فاطی رجبی: سوء استفاده هاشمي، مثل هميشه
وبلاگ فاطی رجبی: بسيار طبيعي و بديهي بود كه هاشمي رفسنجاني مثل هميشه، تريبون جمعه را به سوء استفاده شخصي، تحريفگري و تفسير به رأي تبديل كند. مسألهاي كه در يك بحرانسازي كاذب و هدفمند با كارسازي بسيار ضرغامي در سيمايش، حول نام سيدحسن خميني مطرح شد، بهانه جديد هاشمي بود. هاشمي كه خانوادهسالاري، قبيلهگرايي و مسايل بسيارِ اقتصادي و سياسي فرزندانش براي تكتك مردم اين كشور از سؤال گذشته و به يك پرونده تبديل گشته، از اين مسأله يا بهانه سوء استفاده نمود، تا همهي آنچه را در مورد خود و خانواده و خويشاوندانش مطرح است پاك و حذف كند. اين يعني عين سياستمداري و عقلانيت!
توجه شود كه هاشمي مسألهي مطرح در مورد نوشتهاي مربوط به سيدحسنخميني را حتي بر شهادت “شهيد مغنيه” ترجيح داد، و صحبت مفصل و مشروحي پيرامون آن كرد. صحبتي ديني، سياسي و ملي!! هاشمي مانند ضرغامي در سيمايش و مدير مسؤول كيهان در سرمقالهاش و تمامي مهاجمين ديگر، هيچ اشارهاي به اصل موضوع نكرد، بلكه با يك تحليل علمي و منطقي!؟ براي خود و خانواده و منافع ملي خانوادگي!! بيشترين سود را برد. در عينحال ويرانگري كينهورزانه عليه دكتر احمدينژاد و ديپلماسي پيروز جهاني او را هم به آن چسباند!!
هاشمي در تخريب بچههاي حزبالله سابقه دارد. سالهاي آغازين انقلاب كه حزبالله مورد يورش منافقين، چريكهاي فدايي خلق، بنيصدريهاي آمريكايي و… بود، در پاسخ به اين پرسش كه: اين گروههاي حزبالله چه كساني هستند؟ گفت: “فكر ميكنم آنها عوامل آمريكا باشند كه …” اين در حالي بود كه شهيد بهشتي پاسخ داده بود: “حزبالله حزب جمهوري نيست، اما حزب جمهوري هم جزئي از حزبالله است.” و شهيد رجايي با زيباترين تعابير، حزبالله پيشمرگ انقلاب را تبيين نموده بود.
واژههاي مورد استفاده هاشمي در خطبهها، “كينهتوزانه” و از سر “بيتقوايي” بود. “بيريشهها”، “ريشههاي ضعيف” و جملاتي مانند “كساني كه در كوران حوادث نميتوانند مقاومت كنند”، و “كساني كه در تندبادها به آنها نياز هست”، و … اين پيام را داشت كه جز آنانكه ريشه در قدرت و ثروت اين ملت دارند، بقيه هم، جاهلند، هم، بيريشه و هم، ناتوان، و هم به امام خميني جفا ميكنند!!! ارتباط بيمبناي مسايل به حضرت روح الله خنده تلخ بدتر از خون گريستن را براي امامي كه قرباني اغراض سياسي ميشود، بر لب نشانيد. اما هاشمي با كدام هدف و غرض، در ظاهر “سيد حسن خميني” و در باطن افرادي چون “خود” را در حصاري آهنين قرار ميدهد و با بنيانفكني تردستانه، آنها را افرادي ميخواند كه در تندبادها و كوران حوادث بايد به آنها تكيه كرد؟!
آيا در نظامي كه متكي به “ولايت” است و در حالي كه وجود پر بركت “ولايت عظما حضرت آيت الله خامنهاي” بر سر كشور و ملت سايه افكنده، به فرض كه بيريشهها در ثروت، مانند احمدينژاد رئيسجمهور باشند، به درخت تنومند با ريشه در قدرت و ثروت، چه نيازي هست؟!
سخن آخر، سوء استفاده و تهديدسازي مكرر هاشمي در موضوع هستهاي است. هاشمي بدون داشتن مسؤوليت و جايگاه در اين باره، دشمنان اسلام و نظام را “خط” داد كه “بياييد و بازرسي كنيد و سؤال كنيد و …” چرا؟ آيا هيچكس در اين مملكت بپا نميخيزد تا به وي بگويد: پس از افشاي مسايل حسين موسويان و روشن شدن علت تحليلهاي تهديدآفرين خود وي و سفرهاي حسن روحاني به اتحاديه اروپا، خطدهي چندباره به اروپا و امريكا به منظور از سرگيري سلطهگريها و زورگوييها در سرنوشت ملي ايران، چه معنايي دارد؟
آشكار ميگويم: هاشمي در پايانيترين مراحل موضوع هستهاي به نفع ايران، از تلاش براي تبديل اين موضوع به تهديدي ديگر، دست بر نميدارد. او در خطبههاي جمعه كه افرادش با شعار “پاينده باد” همراهيش ميكردند، واژگونهسرايي نموده به جهتدهي سلطهگران و مداخلهجويي استعماري آنها در موضوع هستهاي پرداخت. ملت به هوش باشند كه اين تريبون مقدس وجهالمصالحه مكرر اغراض سياسي مغاير با منافع ملي، مصالح كشور و اسلاميت و استقلال نظام قرار ميگيرد، و به جاي اتحاد ملي، انسجام اسلامي، سلطهستيزي، بسترساز قدرتطلبي و خودپرستي تا مرز تخريب دولت، تضعيف ملت و همراهي دشمنان ميباشد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.