهاجرت بخوانيد) می کوبند، اگر از تاريخ نياموخته اند، بهتر است در مهاجرت ابدی بمانند، تا اينکه نقش آفرين دوباره حوادث سالهای اول انقلاب بهمن درايران آينده شوند.

اما حاکميت و روحانيت. درباره نقش آنها در ايران و در انقلاب 57 تاريخی ترين سخن ها رواست. رويکردی که نسل جوان ايران به بازشناسی تاريخ شيعه و روحانيت در ايران پيدا کرده را نه فقط به فال نيک بايد گرفت، بلکه موهبتی اجتماعی بايد تلقی کرد. همانگونه که انقلاب به خود آنها نيز امکان داد يکديگر را بازشناسند و فراتر از آن، از حوزه ها بيرون آمده و جامعه و جهان و مردمی را بازشناسند که با آنها در ارتباط نبودند.

بدين ترتيب است که کوشش ما برای انتشار پيک هفته با تکيه بر نکات و انگيزه های اشاره شده در بالا ادامه دارد و بسيار خرسنديم که در طول سه هفته ای که پيک هفته بدليل فشار اخبار سياسی منتشر نشد، اين همه پيام و پرسش دراين ارتباط دريافت داشتيم. بويژه با تاکيد بر ادامه مطالب تاريخی که منتشر می کنیم.

هم از کتاب عزت شاهی هنوز مطالبی برای انتشار داريم و هم از ديگر کتاب های تاريخی که تاکنون منتشر کرده ايم. اما دراين شماره، با توجه به حوادث لبنان، انگيزه ارتباط روحانيت حاکم جمهوری اسلامی در حفظ و گسترش ارتباطش با روحانيون لبنان، خطر بالا گرفتن امکان وقوع يک جنگ مذهبی در منطقه، ميان شيعيان و سنی ها و ادعاهائی که در اين هفته و به مناسبت عيد غدير در ايران شد، می خواهيم در اين ارتباط مطلبی را منتشر کنيم. اکنون که جمهوری اسلامی تاريخ ايران را از صفويه به بعد به رسميت می شناسد و عيد غدير را تبديل کرده اند به مراسم تاجگذاری و چنان سخن می گويند که گوئی ايرانی اساسا “شيعه” از خشت افتاده است، چرا نبايد در اين ارتباط نوشت؟

کتاب تحقيقی بسيار با ارزشی در سال 1377 در تهران منتشر شد. اين کتاب با نام “مهاجرت علمای شيعه از جبل عامل به ايران” تنها در 1500 شماره توسط انتشاراتی امير کبير منتشر شد و پس از آن نيز تجديد چاپ نشد. يافتن و تهيه کردن آن در ايران، اکنون تقريبا ناممکن است. کتاب خيلی زود تمام شد و يا جمع کردند که تمام شود! نويسنده و محقق کتاب “مهدی فراهانی منفرد” است و کتاب در 216 صفحه. آن را در فاصله دو شماره قبلی و فعلی پيک هفته برای ما ارسال داشتند تا معرفی کنيم و اکنون می خواهيم چنين کنيم.

دراين شماره پيک هفته مقدمه اين کتاب را می خوانيد که چکيده و “لُب” مطلب است: شيعه کردن ايرانی ها به زور شمشير، لت و پار شدن و قتل و آوارگی روحانيون سنی ايران و سپس وارد کردن روحانی شيعه از جبل عامل لبنان به ايران و پناه دادن آنها در کنار دربار صفويه. ماجرای روحانيون سيد و آل پيامبر، از همينجا آغاز شد. از لبنان به اصفهان و سپس از اصفهان به تهران! اين مقدمه را فعلا بخوانيد تا در شماره های بعد بخش های ديگری از اين کار تحقيقی را منتشر کنيم:

آغاز کوچ از لبنان به ايران

دوران فرمانفروائی دودمان صفوی بر ايران اهميتی چند سويه دارد. يکپارچگی سياسی ايران که پس از سرنگونی حکومت ساسانی از دست رفته بود، يکبار ديگر به دست صفويان فراهم آمد. مهم ترين پديده ای که با آغاز حکومت صفويان در ايران رخ نمود رسمی شدن تشيع و چيرگی تدريجی اين مذهب در سراسر ايران بود. تلاش حکومت صفوی برای ترويج و توسعه مذهب تشيع در آغاز اين حکومت با شور و شعار بسيار همراه بود. شمشير اسماعيل يکم بيش از هر عامل ديگری در دگرگونی مذهب بسياری از مردم قلمرو او موثر بود و تيغ “تبرائيان” در دوری جستن سنيان ايران از مذهب خويش نقش بنيادی داشت. اما حکومت صفوی رفته رفته به اين حقيقت پی برد که با شمشير می توان مردم را به ترک مذهب تسنن و پذيرش تشيع واداشت ولی ترويج بنيادی تشيع و بر آوردن نيازهای مذهبی کسانی که به تشيع گرويده بودند بوسيله ای ديگر نياز دارد. به همين دليل چون با به قدرت رسيدن شاه اسماعيل، بسياری از علمای ايران توسط او کشته و يا از کشور رانده شده بودند، تکيه به روحانيونی ايرانی موجود در کشور و قدرت بخشيدن به آنان درکشاکش درگيری های ترک ها و تاجيک ها در حکومت، نه ممکن بود و نه به سود صفويان. به همين دليل دولت صفوی تصميم گرفت همان شيوه ای را پيش بگيرد که حکومت سربداران برای دعوت از شهيد اول به ايران و ترويج و توسعه تشيع به کار برده بود. در نتيجه، تربيت يافتگان مکتب علمی شهيد اول را از جبل عامل به ايران فراخواند. البته علمای شيعه از عراق و بحرين نيز به ايران کوچ کردند ولی هم از نظر گستردگی دامنه مهاجرت علمای جبل عامل و هم از نظر نقش و جايگاهی که درحکومت صفوی يافتند می توان مهاجرت از جبل عامل را طيف و جريان اصلی مهاجرت به ايران دانست.

