23.02.2007

چرا برخی سياسمتداران غربی از مجاهدين خلق حمايت می کنند

بی‌بی‌سی:
ايران معمولاً ممنوعيت فعاليت آن را شرطی برای مناسبات خوب با دولتهای ديگر قلمداد کرده است
اوائل ماه فوريه سی و پنج تن از نمايندگان مجلسين عوام و اعيان بريتانيا با تسليم اعتراض رسمی به مراجع قانونی خواستار برداشتن نام سازمان مجاهدين خلق از فهرست گروههايی شدند که دولت بريتانيا آنان را سازمانهای تروريستی می داند.
در رأس اين اقدام، لرد کربت، عضو مجلس اعيان بريتانيا از حزب کارگر قرار دارد که در حال جمع آوری امضا برای طرحی در مجلس اعيان است که در صورت تصويب، وزير کشور بريتانيا را وادار می سازد که با دلائل و مدارک جديد ثابت کند که چرا سازمان مجاهدين خلق بايد همچنان گروهی تروريستی شناخته شود.

دولت بريتانيا پنج سال پيش سازمان مجاهدين خلق را در فهرست گروههايی که تروريست می دانست قرار داد و اکنون لرد کربت و همفکرانش می گويند اگرچه اين سازمان در گذشته مشی مسلحانه داشته اما اکنون فعاليتی کاملاً غيرخشونت آميز دارد و برای بريتانيا يا منافع اين کشور در ديگر نقاط جهان هيچ خطر امنيتی ايجاد نمی کند.

برای بررسی اين موضوع گفتگويی انجام داده ايم با لرد کربت، سپس به استدلال دولت بريتانيا را برای تروريست دانستن مجاهدين خلق پرداخته ايم و در پايان در گفتگويی با يرواند آبراهاميان، متخصص تاريخ معاصر ايران، دليل حمايت برخی سياستمداران غربی از مجاهدين خلق را جويا شده ايم .

گفتگو با لرد کربت

مجاهدين خلق و دولت بريتانيا

گفتگو با يرواند آبراهاميان

گفتگو با لرد کربت

هيچ مدرک و دليلی برای اينکه مجاهدين خلق فعاليتها و اقدامات خصمانه عليه بريتانيا داشته باشند در دست نبوده است

لرد کربت

در مصاحبه ای با لرد کربت درباره تلاش او برای خارج ساختن مجاهدين خلق از فهرست گروههای تروريستی پرسيديم و او چنين پاسخ داد:

تنها دليلی که از ابتدا برای اين ممنوعيت وجود داشت تقاضای ملاها از جک استرا، وزير خارجه وقت بود؛ حکومت ايران برای شروع مذاکره با اروپا بر سر برنامه هسته ای، شرطش اين بود که سازمان مجاهدين خلق در فهرست گروه های ممنوعه قرار بگيرد.

آيا فکر نمی کنيد که قرار دادن سازمان مجاهدين در فهرست گروههای تروريستی اين بود که اين گروه عمليات نظامی و حملاتی به ايران انجام داده و دست به ترور و کشتن شماری از مقامهای ارشد حکومت آن کشور زده است؟

گفتگو با لرد کربت

آنها اين کارها را کردند ولی تاريخ اين کارها به قبل از سال ۲۰۰۱ بر می گردد، آنها هيچگاه اهداف غيرنظامی را مورد حمله قرار نداده اند.

اما در مورد مقامهای دولتی، آنها يک جنايتکار باسابقه را که رئيس زندان اوين بود ترور کردند، کسی که در قتل دهها هزار نفر دخيل بوده و در اين شرايط، اين نوع حملات درست است اما نکته اصلی اين است که در سال ۲۰۰۱ که سازمان مجاهدين خلق در اين فهرست قرار گرفت دو موضوع روشن بود؛ اول اينکه اين سازمان هيچ نوع تشکيلاتی در قلمرو بريتانيا نداشت و ثانياً هيچ مدرک و دليلی برای اينکه مجاهدين خلق فعاليتها و اقدامات خصمانه عليه بريتانيا داشته باشند در دست نبوده است.

ولی معمولاً اين روشی است که در مذاکرات بين دولتها مرسوم است، يعنی هر طرف در مقابل توافق، خواستار امتيازاتی است، فکر نمی کنيد که حتی اگر به گفته شما دولت بريتانيا امتياز هم داده باشد، چنين کاری هميشه و همه جا اتفاق می افتد؟

اين مهم نيست که روشی است مرسوم يا غيرمرسوم، آنچه من می گويم اين است که چنين ملاحظاتی دليل کافی و اصولی برای برای گذاشتن يک سازمان در فهرست گروههای ممنوعه نيست و اگر حقيقت را بخواهيد به اعتقاد من از زمان تنظيم فهرست گروههای تروريستی در سال ۲۰۰۱، به هيچ يک از گروههايی که نامشان در فهرست قيد شد، فرصت داده نشد که شواهدی را که عليه آنها تنظيم شده ببينند يا درباره آن اظهارنظر کنند و اين وضعيت هنوز به همين منوال است.

خود شما شخصاً چرا فکر می کنيد مجاهدين خلق نبايد در فهرست گروههای تروريستی باشند؟

در مقابل حکومت فعلی ايران که رژيمی آدمکش است بايد از گروهی دفاع کرد که خواستار برقراری حکومتی غيرمذهبی و دموکراتيک در ايران است.

شما فکر می کنيد دولت بريتانيا تصميم اشتباهی گرفته است، چرا ساير کشورهای اروپايی و وزارت خارجه آمريکا هم سازمان مجاهدين خلق را در فهرست گروههای تروريستی قرار داده اند؟

اين موارد مثل آبله مرغان است که به همه جا سرايت می کند، وقتی دولت بريتانيا سازمان مجاهدين خلق را در اين فهرست گذاشت اتحاديه اروپا هم همين کار را تکرار کرد و بعد از آن هم دولت آمريکا؛ ولی چنين حالتی دليل اصولی بودن تصميم اوليه دولت بريتانيا نيست.

لرد کربت در مقابل اشاره ها به شواهدی که سازمان ديده بان حقوق بشر در مورد نقض مکرر و فاحش حقوق بشر در نظام درون سازمانی مجاهدين خلق منتشر کرده است، آنها را بی اساس و فاقد سنديت لازم توصيف کرد و در مورد اظهارات اعضای سابق سازمان مجاهدين خلق که در برنامه ها و مصاحبه های گوناگون اين سازمان را متهم به شکنجه و بدرفتاری با آنها در اردوگاههای سازمان در عراق کرده اند، آنها را متهم به وابستگی به حکومت ايران کرد.

مجاهدين خلق و دولت بريتانيا

حتی اگر کميسيون مستقل اعتراض مجاهدين خلق را بپذيرد، وزارت کشور بريتانيا مجبور به خارج کردن مجاهدين خلق از فهرست گروههای تروريست نخواهد بود

در سال 2000 ميلادی قانون جديدی در بريتانيا تصويب شد با عنوان قانون مبارزه با تروريسم.

بر اساس اين قانون که در راستای اقدامات مشابه ساير دولتهای اروپايی صورت گرفت، دولت بريتانيا 44 گروه مسلح فعال در نقاط مختلف جهان را که از نگاه اين دولت روشهای تروريستی داشتند در فهرست گروههای ممنوع قرار داد.

اين گروهها از شمال آفريقا تا خاورميانه و پاکستان و سری لانکا را شامل می شدند؛ سازمان مجاهدين خلق هم از جمله اين 44 گروه بود.

گفتار پدرام فرزاد در اين زمينه

استدلال بريتانيا و ساير دولتهای اروپايی اين بوده و هست که دهه 1990 ميلادی دوره رشد افراطگرايی سياسی و روی آوری گروههای کثيری به حملات و روشهای خونبار در نقاط مختلف جهان بوده و با توجه به گسترش مهاجرت و آسانی ارتباطات در جهان معاصر، بسياری از اين گروهها شبکه های مالی، عضوگيری ، ارتباطات و پشتيبانی خود را در خاک کشورهای اروپايی داير کرده اند.

هدف از قانون مبارزه با تروريسم مصوب سال 2000 بريتانيا، ممنوع کردن فعاليت اين گروهها و دادن اختيارات بيشتر به دستگاه انتظامی و قضائی برای تعقيب اين افراد و ممانعت از فعاليت آنها است.

