20.07.2008

حاکميت شديدا نگران دانشگاه هاست

روز: با دکتر محمد ملکي، اولين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب در مورد برخورد دولت با نهادهاي مدني و جنبش دانشجويي سخن گفته ايم. دکتر ملکي بر اين باور است که “ورود دانشجويان به حاکميت” اشتباه بود و “نگراني هاي حاكميت نسبت به اوضاع دانشگاه ها بسيار شديد است”. متن اين مصاحبه در پي مي آيد.

با توجه به زنداني شدن دو نفر از اعضاي شوراي مرکزي تحكيم وحدت و اينكه وزارت كار به دنبال انحلال انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران است، فكر مي كنيد دولت چه طرحي درارتباط با جنبش دانشجويي و به طور كلي نهادهاي مدني دارد؟

من فكر مي كنم رفتار حاكميت يك طرح امروزي نيست كه به تازگي آن را تد وين كرده باشند. از زماني كه حاكميت، دانشگاه رادر سال 1359 دريك كودتاي فرهنگي بست همواره دنبال طراحي اين موضوع بوده اند كه چگونه جنبش دانشجويي را سركوب كنند. در اين حركت خود به موفقيت هايي نيز دست يافته اند. يعني بعد از سال 1359 كه دردانشگاه را بستند تا سال 1370 كه مجددا جوانه هاي جنبش دانشجويي زده شد، از همان زمان طراحي وبرنامه ريزي براي خنثي سازي و سركوب جنبش دانشجويي وجود داشته است. همانطور كه مشاهده كرديم اين سركوب در 18 تير 1378 به اوج خود رسيد. البته اين امر طبيعي بود زيرا من در جريان انتخابات دوم خرداد 1376 به عينه مي ديدم كه چگونه دانشجويان براي آقاي خاتمي وعليه آقاي ناطق نوري فعاليت مي كردند. يكي از دلايل اصلي انتخاب آقاي خاتمي فعاليت شديد دانشجويان براي ايشان بود.

اين فعاليت واقعا تا چه اندازه موثر بود؟

تا آن اندازه كه حتي نيروهاي جنبش دانشجويي وارد مجلس ششم شدند. البته به نظر من اين از اشتباهات جنبش دانشجويي بود كه خود را وارد حاكميت كرد، ولي به هرحال جوانه هاي اين درخت تنومند در 18 تير 1387 به بار نشست و ديديم كه چه مسايلي دركوي دانشگاه تهران روي داد وجود آمد. اين سركوب حتي در مورد دانشجويان دانشگاه تبريز شديد تر وتعداد تلفات هم بيشتر بود.

چه عاملي باعث مي شود نظام ايران به اين دست از برخوردها با جنبش دانشجويي دست بزند؟

چون نگراني هاي حاكميت نسبت به اوضاع دانشگاه ها بسيار شديد است. براي همين مي بينيم در18 تير امسال از مدت ها پيش چه محيط رعب ووحشت ايجاد كرده اند. دانشجوهاي زيادي درنقاط مختلف دستگير شده اند، خوابگاه ها و دانشكده ها را تعطيل کرده اند…

اين دست از برخوردها تا چه اندازه مي تواند به انتخابات آينده رياست جمهوري ايران مربوط باشد؟ به عبارت ديگر با اين دست از برخوردها مي خواهند جنبش دانشجويي را منفعل كنند؟

ببينيد من فكر نمي كنم در انتخابات آينده دانشجويان شركت كنند، زيرا آنها از گروه هاي تحريمي به شمار مي روند. البته قصد ايجاد انفعال در ميان دانشجويان منتفي نيست. لذا من دراين جا مي خواهيم بگويم حاكميت مي خواهد دانشجويان را سركوب كند تا با انفعال آنان، موضوع عدم شركت درانتخابات منتفي شود. متاسفانه در اين شرايط برخي از جريانات مانند گروه هاي دوم خردادي و جريان نهضت آزادي داراي منطق شركت درانتخابات هستند.

برخي مطرح مي كنند اگر آقاي خاتمي يا آقاي عبدالله نوري وارد انتخابات شوند احتمالا جنبش دانشجويي پشت سرآنان قرار خواهد گرفت به همين دليل مي بينيم كه برخي از شعبه هاي تشكيلات مربوط به تحكيم وحدت را نيز به تدريج و مرحله به مرحله منحل مي كنند.

همانطور كه عرض كردم من فكر نمي كنم دانشجويان بخواهند فعالانه درانتخابات شركت كنند. فرقي هم نمي كند فرد شركت كننده آقاي خاتمي باشد يا آقاي عبدالله نوري. اين دو بزرگوار هم به خوبي مي دانند كه مرد اين ميدان نيستند. آقاي خاتمي به مدت 8 سال نشان داد كه چگونه عمل مي كند. در مورد آقاي عبدالله نوري هم با مواضعي كه در باره نقد ولايت فقيه و تغيير قانون اساسي اتخاذ كرده، وي را رد صلاحيت خواهند کرد. ضمن اينكه ايشان داراي محكوميت است و مي توانند با استناد به آن ايشان را رد صلاحيت كنند. البته آقاي خاتمي داراي چنين شرايطي و داراي چنين محكوميتي هم نيست، اما خيلي بعيد است كه او هم وارد صحنه اي شود كه يك بار آن را تجربه كرده است. ضمن آنكه زماني كه آقاي خاتمي وارد صحنه انتخابات شد، شرايط جهاني هم بسيار فرق مي كرد.

آيا فكر مي كنيد با توجه به اين شرايط امكان اينكه براي اصلاحات رهبري به وجود بيايد هست؟

اين اصلاحات تعريف نشده است. كسي مخالف اصلاحات نيست. مرحوم مصدق هم يك اصلاحگر بود. از اين رو درشرايط امروز همه به دنبال اصلاحات هستند اما تعريفي كه از آن مي دهند تفاوت مي كند. اصلاحاتي كه ما درايران تجربه كرديم، از سوي كساني انجام مي شد كه خودشان عامل همان رفتارهاي غلط بودند. نمي شود منكر اين موضوع شد كه اغلب اصلاح طلبان كساني بودند كه درجريان دهه 60 و قبل از آن و بستن دانشگاه ها و…. مشاركت فعال داشتند.

به عبارت ديگر معتقديد هنوز يك نگاه انتقادي در درون جبهه اصلاحات نسبت به آنچه در 30 سال گذشته به وقوع پيوسته به وجود نيامده است؟

بله، اين دوستان هنوز هم صحبت از راه و روش آقاي خميني مي كنند، به عبارت ديگر اين جريان مبدع خمينيسم هستند. به عبارت ديگر شما در مقابل اين گروه نمي توانيد كوچكترين انتقادي به آموزه هاي آقاي خميني بكنيد. درحالي كه هرگاه درباره جنگ و… صحبت مي كنند همواره اين انتقادها را مطرح مي كنند ولي نمي گويند كه عامل اين همه مسايل چه كسي بود؟ از جمله آقاي خميني مي توانست به جاي سال 1367 كه قطعنامه را پذيرفت و جنگ پايان يافت همين كار را بعد از فتح خرمشهر انجام بدهد. هنگامي كه ايران به خاك عراق حمله كرد ما درجهان متجاوز شناخته شديم. تا قبل از آن دنيا عراق را متجاوز مي شناخت. اينها مسايلي است كه تا زماني كه مورد بحث وانتقاد قرار نگيرد، بعيد به نظر مي رسد ايجاد رهبري در اصلاحات به وقوع بپيوندد. همين آقاي كروبي وديگران كه مطرح مي كنند راه آقاي خميني را طي مي كنند چرا به ابعاد مختلف اين راه نمي پردازند؟ بنابراين بايد اصلاحات را تعريف كنيم و ابعاد اصلاحات را مورد ملاحظه قرار بدهيم. همچنين بايد از خود بپرسيم آيا كساني كه فرم شركت درانتخابات را پر مي كنند كه درآن التزام و اعتقاد به ولايت فقيه وحفظ قانون اساسي و سوگند به عمل به قانون اساسي وجود دارد، درصورتي كه پذيرش اين دست از افراد از سوي شوراي نگهبان انجام بگيرد، آيا اين افراد مي توانند برخلاف آنچه به آن سوگند خورده اند، كار ديگري انجام بدهند؟ اگر قرار بود اصلاحات همين مواردي باشد كه در8 سال دوره آقاي خاتمي انجام شد كه بايد گفت انجام شده و نتيجه هم نداده است. حال اگر قرار است كه تحول جديدي صورت بگيرد بايد ببينيم كه تحول درچه معناها و استراتژي هايي بايد مورد نظر باشد. حتي كساني مانند آقاي دكتر يزدي در مصاحبه شان مطرح مي كنند كه تا ولايت فقيه هست هيچ كاري نمي توانيم انجام بدهيم. اينكه ايشان مي گويد ولايت فقيه بايد حذف شود به معناي آن است كه بخش اعظم قانون اساسي جمهوري اسلامي بايد مورد تغيير قرار گيرد. مثال ديگري عرض مي كنم. آقاي حجاريان درمقاله اي مطرح كرده اند كه از طريق پارلمانتاريسم نمي شود كاري را انجاد داد. ولي ايشان نمي گويد حال كه از طريق پارلمانتاريسم قادر نيستيم كاري انجام بدهيم، پس چه راهي را براي تغيير پيشنهاد مي كنيد. ما مي دانيم كه شما اهل جنگ وجدال هم نيستيد. بنا براين من فكر نمي كنم درآينده بتوانيم كسي را پيدا كنيم كه بتواند اصلاحات را رهبري كند.

بنا براين شما معتقديد كه با تفرق موجود ميان گروه ها بنابرتعريفي كه هريك از اصلاحات دارند و تفرق مردم، امكان ظهور يك رهبر ميان اصلاح طلبان وجود ندارد؟

بله ضمن اينكه آقايان تجربه رژيم شاه را نيز دارند كه توانست همه چيز را نابود كند. افراد رايا درزندان مي كنند يا كاري مي كنند كه از كشور فرار كنند. نمونه آن فرار باطبي از كشور.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates