ملت ایران “منفعل” می شود؟!
عصرایران: اما این وضعیت، هرگز به معنای نبودن “آتش اعتراض” در زیر “خاکستر سکوت وانفعال” نیست و هر از گاهی شاهد جرقه هایی از آن مثل اعتراض به نحوه برخورد پلیس با دختر “بدپوشش” در میدان صادقیه تهران و ماجرای آتش زدن پمپ بنزین ها هستیم که طی آن، بخشی از این انرژی نهفته، آزاد می شود ولی در نهایت، هیچ تغییری در انفعال رو به گسترش جامعه به وجود نمی آید.
عصرایران ؛ جعفر محمدی – انفعال و بی تفاوتی، بزرگترین آسیبی است که می تواند بر روح جمعی یک ملت وارد شود و متاسفانه نشانه های نگران کننده ای از این بیماری را می توان در مردم ایران سراغ گرفت.
هر چند شیوع این پدیده در میان یک ملت، می تواند برای حکومتگران، خوشایند باشد، لکن در نهایت امر، هیچ کس، حتی حاکمانی که از رهگذر بی تفاوتی مردم آسوده تر حکم می رانند، طرفی از انفعال ملت نخواهند بست.
مطلب را بیشتر باز می کنم:
چند ساعتی را بین مردم بگذرانید، با آنها صحبت کنید و رشته سخن را به مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه بکشانید. خواهید دید که چه نقدهای روا و ناروایی از سوی همه هم صحبتان شما مطرح می شود: شکایت از اوضاع نابسامان معیشتی، بی احترامی های مکرر به مردم از سوی تصمیم سازان و مجریان، اعتراض به تصمیمات خلق الساعه، فغان از سوء مدیریت ها، ناله از رشاء و ارتشاء و اختلاس و زدوبندها، نقد سیاست، شکوه از وضعیت فرهنگی و …
اینها، سرفصل های مشترکی هستند که هر کسی از ظن خود و با گفتار و ادبیات خاص خود بدان ها می پردازد و سری به تاسف تکان می دهد.
با این حال، تمام این اعتراضات و شکایات و انتقادات، در همان گفت و گوی خودمانی تمام می شود و در عرصه عمل، همه آن منتقدان وشاکیان و برافروختگان، جز تحمل و دم برنیاوردن و البته در خفا غر زدن، گزینه ای را سراغ نمی گیرند.
علت را هم که جویا می شوی، پاسخ این است: “دنبال دردسر نیستیم.”
این، یک پاسخ بسیار نگران کننده است و نشان می دهد که بسیاری از مردم بر این باورند که اعتراض و انتقاد، مستوجب عواقبی دردسرساز است و از این رو، در زمانه ای که حتی اگر یک روز هم از کار و زندگی بیفتید، معیشت خانواده دچار نقصان می شود، کسی دنبال دردسر (شما بخوانید اعتراض به وضع موجود) نیست و این، ریشه انفعالی است که در صدر مطلب، از آن سخن گفتیم.
اما این وضعیت، هرگز به معنای نبودن “آتش اعتراض” در زیر “خاکستر سکوت وانفعال” نیست و هر از گاهی شاهد جرقه هایی از آن مثل اعتراض به نحوه برخورد پلیس با دختر “بدپوشش” در میدان صادقیه تهران و ماجرای آتش زدن پمپ بنزین ها هستیم که طی آن، بخشی از این انرژی نهفته، آزاد می شود ولی در نهایت، هیچ تغییری در انفعال رو به گسترش جامعه به وجود نمی آید.
بی گمان وقتی مردم درباره آنچه مستقیما به زندگی، اقتصاد و معیشت فردی آنها مربوط می شود این چنین منفعلانه رفتار می کنند، در دراز مدت ، نمی توان از آنها انتظار داشت نسبت به منافع ملی و مشترک، تحرکی نشان دهند و به جای انفعال، رویکردی فعال داشته باشند و این ،معنای همان نکته ای است که در سطرهای نخستین این یادداشت به آن اشاره شد: “هیچ کس از انفعال ملت سود نمی برد.” و اصلاح می کنم: “هیچ کس ، به جز غریبه ها.”
حال پرسش راهبردی این است که برای جلوگیری از نهادینه شدن این انفعال به عنوان بخشی از سرشت مردم ایران چه باید کرد؟
هر چند می توان از زوایای مختلفی به بحث نگریست اما به نظر می رسد مهم ترین اقدام اصلاحی در این باره، کاستن واقعی از هزینه های اعتراض است تا این گزاره رفته رفته از بین برود که “اعتراض مساوی است با دردسر”.
البته در یک جامعه نظام مند و مدنی، اعتراض به معنای شورش و نقض قانون و سلب آسایش شهروندان و آسیب رساندن به اموال عمومی و خصوصی نیست بلکه راههای مسالمت آمیز و موثر خود را دارد که از آن جمله می توان به انتقادات صریح رسانه ای، راه پیمایی، تجمع، تحصن و اعتصاب اشاره کرد.
اما این اعتراضات قانونمند را چه اشخاصی باید ساماندهی کنند؟
طبیعی است که فرد فرد اعضای یک جامعه نمی توانند رأساً مبادرت به چنین کارهایی کنند و یا دیگران را دعوت به تظاهرات یا تجمع اعتراض آمیز- ولو قانونی- کنند.
اینجاست که درد دیرین جامعه ما بار دیگر عیان می شود و آن، فقدان احزابی است که هر کدام بخشی از تفکرات جامعه را نمایندگی کنند و در مواقع لازم، همفکران و همدردان خود را به ابراز جمعی عقاید و اندیشه ها و اعتراضات خود دعوت کنند.
تردید نکنید اگر تحزب در ایران شکل نگیرد، زیرساخت های اعتراض نیز فراهم نخواهد آمد و ملتی که نتواند اعتراض کند، در گذر زمان، به موجودی منفعل تبدیل خواهد شد که ابتدا از کارگزاران حکومت خویش و سپس از بیگانگان توسری خواهد خورد و آرام آرام در غبار تاریخ فراموش خواهد شد و چنین سرنوشتی در انتظار ایران و ایرانی مباد!
پیام برای این مطلب مسدود شده.