افسران و مجاهدینی که گدایی می کنند
بیبیسی: هر کدام از اینها، زمانی در خانواده و جامعه، عزت و اعتباری داشته اند، و ضمن اینکه نان آور خانواده خود بوده اند، زیر پرچم کشور خود می جنگیده اند. اما اکنون، در کنار خیابان های کابل، دست به گدایی می زنند و شب ها در پارکها و خیابان ها می خوابند.
این روزها، هوای کابل، به شدت سرد و برفی است و در بعضی از شبها، دمای هوا به زیر صفر می رسد. با این حال، عده زیادی شب ها را درحالی به صبح می رسانند که آسمان سقف، و زمین فرش زیر پایشان است.
در این میان، شمار زیادی از اعضای گروه های سابق جهادی (مجاهدین) و سربازان و حتی افسران پیشین ارتش افغانستان را هم می توان دید که امروزه، به قول خودشان “برای یک افغانی، دست پیش مردم دراز می کنند”.
برخی از این سربازان و افسران، با تحولات سیاسی افغانستان، از وظایف خود کنار گذاشته شدند و شماری دیگر، در جنگها، اعضای خانواده، خانه و دارایی خود را از دست داده اند.
بیشتر آنان در جنگها معلول شده اند و برخی دیگر از لحاظ روانی آسیب دیده اند.
این منصبداران پیشین و نیازمندان امروز، دولت، گروه های سیاسی و جهادی و همرزمان سابق خود را که آنها را فراموش کرده اند، ملامت می کنند.
افسر خیابانی
او می گوید تحصیلکرده دانشگاه نظامی است و در دوره حکومت های کمونیستی و مجاهدین، افسر ارتش بوده و تمام اعضای خانواده خود را در جنگ از دست داده است.
این مرد می گوید روزانه به عابران فقیر و کارگران چای می دهد و شب ها در همین خیمه به تنهایی می خوابد.
این افسر برکنار شده ارتش افغانستان، ادعا می کند برای اینکه پلیس به او کاری نداشته باشد، ماهانه ۴۰۰ افغانی به ماموران پلیس رشوه می دهد.
او می گوید: “من صاحب منصب (افسر) بودم، ما را طالبان هم از کار بیرون کردند و این دولت هم بیرون کرد. من در طول ۲۰ سال، به این مردم خدمت کردم. افتادم، افگار (زخمی) شدم؛ زخمی شدم، بندی (زندانی) شدم؛ دارایی ام غارت شد؛ در گرفت (سوخت) و خودم به این سرنوشت گرفتار شدم.”
از جهاد تا گدایی
سیف الدین، مردی که می گوید دو پایش را در جنگ از دست داده، در حالی که پاهای مصنوعی اش را در کنار خود گذاشته، در زیر بارش برف، گدایی می کند.
نان چاشت (ناهار) امروز او، یک قرص نان است.
او می گوید در کنار گروه های مجاهدین علیه رژیم کمونیستی می جنگیده و اکنون در کنار هتل پنج ستاره کابل (سرینا) برای پیدا کردن یک لقمه نان، گدایی می کند.
سیف الدین می گوید: “دو پایم در راه جهاد، قطع شده است، اما امروز به یک افغانی نیازمندم.”
او می افزاید: “کسی به من معاش (حقوق) نمی دهد. جهاد کردم، در راه پروردگار خود جنگیدم، و حالا گدایی می کنم.”
نقش دولت
آقای مومند می گوید هدف این بررسی فراهم کردن زمینه آموزش های فنی و کار آبرومند برای گداها و افراد خیابانی است.
به گفته این مقام مسئول، در 18 مرکز آموزش های حرفه ای مربوط این وزارت، 20 درصد حرفه آموزان، از میان معلولان برگزیده می شوند.
او می گوید این وزارت تلاش می کند معلولان “خودکفا و عضو محترم جامعه” شوند.
او می گوید دولت به آن عده از معلولانی که در وزارت کار و امور اجتماعی به ثبت رسیده اند ماهانه ۵۰۰ افغانی (معادل ده دلار) می پردازد و این کمک ادامه دارد.
معاون وزارت کار و امور اجتماعی تاکید می کند کسانی که نامشان در ادارات دولتی ثبت نشده، از این کمک هم محروم هستند.
‘بیمار روانی’؟
آقای مومند در عین حال می گوید برخی از این افراد بیماران روانی هستند و در زمان جنگ سلامت روانی خود را از دست داده اند.
او می گوید: “در طول سه دهه جنگ، بسیاری از صاحب منصبان ما و یا مجاهدین ما با گوله و توپ روبرو شدند و اعصاب خود را از دست دادند؛ حالت عادی ندارند. کسی که حالت طبیعی داشته باشد، آیا می تواند در کوچه و بازار خیمه بزند و بخوابد؟ چرا آنها، به جایی یا به خانه خود و یا خانه اقارب خود زندگی نمی کنند؟ پس اینها مردمی هستند که تکلیف روانی دارند.”
آقای مومند می گوید آنانی که در جنگ ها معلول شده اند برای “آزادی وطن، حفظ استقلال و به خاطر دفاع از ناموس و وطن خود و دین خود معلول شده اند؛ بنابر این قابل احترامند.”
بنابراین، آنگونه که از سخنان بلندپایه ترین مقام مسئول در امور شهدا و معلولین افغانستان بر می آید، دولتاین کشور، در حال حاضر، برنامه ای برای حل مشکلات این بازماندگان جنگ ها را ندارد.
به این صورت به نظر نمی رسد، دست کم در کوتاه مدت، جمع آوری این افراد از خیابانها و شهرها و انتقال به جایی که وسایل زندگی آنان تامین شود، ممکن باشد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.