جبهه قدرت یا سنگر توسعه؟: مصاحبه رادیو دویچه وله با عیسی سحر خیز
رادیو دویچه وله:
حسن روحانی عضو مجلس خبرگان، سیاست خارجی احمدی نژاد را مشتی حرف های تکبیرآفرین و درشت گویی با دیگران خوانده است. آیا این حملات لفظی بازتابی است از تنش ها در آستانه انتخابات؟
موضوع گفتگوی”دویچه وله” با عیسی سحرخیز، دلایل و زمینه های این موضعگیری بی سابقه است.
دویچهوله: آقای روحانی در حالی حملهی شدید و بیسابقه به آقای احمدینژاد میکند که اخیرا در کنار آقای خامنهای شنوندهی نطق ایشان در زمینهی پیشرفتهای هستهای و تمجید از مجلس هفتم بودند. چه اتفاقاتی در این یکی دو روزه افتاده؟
عیسی سحرخیز: در واقع اتفاق خاصی نیفتاده. من هم مانند بسیاری از تحلیلگرها فکر می کنم که موضوع، یک نوع نقد صحبت و رفتار آقای خامنهای باشد. به هرحال چه خود آقای روحانی، چه آقای لاریجانی و چه اکنون دولت آقای احمدینژاد همگی دارند سیاست ها و برنامههای شخص آقای خامنهای را اجرا میکنند. اینکه آقای خامنهای بخواهند بعضی از سیاستهای خودشان را تمجید کنند و دیگرانی را که مجری سیاستهای خودشان بوده اند، مورد نقد قرار بدهند، طبیعتا واکنشهایی را در جریانهایی برمیانگیزد.
آقای روحانی به سند برنامهی بیست ساله اشاره کرده و یادآور شدهاند که مرز بین قدرت و توسعه ممکن است مخدوش بشود. به قول ایشان وقتی که این سند به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید، شرایط ایران در سطح جهانی گونه دیگری بود. این شرایط را از نظر رویکرد به حفظ نظام یا توسعه در بین تصمیمگیرندگان چگونه میبینید؟ وزن کدام گرایش سنگینتر است؟
طبیعتا در فضای کنونی که چند قطعنامه علیه ایران تصویب شده، از یکسو، هر روز تحریمها بیشتر و سرمایهگذاریها کمترمیشوند واز سوی دیگر، پول بادآوردهی نفت سه برابر دورهی قبل شده ولی هیچ نمودی در زندگی مردم ندارد. سرمایهگذاری داخلی و خارجی شکل نمیگیرد. بسیاری از پروژهها خوابیده یا با حداقل ظرفیت خودش کار میکنند. اینها موجب می شوند که توسعهی همه جانبه در جامعه شکل نگیرد. الان به توسعهی اقتصادی توجه میکنند وبخشهای فرهنگی و سیاسی این توسعه نادیده گرفته می شود. نتیجه تورم فزاینده، عدم اشتغال، کاهش سرمایهگذاریها و مصرف پول بادآوردهی نفت و ذخایر ۴۰۳۰ میلیاردی است که پیش از این وجود داشته است. نگاهی که به این ترتیب به قدرت شده، توسعه را فدای خود کرده است.
در این بین مسئولیت با کیست؟
در جامعهای مثل ایران که تمام وظایف و مسئولیتها را شخص رهبری بهعهده میگیرد و دولت در جایگاه سپر یا معاون ایشان عمل میکند، باید همهی این سیاستها را در سطح کلانتری نگاه کرد و مسایل را تنها به شخص آقای احمدینژاد یا دولت ایشان تنزل نداد.
دیدار آقای احمدینژاد و رفسنجانی را در چه قالبی باید دید؟ آیا آنطور که برخی تفسیر میکنند، این نمایش وحدت سران با توصیهی مقام رهبری بود؟
میتواند این بحث باشد. ولی به هرحال در جامعهای مثل ایران بسیاری از مسایل پشت پرده انجام میشود. حتا دعواها هم پشت پرده هست و سعی میشود که با توجه به شرایط خطیر کشور، در بیرون چهرهی بزکشدهای مشاهده شود. شما نباید به این رفتوآمدها و عکسهایی که گرفته و ردوبدل شده، چندان توجه کنید. باید به سطح رقابتها، حذفشدنهایی که در جریان گروههای حامی آقای هاشمی و اصلاحطلبها شده و حتا عدم ثبتنام افرادی مانند آقای روحانی که به هرحال اعتراض خودش را هم به گونهی دیگری بروز میدهد، توجه کنید. من فکر میکنم اینها موارد استثناییست در شرایط خاص و پیش از انتخابات که با کوچکترین تغییر مثل هوای بهاری، اینها هم متحول خواهند شد.
محسن رضایی گزارش اخیر آقای البرداعی را یک فتنهگری و آغاز حرکت جدید علیه ایران نامیده و از توصیف پیروزی بزرگ هسته ای انتقاد کرده. آیا صفآراییهای جدیدی شروع شده، یا موضوع تنها به تنشهای قبل از انتخابات برمیگردد؟
آنچه به عنوان پیروزی بزرگ عنوان شد، نوعی نمایش سیاسی بود. نمیشود پیروزی باشد و همزمان شاهد تصویب قطعنامهی جدید علیه ایران و محاصره و منزوی کردن بیشتر آن باشیم. حرفهای آقای رضایی به انگیزه نقد رقیب درون حاکمیتی خودش صورت میگیرد، میخواهد این نوع رفتار و بازی تبلیغاتی آقای احمدینژاد را که واقعیت نداشته و مسئلهساز بوده، زیر سوال ببرد. اما حقیقت اینست که هیچگونه دستاوردی در کار نیست و اینها سعی کردهاند بیشتر از حتا نیمهی پر لیوان را به افکارعمومی داخلی نمایش بدهند. اینها توجه ندارند که افکارعمومی تنها منبع اطلاعاتیشان آنها نیست. اگر بنا بود اینگونه ابزارها کار کند، مسلما برای رژیم شاه عمل میکرد که در آنموقع فناوریها پیشرفت نکرده بود و این سطح از رسانههای دیداری و شنیداری و اینترنت و مطبوعات اینترنتی وجود نداشت. به هرحال اینها حربههای نخنماییست که استفاده میشود و طبیعتا افکارعمومی با این بازیها گول نمیخورد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.