نماينده پیشین مجلس: “نظام مشروعیت ندارد”
پیک ایران: کوروش گلنام:
ارزیابی
این دیگر سخن “اپوزیسیون”، “ضد انقلاب”، “دشمنان نظام مقدس” ،”آمریکای جهان خوار”، “اسرائیل صهیونیست” و…نیست که گفته های کسی است که تا دیروز نماینده مجلس اسلامی بوده، در مسلمانی، تعهد و خدمتش به “نظام مقدس” و به”ولایت مطلقه فقیه” تردیدی نبوده است چرا که پیش از این دو بار از صافی و فیلتر رهبر و دولت پنهان دربیت رهبر و “شورای نگهبان” گذر نموده، به مجلس ششم وهفتم راه یافته و در مجلس نیز از چهره های خبر سازی بوده است که با هر جان کندن ، با تاکید به فرمایشات”امام راحل”، حسین “سالار شهیدان”، یا علی آن “نادره مرد..قرن ها، آن قرآن مجسم وناطق و آن عدالت ممثل ومحقق”(2)، ویا آوردن این و آن آیه قرانی و با مراقبت و دوری همیشگی از بر خورد با مرکز فتنه وفساد در حکومت اسلامی، سخنی به حق ودرستی نیز گفته است.
هر حسابی که در باره اکبر اعلمی داشته باشیم، حتا اگر بگوییم او نیز از آن گروه مسلمانان خدمتگذار نظام مقدس است که شامه ای تیزترو چشمی تیزبین تر داشته و در این چند سال گذشته بوهای ناخوشایندی از “اسلام ناب محمدی” به مشامش رسیده و چشمش زودتر از دیگران تابلوی”آخر خط” را دیده و خوانده است، که چنین دهان به شکایت و افشاگری گشوده است ولی با این همه می بایست پذیرفت که دلیری نشان داده وبه سیم آخر زده است. درست است که شامه ایشان تیز بوده و دوراندیش تر است و می خواهد خرابی کار گذشته خود را از هم اکنون سروسامانی داده و چون ابراهیم یزدی ودیگران، جا پایی برای آینده بسازد ولی همین نیز ارزش دارد که تزلزل در ارکان حکومت و احساس خطر او را نیز مجبور نموده است که برای نخستین بارمسیر نگاهش را به مرکز خرابی، نیرنگ و تباهی یعنی شخص رهبر و مافیاهای زیر فرمان او تغیر دهد. از سویی دیگر این را نیز باید گفت که او و نمونه هایی چون او که امروز پس از نزدیک به سه دهه زبان به انتقاد و اعتراض گشوده اند، خود نیز در حقیقت به آخر خط رسیده اند. استدلال آنها این است که تنگناها فرا رسیده، بازی به انتهای خود نزدیک شده، حکومت دچار سردرگمی و ریزش است، جایی در میان مردم نداشته، هم در درون ایران بدنام و رسوا است و هم با کاربرد سیاست های کودکانه و نادرست، با آتش افروزی وجنگ خواهی و هنوز نیز هم چنان کوشش پنهان برای دست یابی به انرژی هسته ای با کاربرد نظامی و .. در بیرون از مرزهای ایران بدنام، غیر قابل اعتماد و در انزوایی سخت است. بنا براین خطر از هر سو در کمین است و تهدید ها سخت تر از پیش و مجال زیادی نیز باقی نیست؛ پس یا مرگ یا ساختن دست کم زیر بنایی برای آینده خود وخانواده ام با پذیرش هر آنچه که برایم پیش آید! اعلمی حسابگر است. با خود گفته است حکومتی که حتا من خدمتگذار را که ملتزم به ولایت مطلقه رهبر مقدس و حکومت ولایی بوده ام، و آن را نیز بخوبی ثابت کرده ام، اینک حتا به مجلس نمایشی نیزراه نمی دهد و بکلی بیرون رانده است، دیگر به چه درد من می خورد! با خود نجوا کرده است: اگر تا دیروز غیر خودی را با قوه قهریه خدا داده رهبر مقدس به دست آدمکشان، همآن سربازان گمنام امام زمان و همآن ها که گروهی از آنها گذشته از جا گیری در بیت رهبر مقدس، وکیلان و وزیران امروز “دولت آشکار” و از اعضای” دولت پنهان” نیز هستند، سلاخی و تار و مار کرده وبا هر خباثت و نیرنگی از میدان”اسلام ناب محمدی” بیرون راندند و من دیدم ولی “ندیدم”، اگر در مجلس ششم اصلاح طلبان و در گروه اقلیت اصلاح طلب مجلس هفتم گاه دادی کشیدم ولی زمان دراز نزدیک به 22 سال پیش از آن، فریادهای شکنجه شدگان، ستم دیدگان از آن میان خانواده های زندانیان سیاسی قتل عام شده، دانشجویان و جوانان بیگناه و اسیر توحش وحشت آفرینان و… را شنیدم ولی “نشنیدم”، اگر از پیروان “امام امت” و “رهبر معظم” بودم که مقام های گوناگون نیز داشته و در برابر تجاوز پی درپی وهر روزه به جان و مال مردم نه تنها مسئولیت حرفه ای که مسئولیت انسانی نیز داشتم که”نداشتم” و… ولی امروز دیگر نوبت به خودم رسیده است و اگر ازهم اکنون نجنبیده و کاری نکرده و خود را دور از حکومت نشان ندهم، من نیز همراه این حکومت الهی ستمگر و ویرانگر پیکر و روان آدمیان، در سراشیبی سخت قرار گرفته، به سرنوشتی دچار می شوم که دورنمایش از هم اکنون روشن است! بنابر این دیگر باید از زمان بهره برده وبه رویارویی آشکار بپردازم:
“……تا در تاريخ ثبت شود كه مجلس جاي نمايندگاني نيست كه اهتمام خود را صرف خدمت به ملت كرده و به عنوان پژواك صداي حق طلبانه آنان بي پروا به مطالبه حقوق موكلين خود مبادرت مي ورزند ، بلكه لازمه ورود به خانه ملت ، بيگانه شدن با مردم و دم فرو بستن و مهر سكوت بر لب زدن است و چنانچه سكوت نيز بشكند نبايد از حدود مداهنه و مجامله گويي صاحبان قدرت تجاوز کرد.” از اطلاعیه خطاب به مردم شریف آذربایجان ـ حوزه انتخابیه تبریز، آذر شهر و اسکو، پس از انتخابات نمایشی(1)
اکنون که ویزای عبور وشرکت درخیمه شب بازی انتخابات فرمایشی ـ نمایشی را دریافت نکرده ام، تازه فهمیده ام که نماینده شدن در این حکومت یعنی “بیگانه شدن با مردم”! پس با بررسی نتیجه نمایش و داده های رسانه های همگانی دولت فخیمه، نشان می دهم که با توجه به توصیه های “رهبر خود خوانده مقدس” که شرکت در انتخابات را یک فریضه، وظیفه و تکلیف شرعی دستور فرموده بودند، در “تهران وحومه،نهایت 400 تا 500 هزار نفر” و در کل ایران 10 تا% 12 دارندگان حق رأی به فرمان خدایگان رهبر گردن نهاده اند!
بنا به ارزیابی حقیقتن موشکافانه ودقیق اکبر اعلمی، برای 87 تا %90 دارندگان حق رأی، فرمان و تکلیف و وظیفه دینی تعین شده از سوی رهبر مقدس جهان اسلام، کمترین ارزشی نداشته است! بنا بر این رهبر مقدس و نظام مقدس دیگر مشروعیتی ندارند!(3)
این موضوع از دید نگارنده و آنانی که اصولن ماهیت انتخابات در حکومت اسلامی را فرمایشی ونمایشی می دانسته ومی دانند و بیشترین بخش مردم ایران که در این انتخابات شرکت نکردند ویا اجبارن شرکت کردند (اکبر اعلمی در بررسی خود به درستی به این مورد نیز اشاره داشته و بیان کرده است که چرا)، روشن بوده وچیز تازه ای ندارد ولی آن چه تازه است و جالب توجه، پشت کردن کسانی چون اکبر اعلمی به حکومت ورهبر خود خوانده است.
پرسش:
ولی یک پرسش از اکبر اعلمی و دیگر انتقاد کنندگانی که تا دیروز از همراهان و تایید کنندگان این رژیم اسلامی آلوده و نابکار بوده و امروز به درستی وبرای نخستین بار مشروعیت و زیربنای نادرست وضد مردمی حکومت را زیر پرسش برده اند، هم چنان پا بر جا است. اکبر اعلمی با هر انگیزه که داشته باشد (در بالا به آن اشاره ای رفت)، حتا اگر به سبب دور اندیشی برای آینده خود و خانواده و جبران نزدیک به سه دهه پشتیبانی از این رژیم باشد، امروز در راه درستی گام برداشته و باید آن را مثبت ارزیابی نموده و پذیرفت که به سود کوشش درراه آزادی و رهایی مردم ایران از فرمانروایی این حکومت زورگو و نیرنگ باز است و جا دارد که از آن پشتیبانی کرد. اعلمی حقیقتن با دلیری وبه روشنی می گوید نظام ورهبر خودکامه مشروعیت ندارند. پرسش ولی این است که: آیا رژیم اسلامی امروز مشروعیت خود را از دست داده است و یا جز سال های نخستین که مردم در باره وعده های توخالی رژیم در باره رفاه وآزادی در توهم به سر می بردند و از آن پشتیبانی می کردند، سال های درازی است که بکلی مشروعیت قلابی خود رانیز از دست داده است؟ گفته شد “مشروعیت قلابی” زیرا اگر مردم در همآن چند سال نخست نیز از حقیقت ماجراها مثلن جنایت وحشتناک آتش زدن سینما رکس آبادان و در آتش سوزاندن زنده، زنده نزدیک به 400 انسان بیگناه که با برنامه ریزی و به دست فرستادگان همین ملادان شیاد حاکم اجرا شد و کار “ساواک” نامیده شد، با خبر می شدند، مطمئن باشید وضع دیگر می شد و آن پشتیبانی و هیاهوی چند سال نخست نیز به دست نمی آمد. با توجه به اسنادی که موجود است و روزی سرانجام در دادگاه جنایت بر علیه بشریت به میان خواهد آمد، شخص “رهبر معظم” متهم به دست داشتن در برنامه ریزی واجرای آن جنایت است! در این باره نگاهی به موضع گیری آن روزگار خمینی و دروغ بزرگ او بیاندازیم:
“آیتالـله خمینی که در آن زمان هنوز در نجف به سر میبرد در 31 مرداد (17 رمضان) در پیامی به مردم آبادان نوشت: «من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعهء وحشیانهای بزند… قراین نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند… این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست بزند…» (انقلاب اسلامی، یاد شده)(4) منظور انقلاب اسلامی در هجرت، شماره106، است.
ولی تاریخ نشان داد که خود ملایان و از آن میان جانشین قلابی خمینی، خامنه ای خود این “شاهکار”را آفریده اند و پس از آن نیز خمینی، رفسنجانی، خامنه ای و دیگر ملایان فراوان چنین شاهکارها آفریدند و اتفاقن تنها “شایستگی” که داشتند، درست در همین زمینه بود!
فاجعه سینما رکس آبادان ودیگر جنایت های “جمهوری” اسلامی بر کمتر ایرانی آزاده وآزادی خواهی پوشیده است ولی تا بر پایی دادگاهی برای کسانی که در حکومت اسلامی بر علیه بشریت جنایت کرده اند، می بایست بر آن تاکید و آن را پی در پی به میان آوردتاهزاران انسان بیگناهی که قربانی این جنایت ها شده اند، فراموش نشده و رهبر معظم وباندهای وایسته بدانند که تا تشکیل آن دادگاه و افشای آن جنایت ها از زبان خود آنها، خانواده های قربانیان ومردم آزادیخواه ایران، دست از آن ها بر نخواهند داشت.
نتیجه
این حکومت از همآن روز نخست هیچ مشروعیتی نداشته است و در تمام این دوران با کاربرد آلوده ترین وضد انسانی ترین شیوه ها(که بنا بر اسلام دروغین مورد باور آنها لازم ودرست است) یعنی با زور و تجاوز حتا به حریم شخصی انسان ها، با شکنجه های وحشیانه و اعدام ها، با دروغ، نیرنگ، آدم کشی به شیوه های گوناگون و با بر باد دادن سرمایه های مردم ایران در راه تقویت پایگاه های تروریستی در این جا و آن جا توانسته است پا برجا بماند. اکبر اعلمی و دیگرانی که چون او به چنین مرزی رسیده اند، خود می دانند که آن ها تا امروز شریک کارهای این حکومت بوده اند. بنا بر این زمانی می توانند گذشته خود را در چشم مردم بازسازی کنند که حقیقتن نشان دهند که از این حکومت بکلی دوری جسته، تن به فشار ها و تهدیدهای احتمالی نداده و نهراسند (در چنین موردی، آن را با مردم در میان بگذارند)، افشاگری اشان را به شکلی جدی پی گیری نموده، آن چه پنهان است افشا و آن چه ناگفته است و آن ها از آن خبر دارند بگویند و به هیچ قیمت پا پس نگذاشته و دوباره در خدمت ملایان شیاد و فاسد در نیایند. آن روز است که می توانند این امید را داشته باشند که دوباره جایی در میان مردم خواهندداشت.
شنبه 18 فروردین 1387 ـ 6 آپریل 2008
پا نویس:
1 ـ سایت شخصی اکبر اعلمی
2 ـ واژه هایی از اولین و دومین نطق پیش از دستور در مجلس ششم، سایت شخصی اکبر اعلمی، کارنامه مجلس، نطق ها
3 ـ این برسی بسیار خواندنی و مستند به داده ها و آمار خود حکومت را که درتارنماهای گوناگونی از آن میان پیک ایران، عصر نو، ایران امروز و.. در بیرون و در درون ایران درج شده است می توانید برای نمونه در این آدرس ها بخوانید:
http://www.ayenehrooz.de/?p=8238
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/15681/
4 ـ ناگفته های انقلاب 57، “فاجعه سینما رکس آبادان، قسمت اول”. آدرس این تارنما در باره این موضوع برای مشتاقان به حقیقت:
http://enghelab-57.blogfa.com/post-22.aspx
پرونده کامل تر این جنایت با عکس ها و بریده های روزنامه های آن زمان را در این آدرس ببینید:
http://www.alefbe.com/Rex.htm
پیام برای این مطلب مسدود شده.