22.06.2008

سخني با آيت الله مكارم شيرازي

وبلاگ محمد نوری زاد: نامه انتقاد آمیز یکی از خودی ها به مکارم شیرازی

اي عزيز ، اين نامه از طرف كسي است كه به سهم خود ، در عرصه هاي اين نظام حضور فعال داشته است . خود را سرباز اين نظام مي داند و به وقت خطر ، پيش از خودشما به ورطه هول و هراس پاي مي گذارد . اين را آوردم تنها به اين دليل كه همگان ، تكليف خود را با راقم اين سطور بدانند . و اما اصل سخن :

نوجواني وجواني امثال حقير ، با نوشته ها و آثار جنابعالي وساير انديشمندان اسلامي بار گرفت وخواه ناخواه ، بر تربيت ديني ما اثر گذارد. بخصوص مجله ادواري مكتب اسلام شما كه درآن سال هاي دور پيش از انقلاب ، قدمي رو به جلو محسوب مي شد و مارا در حريم خبر ها و نكته هاي پراكنده ديني و مسائل معرفتي مي پروراند. اكنون سال هاست كه از پيروزي انقلاب اسلامي ما مي گذرد و نام آيت الله مكارم شيرازي ، در رديف نام هاي مقدس اين سرزمين جا گرفته است ، به نحوي كه نه حيثيت علمي شما ، ونه جايگاه مرجعيت تان ، هيچ ترديدي را در تاثير گذاري شما بر ساحت امور جامعه ، برنمي انگيزد.

شما و ديگر مراجع عظام ، درجايگاهي هستيد كه مستقيما درخوف و رجاي جامعه نقش داريد . به اشاره شمايان ، مسئولان ارشد نظام ، به همان سو شتاب مي كنند . وزيران و مسئولان خرد و كلان ، براي سالم سازي و اصلاح جهت گيري هاي خود و همكارانشان ، هر ازگاه به دست بوسي شمايان مي شتابند و از كلام و رهنمود تان بهره مي برند. در اين سال ها ، عمدتا توصيه هاي شما بر رعايت موازين و حساسيت هاي ديني ، و برخي نيز به ترميم معيشت مردمان محدود بوده است . همين حالا ، بايك كلام و غيظ شمايان ، فلان مسئول مرتبط ، فرو مي ريزد و طوفاني در عرض وطول كاري اش در مي گيرد . و يا درمقابل ، به يك تشويقتان ، پروبال مي گيرد و سر به ابرهاي آسمان مي سايد . منظورم از تاكيد بر اين نكات ، فقط وفقط ياد آوري نقش و تاثير شما عزيزان ، در حيثيات كلي جامعه است . اين شما هستيد كه به ماموران انتظامي ، در برخورد با بد حجابي و موضوعاتي از اين دست ، انرژي مي دهيد . يا اين شما هستيد كه با يك عتاب ، رييس جمهور را از پرداختن به مسئله حضور بانوان در ميادين ورزشي ، باز مي داريد . ويا همين رييس جمهور را به رعايت ساعات شرعي در طول سال ترغيب مي كنيد . اگرچه نتيجه اعمال اين امر ، ميلياردها دلار ، خسارت كشوري ببار بياورد . مسئولان ما ، علاوه بركسب اعتبار از مجلس ، به كسب اعتبار از محضر شمايان نيز نياز دارند . خدانكند مسئولي به يك خطاي متداول گرفتار شود . اعتراض گذراي شما بر همان منبر و صندلي كوچك حوزه ، پيش از شروع درس خارج تان ، آن مسئول فلك زده را بدون اين كه نيازي به اظهار نظر رييس جمهور و مجلس و دستگاه قضايي باشد ، به روز سياه مي نشاند . و البته بالعكس نيز. يك تلفن دفتر و بيت شما ، مسئولان كشور را درهر جلسه رسمي و غير رسمي ، از جا مي جهاند و لرزه بر اندامشان مي اندازد . برخورداري از يك چنين جايگاه و نفوذ و اعتبار معنوي و اجتماعي و سياسي ، مبارك سال ها ممارست و درس و تقوا و تحجدتان . اما در اين ميان ، يك امر حتمي ، از ناحيه شما عزيزان مغفول مانده است . و آن اين كه عتاب و رهنمود شمايان ، در حوزه هاي ديني و اجتماعي و سياسي و اقتصادي ، تاثيراتي بجاي نهاده كه چه خوب وچه بد ، پاي شما را به مسئوليت هاي بعدي اين تاثيرات ، مي گشايد. يعني شما به فلان وزير فرموده ايد كه : برويد و اين كارها را سامان دهيد ، يا اين كارها را از مدار مناسبات اجتماعي مردم به دور اندازيد ، به هر حال آن وزير را درخوف و رجاي رضايت و عدم رضايت خود ، به كار گمارده ايد ، حالا ، نتيجه و ظهور و محصول اين بايد و نبايد شمايان ، تقريبا همين چيزي است كه در جامعه ما ، هم بلحاظ اقتصادي ، و هم اخلاقي و اجتماعي ، دست به دست مي شود . مثلا شما رييس سازمان صداوسيما را مامور كرده ايد كه در عزاي معصومين (ع) هم موسيقي پخش نكند و هم شبكه هاي متعدد را همزمان از تصاوير عزاداري و سخنراني و شعارهاي مذهبي انباشته كند . رييس صداوسيما كه جز سمعا و طاعتا چيزي ندارد ، همان مي كند كه شما مي خواهيد . درست مثل بعضي از مومنين متعصب ، كه جوان موبلند خياباني را دستگير مي كردند و با زور به مجلس دعاي كميل مي بردند و مي گفتند اينجا بنشين و آدم شو . حكايت صداو سيماي مطلوب شما نيز چنين شده است كه اگر دريك مناسبت محزون مذهبي ، يك خانواده غليظ مذهبي را محكوم به تماشاي برنامه هاي صداوسيما كنيم ، حتما در پايان همان روز ، به افسردگي مزمني دچار خواهند شد كه از خير خيلي چيزها خواهند گذشت . در اينجا مي بينيم صورت ظاهر كه اطاعت از فرامين شماست ، بر آورده شده ، اما محصول بجاي مانده ، جز خسارت هيچ نيست . انباشت مورد به مورد اين دستورها و اطاعت ها ، همين وضعيت متداول اخلاقي جامعه را رقم زده است كه تزوير و ريا ، به امري مرسوم به بدنه فرهنگي كشورما رسوخ كرده و براي خود جايگاه و آدابي پرداخته است . جماعتي از مسئولان ما به خواست و رضايت شما ريش گذارده اند و تسبيح به دست گرفته اند و دكمه هاي بيخ گلو را محكم بسته اند و چند حديث متناسب نيز حفظ كرده اند ، اما همين كه لب به سخن مي گشايند و حرف مي زنند ، بوي مشمئز كننده ريا و تزويرشان مشام مخاطب هوشمند را مي آزارد . من هنوز به اصل مطلب نپرداخته ام . قصد من از ورود به اين مقدمات ، پي ريزي مسئوليتي است كه شما بر دوش مسئولان ما سوار مي كنيد و خود را از نتايج آن فرامين و خواسته ها مبرا مي داريد . يعني شما انتقاد و ارشاد مي كنيد بدون اين كه مسئوليت تبعات هر آنچيزي را بپذيريد كه انجام آن را يا كنارگذاردن آن را از مسئولين خواسته ايد . با اين حساب ، دامان شما در هميشه ايام ، مطهر و نيالوده مي ماند و هرچه كم كاري و شكست و آسيب است به پاي مسئولين گذارده مي شود . اين مسئوليت ناپذيري روحانيان منتقد در عرصه هاي مختلف ، يكي از محوري ترين رنج هاي سال هاي پس از انقلاب است كه باعث شده سايرين نيز به تناسب حال ، از پذيرش تبعات مسئوليت خويش شانه خالي كنند . مثلا نيك تر از حقير به ياد داريد كه امام راحل در يكي از سخنان خود به مسئولين فرمود : اگر ازمن براي شما توصيه آوردند ، بكوبيد به ديوار . اين سخن ناظر به فاجعه اي بود كه به جان جامعه ما رسوخ كرده بود . حالا خود شما در محكمه وجدان خودتان ، انبوه توصيه هاي مراجع و روحانياني را مرور كنيد كه به تبع همين توصيه ها ، چه مفسده هايي را دامنگير جامعه ما كرده اند . اين اخلاق درد آور كه مردم ما براي ورود به هر اداره اي دنبال آشنا و توصيه اي مي گردند ، از كجا و از ناحيه چه كساني پا گرفته است ؟ از ناحيه روحانيان كه بايد اولين ياوران بر طرف كننده
آن نگراني امام راحل مي بودند ، يا از جانب كت و شلواري هايي مثل حقير؟