برخی علمای شيعه جبل عامل در عصر اسماعيل يکم به مناطق همجوار امپراتوری صفوی کوچ کردند و از آنجا پيوندهائی با حکومت شيعه ايران برقرار کردند ولی نه حکومت صفوی ميخواست همه علمای جبل عامل را برای ترويج تشيع به ايران فراخواند و نه شخصيت اسماعيل يکم که خود را دارای منزلتی نيمه الهی می دانست جائی برای ابراز وجود آنان می گذاشت.

درزمان پادشاهی طهماسب فراخوانی اين علمان به ايران از سياست های اصلی دولت شد و “شاه دين پناه” دست آنان را در کارهای حکومتی باز گذاشت. از اين زمان مهاجرت گسترده علمای جبل عامل به ايران آغاز شد و تا پايان حکومت صفوی ادامه يافت.

نکته اساسی اين فصل گذشته از مسائل مربوط به رشد و گسترش و دوام تشيع در جبل عامل، ترسيم چهره نهضت علمی شيعه و شناساندن پيشوای اصلی اين نهضت، شهيد اول (1)است. آن مکتب فقهی شهيد اول با توجه به شرايط سياسی، فرهنگی و اقتصادی سرزمين خود بنياد نهاد به جنبه های سياسی و حکومتی توجه داشت و به فقيهان شيعه در امور سياسی اختيارات ويژه ای می داد. فقيهانی که بعدها به ايران آمدند از همين سنت پيروی کردند و با گسترش و تبيين آن از سوی ديگر برای تبيين مشروعيت حکومت تلاش کردند. اين مکتب فقهی پيش از عصر صفوی نيز يک بار مورد توجه حکومت سربداران قرار گرفته بود و خواجه علی مويد سربداری کوشيده بود با آوردن شهيد اول به ايران، تشيع فقاهتی را در برابر جناح صوفيان در نهضت سربداران تقويت و ترويج کند. مهاجرت علمای جبل عامل به ايران در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول تعداد اندکی از عامليان به ايران آمدند و در مرحله دوم مهاجرت اوج و گستردگی چشمگير يافت.

مهاجران به دو گروه، نخست گروهی که با صفويان همگامی و سازگاری نشان دادند و دوم مهاجرانی که به شيوه های گوناگون به ناهمگامی و ناسازگاری با حکومت صفوی پرداختند.

در منابع عصر صفوی شواهدی مبنی بر وجود يک مقام مذهبی نيمه رسمی با عنوان “خاتم المجتهدين” يا “مجتهد الزمانی» ديده می شود. دارنده اين عنوان در حکومت صفوی نايب امام زمان دانسته می شد و شاهان صفوی خود را نايب او قلمداد می کردند. با توجه به اين رابطه، شاه صفوی به طور غير مستقيم نايب امام زمان به شمار می آمد و به اين ترتيب موضوع غصب حکومت که شيعه آن را متعلق به امامان خود می داند از ميان برداشته می شد. هم بنيانگذاران و هم دارندگان اين عنوان در تمامی دوران حکومت صفوی – جز در دو مورد- فقيهان جبل عامل بودند و همين مقام به آنان نقش و اهميت ويژه می داد. فقيهانی چون محقق کرکی در آثار خود کوشيدند تا بر نقش انحصاری فقيه جامع الشرايط به عنوان نايب عام امام غايب که در مکتب فقهی شهيد اول نيز مورد توجه قرار گرفته بود تاکيد کنند. محقق کرکی از اين طريق کوشيد که مقام پيشوائی جامعه شيعه را بدست آورد و دراين مسير مخالفت هائی را در ميان ديگر علمای شيعه برانگيخت. محقق کرکی و ديگران کوشيدند تا در آثار خود در بررسی موضوعاتی چون مشروعيت خراج و يا مشروعيت برپائی نماز جمعه، فقيه جامع الشرايط را نايب عام امام قلمداد کنند و گرفتن خراج و برپائی نماز جمعه را در زمان غيب امام مشروع بدانند.

مهاجرانی که با حکومت صفوی سازگاری و همگامی نشان دادند، گذشته از عهده دار شدن مقام خاتم المجتهدينی و رسيدن به مقام های شيخ الاسلامی، صدرات، قضاوت و حتی وزارت دراين حکومت کوشيدند به طور نظری و به شيوه های گوناگون حکومت صفوی را در چشم رعايايش مشروع جلوه دهند. آنان چنين نمودند که حکومت صفوی با دولت امام عصر پيوند خواهد خورد. آنان حتی گفتند که ائمه شيعه ظهور دولت صفوی را پيش بينی کرده بودند.

گروه ديگر کسانی بودند که پس از مدتی ايران را ترک کردند و يا در ايران به ناسازگاری با حکومت صفوی پرداختند. تنی چند از علمای شيعه جبل عامل نيز به رغم دعوت های چند باره حکومت صفوی هرگز به ايران گام ننهادند. مهاجرت فقيهان عاملی به ايران موجب چيرگی فقيهان در حکومت صفوی شد و اين چيرگی پيامدهای بسيار داشت.

1- محمد بن مکی ملقب به شمس الدين، از بزرگان علمای اماميه که افقه فقها بود و در دوران سلطنت “برقوق” به فتوای قاضی برهان الدينمالکی و عبادبن جماعه به قتل رسيد و به شهيد اول مشهور شد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates