تقابل ایران و ایالات متحده در عراق
الف: نیروهای طرفدار جنبش صدر و نيروهاي امنيتي دولت که طی پنج روز متوالي در بصره و ديگر شهرهاي عراق به شدت درگير شده بودند با دستور مقتدی صدر درگیری را رها کرده و به نبردها پایان دادند. در خصوص دلیل اعلام آتش بس از سوی مقتدی صدر دلایل مختلفی عنوان شده است.
شبکه خبری CBS
گزارش داد: «مذاکرات صورت گرفته مابین هیاتی از نمایندگان پارلمان عراق و مقامات ایرانی در شهر مقدس قم مبنای صدور دستور عقب نشینی از جانب صدر بوده است.» این شبکه خبری در ادامه آورد:« چند تن از نمایندگان عراقی اواخر هفته گذشته به شهر قم سفر کردند تا ضمن انجام یک دیدار با یکی از فرماندهان برجسته سپاه، حمایت وی در خصوص قانع کردن مقتدی به صدور فرمان توقف عملیات نظامی در نجف و سایر شهرهای عراق را جلب کنند.». شواهد نشان می دهد که در انجام این کار موفق نیز بوده اند.
حضور نیروهای آمریکایی، مساله امنیت عراق و نفوذ ایران در این کشور سه ضلع مثلثی هستند که باید با توجه توامان به هر سه اوضاع عراق را تحلیل کرد در غیر اینصورت راه خطا خواهیم پیمود. از یک سو باید توجه کرد نیروهای آمریکایی برای برقراری دمکراسی به عراق حمله نکرده اند و چنانکه کسانی مانند آقای زیدآبادی در سال 2003 و مقارن حمله آمریکا به عراق عنوان کردند به دنبال صدور دمکراسی از عراق به منطقه نیستند. ایالات متحده به دنبال پایگاه ساختن عراق برای از بین بردن کشورهای قدرتمند منطقه است که عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس با مرکزیت قطر دو کران مهم راهبرد آمریکا در منطقه هستند.
امنیت عراق مساله مهم دیگری است که باید بدان پرداخته شود. با توجه به سیاست اعلامی ایالات متحده در سرکوب دیکتاتور منفور عراق یعنی صدام حسین، هنگامی که خبری از سلاحهای کشتار جمعی نشد و شعار دمکراسی و حقوق بشر جانشین شعار اولیه انهدام سلاح های کشتار جمعی گردید، ایالات متحده مجبور است که برای حفظ ظاهر اوضاع عراق را سامان دهد. این مساله تا بدانجا اهمیت دارد که رایس در چند سخنرانی دلیل اصلی حمله به عراق را مسائل حقوق بشری دانست و گفت:ما واقعا به دنبال حقوق بشر هستیم. رسانه های جهانی به خاطر کارکردی که دارند بر مساله امنیت عراق به عنوان نشان پیروزی و یا شکست سیاست ایالات متحده در عراق تمرکز کرده اند و از آن شاخصی برای ارزیابی اثبات موفقیت آمرکا در عراق ساخته اند. به همین دلیل این کشور مجبور است بطور جدی برای ایجاد امنیت عراق دست به کار شود و سیاست حبس سربازان خود در پادگان ها برای در امان ماندن از حملات شورشیان را کنار گذارد. ظاهرا سیاست پترائوس تا حدودی موفقیت آمیز بوده است. باید به انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز توجه کرد که در آن دمکرات ها عدم امنیت عراق را نشانه ناتوانی جمهوری خواهان معرفی کرده اند.
نکته مهم دیگری که در امنیت عراق وجود دارد این است که اگر هدف بودن ایران برای حضور نیروهای آمریکایی در منطقه را بپذیریم که برای آن می شود اقامه دلیل کرد در آنصورت امنیت نیروهای آمریکایی در عراق و امنیت ایران رابطه معکوس پیدا می کنند. امنیت نیروهای آمریکایی در عراق به معنی امنیت عراق هم هست.