به عنوان مثال ، شهر قم ، ناب ترين شاهد اين آشوب است كه مي توان آن را به ساير بخش هاي كشور نيز تعميم داد . حضور اين همه روحاني و مرجع و مراكز علمي و اسلامي در اين شهر مذهبي ، و تاثيرپذيري مسئولين اين شهر از سفارش ها و توصيه ها و بايد نبايد هاي علما و مراجع ، اولين كاركرد و محصولش اين است كه شهر قم را به شهري نمونه و بهره مند از عالي ترين وجوه ايماني بدل كند . چرا كه مخاطب روحانيان مگر نه اين كه مردمند ؟ و مگر نه اين كه مردم قم ، چه شقي چه سعيد ، اولين مخاطبان بلافصل شمايانند؟ پس چرا اين شهر كه شب و روز در معرض و متاثر از مراقبت هاي ايماني شمايان است ، شمايي كه داعيه هدايت جهانيان را داريد ، شمايي كه براي مردمان آمريكا و آفريقا و اروپا و همه اقوام و ملل چيزي جز هدايت ، آنهم جز از ناحيه خودتان متصور نيستيد ، چراهمين قم ، به روزي در آمده است كه در آمار هاي نيروي انتظامي خودمان ، اول شهر آسيب ديده از معضلات و مفاسد اجتماعي است ؟ مدينه فاضله علماي ما كجاست؟ چرا بايد مثلا شهر اردستان و تهران و كرج و شيراز ، پاك تر و سالم تر و متعادل تر از قم باشند؟ مسئوليت اين نقيصه آشكار درشهر قم با كيست؟ مردم؟ دستگاه هاي دولتي ؟ دستگاه هاي خصوصي ؟ ويا نه ، دخالت هاي خارج از تعادل علما درحوزه هاي اجتماعي شهر ، باعث بروز آنچنان خفقان و تنگنا و نفس بريدگي مردمان شده است كه بدنه جمعيتي شهر ، بي خيال از خط و نشان اين و آن ، سر به كارخود برده اند؟ صميمانه بگويم كه اگر بخواهند در حوزه آسيب شناسي شهر قم ، مقصرين رديف اول آن را شماره كنند ، حتما و حتما روحانيان شهر قم ، از آن جمله اند . متاسفانه ، اسلامي كه اغلب علماي ما ترويج مي كنند ، اسلامي عبوس ، كم جوش ، بسته ، لاغر، تندخو ، نامنظم ، بي برنامه ، كم ظرفيت ، و دافع ديگران است . نمونه اش را نه در جهان ، كه در همين داخل كشور خودمان ببينيم و از خود بپرسيم : چه جمعيتي را با انتشار زيبايي ها اسلام به جمع خود پيوند زده ايم و چه كساني را با بداخلاقي هاي منتسب به اسلام ، از دين خدا به دور رانده ايم . اسلامي كه ما از دين خدا پرداخته ايم ، اصلا در اندازه اي نيست كه به صورت آمريكايي لبخند بزند و براي مردمان شرق آسيا آغوش بگشايد و اروپايي را داخل آدم بداند . بلكه اسلامي كه ما آراسته ايم ، اسلامي است تنگ نظر كه از ميان همگان ، تنها به شمارش و پذيرش و انتحاب معدودي بسنده كرده است و مابقي را كافر و نجس مي داند . شرمنده ام كه بگويم زنان و مردان جهان از اسلامي كه ما پرداخته ايم مي هراسند . چرا كه اين اسلام ، بجاي اين كه غصه نامسلمانان را بخورد ، بر آنان اخم مي كند . اسلامي است كه درحوزه هاي اجتماعي و اقتصادي و قضايي به لكنت افتاده است . بانكداري اش را به تركيبي از شلم شورباي شرق وغرب آميخته و نامش را اسلامي گذارده ، به نحوي كه در همان حوزه هاي ديني نيز مخاطب و مشتري ندارد . دستگاه قضايي اش ، فرسنگ ها از آنجايي كه حقي بايد درآن مستفاد شود ، فاصله دارد ، از ورود به مسائلي چون موسيقي ، هنوز كه هنوز است هراس دارد و آن را مثل گويي آتشين دست به دست مي كند ، علماي ما درتحريم و رواج موضوعاتي كه در سال هاي دور تاريخ كاركردي داشته اند دو به شك مانده اند ، و شهامت نو آوري و فتاواي تازه را ندارند . براي جوان برنامه اي ندارند . زن و فردا را به امان خدا وانهاده اند . اما آنچه كه آراسته اند اين است كه : سخت و غير قابل اغماض ، همه را به رعايت ظواهر اسلامي مجبور كرده اند . اين اجبار ، درست در شرايطي كه باور و آمادگي اي بهمراه ندارد ، محصولي بار آورده كه ريا و تزوير و چاپلوسي و تظاهر به مذهب ، بخشي از آن است . اين رذيله ها متاسفانه ، در وسعتي گسترده و در شاني مقبول ، ساحت جامعه را آلوده است . راستي چرا علماي ما خود با پاي خود به محضر قاضي عادل نمي روند و به خاطر نقشي كه در فوران برخي از اين خصلت ها داشته اند ، از مردم پوزش نمي خواهند ؟ اگر برنمي آشوبيد بگويم كه من شخصا علت بسياري از اين نا بساماني هارا در اين مي دانم كه علماي ما پاي خود را فراتر از گليم خود دراز كرده اند و بخود اجازه مي دهند كه در هر امري دخالت كنند . بخصوص در حوزه هايي كه مسئوليت آن مستقيما با رهبر فرزانه انقلاب است و ايشان به احترام آنان سكوت مي كنند . دخالت علما و مراجع ، و حتي آن طلبه اي كه از پشت يك تريبون فلان اداره در فلان شهر دور ، سخت بر استاندار و مدير كل و متخصصين استان مي تازد ، دقيقا باعث شده است كه ما :

1- كند حركت كنيم ،

2- به آشوب در بخش هاي كاري و اجتماعي دچار شويم ،

3- به مردم و بخصوص نسل جوان آسيب بزنيم ،

4- كشور را عقب نگهداريم ،

5- زيان هاي جبران ناپذير معرفتي و اقتصادي به كشور تحميل كنيم ،

6- صورت اسلام را بخراشيم ،

7- مردم را بجاي جذب ، دفع كنيم ،

8- براي جهان كه نه ، براي مردمان محله كوچك خودمان هم حرفي نداشته باشيم .

حضرت آيت الله مكارم شيرازي ، اين سخنان را از آن روي با شما مي گويم كه جناب عالي از قديم الايام ، به نو آوري در كتابت و محاجه با ساير نحله هاي فكري علاقه مند بوديد . به همين دليل از شما انتظار دارم كه با يك كلمه متداول ، مثل حرام است و مجاز است ، به اين مسئله مهم فيصله ندهيد . شايد عده اي بگويند پس اين همه كار و پيشرفت در جمهوري اسلامي چيست ؟ در جواب اينان مي گويم : مگر قرار بوده پس از اين همه سال و اين همه شهيد و اين همه پول ، ما درهمان سال هاي 57 درجا مي زديم ؟ خوب كار كردن وظيفه ماست . مهم اين است كه ما در تشكر از خودمان توقف نكنيم . مگر ساير كشور ها كه با سال هاي كمتر و بودجه كمتر و جمعيت كمتر ، پيشرفت هاي بيشتري نسبت به ما داشته اند ، منتقدين خود را با اين مقولات منكوب مي كنند ؟ خلاصه اي عزيز ، پاي همه علماي ما ، بخصوص آنان كه هم خودشان و هم بيت و دفتر شان در كارهاي كشور دخالت مي كنند ، به اين درد ها گشوده است ، و اگر ، نه در اين دنيا ، حتما در آن دنيا مواخذه خواهند شد . اطمينان دارم برخي از منتسبين شما چه بسا فرياد بر آورند كه اين خائن ( يعني نويسنده اين نوشتار ) مي خواهد دست علما را از امر و نهي كه ذاتي كار و شان هر عالمي است كوتاه كند ، كه در پاسخ مي گويم : آرام برادر ، اولا ثابت كن كه دل تو بيشتر از نويسنده اين مطلب براي اسلام و مردم و اصلاح امورشان مي سوزد ، ثانيا ، مگر من مي گويم علما ساكت بنشينند و در كارها دخالت نكنند؟ من مي گويم : بسم الله ، اين وزارت ارشاد ، اين صداو سيما ، اين سازمان تبليغات ، اين وزارت خارجه ، اين آموزش و پرورش ، در هر كجا كه مي خواهيد دخالت كنيد ، اصلا سكان هدايت همه اين ها در دست شما ، بالاتر از اين ؟ پس چه ؟ بله ، مهم بعد از اين دخالت هاست كه من مي گويم : فلان عالم دخالت كننده ، بايد مسئوليت و عواقب دخالت خود را بپذيرد . يعني اگر بر اثر دخالت عالمي ، آواري هر چند اخلاقي بر سر مردم فرو ريخت ، همان عالم

