همسر سخنگوی دولت از خود می گوید: فاطی رجبی: پدرم از من عذرخواهی کرد
فرارو: همسر غلامحسین الهام در مورد آخرین نامه پدرش، مرحوم دوانی که ضمن آن از انتقادات غیرمنصفانه فاطمه رجبی به مسئولان سابق نظام، گلایه کرده و او را مورد عتاب شدید قرار داده، گفته که مرحوم دوانی بابت این نامه از او عذرخواهی کرده است.
فاطمه رجبی در گفتگوی مفصلی که با نشریه الکترونیکی چارقد انجام داده، ضمن بیان ادعاهایی اینچنینی، از زندگی شخصی خود و نحوه آشنایی و ازدواجش با غلامحسین الهام عضو پرکار دولت نهم سخن گفته است.
از همین ابتدا از گذشته بگویید از قبل انقلاب و خودتان.
الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله. من فاطمه رجبی هستم و خدا را شكر كه شیعه هستم و تلاش میكنم كه راه شیعه بودن را طی كنم و شرایط را با این نگاه دنبال میكنم و سعی میكنم كه عملكردم بر این آیه كه بیان كردم دلالت كند و اما سوال شما… قبل از انقلاب به دلیل جو حاكم – شاهنشاهی – تا كلاس هشتم بیشتر در مدرسه حاضر نشدم بنابر این نمیتوانستم در آن زمان چندان حضور فیزیكی داشته باشم اگر چه حضور اندیشهای را همیشه داشتهام؛ در آن زمان پدرم در مسجد ولیعصر در تهران جلساتی داشتند كه در آنها دختران تحصیلكردهای شركت میكردند كه اغلب من هم همراه پدر در این جلسات حاضر میشدم و با اینكه عضو همیشگیاش نبودم یكی دو مرتبه سخنرانیهایی انقلابی در مبنای دین داشتم؛ خطبهی حضرت زین العابدین (ع) در مورد اسارت و خطبههایی از حضرت زهرا (س) را نیز به یاد میآورم كه از حفظ كرده و خوانده بودم. پدر در آن جلسات فن نویسندگی را نیز تدریس میكردند و البته حاصل این جلسات كتابی بود كه توسط خود ایشان جمعآوری شد به نام فروغ دین كه در این كتاب از اشعار و مقالات من نیز استفاده شده است. در هنگامی كه به دیدار برادرانم در زندانهای سیاسی میرفتم با گروههای سیاسی آشنا میشدم ولی یك نكته همیشه برایم سوال برانگیز بوده و هست؛ آن هم اینكه چطور مردان و زنان در خانههای چریكی برای انجام فعالیتهایشان در كنار هم زندگی میكنند و همین هم بود كه با تمام روح انقلابی و انگیزههایی كه در من حضور داشت هرگز نتوانستم از منظر دینی به گروه خاصی بپیوندم این هم دلیل دیگری بود برای نداشتن فعالیتهای عملی اما در فعالیتهای فكری، سیاسی و دینی همپای مردم انقلابی بودم.
معمولا در حجابهای قبل انقلاب چادر خیلی كم دیده میشود؛ حجاب شما چه طور بود؟
از بركات خداوند كه به صورت اجباری به من رسیده شاید همان تعز من تشاء، داشتن پدر و خانوادهی روحانی بوده است كه از سهسالگی چادر بر سر من كردند و در واقع چادر هویت من است كه با نوعی تربیت آگاهانه از ابتدا همراهم بوده است و حجاب من از مدتها پیش تا به امروز ذرهای تغییر نكرده است… در دانشگاهی سخنرانی داشتم. از من به حالت تمسخر پرسیدند: «حجاب اسلامی مورد قبول شما همین پوششی است كه دارید؟» جواب دادم: بله، همین است. – خیلی قاطعانه «بله»اش را بیان میكند –.
چه سالی دانشجو شدید؟
25 مهر ماه سال 1358 وارد دانشگاه شدم كه آن زمان هم كاملا با انگیزه و فعال بودم مخالفتهای علنی با گروههای ملحد و كمونیستی كه خیلی هم خطرناك بودند، داشتم یا در كلاسها با اساتیدی كه ملحدانه وقایع تاریخی را بیان میكردند بحث میكردم. در همهی سطوح به عنوان شخصیتی حزباللهی وارد عمل میشدم.