مساله سوم به نفوذ ایران در عراق بازمی گردد که حاصل مسائل فرهنگی و تاریخی است. عراق به خاطر داشتن جمعیت بسیار زیاد شیعیان و وجود مراکز علمی و زیارتی شیعی همواره در نظر مردمان ایرانی جایگاه ویژه ای را دارا بوده است و بسیاری از علمای شیعه چه در ایران و چه خارج از آن در عراق و شهر مقدس نجف تحصیل کرده اند. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کارشناسان مسائل بین الملل مستعدترین کشور برای صدور انقلاب را عراق می دانستند. با توجه به موارد بالا به راحتی می بینیم که ایران در عراق نفوذ طبیعی دارد و برای بدست آوردن آن نیازمند تلاش زیادی نیست. با سقوط صدام و بازگشت عراقی های فراری از دست این رژیم که بسیاری به ایران پناهنده بودند نفوذ ایران حالت ویژه ای پیدا کرده است.
با توجه به شرایطی که در بالا مطرح شد باید آتش بس مقتدی صدر را از زاویه منافع ایران و آمریکا در عراق تحلیل نمود. اگر ایران به صدر برای آتش بس فشار آورده باشد آن هم بدون این که امتیاز مشابهی را از آمریکا در خواست کرده باشد دچار اشتباه بزرگی شده است. تجربه دستگاه سیاست خارجی کشور در طی سال های گذشته این احتمال را قوت می بخشد. با این که صدری ها در بین مردم عراق نفوذ بیشتری دارند سیاست ایران در حالتی یک بام و دو هوا به سمت حکیم متمایل بوده است.
مورد افغانستان نشانه ای از درک غلط دستگاه دیپلماسی کشور از وضعیت کشورهای همسایه است. در حالی که افغانستان پس از سقوط نجیب الله و پیروزی مجاهدین از هر نظر در اختیار ایران بود با سیاست های دلجویی از همه که در افغانستان اتخاذ شده بود، ایران نتواست به برقراری ثبات در این کشور کمک کند و در آخر کار گروه طالبان حاکم شد که سیاست خصمانه ای را علیه ایران در پیش گرفت. یعنی یک کشور دوست به کشوری با دشمنی تمام عیار تبدیل گردید. ایران هیچ گاه نتوانست منطق واقعی حاکم بر افغانستان را درک کند و یک گروه را بر دیگر گروهها ترجیح داده و برای حاکم کردن آن تلاش کند و عملکردی کاملا سردرگم داشت.
به نظر می رسد این سناریو به شکل دیگری در عراق نیز در حال انجام است و همان تشتت و سردرگمی که در افغانستان حاکم بود در عراق نیز وجود دارد. درگیری های بصره به شدت به اعتبار نیروهای انگلیسی لطمه وارد ساخت و باعث ترس و دلهره فراوان آن ها شد. اگر به نقش بریتانیا در تحولات عراق و همراهی تمام عیار این کشور در سیاست های جهانی ایالات متحده توجه کنیم بهتر می توانیم به تاثیر گروههای وفادار به صدر پی ببریم. فشار آوردن بر انگلیسی ها ساده تر از آمریکایی هاست. پیش از این مقتدا صدر عنوان کرده بود که همه نیروهای المهدی از وی تبعیت نمی کنند. اما چنانچه شاهد بودیم با فرمان وی آتش بس برقرار شد.
اگر ایران به رویه کنونی خود یعنی فشار بر گروههای شیعی برای مهار آن ها بدون توجه به دلایل طغیانی که در پیش گرفته اند ادامه دهد و از طرف آمریکایی امتیازی را درخواست نکند در آن صورت پایگاه معنوی خود در عراق را از دست خواهد داد و نمی تواند در مواقع ضروری تر برای کمک به اوضاع عراق وارد عمل شود زیرا گروههای شیعی اعتمادشان به ایران را از دست می دهند. گروههای سنی عراقی علیرغم اینکه در حیطه نفوذ کشورهای سنی خارجی که عربستان سعودی در مرکز آن ها قرار دارد نیز نیستند با این حال حمایت منظم این کشورها را همراه خود احساس می کنند. سال گذشته میلادی سعودالفیصل صراحتا گفت که ایران می خواهد بر عراق چنگ بیاندازد و متعاقب آن دور گسترده ای از تحرکات دیپلماتیک و حمایت مستقیم از سنی ها را به نمایش گذاشت. کردها نیز حمایت مستقیم آمریکا را با خود دارند و بعنوان بازوی داخلی آمریکا در عراق موقعیت خود را تعریف کرده اند.
شیعیان در عراق اکثریت جمعیت را دارا می باشند و بر منابع نفت نیز مسلط هستند با این حال قدرتی که دارند بسیار کمتر از وزن حقیقی آنهاست. تنها قدرت خارجی حامی آن ها ایران است که نتوانسته است تحرک هدفمندی نشان دهد و رفتاری تردید آمیز از خود نشان می دهد.
شرایط زیادی در منطقه وجود دارد که به سود ایران و گروههای اسلامی است و آن حمایت جدی افکار عمومی از اسلام گرایان می باشد. در هر یک از کشورهای منطقه که انتخابات برگزار شده است گروههای اسلام گرا به پیروزی رسیده اند. در عراق نیز وضع متفاوت نیست.
بدست آمدن امنیت عراق در کنار قدرت نمایی کردها و افزون خواهی سنی ها که از زمان صدام حسین بدان عادت کرده اند به معنی پیروزی ایالات متحده در عراق است. این مساله برای آمریکایی ها اهمیت بسیار زیادی دارد. دیک چنی در سفر ده روزه خود به منطقه دو روز در عراق ماند و سفری نیز به کردستان داشت.
پیروزی آمریکا در عراق مبنای دیگر فعالیت های این کشور در خاورمیانه قرار خواهد گرفت. ایالات متحده به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس طرح هایی برای استفاده از انرژی هسته ای پیشنهاد کرده است. عملی شدن آن ها با هر تحلیل به معنی پیروزی ایالات متحده است. اگر به ایجاد رقابت تسلیحاتی در منطقه بیانجامد آمریکا پیروز تمام عیار خواهد بود زیرا هم کارخانه های سلاح سازی خود را رونق هرچه بیشتر خواهد بخشید و هم بهانه کافی برا انعقاد قراردادهای امنیتی و حضور بیشتر خواهد یافت و هم کشورهای بیشتری را در سطح جهانی با خود همراه خواهد ساخت زیرا به همگان ثابت کرده است ایران و برنامه هسته ایش مسبب این اوضاع هستند و هم موضع ایران را تضعیف خواهد ساخت زیرا خود را در محاصره کشورهای هسته ای منطقه خواهد یافت.
چنی حتی مالکی را نیز با خود همراه ساخته است و دولت عراق را در برابر گروههای مسلح شیعه قرار داده است که همه این ها با منافع ایران در تضاد کامل قرار دارد. المهدی تنها گروه مسلح شیعه فعال در عراق است که در صورت سرکوب توسط نیروهای آمریکایی بازوی قدرتمند چانه زنی گروههای شیعه قطع خواهد شد.
آمریکا اعلام کرد تا پایان سال 2008 نیروهای خود در عراق را در سطح فعلی حفظ خواهد کرد و خبری از خروج نیروها نیست. حفظ قدرت سخت در عراق توسط آمریکاییها و در کنار آن کاهش قدرت نیروهای طرفدار ایران برای سیاست خارجی ایران نتیج خوشایندی نخواهد داشت.
عربستان امتیازات خوبی دریافت کرده است زیرا با اینکه در اجلاس اوپک مخالف افزایش تولید اوپک برای کاهش قیمت های جهانی نفت خام بود پس از سفر چنی تولید خود را افزایش داد و باعث کاهش ده دلاری در قیمت نفت خام شد. عربستان در تحولات آتی با آمریکا همراه خواد بود چنانکه در آناپولیس سنگ بنای سیاست جدید مشترک خود را گذاشته است.
چنی با فرماندهی ناتو در افغانستان نیز گفتگوهای مفصلی داشت. آمریکا برنامه های وسیعی برای هماهنگی نیروهای خود در منطقه تدارک دیده است و سیاست های آن ها پس از سفر چنی نشان میدهد در برنامه های چند ماهه اخیر خود موفق بوده اند.
سیاست خارجی ایران باید برنامه دقیق تری برای کنترل اوضاع داخلی عراق داشته باشد و صرفا نظاره گر ماجرا نباشد. تحرک بدون برنامه گروههای شیعه طرفدار ایران در عراق کافی نیست و نمی تواند به اوضاع عراق و موقعیت ایران کمک نماید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.