03.08.2008

ابوالحسن بنی‌صدر از روزهای عزل می‌گوید – بخش دوم: بنی‌صدر:‌ «سپاه گفت نمی‌توانیم بجنگیم»

رادیوزمانه: در بخش اول گفتم، سید ابوالحسن بنی صدر روحانی زاده تحصیل کرده فرانسه، اقتصاددان و سیاستمدار ایرانی است که در بهمن‌ماه سال ۵۸ به عنوان نخستین رییس جمهوری ایران انتخاب شده بود و در آخرین روز از خرداد ماه ۱۳۶۰ توسط مجلس شورای اسلامی وقت از مقام خود عزل شد. مجلس آن زمان معتقد بود او عدم کفایت سیاسی دارد.

گفتگوی من با بنی‌صدر گفتگوی کوتاهی نبود. او در این صحبت به نوعی در مقام پاسخ به اتهام هایی بر آمد که در آن زمان بر او وارد شده بود. اما نکته قابل توجه این بود که ۲۸ سال بعد سردار رحیم صفوی و دریادار شمخانی با رویکردی دیگر در مورد او اظهار نظر کردند: بنی صدر خائن نبود.
بخش اول گفتگوی ما را پیش از این خواندید. حرف هایی از سقوط هویزه، دلیل اظهار نظر این دو فرمانده نظامی و مروری بر آنچه که در سال شصت خورشیدی در کوران انقلاب بر ایران گذشت، البته از منظر ابوالحسن بنی صدر. اینک بخش دوم این گزارش را می خوانید.

سوال من این بود که اساسن نگرش او به سپاه پاسداران در سال شصت چه بوده:
نمی‌شود کسی فکر کند که سپاه امروز همان است که در سال ۶۰ بود. نه! سال ۶۰ سپاهی در کار نبود. عده‌ای استخدام شده بودند که به قول خودشان تفنگ در کردن هم بلد نبودند. آن وقت تمام همان عده هم در سراسر کشور، بیست هزار نفر اگر می‌شدند. نتیجه این‌که (وقتی می‌گویند) ارتش مقابل سپاه، سپاه امروز را می‌گیرند و می‌گویند آن روز بنی صدر ارتش را مقابل سپاه قرار داد. (آن زمان) سپاهی در کار نبود.
جنگی در کار بود و واقعیتی داشت. حالا باید وطن را حفظ کرد. آنجا در کرمانشاه به اصطلاح قبل از حمله عراق جمع شدیم که همین آقای صفوی می‌گوید من در آنجا گفته‌ام که به ایران حمله نخواهد شد. خب پس رفته بودیم آنجا چه کنیم؟ آن‌جا در حالی که رفته بودم از جبهه و محل استقرار نیروهای خودمان بازدید بکنم هلی‌کوپتر من سقوط کرد. اگر جنگی نبود من رفته بودم بازدید چه؟ اصلن من وقتی که نامزد ریاست جمهوری شدم گفتم خطر حمله عراق به ایران وجود دارد. به نظر من اگر خطری بود، مردم باید یک منتخب داشته باشند که بتوانند به او اعتماد کنند، که خطر هم جدی شد.

ابوالحسن بنی‌صدر، (عکس از سایت ایران مانیا)
در کرمانشاه از مرحوم فلاحی جانشین رییس ستاد پرسیدم: در صورتی که عراق به ایران حمله کند چند روز می‌توانید مقاومت کنید؟ گفت: چهار روز. با آن وضعیت که ارتش داشت و میزان آمادگی نیروی زمینی صفر بود، این حرف منطقی به نظر می‌رسید. من گفتم قبلن، نیروی زمینی را این آقایان متلاشی کرده بودند.
به این آقایان سپاه پاسداران که موضوع سوال شما بود، گفتم خب نظر شما چیست؟ آیا شما می‌توانید مقاومت کنید و بجنگید؟ گفتند: نه! نمی‌توانیم بجنگیم. حتا پرسیدم که شما در کردستان می‌توانید جانشین لشکرهای ارتش بشوید، که آن‌ها بتوانند بیایند در جبهه‌ها در صورتی که جنگ شد؟ گفتند: نه! آن را هم نمی‌توانیم. گفتم پس چه می‌توانید بکنید؟ گفتند ما نظرمان این است که بگذاریم عراق بیاید داخل، زمین ها را بگیرد. بعد به طریق جنگ چریکی بیفتیم به جان‌شان و مستاصل‌شان کنیم. گفتم نه، ما یک وجب از وطن را از دست نمی‌دهیم که بعد بدست بیاوریم.
سرنوشت فلسطین برای همه ما کافی است. چیزی را که از دست دادی بعد به این سادگی نمی‌توانی پس بگیری. به فرماندهان ارتش گفتم، شما چهار روزتان را با تمام توان بجنگید. به لحاظ این‌که مردم او را انتخاب کرده‌اند از روز پنجم مسئولیت با رییس جمهوری است. او هم از مردم می‌خواهد که بیایند از وطن‌شان دفاع کنند. می‌دانید که یک فراخوان هم برای اسم نویسی افراد ذخیره دادیم و هشتاد هزار نفر اسم نوشتند.
آن زمان این‌ها را در نامه‌ای هم به آقای خمینی نوشتم که، از دید خود اداره کنندگان سپاه، سپاه نیروی نظامی کارآمدی به حساب نمی‌آمد. جنگ که شروع شد، به اصطلاح در جبهه‌ها از وجود افراد سپاه برای این‌که جاهای خالی را پر کنند که دشمن نتواند از این جاهای خالی برای نفوذ در پشت نیروهای ما بهره‌برداری کند، استفاده می‌شد.
اما در طول جنگ، بعدها ما می‌بینیم غلبه حضور نیروهای سپاه نسبت به ارتش بیشتر می شود…
یکی از دلایل ادامه جنگ این بود که ارتش را بفرسایند و سپاه را نیروی اصلی کنند. همین‌طور هم شد. به تدریج که جنگ پیش می‌رفت، با این خرید‌های اسلحه‌ای که می‌کردند و فقط به سپاه می‌دادند و امکاناتی که در اختیار سپاه می‌گذاشتند نتیجه کار وارونه شد. خب طول هشت سال جنگ که شوخی نیست.
ما الان دو تا ارتش داریم. در دنیا ظاهرن اگر تک نباشیم، مثلن در روسیه شوروی یا چین هم دوگانگی نیروهای مسلح وجود دارد. ما تنها کشور در دنیا هستیم با دو تا ارتش. که یکی در جریان جنگ هشت ساله قوت گرفت و یکی در جریان جنگ هشت ساله قوت از دست داده.
در حال حاضر ایران درگیر یک بحران است، نمی‌گویم بن بست. بنابر برخی تحلیل‌ها ما به نوعی درگیر انزوای جهانی نیز شده ایم. اگرچه که من نه تایید کننده و نه تکذیب کننده این تحلیل‌ها هستم. می‌خواهم بدانم که به نظر شما راه برون رفت در شرایط موجود چیست؟
(در بین) متصدیان اداره کشور، دائم هرکه با استعدادتر بوده جایش را داده به بی‌استعدادتر. طوری که الان رییس جمهوری ما شده آقای احمدی نژاد. به عنوان نمونه دانش این آدم در اداره امور همین بس که گفته است، قرار بوده تورم بشود هفتاد درصد ما در هفده درصد نگه داشته‌ایم. این (حرف) را رییس جمهوری ایران در قرن بیست و یکم می‌گوید. نه در دورانی که نمی‌دانستند اقتصاد چیست، تورم چیست، چطور بوجود می‌آید و چطور می‌شود جلوی آن را گرفت و آن را کم و زیاد کرد. پس مشکل اصلی این است. امروز آقای احمدی نژاد رییس جمهوری ایران است و وزرایی دارد که احتیاج به توصیف نیست.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates