احمدی نژاد؛ ‘داستان پشتپرده رهبر تندروی ایران’
بیبیسی: از دو سال و اندی پیش که شهردار کم سابقه و کم تجربه تهران حریفان سیاسی قدرتمندتر از خود را یکی پس از دیگری کنار زد و بر صندلی ریاستجمهوری اسلامی ایران تکیه زد، محمود احمدینژاد همواره به صورت معمائی برای غربیها، و البته بسیاری از ایرانیها، مطرح بوده است.
اولین سخنرانی رئیسجمهوری جدید ایران در سازمان مللمتحد که در آن بازگشت امام زمان را مطرح کرد و آمریکا و اروپا را به چالش طلبید و پس از بازگشت به ایران ادعا کرد که در هنگام سخنرانیاش هالهای از نور او را احاطه کرده بود که باعث شده بود رهبران جهان بر جای خود میخکوب شوند، و سپس سخنانش در دروغ خواندن هولوکاست و پاک کردن نام اسرائیل از نقشه جهان و به طور کلی موضع ستیزهجویانه او در برابر غرب، این معما را پیچیدهتر کرد.
تنها مقامهای اسرائیل و نومحافظهکاران آمریکایی نبودند که او را موجودی خطرناک با افکار شیطانی خواندند که جهان را به سوی جنگ سوم جهانی پیش میبرد، بسیاری از سیاستمداران میانهروتر و مردم لائیک هم نتیجهگیری کردند که او اگر هم که افکار شیطانی نداشته باشد، از عقل سیاسی سالم برخوردار نیست که به همان اندازه برای جهان خطرناک است.
در مقابل، مواضع خصمانه احمدینژاد در برابر آمریکا و اسرائیل و پافشاری او بر آنچه که حقوق مسلم ملتها، از جمله نیروی اتمی، میخواند باعث شد که هواداران زیادی در میان تودههای مسلمان و عرب به دست آورد که از نظر هوادارن او در ایران و منطقه، نشان از هشیاری سیاسی او داشت.
اما واقعا احمدینژاد کیست، از کجا و چگونه آمده و ایران و جهان را به کجا میبرد؟ کسری ناجی درکتاب خود “احمدینژاد؛ داستان پشتپرده رهبر تندروی ایران” سعی کرده به این سوالات پاسخ دهد تا ذهن مخاطبان خود را، که بیشتر غربیها و انگلیسیزبانان هستند، در باره این شخصیت پیچیده سیاست و حکومت امروز ایران روشن کند.
ناجی که خبرنگاری باتجربه است و سابقه کار برای رسانههای معتبری چون بیبیسی، سیانان، گاردین و فایننشال تایمز را دارد، در زمان به قدرت رسیدن احمدینژاد در ایران کار میکرد و فرصت یافت تا تحقیقات جامعی را درباره گذشته او در گفتگو با اقوام و نزدیکان رئیسجمهوری در روستای زادگاهش و محل اقامتش در نارمک تهران، انجام دهد.
در کتاب ناجی میخوانیم که محمود احمدینژاد در خانوادهای بشدت مذهبی پرورش یافته که هر روز صبح پس از اقامه نماز درس قرائت قرآن در منزلشان برپا بوده است. تربیت شدن در چنین محیطی و سپس غرق شدن در فضای اسلامی انقلاب در ایام جوانی او را صاحب اعتقادی عمیق کرده که همین اعتقاد، اعتماد به نفس فوقالعادهای به او داده است.
به نوشته ناجی، اظهارات احمدینژاد از جمله هالهنور در سازمان ملل متحد یا اینکه “سربازان آمریکایی در عراق در به در دنبال امام زمان هستند تا او را از بین ببرند” یا تصمیم او در دوران شهرداری تهرانش که بزرگراهی را برای بازگشت امام زمان بسازد، که از نظر بسیاری تعجبآور و شاید مضحک است، از نظر احمدینژاد و همفکرانش واقعیتی مسلم است که ریشه در اعتقادات عمیق آنان دارد.