جوابگو باشد . چرا بايد يك مسئول درقبال كارهايش مورد سئوال قرار گيرد ( البته مورد سئوال قرار گرفتن مسئولين ما فعلا به يك شوخي مي ماند ) و يك عالم و يك مرجع مبرا باشد؟ دخالت علما و مراجع دركارهاي كشور ، دقيقا به مثابه اين است كه عده اي در سپاه پاسداران و يا نه ، در هماه حوزه هاي علميه ، بيايند و انجمن اسلامي تشكيل دهند . وقتي برسر يك كشور ، رهبري هوشمند مي گماريم ، و براي هدايت جامعه در عرصه هاي مختلف ، مجلس اسلامي و دستگاه قضايي اسلامي و دولت اسلامي و شوراي نگهبان اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت اسلامي و ديگر مناصب اسلامي قائل مي شويم و مسئوليت ها را به آنان مي سپريم ، حالا در اين ميان ، دخالت فلان مرجع در اموري كه عمدتا تبحري نيز در آن ندارد و به واسطه مسئولين دفتر و ارباب رجوع خبردار شده ، درست مثل تشكيل انجمن اسلامي در حوزه علميه فيضيه است . بسياري از آشفتگي هاي صداوسيماي ما كه گاه بجاي دعوت مردم به اسلام ، آنان را فراري مي دهد ، از همين دخالت ها ناشي مي شود . جناب مكارم عزيز ، غايت ديني كه شما مبلغ آنيد ، چيست ؟ مگرنه اين كه جامعه اي : سالم باشد ، انصاف و عدالت در آن رعايت شود ، امنيت رواني مردم تامين شود ، دزدي و دروغ و پارتي بازي در آن نباشد ، مردمان ، فهميده و رو به رشد باشند ، فساد و خلقيات ناپسند به حداقل برسد ، نشاط و سرزندگي فوران كند ،

مسئولين نه در شعار كه درعمل و در نتيجه اي كه از رفتارشان بر مي جوشد ، خادم مردم باشند ، و مردمان حدود تعريف شده خود را رعايت كنند و به حريم ديگران پاي نگذارند ؟ اگر جامعه اي به اين حداقل ها دست يافت و اصلا مسلمان هم نبود ، آيا اين جامعه ، اين مردم ، در پيشگاه خدا مطرودند يا خواستني ؟ و اگر در جامعه اي مسلمان ، همه اين ها كه برشمردم بود اما بالعكس ، آيا خداي متعال صرفا به دليل محبتي كه اين مردم به اسلام و اهل بيت (ع) دارند ، از آنان در مي گذرد؟ يا نه ، آنان را بيشتر مورد مواخذه قرار مي دهد ؟ درماه مبارك رمضان سال گذشته ، جنابعالي سي شب برصفحه تلويزيون ظاهر شديد و براي مردم سخن گفتيد . اگر يك متخصص امر رسانه ، مشاور امين شما بود و شما نيز به او ايمان و اعتنا داشتيد ، حتما شما را از حضور در طلايي ترين ساعات پرمخاطب رسانه و در طول ماه مبارك رمضان برحذر مي داشت و انجام اين مهم را به يكی

از طلاب خوش سيما و خوش صحبت خود شما وا مي نهاد . اما نه كه صداوسيماي ما شان و مختصات رسانه را در پشت سياست هاي مقبوليتي خود خاك كرده است ، با آغوش و روي گشاده از حضور شما استقبال كرد و اين تريبون را – تا هر كجا كه شما اراده مي كرديد – در اختيار شما نهاد . مسئولين صداوسيماي ما از حضور شما در آن شب ها بهره خود را بردند و امضاي شما را برمقبوليت خود نشاندند و تا مدتي جانبداري بيت و دفتر شما را باخود همراه كردند ، اما در اين سوي رسانه كه اتفاقا به مردم مربوط است ، متاسفانه ، اوضاع به گونه اي ديگر رقم خورد كه اين مهم به كاركرد رسانه و تاثير همان مختصات مورد اشاره بر مي گردد . اگر تحمل سخن صادقانه را داريد ، اجازه بدهيد بگويم كه تحميل برخي از ظواهر اسلامي بر جامعه اي كه هنوز در ابتدايي ترين امور اعتقادي خود مي لنگد ، درست مثل كشيدن چادر برسر بانويي است كه ارزش و شان پوشش را باور نكرده و ما او را به اسم سر كشيدن داروي تلخ ، نويد سلامتي مي دهيم . همه اين ها به اين برمي گردد كه حوزه هاي علمي ما در سال هاي دور ، جا مانده اند و هنوز كه هنوز است ، به اصرار ، وقت و انرژي طلاب ما را به موضوعاتي مشغول مي كنند كه عمرآن موضوعات سر آمده و كار كردشان در يك قرن و ده قرن پيش به فرسودگي مبتلا شده . عالمي كه مختصات امروز جامعه اش را نمي شناسد و در محدوده احكام كهنه امر و نهي مي كند ، تركيبي از خلقيات خود را به جامعه تحميل مي كند و باعث بازماندگي آن جامعه از حركت به جلو مي شود . بدون اينكه همين عالم ، بخاطر ايجاد كندي در روند و رشد جامعه ، مورد مواخذه قرار گيرد و توبيخ شود . علماي ما يا بايد مثل علماي مسيحي از گردونه دخالت در امور كشوري كنار روند و به امور اعتقادي صرف بپردازند – كه اين رويه اصلا برازنده و در شان و حيثيت كاري عالمان ما نيست – يا بايد بازاي هر دخالت ، مثل ساير مسئولين ، مسئوليت عواقب توصيه ها و امر و نهي هاي خود را بپذيرند و به مردم و به نهاد هاي جمهوري اسلامي جوابگو باشند . اگر از انتقادي كه به وضعيت حوزه ها مي شود ، برآشوبيد و بگوييد : همين حوزه ها بودند كه امام خميني و مطهري و مدرس را پروراندند ، در پاسخ مي گويم : بله ، خاستگاه اين عزيزان اگرچه حوزه بود ، اما همين امام خميني اگر در محدوده حوزه و علوم حوزوي متوقف مي ماند ، حتما مرجعي مي شد با چهره اي نوراني ، و نفس گرم ، و نماز و خلوص زايدالوصف ، و در وجهي غايي : تربيت شاگرداني مثل خودش ، و جماعتي كه پي درپي براي دست بوسي اش مي شتافتند ، و ديگر هيچ . اگر سلمان فارسي در ايران مي ماند و مشقت وادي طلب را نمي پيمود ، هرگز به مقام و جايگاه اهل البيتي نمي رسيد . پس سلمان شدن سلمان فارسي ، به ايران و زادگاه آن روزش مربوط نيست . حوزه هاي ما ، اي عزيز ، عقب مانده اند . رهبر ما در چند نوبت به اين مهم پرداخته اند اما از آنجا كه همه ما اغلب در بحران يك جور رو دربايستي روزگار مي گذرانيم ، تارسيدن به يك انقلاب اساسي در هيمنه حوزه ها راهي دراز در پيش داريم . علماي كهنسال ما ، با همه عزت و احترامي كه براي تك تكشان قائليم ، به شدت از سياق ديرين حوزه دفاع مي كنند ، چرا كه با هر تغيير ، بخشي از موجوديت علمي آنان فرو مي ريزد و حرفي براي گفتن نخواهند داشت . هم اينان ، به دليل نفوذي كه در جامعه اطراف خويش دارند ، هيچ تغييري را در زيرساخت هاي حوزه بر نمي تابند . حوزه هاي ما به انقلابي بنيادين محتاجند . و بعد ، اين كه هر عالمي و مرجعي ، به موازات دخالت در امور ، بايد مسئوليت عواقب آن را بپذيرد . مثلا خسارت چند ميليارد دلاري ناشي از تغيير ندادن ساعت كاري كشور ، به عهده كيست ؟ دولت ، يا مراجع ؟ چرا بايد مردم جريمه اين بي كياستي را از جيب خود بپردازند؟ مطالب كهنه و فرسوده اي كه به اسم اقتصاد اسلامي در محافل حوزوي ما دست به دست مي شود ، هرگز جوابگوي نياز كشور در تعامل با اقتصاد جهاني نيست . حوزه هاي ما يا بايد به تخصص روي برند ، يا در محدوده احكام و اخلاقيات باقي بمانند . تخصصي شدن يعني اين كه يك حوزه فقط و فقط به رهيافت هاي اقتصادي بپردازد ، ديگري به قضا ، ديگري به فلسفه و موسيقي ، ديگري به جوان ، ديگري به زن ، ديگري به اجتماع ، و ديگري : نسبت اسلام با مختصات روز را بكاود . يافته هاي اين متخصصان ابتدا بايد دريك محله و دريك جامعه كوچك ، مورد آزمون قرارگيرد و درصورت مطلوبيت ، به دستگاه هاي مربوطه پيشنهاد شود . مدام حوزه هاي ما بايد به طور سيال و شناور ، خود را براي نيازمندي هاي جهان ، و نه فقط كشور مهيا كنند . راستي اگر مثل جمهوري اسلامي ايران ، اداره جهان را از همين فردا به ما و شما وا مي نهادند و مي گفتند : بسم الله ، اين شما و اين مردم جهان ، چه مي كرديم ؟ آيا اول كاري كه مي كرديم اين بود كه بر سر بانوان كافر جهان روسري مي كشيديم و مضاربه را به سيستم بانكداري آنان تزريق مي كرديم ؟ مي بينيد دستمان چه خالي ست ؟ مرجعي كه هر صبح و شام آمادگي خود را براي ظهور صاحب الزمان اعلام مي دارد ، بايد هر لحظه خود را براي اداره جهان آماده كند . طراوت اسلام ، و جهان شمولي اسلام كجاست ؟ چراما نتوانسته ايم درجامعه كوچك ايران ، حلاوت اسلام را در كام مردمانمان بچكانيم ؟ مشكل آيا از اسلام است يا از نوع تفسيري كه ما از اسلام منتشر مي كنيم ؟ عزيز ما ، اين چيزي كه امروز ، به اسم اسلام و مختصات ديني بر جامعه ما تحميل مي شود ، گاه ربطي به اسلام ندارد . كه اگر مي داشت ، قطعا بركات آن از آسمان و زمين بر ما مي باريد و در اين ميان سهم شهر قم بيش ازساير بلاد مي بود . ب
ايد خجالت را كنار گذارد و بيهودگي هايي را كه بي دليل و توسط خود ما به ساحت منزه دين خدا الصاق شده ، به دور انداخت . بايد كاري كنيم تا اول اسلام بتواند نفس بكشد تا بعدا بتواند به مردمان ايران و جهان سرزندگي ببخشد . اگرچه مي دانم اين مهم به جراحي سختي نيازمند است ، و تا آبروهاي فراواني با خاك نياميزند ، راه به جايي نخواهيم برد . و در پايان سخن ، بگويم و بگذرم كه : درسطح مانده ايم و با شهامت و مغرورانه ، اصرار بر تعميق داريم . پيچيدگي هاي عالم ارتباطات ، مي طلبد كه شيوه هاي سنتي مواجهه با مردم ، جاي خود را به روش هاي نوين بسپرد . تا مادامي كه مراجع ما بنشينند تا مردم به سراغشان بروند ، بهيچوجه در جريان درد و داغ مردم قرار نمي گيرند. مگراين كه همه حيثيت وجودي يك مرجع را در تدريس ، و پاسخ گويي به سئوال هاي شرعي مردم خلاصه كنيم . چرا روحانيان و برخي از بزرگان اين عرصه ، در سال هاي دفاع مقدس ، در مناطق جنگي حضور مي يافتند و به رزمندگان ما روحيه مي دادند ؟ چرا نبايد اين حضور ، اكنون ، درست در شرايطي كه پيرو جوان ما ، در معرض بحران و آسيب اند ، مظهريتي بنيادين پيداكند؟ فاصله بين مراجع و مردم ، آفتي است كه بهره اش را شيطان مي برد و بس . مراجع ما از علي (ع) كه برتر و پرمشغله تر نيستند ، هستند ؟ چرا نبايد شب هاي مراجع ما ، در كوچه ها و سر زدن به درد ها و معضلات مردم سپري شود ؟ اگرچه اين وظيفه اصلي دولت مردان ما است كه سنگ ها را از پيش پاي مردم بردارند ، اما مگر علي كارگزار و شهردار و كارمند نداشت ؟ مگر نمي توانست رسيدگي به وضع مردم را به كميته امدادش بسپرد و خود به تحجد و دعا و اشك و آه بپردازد؟ شايد بفرماييد : رسيدگي به امور مردم به تشكيلاتي محتاج است كه از حوزه اختيار و وظيفه ما خارج است . بله ، غرض از طرح اين قضايا ، هرگز به اين نيست كه شما كيسه نان به دوش بگيريد و به درخانه فقرا برويد ، بلكه منظور ، ارتباط شمايان با مردم است كه درهمان وجه ديرين خود متوقف مانده است . شايد اين نكته پاياني ، ما را در رسيدن به اين مهم ياوري كند . و آن اين كه : ارتباط مراجع ما با طبقه جوان كشور ( حالا جوانان جهان در نوبت بمانند) درحد هيچ است . خود را فريب ندهيم ، رفت و آمد چند گروه از جوانان مذهبي فلان مدرسه و بهمان دانشگاه ، هرگز به معني برقراري ارتباط با نسل جوان نيست . جوانان ما امروز در آتش بي كسي مي سوزند . امروز زماني است كه مراجع ما بايد در به در به دنبال جوان بگردند و ناز او را بكشند و غصه اورا بخورند . اين مهم سال هاست كه از گردونه توجه مراجع ما به دور افتاده . وقت بسيار تنگ است . بسيار تنگ . و چه بسا بسيار دير . مشكل جوان امروز ما كار و ازدواج و اينجور قضايا نيست . مشكل جوان هاي ما بي كسي است . گنگي فرداست . نسلي كه در دود و حشيش و ترياك و هرويين و فراورده هاي شيميايي كشنده گرفتار شده ، حتما با زبان بي زباني دارد با ما سخن مي گويد . ما و شما چقدر اسلام آلوده به وهابيت سعودي ها را منكوب مي كنيم و آنان را خسرالدنيا والاخره مي دانيم ، همين سعودي ها با همين اسلام آلوده شان مي بينيد چگونه و با چه اقتداري پاي اعتياد را از كل كشورشان بريده اند ؟ آيا همين يك قدم ، آنان را مستوجب آفرين و درود و مرحبا نمي كند ؟ حالا مذهب و باورشان بجاي خود . مراجع ما بايد بگردند و سئوال هاي سرگردان جامعه را جمع آوري كنند و به آنان پاسخ گويند . توصيه هاي مستمر و هميشگي شما به مسئوليني كه براي كسب وجاهت نزد شما مي آيند ، خوب است اما خوب تر اين است كه مراجع ما پيش بلند شدن صداي زنگ هاي خطر ، به چاره سازي روي برند . ما از شما جاده و هواپيما و بيمارستان و ساخت وساز و وام مسكن و ازدواج نمي خواهيم ، بزرگ ترين خدمت شما به اسلام و مردم در اين روزگار ، اگر تنها و تنها اين باشد كه بتوانيد حتي بقدر قدمي مردم را به افق روشن يك زندگي متعادل نزديك كنيد كاري كرده ايد كارستان . امروز سنگ هاي بزرگي پيش پاي اين نظام است . اگر هر كس به قدر بضاعت خود سنگي از سر راه مردمان بردارد ، اين كشور به گلستاني بدل مي شود كه همگان دربهت بمانند . من با اطمينان مي گويم كه بضاعت شمايان اين گردش كار روزانه اي نيست كه به آن مشغوليد . خطرهاي دركمين ، همه ما را به تحركي همه جانبه مي خواند . موفق باشيد ، ياعلي مدد .

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates