مقاله ی توماس فریدمن در هرالد تریبیون با عنوان جنگ سرد جديد … این بار بین امریکا و ایران
فرارو: توماس فریدمن ، سرمقاله نویس امریکایی روزنامه های نیویورک تایمز و اینترنشنال هرالد تریبیون ، از معروف ترین خبرنگاران ایران شناس امریکاست و بر مسایل خاورمیانه نیز تسلط دارد. وی در طول حیات جمهوری اسلامی و پیش از آن ، بارها به ایران سفر کرده است.
این خبرنگار و تحلیل گر پیرو حضرت موسی کلیم الله ، روز پنجشنبه در مقاله ای در هرالد تریبیون ، رییس جمهور آینده ی امریکا را میراث دار جنگ سرد جدید میان تهران – واشنگتن می داند و البته موضع کشورش در برابر ایران را ضعیف تر ارزیابی می نماید.
سرویس بین الملل فرارو ، متن این مقاله ی جالب توجه را در اختیار خوانندگان قرار می دهد:
رييس جمهور آينده آمريكا چالش هاي سياست خارجي بسياري را به ارث خواهد برد، ولي قطعا يكي از بزرگترين چالش ها جنگ سرد خواهد بود. بله، رييس جمهور بعدي آمريكا يك رييس جمهور جنگ سرد خواهد بود . ولي اين جنگ سرد با ايران است.
داستان اصلي واقعي در خاورميانه امروز اين است : تلاش براي نفوذ در سراسر منطقه. آمريكا و متحدان سني آن (و اسراييل) در برابر ايران، سوريه و متحدان غير دولتي آن حزب ا.. و حماس. همان گونه كه سرمقاله 22 ارديبهشت در روزنامه كيهان نوشت “در كشمكش قدرت در خاورميانه، دو طرف وجود دارد: ايران و آمريكا.”
در حال حاضر، تيم آمريكايي تقریبا در همه ی جبهه ها در حال باختن است. چرا؟ جواب كوتاه اين است كه ايران با هوش و بي باك است و آمريكا احمق و ضعيف، و دنياي عرب سني هم ،سست و متفرق است. آيا سؤال ديگري داريد؟!
خشم اين هفته در رابطه با تلاش ايران-سوريه-حزب الله براي تصرف لبنان است. گردن كلفت هاي حزب الله به زور وارد محله هاي سني نشين در غرب بيروت شدند و توجه ويژه اي بر روي كانال هاي خبري مانند ‘فيوچر تي وي’ داشتند به طوري كه ماشين تبليغاتي حزب الله بتواند بر امواج راديو و تلويزيون تسلط داشته باشد. حزب الله اكنون با انجام اين كار، لبنان را به سوريه و ايران فروخت.
ايهود ياري يكي از ناظران اسراييلي خاورميانه در روزنامه ‘جروزالم ريپورت’ در 9 ارديبهشت نوشت شبكه نفوذي كه ايران در اطراف خاورميانه ايجاد كرده ، از سلطه اي كه بر نوري المالكي نخست وزير عراق دارد تا توانايي آن در اداره كردن تمامي جنگجويان شيعي در عراق، تا تبديل حزب الله به يك نيروي داراي 40 هزار موشك ، مي تواند لبنان را كنترل كند و در صورتي كه اسراييل به ضربه زدن به تهران بيانديشد آن را تهديد كند و نیز در برابر هر گونه صلح اسراييلي-فلسطيني با حمايت آمريكا مانع ایجاد نماید.
به اعتقاد “ياري ” ، خلاصه اين كه تهران وضعيتي را ايجاد كرده است كه هر كس بخواهد به تآسيسات اتمي آن حمله كند، بايد به حساب آورد كه اين امر به نبرد سختي در جبهه هاي لبنان، فلسطين، عراق و خليج فارس تبديل خواهد شد. اين يك راهبرد پيچيده از بازدارندگي است.
آرون ديويد ميلر ، يكي از مذاكره كنندگان پيشين در خاورميانه در دولت هاي جمهوريخواه و دمكرات آمريكا در كتاب جديد خود در باره فرآيند صلح تحت عنوان “سرزمين بيش از اندازه موعود” مي نويسد كه بر عكس، تيم بوش ظرف هشت سال توانسته است آمريكا را در موقعيت منحصر به فردي در خاورميانه قرار دهد كه “نه آن را دوست دارند، نه از آن مي ترسند، و نه به آن احترام مي گذارند.”
ميلر همچنين مي نويسد “ما به مدت هشت سال در زمان بيل كلينتون بر سر اين كه چگونه در خاورميانه صلح ايجاد كنيم، دچار لغزش شديم و سپس به مدت هشت سال ديگر در دولت جورج بوش بر سر اين كه چگونه در آنجا جنگ ايجاد كنيم دچار لغزش شديم.” و نتيجة ی آن “آمريكايي است كه در منطقه اي به دام افتاده كه نه مي تواند آن را درست كند و نه مي تواند آن را ترك كند.”
او مي افزايد “به چند ماه گذشته نگاه كنيد. بوش در ماه ژانويه به خاورميانه رفت، وزير خارجه كاندوليزا رايس در ماه فوريه به آنجا رفت، معاون رييس جمهور ديك چني در ماه مارس به آنجا رفت، وزير خارجه بارديگر در ماه آوريل به آنجا رفت، و رييس جمهور دوباره در اين هفته به آنجا سفر كرد. بعد از همه اين سفرها، قيمت هاي نفت ، بالاتر از هر زماني ديگر است و افق هاي صلح ، تيره تر از هميشه. ميلر مي نويسد “آمريكا در حال حاضر “نمي تواند هيچ يك از بازيگران اصلي در منطقه را نه شكست دهد، نه با آنها همكاري و نه آنها را مهار كند.”
بحث بزرگ بين باراك اوباما و هيلاري كلينتون بر سر اين است كه آيا ايالات متحده بايد با ايران صحبت كند يا نكند. اوباما با گفت وگو موافق ، و كلينتون مخالف بوده است. افسوس كه پرسش درست براي رييس جمهور بعدي اين نيست كه آيا صحبت كنيم يا صحبت نكنيم. بلكه پرسش اين است كه آيا نفوذ داريم يا نداريم.
وقتي نفوذ داريد، صحبت مي كنيد. وقتي نفوذ نداريد، با ايجاد مشوق ها و فشارهاي اقتصادي، ديپلماتيك يا نظامي، كمي نفوذ به دست آوريد به طوري كه از نظر طرف مقابل آن مشوق ها و فشارها به قدري وسوسه انگيز يا تهديد كننده باشند كه نتوان آنها را ناديده گرفت. در اينجاست كه تيم بوش در برابر ايران بسيار بي كفايت بوده است.
تنها طرف ضعيف تر ، دنياي عرب سني است كه يا از نفت به قدري سرمست شده است كه فكر مي كند مي تواند هر گونه چالش ايراني را با پول بخرد و يا به قدري دچار تفرقه است كه نمي تواند براي حفاظت از منافع خود قدرت نمايي كند ، يا هر دو مورد.
ما آمريكايي ها به جنگ ايران نمي رويم و نبايد هم برويم. ولي جاي تأسف است كه ببينيم آمريكا و دوستان عرب آن به قدري ضعيف هستند كه نمي توانند از نابودي يكي از آخرين نقاط نجابت، کثرت گرایی و صداقت در نياي عرب، توسط ايران و سوريه جلوگيري به عمل آورند. تنها چيزي كه مرا از پريشاني مي رهاند دانستن اين است كه هر كس تا كنون سعي داشته به تنهايي بر لبنان تسلط يابد ، ماروني ها، فلسطيني ها، سوري ها، اسراييلي ها ، با واكنش شديد مواجه شده و شكست خورده است.
مايكل يانگ، ستون نويس لبناني نوشت “لبنان جايي نيست كه هر كس بتواند بدون اجماع، بدون آن كه همه را وارد صحنه كند، آن را كنترل نمايد. لبنان گورستان كساني بوده است كه نقشه هاي بزرگ دارند.” او افزود به نظر مي رسد كه در خاورميانه، دشمنان شما هميشه “راهي را براي پيوستن به يكديگر پيدا مي كنند و ناگهان همه چيز را براي شما بسيار مشكل مي سازند.”
پیام برای این مطلب مسدود شده.