سالهای موش صحرایی – الاهه بقراط
ایران پرس نیوز: باید دید از آن زمانی که محمدرضا خاتمی در مورد برگزاری انتخابات مجلس اسلامی هفتم گفت: «شرایط کشور اجازه نمیدهد یک انتخابات صد در صد آزاد داشته باشیم، کسی هم چنین توقعی ندارد» و بعد برادرش محمد خاتمی برای از میان برداشتن هرگونه توهمی نسبت به خودش اعلام کرد: «آمدن من در درون جمهوری اسلامی بود و من نیامده بودم که جمهوری اسلامی را عوض کنم» چه تغییرات مثبتی در ساختار و ساز و کار جمهوری اسلامی و «شرایط کشور» پدید آمده که امید برخی را نسبت به «انتخابات آزاد» بارور کرده است؟ راستش برای درک واقعیت لازم نیست ضریب هوشی بالا داشت. ولی برای عدم درک آن ضریب منافع نقشی تعیین کننده بازی میکند! و به راستی نیز بر این همه چه میتوان افزود جز آنکه باز به قول صادق سرمد: ابلهان تکرار عادت میکنند/ در گمان خود عبادت میکنند.
*****
الاهه بقراط
سالهای موش صحرایی
آیا فیلم «روز موش صحرایی» را دیدهاید؟ شاید در ایران نیز مانند آلمان به جای Gruondhog Day نام دیگری بر این فیلم (1993) که برنده چندین جایزه شده گذاشته باشند.
موضوع فیلم از یک جشن محلی گرفته شده است. دوم فوریه هر سال به نام روز موش صحرایی در برخی مناطق کانادا و آمریکا جشن گرفته میشود. بنا بر یک سنت نه چندان دیرینه در این روز ادامه فصل زمستان و رسیدن فصل گرما پیشگویی میشود. آن هم به این ترتیب که مردم محل در یک جشن، یک موش صحرایی بیچاره را که به خواب زمستانی فرو رفته از لانهاش بیرون میکشند تا او به آنها بگوید زمستان کی به پایان خواهد رسید. اگر هوا آنقدر صاف و آفتابی باشد که موش صحرایی بتواند سایه خود را ببیند، یعنی زمستان شش هفته دیگر ادامه خواهد داشت، وگرنه تابستان در راه است.
قهرمان فیلم «روز موش صحرایی» که خبرنگار هواشناسی یک فرستنده تلویزیونی است در چنین روزی ساعت شش صبح از خواب بیدار میشود و میرود تا از این روز و پیشگویی موش صحرایی گزارش تهیه کند. ولی این روز (دوم فوریه برابر با چهاردهم بهمن) برای وی به یک کابوس تکراری تبدیل میشود. او که بر اثر تکرار فکر میکند از هر آنچه در این روز اتفاق میافتد پیشاپیش با خبر است، تلاش میکند از این «آگاهی» به سود خود و برای به دست آوردن پول و موقعیت و سکس استفاده کند. ولی موفق نمیشود زیرا درست است که همه چیز تکرار میشود و درست است که خبرنگار هواشناسی هر بار آنچه را در تکرار پیشین اشتباه کرده، این بار انجام نمیدهد، لیکن هر تکرار توأم با ناکامیهای جدیدیست که وی را از رسیدن به اهدافش باز میدارد و نهایتا این تکرار به کابوسی تبدیل میگردد که نمیتواند از آن بیدار شود.
تکرار سیاست
حالا نگاه کنید ما ایرانیان چه اندازه از این تکرارها در زندگی سیاسی جامعه داریم که به زندگی روزمره ما تبدیل شده است چرا که گمان نمیرود سیاست و تکرار در هیچ کشوری این چنین مهر و نشان خود را بر فعالیت روزانه شهروندانش کوبیده باشد. میگویید نه؟ اگر سحرخیز هستید و به رسانههای مختلف دسترسی دارید، آنچه را نه در زمینه آب و هوای کشور، بلکه در مورد سیاست داخلی و خارجی ایران پیش میرود، مرور کنید. خیلی زود متوجه میشوید نه روز دوم فوریه، بلکه هر روز برای ایرانیان روز موش صحرایی است و تحلیلگران و مفسران و دولتمردان و سیاستمردان در ایران و جهان به زبانهای مختلف مشغول پیشگویی مسائلی مانند آینده برنامه اتمی و به راه افتادن نیروگاه بوشهر و هم چنین «انتخابات سالم و آزاد» هستند.
مثلا این خبر را همین امروز مانند یک خبر دست اول که تیتر همه خبرگزاریهای فارسی زبان داخل و خارج است میخوانید: «ایران پیشنهاد توقف غنیسازی اورانیوم را رد کرد». در سالهای گذشته تا کنون چند بار این خبر «دست اول» را خواندهاید؟ در شرایطی که اینترنت جستجو و دسترسی به بایگانیها را به گونهای باورناکردنی آسان کرده است، پاسخ به این پرسش اصلا مشکل نیست.