چه طور با دكتر الهام آشنا شدید؟
ما در یك دانشكده بودیم. من علوم سیاسی و ایشان حقوق میخواندند و هر دوی ما نمایندهی دانشكده در شورای مركزی انجمنهای اسلامی دانشگاه تهران وابسته به دفتر تحكیم بودیم. در هر دانشگاه یك مرد و یك زن در این تشكیلات بودند كه در آن دانشگاه من و ایشان نماینده بودیم و بعد بر اساس نقطه نظرات اعتقادی كه با هم داشتیم در سال 1361 با هم ازدواج كردیم. در آن زمان برای ازدواج كلا به دلیل شرایط فرهنگ و اسلامی انقلاب و با تربیت حاكم بر جامعه حضرت امام (ره)، مسائل امروزی كه برای ازدواج وجود دارد مطرح نبود و مهم اشتراكات عقایدی و دینی بود.
خواستگاری و مراسم ازدواج و مهریه و… در واقع از مراسمات موسوم، در ازدواج خودتان بگویید؟
چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن و چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، پایبند كامل در حد بضاعت فكری به احكام شرع و هم به فرهنگ رایج در بین خانوادههای به دلیل فعالیتهای سیاسی كه من از همان اوایل انقلاب داشتهام این طور به نظر میرسد كه من خشونتطلب هستم و هیچگونه لطافتی در من دیده نمیشود با فرهنگ بودم. در نتیجه در عین فعالیتهای شدید سیاسی هیچ وقت مسائل نامطبوع را نپذیرفتم. مراسم خواستگاری من به صورت سنتی و با اجازهی پدر و مادرم بود. با اینكه پدرم در خانواده وزنهی سنگین و كاملی بودند، خودم خواستم كه حتی برادرم در مراسم اولیه حضور داشته باشند. من به آقای الهام هم گفته بودم كه با وجود این كه تمامی شرایط ایشان برای من قابل قبول است اما چنانچه پدر و خانوادهام مخالف باشند، جواب من هم منفی خواهد بود.
مراسم ازدواج هم كه بسیار ساده برگزار شد؛ البته سادگی این مراسم به دلیل تاثیرات مقطعی در آن دوره از انقلاب نبود من قبل از انقلاب هم اعتقادی به برگزاری مراسم مجلل نداشتم. همه چیز در سادگی اجرا شد. مهریهام نیز سه سكه بود كه پیشنهاد خودم همان یك جلد كلام الله مجید بود، كه با درخواست پدرم سه سكه شد و تنها خرید ازدواجمان هم تنها یك حلقه انگشتر طلا بود كه 800 تومان شد كه آن حلقه را نیز سالها بعد برای بازسازی حرم حضرت امام (ره) اهدا كردم.
مشكلات ابتدایی زندگی مشترك شما تا چه حد بود؟ اصلا مشكل داشتید؟
من هیچ وقت به زندگی به دید كاملا مادی نگاه نكردهام. برایم زندگی در یك محدودهی مطلوب قرار داشته است. اوایل زندگی مشترك ما پدر در منزلشان دو اتاق به ما داده بودند كه آنجا هم چندان امكاناتی نداشت. یعنی وسیلهای برای خنك كردن تابستان و گرم شدن در زمستان نداشت اما با وجود دو فرزندم در آنجا تا سال 1366 خیلی خوب زندگی كردیم. الان هم ما امكانات رفاهی خاصی را نداریم حتی لوازم و زندگیای كه نو عروسان امروز دارند را هم نداریم.
از فرزندانتان علی و صادق بگویید؟
علی 24 ساله كارشناسی هوا و فضای دانشگاه صنعتی شریف و مشغول تحصیل در مقطع كارشناسی ارشد همان رشته و صادق 22 ساله است كه سال پنجم دانشكاه امام صادق (ع) را میگذراند.
