16.11.2007

گزارش لوموند از دغدغه های محمدالبرادعی مدیرکل آژانس اتمی: البرادعی نگران است

فرارو: آیا البرادعی می‌تواند از جنگ امریکا علیه ایران جلوگیری کند؟ او که در سال 2001 نتوانست از حمله امریکا علیه عراق ممانعت به عمل آورد، آیا امروز می‌تواند نقش مهمی در صلح جهانی ایفا کند؟ البرادعی 65ساله مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نکات ظریفی می‌داند که بدون توهم و به‌تنهایی به آن‌ها رسیده‌است. او می‌گوید: «حداقل می‌توان با صدایی رسا صحبت کرد تا به گونه‌ای متفاوت وارد عمل شد.»

لوموند گزارش داد؛ محمد البرادعی با صدایی رسا و محکم سخن می‌گوید. جایزه صلح نوبل سال 2005 این احساس را در وی به وجود آورده که با ماموریتی بزرگ روبه‌رو شده‌است. ماموریت او مقابله با طرح‌های کسانی است که او آن‌ها را “دیوانگان جدید” می‌نامد.

البرادعی در این تقسیم‌بندی حامیان نئومحافظه‌کار جرج بوش و تمام کسانی‌که در غرب، گزینه نظامی علیه ایران را برای مقابله با دستیابی این کشور به سلاح اتمی محتمل می‌دانند، قرار می‌دهد. کسانی‌که استدلال می‌کنند ایران هسته‌ای سراسر خاورمیانه ـ انبار باروت جهان ـ را به سمت هسته‌ای شدن و جهان را به سمت ناامنی سوق می‌دهد.

روزنامه چپ‌گرای فرانسوی در ادامه گزارش خود از مديركل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آورده‌است؛ در ورای ظاهری شیک و شخصیتی کم‌حرف، البرادعی روش‌های قدرتمندانه‌اش را پنهان کرده‌است. او اتوریته‌ای دارد که برخی اوقات شخصیتی قاطع از او به نمایش می‌گذارد. در وین در سواحل دانوب، جایی که برج‌های بتونی و فولادی آژانس بین‌‌المللی انرژی اتمی برافراشته شده‌ اند، برخی از کارمندان آژانس به شرطی می‌پذیرند که در مورد وی صحبت کنند که این گفت‌وگو کاملا سری باقی بماند.

زوایای پنهان شخصیت محمد البرادعی
حقوق‌دان مصری تمایل دارد در محیطی بسته با جمعی محدود کار کند و کم‌تر به توصیه‌های اطرافیانش گوش می‌دهد. البرادعی در ماه آوریل رئیس گروه بازرسی‌اش در ایران را به خاطر این‌که با دولت ایران به مشکل برخورده بود، عزل کرد. او هم‌چنین در مورد برخی موانعی که در کار بازرسان پرونده ایران به‌وجود آمده‌بود، ـ مانند موضوع ورود به سالن کنترل نطنز، جایی که غنی سازی اورانیوم صورت می‌گیرد ـ سکوت کرد.
البرادعی اگر گفتمان ایران در خاورمیانه مردمی است به این دلیل نیست که این کشور تسلیحات دارد بلکه علت آن مشخص است. درصد بالایی از مردم این منطقه احساس حقارت و بی‌عدالتی می‌کنند خود را با شرایط وفق داده‌است. این رویکرد نشانه عقب‌نشینی است یا ضعف؟ آیا گروه بازرسان آژانس ـ مانند مورد کره شمالی در سال 2002 ـ از ایران اخراج می‌شود؟ و اضطرابی بزرگ‌تر در اواخر سال 2006 به وی دست داد: آیا جنگ اجتناب‌ناپذیر خواهد بود؟ آیا تندروها در ایران و ایالات متحد تقویت خواهند شد؟

چیزی که البرادعی برای جلوگیری از جنگ پیشنهاد می‌دهد معامله بزرگ میان ایران و امریکاست؛ معامله‌ای که بتواند دغدغه‌های امنیتی تهران را برطرف کند؛ دغدغه‌هایی که به اعتقاد او در بطن برنامه هسته‌ای ایران قرار دارد. او به وجود یک خطر واضح و قریب‌الوقوع اعتقاد ندارد: «من ندیدم کسی بگوید ایران هم‌اکنون تجهیزات هسته‌ای با کاربرد نظامی تهیه کرده‌است.» به اعتقاد او این تجهیزات تنها می‌توانند در بازه زمانی سه تا هشت‌ساله تهیه شوند.

دیپلمات مصری طرف‌دار یک گفت‌وگوی طولانی با جمهوری اسلامی است. او همواره از سیاست مجازات‌های بین‌المللی که “به‌تنهایی قادر به حل‌وفصل این بحران نیستند” انتقاد کرده‌است.