یا «انتخابات سالم و آزاد» را در نظر بگیرید که هر بار با قیود و صفاتی مانند «نسبتا» آزاد یا «رقابتی» و سالم یا نه تنها «پرشور» بلکه «فعال» در تمام سالهای گذشته تکرار شده و در ده سال اخیر دامنهای یافته است که حتی کسانی که اساسا با یک حکومت دینی و دخالت دین در حکومت مخالفند و از این حکومت جز سرکوب خونین و حذف چیز دیگری نصیبشان نشده، چشم و گوش خود را بر روی تفکر، پیشینه و عملکرد مبلغان این نوع انتخابات (مانند رفسنجانی و خاتمی) میبندند و میخواهند این دو نفر رأیگیری مجلس اسلامی هشتم را با دولتی که ظاهرا با آن مخالفت میورزند (و همین دولت مسئول برگزاری رأیگیریست) این مراسم را برایشان چنان «آزاد» برگزار کنند که نه تنها احمدی نژاد و دولت و همه آنهایی که وی را بر مسند ریاست جمهوری نشاندهاند، بلکه اصلا جمهوری اسلامی با آن «انتخابات» پی کارش برود!
بعد از مدتی معلوم میشود اگر این «انتخابات» آزاد «نسبتا» هم آزاد باشد، قبول است! بعد هم بدون آنکه آن بیست اصل برگزاری انتخابات آزاد را به روی خود بیاورند «به نام خدا» اعلامیه میدهند و نسبت به «سلامت انتخابات» و اینکه مبادا برخی نامزدهای «احزاب موجود» رد صلاحیت شوند اظهار نگرانی میکنند! صلاحیت کدام نامزدها و توسط کدام نهاد ممکن است رد شود؟! مگر «کمیته انتخابات آزاد» آزادی احزاب سیاسی و رد نظریه استصوابی را جزو اصول خود برای برگزاری یک انتخابات آزاد قرار نداده بود؟! پس دیگر چه جای سخن و نگرانی از عدم «سلامت» و رد صلاحیت در یک «انتخابات آزاد» است؟! شاید هم این «کمیته دفاع از انتخابات آزاد» با آن «کمیته دفاع از انتخابات آزاد» فرق دارد!
باری، وقتی در روزهای موش صحرایی هر بار ساعت شش صبح با تکرار اخبار برنامه اتمی و انتخابات آزاد بیدار شدید، سری هم به تکرارهای قبلی بزنید تا ببینید هم این رقبایی که دو سه سال است مجلس و قوه قضاییه و ریاست جمهوری را همراه با جابجاییهای گسترده در سطوح محلی و کشوری قرق کردهاند نیامدهاند که به این آسانی بروند و نه آن رقبایی که برخی به آنها دخیل بستهاند از آن موشهایی هستند که از سوراخ حکومت اسلامی خود که سالهاست زیر پتوی گرم و نرم قانون اساسی آن لم داده و به رؤیای زمستانی 22 بهمن فرو رفتهاند، بیرون بیایند.
تکرار بلاهت
پیش از برگزاری انتخابات مجلس اسلامی هفتم محمدرضا خاتمی نایب رییس مجلس ششم و رهبر وقت جبهه مشارکت اسلامی گفت: «شرایط کشور اجازه نمیدهد یک انتخابات صد در صد آزاد داشته باشیم، کسی هم چنین توقعی ندارد». چندی بعد مجلس هفتم با این سخن یکی از نمایندگان گزینش شده و شعار «مرگ بر آمریکا» آغاز به کار کرد: « آقایان، خواهش می کنم برای اینکه حواسها و توجه ها از سخنان وزیر کشور [درباره رأیگیری] به سمت دیگری جلب شود، برای نابودی اشغالگران آمریکایی در عتبات مقدس یک صلوات بفرستید». بعد، هنوز مدتی به پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مانده بود که وی در یک کنفرانس مطبوعاتی برای پاک کردن هرگونه توهمی نسبت به خودش گفت: «آمدن من در درون جمهوری اسلامی بود و من نیامده بودم که جمهوری اسلامی را عوض کنم».
حال باید دید چه تغییرات مثبتی در ساختار و ساز و کار جمهوری اسلامی و «شرایط کشور» پدید آمده که امید برخی را نسبت به «انتخابات آزاد» یا «نسبتا آزاد» بارور کرده است؟ حجتالاسلام محمد خاتمی رییس جمهوری اسلامی پیشین چه تغییراتی کرده که بتوان وی را کمی «خارج» از جمهوری اسلامی در نظر گرفت؟ آیا نارضایتیهای عمومی و وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی و در واقع «موجسواری آزاد و رقابتی» درون قبیله حاکم را میتوان به حساب تغییرات لازم برای برگزاری یک «انتخابات آزاد» گذاشت؟ اصلا این «اپوزیسیون قانونی» که تا کنون بزدلانه در هر شرایطی در رأیگیریها شرکت کرده است با کدام برنامه، با کدام ابزار میخواهد بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی و خارجی غلبه کند؟ مجلس اسلامیاش چگونه میخواهد ابتدا با دولتی که آن را «پادگانی» و «طالبانی» نامیده و سپس با مقامات و مسئولان محلی و کشوری که در دو سال گذشته از بنیاد تعویض شدهاند، کار کند؟ آیا قرار است آنها باز تعویض شوند؟ در این صورت از همین حالا آنها برای اینکه این تعویض صورت نگیرد، تمام نیروی خود را بسیج کردهاند و یا در صورت شکست، باید شاهد یک تعویض سراسری دیگر در سطح مقامات و مسئولان بود و این نه انتخابات بلکه فرسایش دورهای کشوریست که کارشناسان کار مفید روزانه دولتی را در آن در بهترین شرایط جمهوری اسلامی تنها هفت دقیقه اعلام کردهاند.
خیر، این تصورات در مورد کشورها و جوامعی میتواند عمل کند که از یک زندگی عادی و یک نظام نسبتا سالم برخوردارند. کسی که چشم خود را بر تقریبا سی سال تخریب ساختاری و سازمانیافته در دستگاه اداری و دولتی و ویرانی سامان اجتماعی ببندد و با فضا و خیال سوییسی به تجزیه و تحلیل و رهنمود درباره نظامی چون جمهوری اسلامی بپردازد (آن هم در شرایطی که حتی دمکراسی ظاهرا ایدهآل سوییسی هم مشکلات خودش را دارد) نهایتا به ادامه شرایط موجود یاری میرساند.
در میان این همه تکرار، شاید تکرار آنچه چهار سال پیش در مقاله «ای مردم! اینان فقط حضور شما را در صفهای رأیگیری میخواهند!» (بهمن 1382) نوشتم، بیمورد نباشد:
«او «خمینی» بود، اینان می گفتند این گاندی است!
آنها ملا و آخوند و مکلایان آخوند منش بودند، اینان می گفتند اینها دموکراتهای انقلابی هستند!
آنها می گفتند حکومت الله، اینان می گفتند منظورشان حکومت مردم است!
آنها می گفتند خط امام، اینان میگفتند منظورشان راه رشد غیر سرمایه داری است!
آنها می گفتند جمهوری اسلامی، اینان می گفتند منظورشان جمهوری دمکراتیک است!
آنها می گفتند ولایت مطلقه فقیه، اینان می گفتند منظورشان استحاله است!
او «خاتمی» بود، اینان می گفتند این گورباچف است!
آنها می گفتند اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی، اینان می گفتند منظورشان اصلاحات است!
آنها می گویند ما هر دو نظام هستیم و نهایتا با هم اختلافی نداریم، اینان می گویند الاّ و بالله آنها آنچه خود می گویند نیستند، بلکه آنچه ما می گوییم هستند!
آنها می گفتند و می گویند «دین ما عین سیاست ماست»، اینان می گویند «سیاست ما عین دین ماست»!
آنها می گویند دخالت دین در حکومت لازم است، اینها می گویند منظورشان «نواندیشی دینی» است!
به همین دلایل آنها می گویند روزه سیاسی، اینان می گویند منظورشان اعتصاب غذا است!
خیر، «خواهران» و «برادران» «روشنفکر و فرهیخته»! نه خمینی گاندی بود، نه ملایان دموکراتهای انقلابی بودند، نه منظور از حکومت دینی همان حکومت مردم است، نه خط امام همان راه رشد غیر سرمایه داری بود، نه جمهوری اسلامی همان جمهوری دمکراتیک است، نه ولایت مطلقه فقیه استحاله می شود، نه خاتمی همان گورباچف است، نه اجرای قانون اساسی معنای اصلاحات می دهد، نه دخالت دین در دولت ربطی به «نو اندیشی دینی» دارد و نه منظور از «روزه سیاسی» همان اعتصاب غذاست! بلکه منظور دقیقا همان «روزه سیاسی» است، وگرنه اعتصاب غذا که «افطار» ندارد!»
برای درک این واقعیات لازم نیست ضریب هوشی بالا داشت. ولی برای عدم درک آن ضریب منافع نقشی تعیین کننده بازی میکند! و به راستی نیز بر این همه چه میتوان افزود جز آنکه در این سالهای موش صحرایی که خواب زمستانی را پایانی نیست، باز به قول صادق سرمد باید خواند: «ابلهان تکرار عادت میکنند/ در گمان خود عبادت میکنند».
24 دسامبر 2007
پیام برای این مطلب مسدود شده.