شرایطتان برای عروسخانمهایی كه قرار است عضو خانوادهی شما بشوند چیست؟ احتمالا آنها هم از فرزندان شخصیتها و مقامات خواهند بود، این طور نیست؟
یكی از دعاهای همیشگی من برای بچههایم جدا نشدنشان از اهل بیت (ع) بوده است. حالا فرقی نمیكند در چه رشتهای تحصیل میكنند یا چه جایگاه شغلی و اقتصادی داشته باشند، همیشه از خداوند خواستهام كه رابطهی نظری و عملیشان در زندگی، با اهلبیت قطع نشود و این در مورد ازدواجشان هم صدق میكند كه برای من و البته آنها، مهم دین و تربیت وابسته به آن است؛ ضمن اینكه در این دو سال كه آقای احمدینژاد فرهنگ دینی را در حاكمیت عملی كردند؛ این برگ برندهای برای ما شده است كه ما هیچگونه پست و مقامی را به عنوان شخصیت نگاه نمیكنیم. البته در قبل هم كه آقای دكتر الهام مسولیتهایی را داشتند دیدگاه ما به همین صورت بود پس برای ما ملاك همان مذهبی بودن است.
شما با توجه به این كه شخصیت سیاسی محسوب میشوید و سیاست هم كه از لطافت به دور است این تاثیری در شخصیت و حضور حقیقی شما در خانه و بین فرزندان و همسرتان نگذاشته است؟
به دلیل فعالیتهای سیاسی كه من از همان اوایل انقلاب داشتهام این طور به نظر میرسد كه من خشونتطلب هستم و هیچگونه لطافتی در من دیده نمیشود؛ به ویژه در این دو سال اخیر، در حالی كه من كاملا روح زنانه دارم و جالب است اكثر همان دانشجویانی كه به عنوان مخالف عقایدم با من روبرو میشوند بعد از دیدار، خودشان اظهار میكنند كه انتظار نداشتیم شما را با این روحیهی آرام و لطیف ببینیم. من یك زن مسلمان در عرصهی اجتماعی و با روحیهی لطیف و مهر مادرانه هستم.
یك روز از صبح تا شب؟
من با افتخار میگویم كه من یك زن كاملا خانهدار هستم چه دوران تجرد و چه تاهل همینطور بوده است. از صبح فعالیت من در خانهام شروع میشود. از خرید تا امور نظافت منزل و شستشوی لباسها و اتو و… كه بدون هیچ جبری عاشقانه آنها را انجام میدهم. نظافت و ترتیب ظاهری فرزندانم از دوران ابتدایی همیشه مورد توجه معلمانشان قرار میگرفت. من حتی با تمام علاقه كفشهای اعضای خانوادهام را هفتهای یك بار خودم واكس میزنم و سعی میكنم به نحوی آشپزی كنم كه بر اساس سلائق و سلامت مزاج فرزندان و همسرم باشد و از همان ابتدای زندگیمان تمام خریدها را نیز خودم انجام دادهام. در واقع اول كارهای منزل و بعد مطالعه و نوشتن… یك نكتهی اساسی برایم همیشه مهم بوده و آن این كه من باید قبل از اعضای خانوادهام حتما در خانه حضور داشته باشم و هیچ فعالیت انقلابی و غیر انقلابی دلیلی نمیشود برای این كه حتی در ساعات اولیهی شب هم بیرون از منزلم باشم اگر چه این محدودیتهایی را نیز به همراه داشته آزادی تعریفشده برای من با آزادیهای تعریفشده به ویژه در این دو دههی اخیر متفاوت است. است اما برایم بسیار مهم است كه من یك زن فعال در بیرون از خانهام نیستم و در ابتدا یك مادرم… پدرم شب قبل از فوتشان منزل ما تشریف داشتند. آن شب ایشان گفتند من خوشحالم كه فاطمه این طور دقیق به كارهای زندگی و خانوادهاش میرسد. هر وقت وارد منزل ما میشدند میگفتند: آدم حظ میكند از محیط منزل شما… من به گیاهان هم خیلی علاقه دارم. برگهایشان را خودم تكثیر میكنم و در گلدانهایی در راهرو و اتاقهای خانهی كوچكمان میگذارم. خانهی ما از وسایل تهی است و از نظر شادابی و سبزی تقریبا كامل است. اگر چه این خانهی جدید ما به دلیل نورگیر نبودن، برگها را خشك كرده است كه به فكر راهی برای آنها نیز هستم.