به نوشته ناجی، اظهارات احمدینژاد از جمله هالهنور در سازمان ملل متحد یا اینکه “سربازان آمریکایی در عراق در به در دنبال امام زمان هستند تا او را از بین ببرند” یا تصمیم او در دوران شهردار تهرانش که بزرگراهی را برای بازگشت امام زمان بسازد، که از نظر بسیاری تعجبآور و شاید مضحک است، از نظر احمدینژاد و همفکرانش واقعیتی مسلم است که ریشه در اعتقادات عمیق آنان دارد.
این اعتقادات، به ویژه اعتقاد عمیق به بازگشت قریبالوقوع امام غایب، باعث شده که این فکر در مقامات دولت فعلی تقویت شود که تا بازگشت امام فرصت زیادی ندارند. از این رو تمام کارها و تصمیمگیریها با عجله و بدون بررسی لازم صورت میگیرد که در بسیاری از موارد باعث خلق مشکلات زیاد برای ایران میشود. از آن گذشته دید انقلابی احمدینژاد باعث شده که برخلاف دولتهای قبلی که سعی در بازسازی کشور داشتند، دولت او سعیاش زنده نگاه داشتن انقلاب باشد.
در زمینه داخلی، سیاستهای دولت باعث سقوط اقتصاد ایران شده است. احمدینژاد در دو سال اول حکومتش حدود 80 میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور را هزینه طرحهای کوچک اما مردمپسند در سراسر کشور کرده که در نتیجه آن تورم قیمتها به طرز سرسام آوری افزوده شده و کشوری که پس از عربستان سعودی بزرگترین صادر کننده نفت است مجبور شده در زمانی که نفت در بالاترین قیمت خود قرار دارد، بنزین را برای مصرف داخلی سهمیهبندی کند.
با وجود این شرایط، به اعتقاد ناجی، سفرهای پشت سرهم احمدینژاد به مناطق دورافتاده و قولهایی که او در این سفرها به مردم شهرستانها و روستاها میدهد از جمله افزایش بودجههای عمرانی و بهبود اوضاع، هواداران او را در این مناطق بیشتر کرده که میتواند، در صورت شرکت او در انتخابات ریاستجمهوری بعدی، کمکش کند.
در سیاست خارجی، وضع به دوران اشغال سفارت آمریکا در تهران در سالهای اول انقلاب بازگشته و رویارویی جمهوریاسلامی ایران با غرب به شکل وخیمی درآمده است. از نظر هواداران دولت احمدینژاد قمار او در ستیزهجوئی با غرب موفق بوده: برنامه هستهای ایران به پیشرفت خود ادامه میدهد، آمریکا مجبور شده در برنامههای خود برای حملهنظامی به ایران کوتاه بیاید و تودههای مسلمان منطقه در پشت رئیسجمهوری اسلامی ایران ایستادهاند.
در مقابل بسیاری، از جمله نویسنده کتاب، معتقدند که سیاست ستیزهجوئی با جهان که از زمان به روی کار آمدن احمدینژاد سیاست رسمی دولت ایران شده، ایران را در مسیری قرار داده که روز به روز از قسمت عمدهای از جامعه جهانی فاصله میگیرد و در نهایت به تنهایی و انزوای ایران منجر خواهد شد که در شرایط بینالمللی امروز بسیار خطرناک است.
آنچه که میتوان از داستان احمدینژاد در کتاب ناجی نتیجهگیری کرد این است که ظهور شخصیتهایی همانند او باید غرب را تشویق کند که سعی جدی در کاستن تنشها با حکومت تهران داشته باشند. بهبود روابط واشنگتن با تهران نه تنها وضع تمام منطقه را بهبود میبخشد، بلکه باعث پایان یافتن دوران شخصیتهایی چون احمدینژاد خواهد شد که قدرت و اعتبارشان در ستیزهجوئی است.
کتاب کسری ناجی، “احمدینژاد: داستان پشتپرده رهبر تندروی ایران”، در 298 صفحه از سوی بنگاه انتشارات IB Tauris در لندن منتشر شده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.