چسناله جدید حجاريان: مصدق معتقد به سلطنت، امام خميني جمهوريخواه واقعي
بازتاب: مصدق ميخواست كه شاه را تختهبند قانون كند. حتي در دفاعياتش ميگويد: من به خاطر قسمي كه خوردهام به شاه خيانت نميكنم. دست ثريا را ميبوسد، به شاه احترام ميگذارد و حتي وقتي شاه فرار كرد، به دنبال برچيدن بساط سلطنت نرفت.
سعيد حجاريان در گفتوگو با «شهروند امروز» با انتقاد شدید از دکتر مصدق، اظهار داشت: در يكصد سالگي مشروطهخواهي ايرانيان، راه سلطنتطلبي چندان هموار نيست: ما هم اكنون در ميان اپوزيسيون، سلطنتطلب نداريم. در خارج از كشور هم، شماري كه خود را سلطنتطلب مينامند، نه سلطنتطلب كه پهلويطلب هستند. تنها يك گرايش بسيار ضعيف سلطنتطلبي از سوي يكي از نوادگان محمدحسن ميرزا، پسراحمدشاه، باقي مانده و جالب است كه اين فرد به ايران ميآيد و ميرود. به كاخ اجداد خود كه اكنون به موزه تبديل شده ميرود و از بليت دادن سرباز ميزند و در آنجا به باغبان و معمار بنا دستور ميدهد تا به فرمان او عمل كنند؛ ماجرايي كه ما را ياد فيلم «آخرين امپراتور» برتولوچي مياندازد. اين سرنوشت چه بسا به سراغ پهلويطلبها هم برود، اما در كنار اين گرايشهاي ضعيف، ما با جرياني آكادميك نيز روبه رو هستيم كه تصوري هگلي و نيچهاي از سلطنت دارد و بر اين باور است كه ايران مهد سلطنت بوده و يك سلطان خوب براي ايران بهتر است.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، وي با اشاره به تفاوت مصدق و فاطمي گفت: مصدق ميخواست كه شاه را تختهبند قانون كند. حتي در دفاعياتش ميگويد: من به خاطر قسمي كه خوردهام به شاه خيانت نميكنم. دست ثريا را ميبوسد، به شاه احترام ميگذارد و حتي وقتي شاه فرار كرد، به دنبال برچيدن بساط سلطنت نرفت. او ميگفت: شاه بايد سلطنت كند، نه حكومت و شاه اختياري در اداره امور ندارد، چون مسئوليت متوجه او نيست، اما فاطمي كاملا جمهوريخواه بود. او تا آنجا كه معاون نخستوزير بود و سخنگو، از مصدق دفاع ميكرد، ولي در «باختر امروز» يك جمهوريخواه كامل بود.
در اين گفت وگو آمده است:
مشكل «جمهوريخواهي» فاطمي چه بود؟
ـ مشكل اين بود كه پس از كودتاي 28 مرداد، مصدق و همه مردانش يا بيكار شدند و يا دادگاهي، اما فاطمي از ميان همه آنان، اعدام شد.
ولي نقد شما به فاطمي چيست؟ او چه آسيبي به حركت مشروطهخواهي وارد كرد؟
ـ شما اصطلاح Contentious Politice را شنيدهايد؟ اين اصطلاح به مفهوم «سياست اعتراضي و منازعهآلود» و مترادف با بسيج تودهها براي فشار از پايين است. براي جمهوريخواهي بايد امكان بسيج تودهها و فشار از پايين فراهم باشد. در حالي كه در آن زمان چنين نبود؛ نه حزب توده و نه مليها اهل اين حرفها نبودند و نميخواستند سياست را به خيابان بكشند. تودهايها ساختار حزبي داشتند، اما پيگير نبودند و موقع كودتا ناپديد شدند. مصدق هم كه اصولا نخبهگرا بود و در منظومه سياسياش، اقدام سي تير و سياست خياباني در آن روز، يك استثنا بود؛ بنابراين، جامعه ايران در آن زمان مستعد فشار از پايين نبود. نه تودهايها توان اين كار را داشتند و نه به طريق اولي، مليها.
فاطمي اما در چنان زمانهاي فرياد جمهوريخواهي سر ميداد، بدون آن كه به لوازمش بينديشد. هدف و وسيله به هم نميخورد. تندرويهاي او در باختر امروز و سخنان و نوشتههايش عليه خاندان پهلوي، بدون زمينه اجتماعي بود. اشتباه جمهوريخواهان همچون فاطمي و فرخي يزدي در تاريخ معاصر ما اين بوده است كه با مفهوم و مقتضيات «سياست اعتراضي و منازعهآلود» آشنايي نداشتهاند. مصدق، حداقل اندازه دهنش حرف ميزد. علاوه بر اين، به هر حال، طرفداران جمهوريت در ايران خوشنام نبودند و شايد براي همين هم بود كه مصدق به دنبال جمهوري نرفت تا جبههگيري عليه او وسعت نيابد. اگر كه مصدق را هم با كودتا كنار گذاشتند به خاطر ترس از ايجاد «جمهوري خلق» بود. فاطمي اما به اين واقعيات زمانه توجه نداشت.
ولي شما كه به فشار از پايين اعتقاد داريد؛ فاطمي هم اعتقاد داشت.
ـ جمهوريخواهان به فشار از پايين بدون چانهزني در بالا معتقدند.
اگر اين گونه بود كه نبايد فاطمي معاونت و وزارت در كابينه مصدق را ميپذيرفت و براي مذاكره نزد شاه ميرفت؟
ـ به نيابت از مصدق نزد شاه رفت.
پس مقتضيات جاري را پذيرفته و اهل چانهزني در بالا هم بود؟
ـ جمهوريخواه تمام عيار، كسي است كه اهل مذاكره نباشد؛ مثل امام خميني كه با شاه مذاكره هم نكرد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.