قبلترها خیاطی هم جز كارهای روزانهی من حساب میشد. قبل از ازدواج بلوز و شلوارهایی را برای برادرانم میدوختم و البته برای سایر اعضای خانوادهام نیز و در دوران تاهل هم همینطور. برای بچهها با طراحیهای ابتكاری خودم لباسهایی را میدوختم، آن هم با پارچههای بسیار ارزان و ایرانی و با چرخی دستی و معمولی، تازه چند سالیست موتوری به آن نصب كردهایم، كه معمولا لباسها به خاطر تازگی طرح و خوشدوخت بودنشان مورد توجه هم قرار میگرفت. پدرم هم خیلی از خیاطی و دوخت و طراحیهای ابتكاری من خوشنود بودند كه حالا البته فقط كارهای تعمیراتی را انجام میدهم، اتفاقا امروز هم تعمیرات لباسی را انجام دادم… .
در اوقات فراغت خودتان، مشغول به چه كارهایی میشوید؟ نگاه من به زندگی هیچگاه نگاه خاصه به خودم نبوده است. در دوران تجردم در خدمت پدر و مادرم بودهام و در دوران تاهلم نیز خودم برای خودم نبودهام؛ یا برای خانواده یا برای انجام كارهایی برای انقلاب و خدا زندگی كردهام. در منزل ما یك اتاق هست كه ما آن را به علی و صادق دادهایم با این حال همیشه هر دو نفرشان پیش من هستند؛ درس خواندنشان حتی زمانی كه كنكور داشتند همیشه در كنار خودم بوده است؛ چون ما همیشه برای هم هستیم. بهترین و لذتبخشترین لحظات ما در كنار هم بودن ماست. من حتی نوشتههایم را در خانه مینویسم و مقید به مكان و موقعیت خاصی نیستم. مهمانی هم به صورت محدود و در حد وظیفه میروم.
نویسندهها یا شاعرهایی هستند كه شما به صورت خاص آنها را بپسندید؟ خودتان هم كه اهل شعر و شاعری هستید؟
پدرم علاوه بر نویسندگی، ذوق زیادی در شعر داشتند؛ در خانه دیوانی از اشعارشان هست. من هم به تبع خیلی علاقه به شعر و ادبیات دارم تا حدی كه برادرم به دلیل علاقهی خاصم به شعر میگفتند كه من در رشتهی ادبیات تحصیل كنم. در كل به شعر بیشتر به صورت محتوایی نگاه میكنم و هیچ وقت فرد خاصی مورد نظرم نبوده است؛ مثلا ممكن است یك شعر از شاعر گمنامی بخوانم كه او را نمیشناسم اما به دلیل بار معنایی شعر از خواندش لذت ببرم و دلم آن را بپذیرد. حافظ و سعدی هم كه خب به خاطر آن نگاه فقهی و دینی كه دارند محبوبند. خانم سپیده كاشانی و سیمیندخت وحیدی از شاعران اوایل انقلاب و با اشعاری پر محتوا و انقلابی هستند كه نسبت به اشعارشان علاقهمند هستم. نویسنده هم كه من اكثرا كتابهای سیاسی و دینی را میخوانم. كتابهایی راجع به سیرهی نبوی و ائمه اطهار (ع) كتابهای مرحوم دشتی، تجلی امامت یا جلوههای حكمت كه هر تحلیل سیاسی را بخواهم بگویم یا بنویسم معمولا به اینها رجوع میكنم. نسبت به صحیفهی حضرت امام هم كه علقهی خاصی دارم؛ چند جلد از این كتاب در كتابخانهی ما ورق ورق شده است از بس به آنها رجوع كردهام و حتی من خیلی از جملات حضرت امام را در مواردی خاص از حفظ هستم.
اگر خودتان دختر داشتید تا چه اندازه به او آزادی میدادید؟
آزادی تعریفشده برای من با آزادیهای تعریفشده به ویژه در این دو دههی اخیر متفاوت است. این آزادی همان آزادیهای شیعی و اسلامی است. آزادی دینی یعنی آزادی اندیشهی اسلامی بر مبنای عبودیت حق و عمل به تكلیف اسلامی كه از سیرهی اهل بیت (ع) و آموزههای حضرت امام این طور برداشت كردهام. حضور فعال زنان مسلمان در عرصهی اندیشهگرایی اسلام هم با همین چارچوپها برایم تعریف شده است. بنابراین اگر دختر هم داشتم تلاش میكردم زنی با همین مشخصهها و فعال در این عرصه برای جامعهی اسلامی باشد. و این شاخصهها محدودیتی برای میزان تحصیلات و رشد فكری نخواهند داشت.