اين مقررات در دوران وزارت کشور جک استرا به تصويب مجلس بريتانيا رسيد و از جمله نتايج آن محدود کردن فعاليتهای علنی سازمان مجاهدين خلق، از جمله برگزاری اجتماعات، جمع آوری کمک مالی و تبليغات در بريتانيا بود.

سازمان مجاهدين خلق از ابتدا با اعتراض به اين تصميم آن را امتيازدهی دولت بريتانيا به حکومت ايران توصيف کرده و با ادعای کنار گذاشتن فعاليت مسلحانه از سال 2001 ميلادی معتقد است که دولت بريتانيا بايد نام اين گروه را از فهرست گروههای تروريست خارج کند.

وزارت کشور بريتانيا به ما اعلام کرد که مجاهدين خلق درخواست اعتراض رسمی به نهادهای قانونی اين کشور جهت تجديد نظر در مورد تروريست دانستن اين گروه ارسال کرده اند و با توجه به درجريان بودن پرونده شان، دولت از هرگونه اظهار مستقيم در مورد اين پرونده پرهيز می کند.

طبق مقررات مرتبط با قانون مبارزه با تروريسم مصوب سال 2000، وزارت کشور بريتانيا بر اساس موازين خود گروهها را در اين فهرست قرار داده و در صورت عدم اعتراض اکثريت نمايندگان مجلس آنها را در فهرست نگه می دارد، در عين حال نهاد مستقلی تحت عنوان “کميسيون فرجام خواهی گروههای ممنوعه” وجود دارد که شاکيان حقيقی و حقوقی می توانند با تسليم اعتراض خود خواستار تجديدنظر در بودن هر يک از گروهها در اين فهرست کنند.

تقاضای تجديد نظر در مورد تروريست قلمداد کردن سازمان مجاهدين هم اکنون به اين نهاد ارائه شده و طبق گفته تنظيم کنندگانش قرار است در پاييز امسال بررسی شود.

البته وزارت کشور بريتانيا به بخش فارسی بی بی سی گفته که بنابر قوانين بريتانيا، تصميمهای کميسيون مستقل فرجام خواهی برای وزارت کشور الزام آور نيست و در نتيجه حتی اگر اين کميسيون اعتراض مجاهدين خلق را بپذيرد، لزوماً وزارت کشور مجبور به خارج کردن مجاهدين خلق از فهرست گروههای تروريست نيست.

گفتگو با يرواند آبراهاميان

بی طرفانه ترين برداشتی که از حمايت سياستمداران غربی از مجاهدين خلق می توان ارائه داد اين است که آنها واقعاً و دقيقاً نمی دانند از چه حمايت می کنند

يرواند آبراهاميان

اين اولين بار نيست که سرنوشت سياسی سازمان مجاهدين خلق به دليل سوابق و روشهای فعاليت آن بحث برانگيز می شود.

جمهوری اسلامی ايران همواره اين سازمان را گروهی تروريستی دانسته و معمولاً ممنوعيت فعاليت آن را شرطی برای مناسبات خوب با دولتهای ديگر قلمداد کرده است.

در عين حال، سازمان مجاهدين خلق پس از ۲۵ سال از زمان خروج از ايران هنوز هم به اشکال گوناگون به حيات خود ادامه داده است و هر از چند گاه نقش و جايگاه آن مجادله و حتی تنش ايجاد می کند.

گفتگو با يرواند آبراهاميان در برنامه جام جهان نما

سازمان مجاهدين خلق چه نوع گروهی است؟ چرا هنوز برای حکومت ايران حساسيت برانگيز است و در ميان محافل سياسی در غرب چگونه شناخته می شود؟

پاسخ به اين نکات را در گفتگويی با يرواند آبراهاميان استاد تاريخ سياسی ايران و نوسينده يکی از اولين و معتبرترين کتابها در مورد مجاهدين خلق جويا شديم.

