رانت خواری به آموزش عالی هم رسیده است؟: عقده دکتر شدن!
عصرایران: دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از افراد ذی نفوذ و بعضا صاحب منصب، در طول سالهای گذشته، بناگاه ، “آقای دکتر” شده اند و این در حالی است که اکثر آنها حتی از خواندن یک متن ساده انگلیسی هم عاجزند و کسی هم نیست به آنها بگوید “آقای دکتر! شما چطور دکتری هستی که حتی نمی توانی متن انگلیسی کتاب درسی دبیرستان را هم بخوانی؟!”
عصرایران – روزگاری، هر کس می توانست دیپلم بگیرد، شهره شهر می شد ، مدرکش را قاب می گرفت و به نشانه افتخار به دیوار اتاق خانه یا محل کارش می زد.
مردم نیز آنها را به عنوان افرادی باسواد به رسمیت می شناختند و برایشان احترام زیادی قائل می شدند.
بعدها با گسترش آموزش های عمومی، آن وضعیت فرو ریخت و گذراندن رتبه های آموزش عالی اعم از فوق دیپلم و لیسانس، افتخارآفرین شد و سپس با شکل گیری شرایط جدید، دارا بودن مدرک لیسانس و حتی فوق لیسانس نیز رفته رفته عادی گشت.
در این میان، عده ای با یادآوری ارج و قرب مدارک تحصیلی در سالهای پیشین، خرده می گیرند که چرا این همه دانشگاه دولتی، آزاد و پیام نور و فراگیر و غیرانتفاعی و …. در کشور راه اندازی شده است تا کرور کرور مدرک تحصیلی دانشگاهی صاد و این مدارک از آن اعتبار اولیه بین مردم ساقط شوند؟!
این انتقاد از دو منظر قابل بررسی است:
1- اینکه آموزش عالی گسترش یابد و تعداد بیشتری از مردم بتوانند به کسب علم و مهارت بپردازند، فی نفسه امری است مطلوب.
در واقع ، اینکه در روزگاری که داشتن مدرک دیپلم و حتی ششم ابتدایی افتخار محسوب می شود، علتش این بوده است که اغلب مردم، حتی از داشتن سواد و تحصیلات در این حد نیز محروم بودند و اینکه اکنون چنان وضعیتی وجود ندارد، به این دلیل است که معادله ، معکوس شده و اغلب مردم توانسته اند در سطوح مختلف آموزشی، تحصیل کنند.
بدیهی است جامعه ای که درصد باسوادان و تحصیل کردگان دانشگاهی اش بالا باشد، از معضلات جوامع کم دانش مصون خواهد ماند و راه رشد را بهتر و سریع تر خواهد پیمود.
از این رو، اصل گسترش آموزش های عالی، رویکردی قابل دفاع و منطقی به شمار می رود.
2- اما آنچه باعث شده است انتقادات موجود به شکل کنونی در میان مردم به ویژه نخبگان شکل بگیرد، این سوال راهبردی است که آیا به طور مثال دانش آموخته مقطع کارشناسی امروز، به اندازه لیسانس 40 سال پیش باسواد و کاربلد است یا خیر؟
البته پاسخ به این پرسش، می تواند فرد به فرد و دانشگاه به دانشگاه متفاوت باشد ولی در کلیت امر نیز می توان یک پاسخ عمومی بدان داد و تکلیف را مشخص کرد.
در این میان، طرفداران گسترش آموزش عالی، با اذعان به نقص های موجود، معتقدند که اکنون که ظرفیت سازی “کمی” در عرصه آموزش عالی صورت گرفته است، نوبت “کیفی” سازی آموزش است که اگر چنین شود، می توان به آینده آموزش عالی در کشور امید داشت.