رابطهی شما با اینترنت، چت و تالارهای گفتگو؟
یك نكته بگویم و خیال همهی مخالفین خودم را وقتی برایشان مثلا خوراكیای هم كه میبرم با شوخی میگویم: «عدل مطلق وارد معركه شد!» راحت بكنم؛ بنده چندان سر و كاری با رایانه و اینترنت ندارم. بنابراین من خیلی از نوشتهها و انتقادات را نه میبینم و نه از حضورشان آگاه میشوم. حتی سایت خودم را هم نمیبینم كه چه زمانی مثلا فلان مطلب من در آن كار شده است یا نه! و در سایر سایتها هم اگر مطلب خیلی خاصی باشد برایم پرینت میگیرند و در كل، من فرصت این چیزها را هم ندارم.
در مورد انتخاب دختر نمونه كه اتفاقا از طرف برخی اصولگرایان هم راهاندازی شد، نظر شما چیست؟
این ها الگوسازی است. ضمن آنكه باید دید چگونه میشود این دختر نمونه را انتخاب كرد و با چه معیارهایی. مثلا آن دختری را كه پر استعداد است اما صرف نداشتن امكانات به موفقیتهای خاص علمی و… نرسیده نمونه نیست؟ دختری كه از صبح تا شب در فلان روستا فرش میبافد و باید هزینهی یك خانواده را نیز بپردازد نمیتواند نمونه باشد؟ من حتی همیشه به پسرهایم با وجود اینكه در مدارس معمولی مثل اكثر مردم درس خواندهاند و به دانشگاههای معتبر كشور هم راه یافتهاند، میگویم؛ شما با استعدادتر هستید یا آن دانشآموزی كه در مناطق دور افتاده با كمترین امكانات به موفقیتها و رتبههای دانشگاهی میرسد؟ باید با چه دیدگاهها و معیارهایی دختر نمونهی كشور انتخاب شود؟!
طنز هم میخوانید؟
بله، ولی بعضی نوشتهها را نباید با طنز اشتباه گرفت كه اینها هجویات است. هجویاتی كه گاه به جنگ با مبانی دینی میروند؛ مثل هجو گوییهای قریش نسبت به پیامبر. زمانی كه حضرت رسول (ص) مكه را فتح كردند عفو جمعی را طلب كردند اما در مورد عدهای فرمودند كه حتی اگر به پردههای خانه نیز آویزان شوند بخشیده نخواهند شد. این چند نفر هجوگویان و شعر پردازان توهینكننده به شخصیت رسول الله (ص) بودند. به هر حال انقلاب ما هم جزئی از دین است و تقدس دارد و توهین به آن حتی در قالب هجو (!) نابخشودنی است. من طنزهای مرحوم كیومرث صابری گل آقا را میخواندم چه قبل از انقلاب در مجلهای به نام توفیق – پدر اهل ذوق بودند و این مجله را ایشان به منزل میآوردند و هم ما و هم ایشان آن را میخواندیم – و هم در گل آقا به ویژه قبل از دوم خرداد. طنزنویس خوبی بودند.
از برنامههای تلویزیون هم استفاده میكنید، مثلا سریالها؟
تقریبا، بعضی از سریالها را هم میبینم. به خصوص سریالهای ماه مبارك رمضان كه بعد از افطار هم بود، برنامههای تلویزیون هم جزئی از تفریحات خانوادگی محسوب میشود. گاهی نقد هم میكنم كه اگر چه خودم را در این مورد چندان آگاه نمیدانم اما اغلب كه نقدهای منتقدین را میخوانم میبینم با نظرات و نقدهای من شباهاتهای زیادی دارند.
اگر تنها چند دقیقه برای انتخاب موضوعی برای نوشتن فرصت داشته باشید چه چیز را انتخاب میكنید؟
خطر بازگشت دوباره اصلاحطلبان دینستیز به عرصهی حاكمیت.
