بينظير بوتو؛ قرباني مذهب خشونت
فرارو: سیدرحیم لاری: بينظير بوتو ترور شد. انتشار اين خبر در عصر پنجشنبه ششم ديماه، باعث بهتوحيرت بسياري شد؛ اما گويا این خبري بود که همگان انتظار آن را داشتند. از زمان بازگشت بينظير از تبعيد خودخواستهاش به پاکستان، مدت زيادي نميگذشت اما در اين مدت کوتاه، سه سوءقصد متوجه او شد که آخري آن کارگر افتاد.
اين مدت کوتاه از حضور خانم بوتو در پاکستان حاکي از نفوذ قدرتمند وي در جريانات سياسي پاکستان بود و اين موضوعي است که ميتواند به روشن شدن ماهيت ترور وي کمک کند. خانم بوتو براي به پاکستان، برنامهاي در سر داشت و گامبهگام بهدنبال اجراي آن بود. گفته ميشود که ورود بوتو به پاکستان طي هماهنگي با پرويز مشرف انجام شده و رايزنيهايي برای تقسيم قدرت وجود داشتهاست. شايد توافقاتي بين بوتو و مشرف وجود داشته، اما وقايع اين مدت کوتاه از حضور وي در پاکستان نشان ميدهد که راه اين دو از هم جدا بوده و خواهناخواه، کار به تعارض کشيده ميشد.
بايد به عقب بازگرديم تا معلوم شود که بينظير بوتو براي ورودش به پاکستان چه اهدافي را دنبال ميکرد. او نه ماه پيش، در کنفرانسي در دهلي شرکت داشت که روزنامه «اينديا تودي» آن را برگزار کردهبود. سخنان او در اين بينظير توانست در اين مدت کم، اقدماتي اساسي در مورد محور اول انجام دهد. تلاشهاي او براي تن دادن آقاي مشرف به کنار گذاشتن لباس نظامياش بالاخره نتيجه داد. حدود يک ماه پس از ورود بينظير به پاکستان، جناب ژنرال مقام خود را در ارتش به جانشين خود، ژنرال “اشفق پرويز کياني”، تحويل داد. کنفرانس نشان ميدهد که وي براي آينده سياسي خود در پاکستان برنامهاي جامع دارد. او در اين نشست، بر سه محور انگشت گذاشت؛ الف) ديکتاتوري پرويز مشرف رئيسجمهور پاکستان، ب) تروريسم و بهخصوص القاعده، ج) بهبود روابط با هند.
بينظير توانست در اين مدت کم، اقدماتي اساسي در مورد محور اول انجام دهد. تلاشهاي او براي تن دادن آقاي مشرف به کنار گذاشتن لباس نظامياش بالاخره نتيجه داد. حدود يک ماه پس از ورود بينظير به پاکستان، جناب ژنرال مقام خود را در ارتش به جانشين خود، ژنرال “اشفق پرويز کياني”، تحويل داد. در واقع، مسئله خلع لباس نظامي رئيسجمهور پاکستان يکي از مراحلي بود که بينظير در جهت شعار خود مبني بر احياي دموکراسي در پاکستان انجام داد.
مبارزه با وضعيت اضطراري اعلامشده از سوي مشرف و تلاش به بازگرداندن نواز شريف و آماده کردن شرايط براي انتخابات پارلماني مراحل ديگري بود که بينظير بوتو در اين مدت با جديت دنبال ميکرد. فعاليتهاي بينظير در اين مدت يک موضوع را روشن کرده بود و آن اينکه در انتخابات هشتم ژانويه برنده اصلي، او و حزبش خواهند بود. به اين دليل، همه انتظار پيروزي وي در انتخابات را داشتند و اين بهمعناي نخستوزيري وي براي بار سوم بود.
در مورد محور دوم، بينظير در تبليغات انتخاباتي خود وعده دادهبود در صورت به دست گرفتن قدرت، اختيارات ارتش پاکستان و بهخصوص سازمان اطلاعات ارتش پاکستان -ISI – را محدود خواهد کرد. او بهخوبي آگاه بود که مبارزه با تروريسم و گروههاي جنگطلب بدون کنترل ارتش پاکستان امکانپذير نيست.
ده روز پيش از کشته شدن خانم بوتو، يعني روز دوشنبه ۲۶ آذر، وي در گفتوگويي که در «واشنگتنپست» و «نيوزويک» منتشر شد، گفت: «تاآنجاکه من ميدانم، عدهاي از اطرافيان پرويز مشرف با خشونتطلبان و پيکارجويان موافقند.» خانم بوتو بهعنوان سياستمداري واقف به تحولات چند دهه اخير پاکستان که خود در آنها دخالت مستقيم نيز داشتهاست، از عمق دخالت ارتش پاکستان در شکلگيري و قوام گروههاي جهادي آگاه بود. او افزود: «طالبان اکنون دوباره سازماندهي شدهاند و بيگمان جز با پشتيباني بخشهايي از دولت يا سازمان اطلاعات نميتوانستند اين کار را انجام دهند.»
