رمزگشايي از بسته ايران
فردا نیوز :
دکتر رحمن قهرمانپور
بسته پيشنهادي ج.ا.ايران چند ويژگي عمده دارد كه شايان توجه است.
1- مخاطب اصلي متن نظام بينالملل و به تعبير فنيتر جامعه بينالملل است، به اين دليل كه اساسا بسته مناسبات قدرت موجود در نظام بينالملل را ناعادلانه دانسته و اين مناسبات را ريشه بسياري از بحرانهاي موجود در مناطق مختلف جهان ميداند. اين نگاه برگرفته از ريشههاي آرمانگرايانه و سازندهگرايانه بخشي از بسته پيشنهادي است.
2- با وجود مخاطب قراردادن جامعه بينالمللي به دليل غلبه نگاه سازندهگرايانه، وزير خارجه ايران در نامه خود به دبيركل سازمان ملل آمادگي ايران را براي مذاكره با گروه 1+5 به عنوان نماينده ساختار قدرت در نظام بينالملل ناعادلانه موجود مورد تاكيد قرار ميدهد كه نشان از وجود نگاه در رويكرد واقعگرايانه در بسته پيشنهادي دارد. اعلام آمادگي براي مذاكره با 1+5 به صورت رسمي از سوي ج.ا.ايران آن هم در حالي كه در مقاطعي از پايان يافتن موضوع هستهاي سخن گفته ميشد علامت بسيار مهمي است كه غرب و طرفهاي مذاكره با ايران بايد آن را بسيار جدي گرفته و به دقت تحليل كنند.
نخست اينكه ايران مذاكره با همه اعضاي 1+5 و نه صرفا اتحاديه اروپا را در دستور كار قرار داده است. يعني اروپا به باور ايران و برخلاف اعتماد گذشته قادر به حل موضوع هستهاي ايران نيست و در معادلات قدرت جهاني نميتواند آن اندازه كه خود ادعا ميكند نقش ايفا كند. دوم اينكه اين اعلام ميتواند به عبور از سياست نگاه به شرق نيز كه در اوايل دولت نهم مطرح بود تعبير شود. ناتواني روسيه و به طور مشخص انفعال چين در برابر ارائه ابتكار عملي در مسئله هستهاي، ايران را متقاعد كرد كه شرق حاضر نيست به اندازهاي كه ايران به آن اهميت ميدهد در مسئله هستهاي ايران هزينه بپردازد. سوم اينكه اين اعلام آمادگي عملا به معناي پذيرش مذاكره با آمريكا در موضوع هستهاي نيز تلقي ميشود. بعد از چرخش آمريكا در مواضع هستهاي خود در ژوئن 2006 كه باعث تولد گروه 1+5 شد، اين حركت و ابتكار عمل ج.ا.ايران نيز ميتواند آغاز يك روند جديد در مذاكرات باشد، اگر آمريكا حسن نيت ايران را بيپاسخ نگذارد. عبور از سياست اروپامحوري و شرقمحوري باعث ميشود ايران در ايستگاه سوم مذاكره با آمريكا را در يك چارچوب چندجانبهگرا دنبال كند و بهانهها را از دست آمريكا بگيرد و به جامعه بينالمللي نشان دهد در نيت خود براي اعتمادسازي جدي ميباشد.
3- ايران در بسته پيشنهادي سه ويژگي براي مذاكرات خود با 1+5 برشمرده است كه عبارتند از الف) جديبودن، ب) هدفمند بودن و ج) زمانمند بودن. اين همان ايدهاي است كه از زمان مذاكرات پاريس ايران آن را دنبال ميكرد.
يعني مذاكرات نميتواند براي طولانيمدت ادامه پيدا كند. ايران از ابتدا حداكثر زمان لازم براي مذاكرات را شش ماه اعلام كرده بود و در اين بسته نيز آن را تكرار كرده است. منظور از جديبودن مذاكرات اين است كه در طول مذاكره سيري جز ديپلماسي پيگيري نشود. سياست دوگانه آمريكا و غرب در حال حاضر استفاده از ابزار مذاكره و تهديد و فشار به صورت همزان است. اما ايران خواستار آن است كه در روند مذاكرات هر نوع اعمال فشار از طريق صدور قطعنامههاي شوراي امنيت يا تهديدات نظامي كنار گذاشته شود. هدفمندبودن به اين معناست كه مذاكرات بايد از دستور كار مشخصي تبعيت كند و با هدفگذاري براي آن معلوم شود طرفين در يك فاصله زماني مشخص به دنبال حل كدام اختلاف نظر يا رسيدن به كدام اجماع نظر ميباشند. لذا گروه 1+5 نبايد براي وقتكشي در يك شرايط خاص مذاكرات را در صورت اثبات عملي حسننيت ايران به طور غيرهدفمند طولاني كند.