نظر فرزندانتان در مورد فعالیتهای سیاسی شما چیست؟
من و همسرم محیطی كاملا آزادانه از نظر فكری برایشان فراهم كردهایم. اگر چه از نظر دینی همیشه مشی دینی را گوشزد كردهایم اما خب وقتی آنها نوع برخوردها را میبینند دلخور میشوند و شاید به نوعی گفت آنها دوستدار فعالیتهای سیاسی نیستند اما دارای نگرش سیاسی هستند. به جز انتخابات ریاست جمهوری، ما معمولا در سایر انتخابات متفاوت از هم رای دادهایم. گاه حتی ما برای انتخابات مجلس، چهار رای كاملا متفاوت دادهایم. این را هم بگویم گاهی دانشجویان از نحوهی بعضی برخورد دوستان مخالف ما، بیشتر از فرزندانم ناراحت میشوند!
عدهای از مخالفان شما معتقدند اگر شما همسر دكتر الهام نبودید، تا این اندازه تریبون برای بیان نظراتتان نداشتید، خود شما چقدر این را قبول دارید؟
جوانان 22 سالهی آگاه به مسائل روز هم فعالیتهای سالهای پیش از این مرا به یاد میآورند. من در دوران هشتسالهی اصلاحات و هشتسالهی سازندگی با همین ادبیات و واژگان امروزیام نقدهایی را مینوشتم. آن زمان هم آقای خاتمی را به مناظره دعوت كردهام اما در این دو سال موقعیت همسرم نهتنها موجب شهرتم نشد بلكه بهانهای هم شد برای بیشتر كوبیدن مخالفین من! بسیاری از افراد موسوم به جناح راست كه حالا خودشان را اصولگرا مینامند همانانی هستند كه در دوران اصلاحطلبان از حامیان من بودند و حتی تشكرهای فروانشان را از طریق همسرم به گوش من میرساندند و همینان امروز با چرخش نگرشی كه پیدا كردهاند مخالف شدهاند.
تعداد من طنزهای مرحوم كیومرث صابری گل آقا را میخواندم چه قبل از انقلاب در مجلهای به نام توفیق – پدر اهل ذوق بودند و این مجله را ایشان به منزل میآوردند و هم ما و هم ایشان آن را میخواندیم – و هم در گل آقا به ویژه قبل از دوم خرداد. طنزنویس خوبی بودند. مخالفینتان را بیشتر میدانید یا موافقینتان را؟
موافقینم بیشتر هستند. مثلا همین دیروز در مشهد در حین پرسش و پاسخها، جوانی خیلی تند و منتقد سوالاتی را از من پرسیدند ولی بعد از پاسخها در انتهای جلسه، خود او در بین جمعیت حاضرین بیان كرد كه: «من بعد از شنیدن حرف های شما، 90 درصد موافق مواضع شما شدم و آن دهدرصد باقیمانده هم برای این است كه هنوز آگاهی من كامل نشده است.» و این با وجود تمام تلاشها در این دو سال برای تخریب من بوده است. من همیشه خدا را شكر میكنم كه طرفدارانم از قشر جوانان مذهبی هستند؛ البته نه اینكه در مخالفینم مذهبیها نباشند اما همین كافی است كه تمام موافقین مرا، مومنین و مذهبیها تشكیل میدهند؛ به ویژه كه نسل سوم هم چه با ادبیات و چه با نحوهی نگاه و نوع تحلیلهای من آشنا هستند و موافق… . حضرت امام در جملهای میفرمایند: «اگر خمینی یكه و تنها بماند باز هم به راه انقلابی و دینی خودش ادامه میدهد.» من دنبال جایگاه یا موقعیت خاصی نیستم و به دنبال جمعآوری رای هم نیستم كه چندان تعداد مخالفین و موافقینم برایم مهم باشد، مهم هدف انقلابی من است.