خانم بوتو بهعنوان سياستمداري واقف به تحولات چند دهه اخير پاکستان که خود در آنها دخالت مستقيم نيز داشتهاست، از عمق دخالت ارتش پاکستان در شکلگيري و قوام گروههاي جهادي آگاه بود. “جان چرين”، نويسنده مقاله «مأموريت تبليغاتي بوتو» آوردهاست: «طالبان در دهه ۹۰ به ظهور رسيدند كه بينظير بوتو نخستوزير پاكستان بود. حتي بعدها معلوم شد “نصرالله بابر” يكي از وزراي دولت بوتو، از طراحان برنامههاي طالبان و مربي و پرورشدهنده ملامحمدعمر بودهاست.» طرح مبارزه با تروريسم که وي در سخنرانياش در دهلي عنوان کردهبود يک جهت روشن داشت و آن کنترل قدرت آن بخشي از ارتش بود که خود در طي دوران نخستوزيرياش به آن کمک کردهبود تا طالبان را به وجود آورده و تقويت کند.
در محور سوم يا رابطه با هندوستان، خانم بوتو انگشت بر مخاطرهانگيزترين مسئله پاکستان گذاشته بود. او در اين سخنراني، موضوع باز کردن مرزهاي پاکستان و هندوستان، و گسترش همکاريهاي اقتصادي بين دو کشور را مطرح کرد. سخنان او بهگونهاي بود که حتي هنديان حاضر در سخنراني از شجاعت وي تعجب کردند. بهبود روابط هند و پاکستان، برای ارتش پاکستان، مسئلهاي حساس و پاشنهی آشيل سياستمداران پاکستاني قلمداد میگردد. چنين امري بهمعني تضعيف ارتش در کشمير تحت سرپرستي پاکستان خواهد بود؛ جايیکه ارتش از آنجا گروههاي آزاديبخش کشمير را هدايت ميکند. به نظر ميرسد اين پرسش که بوتو را چه کسي کشت، پرسشي درست نباشد. گرچه بالاخره نيروي مشخصي در اين کار دست داشتهاست. ميتوان در اينباره که القاعده يا سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و يا حتي پرويز مشرف در قتل بوتو دست داشته، گمانهزنيهايي داشت؛
درحقيقت، وضعيت “نه جنگ ـ نه صلح” در مرز بين هند و پاکستان به ارتش اين اجازه را ميدهد که دامنه فعاليت خود را از حوزه نظامي گسترش دهد و بهعنوان تنها مدافع پاکستان دربرابر خطر تجاوز هندوستان، حتي در سياست داخلي نيز وارد شود. بنابراين، وعده بهبود بخشيدن به روابط بين اين دو کشور از سوي بوتو چيزي نبود که به مذاق امراي ارتش پاکستان خوش آيد و به احتمال قوي، از نخستوزيري وي، بيمناک بودند.
به نظر ميرسد اين پرسش که بوتو را چه کسي کشت، پرسشي درست نباشد. گرچه بالاخره نيروي مشخصي در اين کار دست داشتهاست. ميتوان در اينباره که القاعده يا سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و يا حتي پرويز مشرف در قتل بوتو دست داشته، گمانهزنيهايي داشت؛ اما چنين گمانهپردازيهايي بيشتر ناشي از يکسويهنگري است تا درک درست واقعيت.
پيچيدگي قتل بينظير بوتو را ميتوان از اين زاويه هم نگريست که او قرباني فرايندي شد که دستکم، خود آن را تحمل کردهبود. در دوران نخستوزيري خانم بوتو، ارتش پاکستان با حمايت از طالبان، به قدرت يافتن خشونت مذهبی در افغانستان کمک شايانی کرد. خشونتي که به اسم مذهب، توسط طالبان به وجود آمد و کمکم در خود پاکستان رشد کرد و اکنون به شکل گروههاي به اصطلاح “اسلامي مبارز” ظاهر شدهاست.
به ياد داشته باشيم که طالبان همان است که هيئت ديپلماتيک جمهوري اسلامي ايران را در افغانستان قتلعام کرد و رد پای گروههاي اسلامي پاکستاني را در اقدامات تروريستي بلوچستان ايران نيز ميتوان مشاهده کرد.
قطعا خانم بينظير بوتو عواقب وخيم تحمل سياستهای ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان را لمس کردهبود و میخواست تا به نام دموکراسيخواهي، عليه آن کاري کند، اما غافل از آن که دستپروردگان خشونت شيطانی، امانش نمیدهند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.