4- افزون بر سه ويژگي فوق ايران ايده مركزيتزدايي از موضوع هستهاي در مذاكرات را مجددا مطرح كرده است، ايدهاي كه در مذاكرات پاريس منجر به تشكيل كارگروههاي مختلف و نهايتا ارائه بسته پيشنهادي آگوست 2005 شد. فرض اصلي در اين رويكرد اين است كه مسئله هستهاي ايران، همانگونه كه در مورد غنيسازي در ژاپن، برزيل و آرژانتين شاهد آن هستيم در بلندمدت از طريق قفلشدن منافع ايران و 1+5 (در زمان مذاكرات پاريس، ايران و اتحاديه اروپا) حل خواهد شد. گسترش روابط متقابل هزينه انحراف را براي ايران افزايش خواهد داد و اين بهترين شيوه اعتمادسازي و دادن تضمينهاي عيني از سوي ج.ا.ايران است، ايدهاي كه اروپا هم طي دوره 2006-2003 آن را پذيرفته بود. استراتژي مركزيتزدايي از موضوع هستهاي كه در اظهارات آقاي احمدينژاد هم ديده ميشود.
ضمن عطف توجه به مسائل كلي زمينه اعتمادسازي در ساير حوزهها نظير امنيت، حقوق بشر و نظير اينها را فراهم ميكند و تلاش آمريكا براي تصويركردن ايران به عنوان يك مشكل و معضل در نظام منطقهاي خاورميانه و حتي نظام بينالملل را مخدوش ميكند. اين استراتژي در نقطه مقابل استراتژي آمريكا براي غيرعادي جلوهدادن ايران قرار داشته و تلاش ميكند ايران را بازيگري عادي و مسئوليتپذير در نظام بينالملل معرفي كند. اما نبايد فراموش كرد مركزيتزدايي از موضوع هستهاي الزاما به معناي مركزيتزدايي از موضوع غنيسازي در موضوع هستهاي نيست. 1+5 در پذيرش اولي مشكل چنداني ندارد، اما در شرايط موجود پذيرش دومي بسيار مشكل و بعيد به نظر ميرسد. در مذاكرات پس از توافق پاريس هم در نهايت عدم توافق بر سر موضوع حساس غنيسازي بود كه زمينه توقف مذاكرات را فراهم كرد. واقعنگري نهفته در بسته پيشنهادي ايجاب ميكند در صورت استقبال از بسته پيشنهادي، ج.ا.ايران بسته دومي در مورد موضوع غنيسازي ارائه دهد. چارچوب و طرح ارائهشده در مارس 2005 هنوز هم ميتواند مبناي مناسب و ارزشمندي براي ارائه چنين پيشنهاد دومي باشد.
5- استفاده از عباراتي چون تعامل سازنده و همكاري سازنده و مذاكرات سازنده در چارچوب نگرش سند چشمانداز به تعامل ج.ا.ايران با نظام بينالملل قرار دارد كه گاهي در راستاي اجراي عملي سند چشمانداز ميتواند باشد. ترجمان عملي تعامل سازنده ميتواند پيگيري عمليشدن بسته پيشنهادي از سوي ج.ا.ايران باشد.
از طرف ديگر دانشگاهيان با توجه به مقدمه بسته پيشنهادي ميتوانند چنين استنباط كنند كه عبارت سازنده اشاره به ديدگاه سازندهگرايانه در علم روابط بينالملل نيز دارد. مخصوصا آنجايي كه بسته از آمادگي ج.ا.ايران براي گفتوگو جهت عمليشدن احترام به تفاوتهاي فرهنگي ملتها و لذا نگرش متفاوت آنها به موضوعات سخن ميگويد.
6- ارائه بسته پيشنهادي به معناي پذيرش ضمني اين نكته است كه پرونده هستهاي ج.ا.ايران صرفا ابعاد فني ندارد كه كار با آژانس منجر به حل آن شود. هرچند در بسته بر حفظ جايگاه نظارتي آژانس بينالمللي انرژي اتمي در پادماني و راستيآزمايي تاكيد شده، اما اعلام آمادگي براي مذاكره با 1+5 حكايت از پذيرش اين واقعيت دارد كه پرونده هستهاي را بايد همزمان در دو ريل پيش برد: ريل يا خط فني و خط سياسي و در نهايت آنچه در معاملات ناعادلانه موجود جهاني تعيينكنندهتر است خط سياسي و تصميمهاي اعضاي دايم شوراي امنيت است. اين تغيير را بايد به فال نيك گرفت و علامت واقعگرايي هر چه بيشتر در نگريستن به موضوع دانست.
پیام برای این مطلب مسدود شده.