از رابطهتان با مرحوم آیتالله دوانی (ره)، پدر بزرگوارتان هم بگویید؟
من امیدوارم در كتابی كه نوشتنش را از ده روز بعد از ارتحال پدرم شروع كردهام، توانسته باشم رابطهی عاطفی بین خودم و پدرم را بیان كنم. در جامعهی ما معمولا این طور رایج است كه پدرها و دخترها با هم رابطههای خاصی را دارند و این رابطه بین من و پدرم مثل یك سكه دورویه است كه یك روی آن روحانی بودن پدر است كه باعث علاقهی مضاعف من به ایشان بوده، یعنی داشتن پدری روحانی و آن روی دیگر سكه، علاقه و ارادت مضاعف به روحانیت به دلیل داشتن پدری روحانی. هر چند كه من اهل تظاهر نبودم اما در عمل هم ثابت كردهام كه تا پای جان در خدمت ایشان بودهام. پدر اگر چه روحیهی بسیار عاطفی و مهربانی داشتند اما اگر احیانا تندخوییای هم داشتند با دیدهی منت میپذیرفتم. مثلا بعد از نوشتن همین نامهی آخرشان به من كه جزء آخرین آثار مكتوب ایشان هم به حساب میآید بعد از بازتاب این نامه در رسانهها و حتی تلویزیون، متاسفانه ایشان از من معذرتخواهی كردند؛ با این حال من طوری برخورد كردم كه گویی اصلا از این نامه و برخوردهای بعدش آگاهی ندارم. من فرزند بزرگشان بودم و علاقهی خاصی به من و فرزندانم داشتند؛ به ویژه به صادق كه از نظر ظاهری شباهات زیادی هم به پدرم دارد و هم علاقهی بسیار زیادی به روحانیت. همیشه میگفتند: «صادق جانشین من است.» برای انتخاب نام فرزندانم نیز خیلی خوشحال بودند؛ علی را كه میگفتند همنام خودم هم هست و بسیار نام نیكویی را انتخاب كردید و صادق را هم كه میگفتند من از آرزوهایم داشتن فرزندی به نام صادق بود… با این كه معمولا پدرم مهمان داشتند تا خودشان مهمانی بروند شب عید غدیری كه فردایش هم به رحمت خدا رفتند، دعوت مرا پذیرفتند و به منزل ما آمدند و اینها نمونههایی از محبتهای ایشان نسبت به ما بود یا ما در دوران اصلاحات چند مورد سخنرانیهایی در جلسات مشترك داشتیم كه هم من و هم ایشان سخنرانی میكردند. بعدها شنیدم كه در جمعی گفته بودند: «خدا را شكر كه او در مسائل فرهنگی، اینطور دینی فكر میكند.»
به همسرتان معمولا چه هدایایی میدهید؟
معمولا برای روز معلم به خاطر معلم دانشگاه بودنشان و یا تولد حضرت امیر كه به یمن پیروی مردان مسلمان از امیرالمونین(ع)، به نام روز مرد نام گرفته، هدیه میدهم؛ البته با پولهای خودم! – با لبخند میگوید – از خودكار و رواننویس گرفته تا لباس… لباسهای پسرها و همسرم را خودم تهیه میكنم؛ آنها اهل حضور در مغازه و بازار برای خرید نیستند و گاهی همان لباسها را نیز به عنوان هدیه میخرم. به هر حال اگر در پوشش آنها بد سلقیگی دیدید از من بوده است. در ضمن چون ما یك كتابخانه كاملی در منزل داریم كتاب نمیخرم.
تا به حال شده برای خرید كه میروید شما را بشناسند؟
بله. كسبهی محل مرا میشناسند و بهویژه در این دو سال احترامشان بیشتر هم شده؛ وقتی میبینند كه هیچ تغییری در میزان خریدهای ما روی نداده است و مصرف ما به همان میزان قبلی محدود بوده است.
به پسرانتان چطور ابراز محبت میكنید؟
سعی میكنم حتی در محبتهایم به آنها نیز عادلانه برخورد كنم. وقتی برایشان مثلا خوراكیای هم كه میبرم با شوخی میگویم: «عدل مطلق وارد معركه شد!» و خودشان هم میخندند… در حد توان، محبتهای مادی و معنوی را ازشان دریغ نمیكنم.
و فاطمه رجبی؟
شاگردی كوچك و ناچیز از مكتب صدیقه كبری و زینب علیها السلام، تكلیفگرایی از خیل انبوه لبیكگویان به عاشورای حسینی(ع). همسری موظف به انجام تكالیف همسری، مادری مكلف به انجام ابعاد مختلف و وسیع مادری…
پیام برای این مطلب مسدود شده.