اما اکنون، معضل بسیار بزرگتری آموزش عالی و اعتبار مدارک و مدارج علمی را تهدید می کند و آن عبارت است اعطای مدارک دانشگاهی به برخی افراد که فاقد شایستگی های علمی هستند و جالب اینکه در این پروسه، آقایان به کمتر از دکترا هم راضی نیستند و دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از افراد ذی نفوذ و بعضا صاحب منصب، در طول سالهای گذشته، بناگاه ، “آقای دکتر” شده اند و این در حالی است که اکثر آنها حتی از خواندن یک متن ساده انگلیسی هم عاجزند و کسی هم نیست به آنها بگوید “آقای دکتر! شما چطور دکتری هستی که حتی نمی توانی متن انگلیسی کتاب درسی دبیرستان را هم بخوانی؟!”
یا کسی از آنها نمی پرسد که در کدام آزمون شرکت کردید، با چه نمره ای قبول شدید و استادان شما چه کسانی بودند؟
این ، یک واقعیت در جهان امروز است که کارکرد تعدادی دانشگاه های درجه چندم دنیا، فروش مدرک به اتباع کشورهای جهان سوم است.
آنها، از این طریق، هم درآمدهای کلان و بادآورده ای را کسب می کنند و از سوی دیگر، جهان سوم را انباشته از دکتر(!)های بی سوادی می کنند که عمری را با مدرک بی پشتوانه شان، وبال جامعه کشور خویش خواهند شد و بدین ترتیب، “توسعه نیافتگی” در این کشورها درست از نقطه ای که مرکز اصلی توسعه است(مراکز علمی) نهادینه می شود!
البته، برخی تمهیدات مثل عدم پذیرش مدارک تحصیلی دانشگاه های غیر معتبر در مراکز دولتی و نیز برخوردهای قانونی نظیر آنچه در ماجرای دانشگاه هاوایی شاهدش بودیم می تواند “تاحدی” این مساله را “تعدیل” (و نه حل) کند.
اما آنچه مصیبت اصلی است اینکه روند پذیرش و اعطای مدرک دکترا در برخی مراکز آموزش عالی کشور، به شدت در میان ا فکار عمومی مورد ابهام است به گونه ای که طی سالهای گذشته تعداد قابل توجهی از صاحب منصبان توانسته اند مدارک کاملا رسمی دکترا را از معتبرترین دانشگاه های ایران بگیرند و مردم را با این سوال بزرگ و اساسی مواجه کنند که چگونه ممکن است این همه مسوول که همه شان هم مدعی مشغله های کاری متعدد برای خدمت به مردم اند، در آزمون های مقاطع عالی آموزش قبول شوند و در اندک زمانی عنوان دکترا را به پیشوند نام خویش بیفزایند؟!
فاجعه بارتر این که بسیاری از این افراد، پس از “دکتر” شدن مدعی عضویت در هیات های علمی دانشگاه نیز می شوند و به همان دلیلی که دکترا گرفته اند ، استاد دانشگاه نیز می شوند و بدین ترتیب تا پایان عمر به عنوان یک عنصر کم سواد بر کرسی استادی می نشینند و برای سالهای سال، دانشجویان کم سواد تربیت می کنند و جایگاه استادی دانشگاه را کم ارج و بی اعتبار می سازند و این یعنی استمرار یک فساد (دکتر شدن غیر متعارف) در مفاسد متعدد (ظلم به دانشجویانی که بسیاری از آنها هنوز به دنیا نیامده اند و در سالهای بعد، قرار است شاگردان این استادان! شوند)
…و البته بگذریم از بهره برداری های سیاسی، شغلی و اقتصادی که این افراد از عنوان “دکتر” می کنند.
بی پرده باید گفت عقده دکتر شدن بعضی ها، معضل بزرگ آموزش عالی و یکی از مشکلات کشور است که به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده باشد که تحقیق و تفحصی جدی از سوی مجلس یا قوه قضاییه در این باره صورت گیرد تا معلوم شود صاحب نامانی که در سالهای اخیر دکتر شده اند، چگونه و از چه طریق توانسته اند بدین مهم نائل آیند و گوی سبقت از شهروندانی که اغلب، بسیار باسوادتر از آنها هستند را بربایند؟!
حفظ حرمت مدارک تحصیلی ، وظیفه ای است که امروز بر دوش متولیان آموزش عالی سنگینی می کند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.