سیل انتقادها از آقای مدیرکل
در ایالات متحده، در فرانسه، انگلیس و اسرائیل، رقبای مدیرکل آژانس به‌صورت خصوصی می‌گویند که البرادعی پا را از گلیم خود فراتر نهاده‌است. آن‌ها می‌گویند او تکروی می‌کند و خودمحوری او بر قضاوت وی غالب شده‌است. رقبای البرادعی با انتقاد از گرایش او برای مصالحه با ایرانیان می‌گویند او قاضی است اما وارد بازی شده‌است. دیپلمات‌های غربی که از ماه‌ها پیش با سردرگمی فراوان این پرونده را دنبال می‌کنند، اعتقاد دارند البرادعی در این بحران سردرگم شده‌است. آن‌ها او را به محافظه‌کاری متهم کرده و او را به شدت سرزنش می‌کنند. اما دبیرکل مصری آژانس، اتمی به حمایت روسیه، چین و کشورهای غیرمتعهد دل‌خوش کرده‌است.

مشاجره‌ای که او را احاطه کرده، بسیار جدی است. او داور و ناظر بر رعایت الزاماتی است که دولت‌ها در معاهده عدم تکثیر تسلیحات(NPT) در سال 1968 امضا کرده‌اند. آیا البرادعی می‌تواند اجازه دهد که که این اقتدار در پایتخت‌های بزرگ جهان از بین برود؟ وی در یک نبرد دیپلماتیک گرفتار شده‌است. پیام او همواره به‌گونه‌ای واضح فهم نشده و خود به این موضوع واقف است. موج اتهاماتی که به وی منتسب شده، او را تحت تأثیر قرار داده‌است و او برای این‌که این اتهامات را رفع کند، اطمینان می‌دهد که به‌هیچ‌وجه در مقابل ایران نرمش نشان نمی‌دهد و درصدد نیست جدیت خود را در نظارت بر فعالیت‌های ایران از دست بدهد.

کینه البرادعی از مقامات کاخ سفید
اما البرادعی البرادعی در تقسیم‌بندی دیوانگان جدید، حامیان نئومحافظه‌کار جرج بوش و تمام کسانی‌که در غرب، گزینه نظامی علیه ایران را برای مقابله با دستیابی این کشور به سلاح اتمی محتمل می‌دانند، قرار می‌دهد. کسانی‌که استدلال می‌کنند ایران هسته‌ای سراسر خاورمیانه ـ انبار باروت جهان ـ را به سمت هسته‌ای شدن و جهان را به سمت ناامنی سوق می‌دهد. هرگز این تنش‌ها را پیش از این پیش‌بینی نکرده‌بود. البرادعی خوش‌برخورد خود را برکاناپه‌ای رها کرده و در دفترش که مشرف بر شهر وین است، به‌مدت طولانی استدلال می‌کند و از این‌که نتواند طرفین دعوی را متقاعد کند، نگران است. البرادعی حقوق‌دانی است که درخانواده‌ای بورژوا در کشور مصر متولد شد. او بعد از این‌که در مصر و سازمان ملل متحد به‌عنوان دیپلمات فعالیت کرد، در سال 1997 مسئولیت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را برعهده گرفت. از همان آغاز، فعالیت‌هایش زیر ذره‌بین رسانه‌ها قرار داشت. برخلاف هانس بلیکس رئیس تیم بازرسان سازمان ملل متحد در عراق البرادعی انسانی محتاط است.

البرادعی علیه دولت بوش کینه‌ای پنهان دارد. سابقه این کینه به مشاجره‌ای که در سال 2003 در سازمان ملل متحد در مورد عراق رخ داد، برمی‌گردد. جایی که محمد البرادعی با شجاعت تمام از دست‌کاری سازمان اطلاعات امریکا در مورد تهیه اورانیوم از سوی صدام حسین از کشور نیجر به طور علنی دست به افشاگری زد.

«موضوع عراق بسیار مهم بود. من در جریان جنگ قرار داشتم. سیزده روز قبل از جنگ به شورای امنیت اعلام کردم که سه ماه به من وقت بدهید. این یک سرمایه‌گذاری برای صلح است. آن‌ها این کار را انجام ندادند و جنگ اتفاق افتاد. این جنگ هم‌چنان کشته می‌دهد: شمار کشته‌های عراقی در هر ماه برابر با قربانیان 11 سپتامبر است. 700000 هزار کشته از آغاز نبرد یک فاجعه است. همه قربانیان، غیرنظامیان بی‌گناه هستند. این‌که من از قتل‌عام مردم بی‌گناه جلوگیری کنم، وظیفه من است؛ نه به‌عنوان مدیرکل آژانس اتمی بلکه به‌عنوان یک شهروند.»

به نظر می‌رسد که دیپلمات‌های غربی او را به این خاطر که به‌جای این‌که به‌عنوان مدیرکل آژانس اتمی عمل کند در مقام یک شهروند مصری ایفای نقش می‌کند، سرزنش می‌کنند. البرادعی نسبت به طرح چنین اتهاماتی عصبانی است. اما قابل یادآوری است که او بیش از 35 سال از زندگی‌اش را در غرب گذرانده و سال‌ها در شهر نیویورک سکونت داشته‌است. خودش می‌گوید: «من هم ذره‌ای از جهان هستم که باید باشم.» البرادعی هم‌چنین از “دو بینش موجود در جهان پس از حوادث 11 سپتامبر سخن می‌گوید که با یک‌دیگر رویارو شده‌اند. یکی از این بینش‌ها احساس عذاب در بخشی از جهان عرب – اسلام است و دیگری احساس بدگمانی که از غرب سرچشمه می‌گیرد.”

اما او بیش‌تر به جهان اسلام فکر می‌کند. می‌گوید: «اگر گفتمان ایران در خاورمیانه مردمی است به این دلیل نیست که این کشور تسلیحات دارد بلکه علت آن مشخص است. درصد بالایی از مردم این منطقه احساس حقارت و بی‌عدالتی می‌کنند. آن‌ها از وضعیت موجود عصبی هستند. راه حل، استفاده از زور نیست. باید آموزش را نهادینه کرد. نهادها و جامعه مدنی را به‌وجود آورد. روابط مبتنی بر کرامت و احترام برقرار کرد. در آغاز نیز می‌بایست موضوع فلسطین حل‌وفصل شود.»

امسال البرادعی در مقابل کسانی که از او می‌خواستند، صرفا نقش خود را به عنوان شکی نیست که او امیدوار است زمان سپری شود تا هنگام عزیمت جرج بوش از کاخ سفید فرابرسد. اگر بدترین گزینه انتخاب شود، حداقل او نشانه‌ای را باقی گذاشته‌است. نشانه‌ای برای تاریخ… تکنسین مسئول تشخیص میزان پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران ایفا کند، جبهه گرفت و با صراحت، خواستار ایفای نقشی سیاسی در جامعه جهانی شد. او خود را درمقام یک مذاکره‌کننده عالی‌مقام می‌بیند؛ نقشی که تعداد اندکی از رهبران غربی خواهان ایفای آن هستند. به استثنای “فرانک والتر استن میر” وزیر امور خارجه آلمان و “خاویر سولانا” مسئول مذاکره‌کننده اتحادیه اروپا.

گزارش لوموند در ادامه با اشاره به روند مذاکرات هسته‌ای ایران و آژانس می‌افزاید: مخاطب اصلی البرادعی تا ماه اکتبر علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده‌است. شخصیتی زیرک و تحصیل‌کرده که هرگز از مسیر انعطاف‌ناپذیری منحرف نشد. اما استعفای او باعث شد بر وخامت اوضاع افزوده‌شود. البرادعی در تابستان در مورد “طرح کاری “با جمهوری اسلامی با علی لاریجانی مذاکره کرد تا زوایای مربوط به دو دهه فعالیت هسته‌ای آشکار شود. او می‌بایست همین روزها در مورد فعالیت اتمی ایران گزارشی را ارائه دهد. احتمالا دبیرکل آژانس خواستار ادامه مذاکرات می‌شود تا از این طریق از تصویب مجازات‌های جدید در سازمان ملل متحد ـ جایی‌که روس‌ها و چینی‌ها از متحدین اصلی‌اش محسوب می‌شوند، جلوگیری کند.

تلاش البرادعی برای جلوگیری از جنگ
مخالفان او در واشنگتن، پاریس و لندن، این طرح را مانوری انحرافی و ترفندی خطرناک می‌دانند. آن‌ها اعتقاد دارند به بهانه پیشبرد دیپلماسی، ایرانی‌ها تجهیزات مورد نظر خود را به آسانی تهیه خواهند کرد. اگر از این منطق پیروی شود، رویکرد البرادعی به‌گونه‌ای تناقض‌آمیزی خطر سناریوی نظامی را افزایش می‌دهد. کشورهای غربی با اعمال مجازات‌هایی علیه ایران باعث می‌شوند توهم آسیب‌ناپذیری این کشور افزایش یابد و در این هنگام است که کاسه صبر جنگ‌طلبان در اسرائیل و آمریکا ریخته شده و سایه جنگ نزدیک‌تر می‌شود.

در توصیف این سناریوست که البرادعی درصدد است از آن جلوگیری کند و به این خاطر با استناد به حقوق بین‌الملل پاسخ می‌دهد: «استفاده از زور بدون مجوز شورای امنیت و بدون انگیزه دفاع از خود در منشور سازمان ملل متحد ممنوع شده‌است.»

میانجی پرونده سنگین برنامه هسته‌ای ایران که ابرهای تاریک آن روزبه‌روز انباشته می‌شوند، محمد البرادعی است. شکی نیست که او امیدوار است زمان سپری شود تا هنگام عزیمت جرج بوش از کاخ سفید فرابرسد. اگر بدترین گزینه انتخاب شود، حداقل او نشانه‌ای را باقی گذاشته‌است. نشانه‌ای برای تاریخ…در دفتر مدرن و تمیز او اثری کوچک توجه ما را جلب می کند.اثری به نام فریاد از ادوارد مانش.این اثر بیانگر اضطرابی است که البرادعی را گرفتار کرده است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates