متن نامه افشاگرانه مهندس مهدی امینی زاده پیرامون پرونده محکومیت اش
ادوار نیوز : نامه مهندس مهدی امینی زاده که اخیرا به دو سال حبس تعزیری وی مورد تایید دادگاه تجدید نظر قرار گرفته است، در مهرماه 1382 پس از آزادی از زندان خطاب به آقای خاتمی رئیس جمهور وقت نوشته شد و اکنون پس از گذشت بیش از سه سال و اعلام حکم دادگاه جهت اطلاع افکار عمومی و روشن شدن پاره ای از واقعیات منتشر می گردد.
متن این نامه به این شرح است :
به نام خدا
جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری
با سلام و احترام
اینجانب مهدی امینی زاده عضو شورای مركزی دفتر تحكیم وحدت و عضو NGO سپهر اندیشه نوین در تاریخ 29/3/82 بازداشت شدم و به مدت سه ماه در بازداشتگاه 325 سپاه پاسداران واقع در زندان اوین بازداشت بودم و نهایتاً در تاریخ 25/6/82 پس از آنكه تحت شكنجه و به شیوههای مختلف بازجویان مجبور به پذیرش سناریوی القایی آنان و شركت در مصاحبه تلویزیونی حاشیه اولین جلسه دادگاه گردیدم از زندان آزاد شدم و اكنون وظیفه خود میدانم بویژه با توجه به اینكه دوستان و اساتید گرانقدرم آقایان رضا علیجانی، هدی صابر و تقی رحمانی همچنان در دیوارهای تنگ سلولهای انفرادی بازداشت میباشند و احتمال میدهم آنچه در كیفرخواست من بویژه در مورد نقش این بزرگواران در ناآرامیهای خردادماه سال جاری مطرح شده است سبب ایجاد ابهام و سؤال در اذهان گردیده باشد نكات ذیل را مطرح نمایم. نخست میكوشم با شرح آنچه كه در مدت این سه ماه بر من گذشته است روند بازجوییهایی كه منجر به آنچه نماینده دادستان اعترافات تكاندهندة من میخواند، شده است را توضیح دهم و سپس اطلاعات، دیدهها و شنیدههای خود را از آقایان علیجانی، رحمانی و صابر در مورد اتهاماتی كه به آنها نسبت داده شده است به اطلاع جنابعالی برسانم.
پیشاپیش تأكید میكنم كه شاهد من در مورد مطالبی كه بیان میكنم فقط خداست و به دلیل قرار داشتن در زندان انفرادی هیچ شاهدی جز خداوند متعال برای اثبات درستی مطالبی كه میگویم ندارم و امیدوارم كه در دادگاه عدل الهی سرافكنده نباشم.
** نحوه بازداشت: در تاریخ 29/3/82 پس از مراسم شهادت دكتر شریعتی در حالی كه به همراه همسر و چند نفر از دوستانم به سمت منزل در حركت بودم عدهای بدون ارائه هیچ مدرك قانونی دال بر بازداشت، با ایجاد رعب و وحشت برای من و همراهانم و با استفاده از اسپریهای اشكآور من را ربوده و پس از بازرسی منزل با چشمان بسته به مكانی كه بعدها فهمیدم بند امنیتی 325 سپاه واقع در محوطه زندان اوین میباشد منتقل نمودند و بازجویی از من آغاز شد.
** مرحله اول بازجویی: این مرحله از بازجویی كه مدت 2 هفته طول كشید رو به دیوار و همراه با ضرب و شتم بود و در تمام مدت بازجویی با ضربات دست بازجو به سر و صورتم مورد شكنجه قرار میگرفتم و یك مورد هم من را مجبور كرد كه نزدیك 2 ساعت سرپا بایستم و پس از آن هم به كمك فرد دیگری با مشت و لگد به شدت من را مورد ضرب و شتم قرار داد. همچنین در طول این مدت بازجو حتی حق در اختیار داشتن قرآن را نیز از من سلب نمود و با این استدلال كه قرآن ممكن است برای من ضلالت بیاورد و سبب افزایش صبر و مقاومت من در راهی كه بازجو آن را شیطانی مینامید شود به تقاضاهای مكرر من برای گرفتن قرآن، نهجالبلاغه و یا صحیفه سجادیه پاسخ منفی میداد و با این اقدام عملاً فشار انفرادی را مضاعف میكرد همچنین به كرات تهدید میكرد كه حتی در صورت آزادی مرا در بیرون زندان به قتل میرساند. همچنین تهدید بازجو مبنی بر بازداشت خواهرم در این دوره فشار روحی زیادی را به من وارد میكرد و از این لحاظ به شدت تحت فشار بودم. در طول این مدت تنها یك مورد و 11 روز پس از بازداشت توانستم مكالمه تلفنی كوتاهی با منزل داشته باشم و سلامتی خود را به اطلاع آنان برسانم . بیشترین سؤالات بازجویی در این دوره حول محور فعالیتهای دفتر تحكیم وحدت و نقش من در دفتر تحكیم وحدت و ارتباطات من با فعالین جریان ملی ـ مذهبی بویژه آقایان صابر، علیجانی و رحمانی بود.
** مرحله دوم بازجویی: در این مرحله از بازجویی من كه 17 روز طول كشید روند بازجویی بهتر شد و من اجازه در اختیار داشتن قرآن را پیدا كردم و به لحاظ جسمی آزار و اذیتی صورت نمیگرفت، اما تهدیدهای بازجو مبنی بر بازداشت همسرم فشار روانی زیادی را به من وارد میكرد. در این مرحله همچنین اجازه پیدا كردم كه دو مورد تماس تلفنی با منزل داشته باشم، همچنین یك ملاقات كابینی به مدت پنج دقیقه نیز با همسر و خواهرم داشتم بیشترین حجم بازجویی در این مدت در مورد فعالیتها و اطلاعیهها وبیانیههای دفتر تحكیم وحدت و همینطور ارتباطات دفتر تحكیم با نیروهای ملی ـ مذهبی، جبهة مشاركت، نمایندگان مجلس بویژه نمایندگان جنبش دانشجویی و همینطور وزارت علوم و تحقیقات بود و بازجو تلاش زیادی میكرد كه من بپذیرم نمایندگان مجلس و نیروهای ملی ـ مذهبی و جبهة مشاركت در راهاندازی ناآرامیهای خرداد ماه نقش داشتهاند. به نظر من تا اواسط این دوره علیرغم فشارهای جسمی و روحی زیادی كه به من وارد میشد بازجویان به دنبال فهم واقعیتها بودند اما به مرور از اواسط این دوره روند بازجویی به سمت سناریوسازی برای نیروهای ملی ـ مذهبی، نمایندگان مجلس و جبهه مشاركت سوق پیدا كرد.
در جلسات آخر بازجوییهای این مرحله بازجو تلاش زیادی كرد كه مرا به سمت پذیرش سناریوی دخالت نیروهای ملی ـ مذهبی بویژه آقایان علیجانی، رحمانی و صابر و به طور كلی NGO سپهر اندیشه نوین در ناآرامیهای خردادماه سوق دهد و زمانی كه من این سناریو را نپذیرفتم در آخرین جلسه بازجوییهای این مرحله بازجو تهدید كرد كه در صورت ادامة مقاومت، تیم بازجویی من تغییر خواهد كرد و افراد بعدی از آزار و اذیت جسمی و بویژه بیدارخوابی برای اعترافگرفتن استفاده خواهند نمود و میگفت كه بهتر است در همین مرحله من خواستههای او را بپذیرم وگرنه به سرنوشت …. دچار خواهم شد.
** مرحله سوم بازجویی: این مرحله بازجویی كه 4 روز طول كشید بیشترین فشار جسمی برای پذیرش سناریوی دخالت NGO سپهر اندیشه نوین و آقایان علیجانی، صابر و رحمانی در ناآرامیهای خرداد ماه به من وارد شد. روز 30 تیر ماه فردی كه خود را بازجوی جدید من معرفی میكرد با سؤالهایی از قبیل اینكه «آیا مراحل شكنجه را هرگز در ذهن خود تصور كردهای؟» بازجویی از من را آغاز كرد و به مدت 54 ساعت متوالی مرا مجبور به سرپا ایستادن نمودن و هر چند ساعت یك بار هم مرا مجبور میكرد كه در حالتهای نامتعادل مثلاً با دستهای باز و زانوهای خم شده بایستم و یا «بنشین و پاشو» بروم و از غروب دومین روزی كه سرپا بودم، یعنی 31 تیرماه بازجو شروع به ضرب و شتم من نمودو سراسر شب صورت من را خیس میكرد و به من سیلی میزد و میگفت «از قاتل به این شیوه اعتراف میگیرند». نیمههای شب اول مرداد ماه هم بازجو مرا از اتاق بازجویی به حیاط زندان برد و با قرار دادن من مقابل دیوار صحنه اعدام را برای من ایجاد كرد و بعد هم با تهدید من به مسائل جنسی و قتل گفت: «اینجا زندان اوین است و چند صد متر آن طرفتر بند جوانان زندان اوین است. آیا …. خاطراتش از بند جوانان را برایت تعریف كرده است؟» و ادامه داد كه «میفرستمت به بند جوانان تا كاری باهات بكنند كه یك شب به اندازه ده سال پیر شوی و بعد هم به یك اوباش میگویم كه از سقف آویزانت كند وآن وقت من كه تو را نكشتهام یك اوباش تو را كشته است.» ظهر اول مرداد ماه بعد از اینكه به شدت به دلیل بیخوابیهای دوشبانهروز قبل از آن و ضرب و شتم شب پیش ناتوان بودم فردی كه ادعا میكرد از مقامات بلندپایه قوه قضاییه است با من صحبت كرد و از من میخواست كه اعتراف كنم در سازماندهی ناآرامیهای 20 خردادماه مشاركت كردهام و در غیر این صورت بیدارخوابی من ادامه پیدا میكند و بعد هم مرا اینقدر در انفرادی رها میكنند كه التماس كنم از من بازجویی كنند و برای اعتراف 24 ساعت به من فرصت داد و بعد از گذشت 24 ساعت زمانی كه من با تكرار مجدد واقعیتها و نپذیرفتن سناریوی آنان به مواضع قبلی خود پافشاری كردم بازجوی مرحله دوم من به سراغم آمد و گفت كه یك تیم از جلادهای اینجا را بالای سرت گذاشتهاند و اینها خوردت میكنند. او میگفت كه «ما به كسی پاسخگو نیستیم و هر كاری كه بخواهیم انجام میدهیم». «ما همانهایی هستیم كه به آن محفل سعید امامی می گویند». «هدی صابر را اعدام میكنیم، رحمانی را ابد میدهیم و تصمیم گرفتهایم تو را در یك دادگاه محرمانه به 15 سال زندان محكوم نماییم» و بعد هم گفت منتظر باش تا بازجویانت و به قول او «جلادها» بیایند و میگفت كه این بار باید سه شبانهروز سرپا بایستی و در این مدت تنها میتوانی یك بار از دستشویی استفاده نمایی و بعد مرا به سلولم منتقل كردند و گفتند منتظر بازجوهایم بمانم كه من از ترس اینكه تا سه شبانهروز نمیتوانم به دستشویی بروم جرئت نكردم كه غذا بخورم اما خوشبختانه دیگر این بازجوها به سراغ من نیامدند.
** مرحله چهارم بازجویی: این مرحله از 2 مرداد ماه آغاز شد و تا پایان مرداد ماه ادامه پیدا كرد و همانطور كه مقام بلندپایه قوه قضاییه هم گفته بود مرا در انفرادی رها كردند و هر هفته چند دقیقه افرادی به سراغ من میآمدند و تلاش میكردند كه من سناریوی دخالت NGO سپهر اندیشه نوین و آقایان علیجانی، رحمانی و صابر در ناآرامیهای خردادماه را بپذیرم و زمانی كه با پاسخ منفی من روبرو میشدند مرا برای یك هفته دیگر، در انفرادی رها میكردند. در تمام این مدت من تنها یك بار موفق به ملاقات خانوادهام شدم و بجز این ملاقات، به هیچ وجه حتی امكان تماس تلفنی با منزل را نیز پیدا نكردم.
** مرحله پنجم بازجویی: اواخر مردادماه و پس از تمدید قرار بازداشت بازجوی مرحله اول من به سراغم آمد و دستخط و نوار ضبط شده دوستان من كه اعتراف به گناهان نكردة خود در ناآرامیهای خردادماه كرده بودند را به من ارائه نمود و از من خواست كه اعتراف كنم NGO سپهر اندیشه نوین ستاد اغتشاش بوده است در حالی كه این NGO در وزارت كشور به ثبت رسیده بود و اهداف آن نیز به كلی فرهنگی و در چارچوب تفكر جریان ملی ـ مذهبی بود و هیچ فعالیت سیاسی جز پارهای مطالعات سیاسی ـ اجتماعی نداشت. اگر چه من در جلسات اول از پذیرفتن این سناریو سرباز زدم امابعد از چندین جلسه به دلیل اینكه بیش از 70 روز بود كه در زندان انفرادی قرار داشتم و ارتباطم به طور كلی با خارج از زندان قطع بود و تنها ملاقاتی هم كه با خانوادهام داشتم در حضور مامورین دادستانی صورت گرفته بود و اجازة پرسیدن هیچ سؤالی بجز مسائل خانوادگی را نداشتم و نمایندگان مجلس هم كه برای بازدید از زندان و گفتگو با دانشجویان زندانی آمده بودند اجازه ملاقات با من را پیدا نكرده بودند و به طور كلی در خلا كامل قرار داشتم و فضایی برای من ایجادكرده بودند كه احساس میكردم چارهای جز پذیرش این سناریوی غیرواقعی ندارم و تلخترین تجربه زندگیم به من تحمیل شد بعد از اینكه من مجبور به پذیرفتن این سناریو گردیدم تمامی بازجوییهای هفتاد روز گذشتة من به كناری نهاده شد و 27 سؤال كه پاسخهای آن نیز از قبل مشخص بود و ثابت میكرد كه آقایان صابر، علیجانی و رحمانی در جلسات NGO طرح ایجاد آشوب را مطرح كردهاند و از ما خواستهاند كه در دانشگاهها آشوب به راه بیندازیم به من ارائه گردید كه در صورت بررسی اسناد و بازجوییهای اعضای NGO سپهر اندیشه نوین و دقت در 27 سؤال و جواب مشابه بسیاری از حقایق روشن میگردد. از جنابعالی میخواهم كه برای روشن شدن حقایق دستور دهید اسناد مربوط به بازجوییهای اعضای NGO سپهر اندیشه نوین بررسی شود بویژه اینكه كیفرخواست مدعیالعموم نیز تماماً بر اساس همین 27 سؤال تنظیم گردیده است و مستندات مدعیالعموم مبنی بر دخالت NGO سپهر اندیشه نوین و آقایان علیجانی، رحمانی و صابر همین اقاریر تحت فشار و شكنجه و به طور كلی عاری از حقیقت میباشد.
جناب آقای خاتمی !
من پیش از این نیز دو مورد بازداشت شده بودم و اینك كه شرایط بازداشتگاه 325 را با بازداشت قبلی ام در بند 209 اوین كه توسط وزارت اطلاعات اداره میگردد مقایسه مینمایم حقایق تلخی را درمییابم. شرایط در بازداشتگاه 325 بسیار دشوار است و بازجویان حتی حاضرند كتاب خداوند را نیز از زندانی بگیرند تا بتوانند او را به قول خودشان خرد نمایند. قرار گرفتن در سلول انفرادی برای مدت طولانی، طولانی شدن زمان بین ملاقاتها، تلفن به منزل و استفاده از این حقوق مسلم زندانی به عنوان اهرم اعمال فشار به متهم و عدم دسترسی به كتاب و روزنامه و بیخبری مطلق از شرایط بیرون زندان و تیره و تار نشان دادن وضعیت كشور برای زندانی، بیاعتنایی به نیاز زندانی به ابتداییترین حقوق انسانیاش بویژه حق استفاده از دستشویی برای زندانیانی كه بیماریهایی مانند تكرر ادرار دارند همه و همه زمینه از بین رفتن شخصیت و هویت انسانی زندانی را فراهم میكند و فرد را به مرحلهای میرسانند كه از تمام دلبستگیها و علایق فكری و انسانی خود عبور نماید.
جناب آقای خاتمی متأسفانه تمام هم و غم بازجویان بازداشتگاه 325 سپاه بریدن و مأیوس شدن زندانی از همه چیزو همه كس میباشد و تنها دراین وضعیت است كه اعترافات فرد را صادقانه تشخیص میدهند. آیا در مكتب ما كه یأس را معادل كفر میدانیم رساندن افراد به مرحله یأس و ناامیدی و سپس وادار نمودن آنان به اعترافات دروغ و غیرواقعی علیه خود و دیگران به نفع جامعه است؟ شخصاً دو مورد در بازداشتگاه 325 از یك زندانی دانشجو و یك زندانی عادی شنیدم كه با صدای بلند گفتند «خدا مرده است»، «اگر خدا وجود داشت اجازه این همه ظلم و ستم را نمیداد». جناب آقای خاتمی چه كسی از مأیوس شدن، كافر شدن و مجبور شدن جوانان این مرز و بوم به بهتان و دروغ نفع میبرد؟ كسانی كه به دنبال بریدن، مأیوس شدن و كافر شدن جوانان این كشورند در خوشبینانهترین حالت جاهلاند و در غیر این صورت دشمن و یا وابسته به دشمنان این مرز و بوم میباشند.
جناب آقای خاتمی
ازآنجا كه آقایان هدی صابر، رضا علیجانی و تقی رحمانی نزدیك چهار ماه است كه در سلولهای انفرادی با اتهامهایی مانند تحریك دانشجویان ـ طرحریزی ناآرامیهای خردادماه و… روبرو میباشند لازم میدانم دیدهها و شنیدههایم از این بزرگواران كه كاملاً خلاف این امر را نشان میدهد به اطلاع شما برسانم:
از آنجایی كه من در چند سال اخیر در جریان دانشجویی شركت میكردم به جرئت میگویم هیچ فرد و جریان دیگری را ندیدم كه به اندازه این بزرگواران دغدغه هویت ملی و باورهای مذهبی دانشجویان و جوانان را داشته باشد و در عین دفاع از رادیكالیزم معقول نسبت به حركتهای رادیكال بدون مبنا و پشتوانه عقلانی كه بعضاً در جریانهای دانشجویی اتفاق میافتاد نگران باشد و در جلسات و سخنرانیهای مختلف از موضع منافع ملی جوانان و دانشجویان را دعوت به اعتدال و خویشتنداری نمایند و آنان را به پاسداری از هویت مذهبی انجمنهای اسلامی دانشجویان تشویق نمایند. قطعاً اگر جنابعالی دستور دهید تحلیل كارشناسی نسبت به سخنان و رفتار سالیان اخیر این بزرگواران در محیطهای دانشجویی بویژه در 18 تیرماه 1378 و بعد از آن صورت پذیرد روشن میشود كه تا چه میزان این افراد با دغدغههای ملی و مذهبی در تصحیح و تعدیل حركت دانشجویان تلاش نمودهاند و قطعاً در این راه توفیقهایی نیز داشتهاند كه تحلیلها و رفتار دانشجویان با هویت فكری ملی ـ مذهبی در دانشگاهها بیانگر این واقعیت است. تعجب میكنم كه چرا جریان ملیـ مذهبی كه دارای پیشینه كاملاً روشن و مشخصی است و همواره بر آزادی ـ استقلال و منافع ملی تأكید میكند و تاریخچة آن نیز ضد استبداد و ضداستعمار بودن این جریان را به خوبی نشان میدهد همواره متهم به اتهامهایی از این قبیل میگردد و طرحریزان و سازماندهندگان چنین برنامههایی هیچ وقت به طور جدی مورد پیگرد قرار نمیگیرند.
هرگز فراموش نمیكنم كه آقای رحمانی پس از بازگشت از سفر سه ماهه به اروپا بسیار پیش از گذشته به نقد ایدئولوژی و عملكرد تشكیلات رجوی میپرداخت و میگفت كه «از این ایدئولوژی به هیچ وجه دموكراسی و حقوق بشر بیرون نمیآید.» «آنها برای رجوی جایگاه خدایی قائلند و معتقدند كه رجوی بر سقف ایدئولوژی نشسته است و این یعنی رجوی خداست هر چند رویشان نمیشود صراحتاً این حرف را بزنند.» «گروه رجوی در جنگ با استخبارات عراق همكاری میكرده است». «اینها معتقدند كه رجوی هرگز اشتباه نمیكند». « رجوی صندلی لویی چهاردهم را خریده و در بیابانهای عراق روی آن مینشیند و از نیروهایش سان میبیند». «رجوی میگوید كسی كه بخواهد از سازمان جدا شود لهش میكنم و اگر كسی به رجوی انتقاد داشته باشد اول لباس نظامیاش را از او میگیرند و بعد زندانش می اندازند و بعد هم او را تحویل ارتش عراق میدهند و حتی زنان و دختران را هم به عراقیها تحویل میدهند». «مجلس سازمان فقط بلد است برای رجوی دست بزند و شعار بدهد مریم ماه تابان ـ میبریمت به تهران».
علیجانی و صابر هم بارها و بارها در جلسات مختلف به نقد عملكرد و دیدگاههای گروه رجوی میپرداختند و موضع كاملاً روشن و شفافی در مقابل آن داشتند، دردآور است افرادی كه این قدر نسبت به گروه رجوی انتقاد دارند و این انتقادها را نه در جلسات عمومی بلكه در جلساتی كه دلیلی برای مخفی نمودن نظراتشان نمیبینند اظهار میكنند متهم به نفاق شوند.
جناب آقای خاتمی!
در مورد ناآرامیهای خرداد ماه به خوبی به خاطر دارم كه در آخرین باری كه این بزرگواران در جلسه سپهر اندیشه نوین درتاریخ 22/3/82 یعنی دو روز پیش از بازداشتشان ملاقات كردم ضمن ابراز نگرانی از روند ناآرامیها و مخالفت با این گونه رفتارها از ما میخواستند مواظب باشیم در دامی كه راست داخلی و خارجی مقابل نیروهایی مانند جنبش دانشجویی و نیروهای ملی ـ مذهبی پهن كرده است نیفتیم. بر اساس این سخنان و مجموع شناختی كه از این بزرگواران دارم و این واقعیت كه تمام استنادات مدعیالعموم مبنی بر دخالت در ناآرامیهای خرداد ماه بر مبنای اعترافات من و سایر اعضای NGO سپهر اندیشه نوین در 27 سؤالی است كه قبلاً توضیح دادم در پیشگاه خداوند متعال سوگند یاد میكنم آقایان رضا علیجانی، تقی رحمانی و هدی صابر كمترین نقشی در این ناآرامیها نداشتهاند و اینك با اطلاع از تمام مشكلاتی كه ممكن است بیان این مطالب برایم ایجاد نماید میخواهم كه این مطالب برای هر مرجعی كه جنابعالی صلاح میدانید ارسال گردد و اعلام آمادگی مینمایم در هر مرجعی كه جنابعالی صلاح بدانید این مطالب را عنوان نمایم و از جنابعالی هم میخواهم بنابر وظیفه انسانی و اسلامی كه دارید و سوگندی كه برای صیانت از قانون اساسی و دین اسلام یادكردهاید در مقابل این رفتارهای مغایر با احكام مسلم دین مبین اسلام و حقوق بشر و نقض صریح قانون اساسی كشور ایستادگی نمایید و زمینه رهایی تمامی زندانیان سیاسی بویژه آقایان رضا علیجانی، هدی صابر و تقی رحمانی كه سوگند یاد میكنم بیگناه در زندان به سر میبرند را فراهم آورید و تلاش نمایید كشور را برای همیشه از ننگ شكنجه در زندانها پاك نمایید.
در پایان من از اساتید و دوستان گرانقدرم آقایان صابر، علیجانی و رحمانی به سبب مطالب دروغی كه به آنان نسبت دادهام و دوستان و همفكرانم بویژه دانشجویان و اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان به دلیل شركت در مصاحبة مطبوعاتی و تلویزیونی در دادگاه انقلاب طلب عفو و بخشش مینمایم و از خداوند متعال امید رحمت و مغفرت دارم.
والسلام
مهدی امینی زاده
مهرماه 1382
رونوشت:
جناب آقای كروبی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آقای یونسی وزیر محترم اطلاعات
جناب آقای انصاری راد ریاست محترم كمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی
جناب آقای میردامادی ریاست محترم كمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی
پیام برای این مطلب مسدود شده.