شما اعتراض گروهی از نمايندگان مجلس بريتانيا به قرار داشتن سازمان مجاهدين خلق ايران در فهرست گروههای تروريستی را چگونه تعبير می کنيد؟

عبارتی که معمولاً برای توصيف اين گروه به کار برده می شود “تروريست” است ولی به اعتقاد من از مفهوم ” تروريست ” بکرات و گاه به شکل نادرست استفاده شده و بنابراين ممکن است شناخت کامل و دقيقی از مجاهدين خلق ارائه ندهد.

اين گروه بيشتر شبيه به فرقه بسته ای است که نفرات آن حاضرند به هر شکل و هر قيمت فرمانهای رهبرشان را اجرا کنند.

سازمان مجاهدين خلق تاکنون چندين بار سياستها، روشهای فعاليت و حتی مناسبات درونی خود را تغيير داده و در نهايت آنچه اکنون تحت رهبری مسعود رجوی باقی مانده، نفراتی اند که به شکل کور از رهبری تبعيت می کنند و حاضرند به خاطر او بکشند، بميرند و حتی خودکشی کنند؛ اينها همه مختصات يک فرقه بسيار سازمان يافته است.

با چنين مختصاتی که شما برشمرديد چرا سازمان مجاهدين خلق ايران تا اين حد در معادلات سياسی مطرح است؟ چرا حکومت ايران در مورد آن حساسيت ويژه ای دارد؟ آيا اين سازمان در ايران از حمايت فراوانی برخوردار است؟

نه، شايد در سالهای حوالی انقلاب ۱۳۵۷ می شد اين سازمان را جنبشی اجتماعی تلقی کرد اما پس از اسقرار آن در عراق از سال و بعد همکاری آن با حکومت صدام حسين و از سوی ديگر ادامه روشهای خشونتبار سازمان در داخل ايران، من فکر نمی کنم اين گروه ديگر محبوبيت يا حمايتی در ايران داشته باشد.

فراموش نکنيم که اين گروه تعداد زيادی از مقامات ارشد حکومت ايران را بخصوص در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۶۳ ترور کرد و همين موج خشونت و پيامدهای آن برای بسياری از ايرانيان مجاهدين خلق را با امواج هراس و وحشت مترادف کرده است.

اگر آن طور که شما می گوييد سازمان مجاهدين خلق فرقه ای است با سوابق تروريستی و در ايران هم حمايت يا محبوبيتی ندارد، چطور است که شماری از سياستمداران در غرب، از جمله تعدادی از نمايندگان در مجالس اروپايی از اين سازمان حمايت می کنند و حتی آنرا جايگزينی دموکراتيک در مقابل حکومت فعلی می دانند؟

به اعتقاد من بی طرفانه ترين برداشتی که از اين حمايت سياستمداران غربی می توان ارائه داد اين است که آنها واقعاً و دقيقاً نمی دانند از چه حمايت می کنند.

گاه برخی از اين سياستمداران فرضاً از روی دلسوزی برای حقوق بشر يا دموکراسی در ايران طومار و بيانيه هايی امضا می کنند بدون توجه به اينکه ممکن است مربوط به گروهی مثل مجاهدين باشد.

… و بالاخره نکته ای که در پايان گفتگو با يروند آبراهاميان در ميان گذاشته شد توان مالی، امکانات و قدرت تبليغاتی سازمان مجاهدين خلق بود.

امکانات مالی آنها بسيار است و سئوال اين است که آنها اين امکانات را از کجا می آورند.

همين طور بايد گفت که سيستم و دستگاههای تشکيلاتی – سازمانی آنها بسيار منظم و فعال عمل می کند.

بسياری معتقدند که در دورانی که حکومت صدام حسين از درآمد سرشار نفت برخوردار بود به سازمان مجاهدين کمک مالی فراوانی می کرد.

در عين حال برخی از صاحبنظران با اشاره به مختصاتی که اين سازمان دارد اين فرضيه را مطرح می کنند که بعيد نيست برخی از دولتهای خاورميانه نيز به آنها کمک مالی بدهند.

من فکر نمی کنم کسی يا نهادی در دولت آمريکا يا دولتهای اروپايی چنين کاری بکند، چون برای آنها نام اين سازمان در فهرست گروههای تروريستی است اما هيچ بعيد نمی دانم که برخی دولتهای طرفدار آمريکا در خاورميانه به شکل مخفيانه به سازمان مجاهدين کمک مالی برسانند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates