12.08.2008

همسر عماد الدين باقي در گفت و گو با روز: تا کي فشار، جوابگو کيست

روز: ‏نوشابه اميري
عمادالدين باقي قرار بود روز شنبه راهي بيمارستان شود، اما به جاي آن به بند 209 رفت. همان بندي که به گفته همسرش، ‏فاطمه کمالي احمد سرايي، پيش از اين “سلامتي اش را در آن از دست داده بود.” همسر باقي در گفت و گو با روز از اين ‏وضعيت گفته است و همچنين اينکه “فرستادن باقي به بند 209 هيچ وجاهت قانوني ندارد”. او در عين حال، علت همه اين ‏برخوردها را در يک نقطه مي يابد: پرونده قتل هاي زنجيره اي. اين مصاحبه را در پي مي خوانيم. ‏

‎ ‎آقاي باقي را که باز به انفرادي بردند.‏‎ ‎

بله. ايشان روز شنبه صبح با منزل تماس گرفتند و گفتند: امروز دکتر زندان اعزام فوري به بيمارستان را برايم تجويز کرده ‏است. وقتي مقدماتش را فراهم کردند به شما خبر مي دهم. اما ظهر که تماس گرفتند از دستور جمع آوري وسايل شان و انتقال به ‏بند 209 خبر دادند. گفتند: احتمالا تا دقايق ديگري به بند 209 منتقل مي شوم، اما به وکلاي من بگوييد تحت شرايط غيرقانوني ‏به هيچ گونه بازجويي تن نمي دهم. او اين حرف را قبلا در جلسه اول دادگاه و در برابر اصرار ماموران اطلاعات براي تجديد ‏بازجويي نيز گفته بود. چرا که در واقع بند 209 داراي شرايطي ايزوله است و آقاي باقي پس دادن بازجويي در اين شرايط را ‏غيرقانوني مي داند و حاضر نيست در کار غيرقانوني مشارکت کند.‏

‎ ‎ولي اصولا برگرداندن دوباره يک زنداني که در حال گذراندن حکم است، به بند 209 چه معنايي مي تواند داشته ‏باشد؟‎‎

من هم همين سئوال را دارم. در حقيقت فرستادن باقي به بند 209 و انفرادي هيچ وجاهت قانوني ندارد؛ حتي اگر اين انتقال به ‏بهانه پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان باشد که احتمالش هست.اين پرونده در روال دادرسي و دادگاه افتاده. جلسه اول آن ‏برگزار و تاريخ جلسه دوم آن هم تعيين شده. 30 مرداد.بنابراين برگرداندن پرونده به دادسرا و يا وزارت اطلاعات، خلاف قانون ‏است. ضمن اينکه اصولا وزارت اطلاعات نمي تواند ضابط قضايي باشد. اگر هم به خاطر پرونده جديد ديگري باشد باز هم نمي ‏توان فردي را به اين شکل از بند عمومي به انفرادي برد و مورد بازجويي قرار داد.‏

‎ ‎ولي اصولا برگرداندن دوباره يک زنداني که در حال گذراندن حکم است، به بند 209 چه معنايي مي تواند داشته ‏باشد به هر حال آقاي باقي در اين مدتي که در زندان است نمي تواند مرتکب جرم جديدي شده باشد.‏‎‎

ببينيد حالا وقتي ما پرونده ها را يک به يک براي اطلاع افکار عمومي باز کنيم خواهيد ديدکه هيچکدام اين پرونده ها نمي تواند ‏مبناي دستگيري و زنداني کردن کسي باشد. خود باقي مي گفت در پرونده انجمن هيچ چيزي نيست که با استناد به آن بتوانند مرا ‏محکوم کنند.با ايزوله کردن و اعمال شکنجه سفيد هم چيزي عايدشان نمي شود.هر چند او در بند عمومي هم که بود تمام کتاب ‏هايش را گرفته بودند.حتي روزنامه ها و مجلاتي را که برايش برده بودم به من بازگرداندند. کمتر از ده روز مانده به دادگاه هم با ‏بردن وي به بند انفرادي، امکان نوشتن دفاعيه را از او سلب کردند. باقي شرح ماجراي دوران انفرادي خود را به آقاي شاهرودي ‏نوشته است. حالا او را دوباره به همان مکان برده اند؛ همان جا که سلامتي اش را از دست داد.‏

‎ ‎حالا بگوييد…‏‎‎

مي شود خواهش کنم به جاي شما من چند سئوال بپرسم تا شايد يک گوش شنوا و يک زبان پاسخگو پيدا کنم؟چون تمام رسانه ‏هاي داخلي به گونه اي در مورد نوشتن اخبار زندان ها به طور عام و زندانيان سياسي به طور خاص تحت فشار هستند. به نامه ‏هاي ما هم که جواب نمي دهند؛ دوندگي هايمان هم که به نتيجه نمي رسد…‏

‎ ‎خواهش مي کنم.‏‎‎

ببينيد سئوال من اين است که آيا اين همه بي تفاوتي نسبت به وضعيت يک فعال حقوق بشر، نويسنده و پژوهشگر در کشوري که ‏مسئولين اش مدعي عدالت ورزي هستند و براي مردمان کشورهاي ديگر نسخه عدالت و آزادي مي پيچند، زيبنده است؟از مجلس ‏و مجلسيان مي پرسم:اگر چه نگاشتن قوانين عمده به عهده شماست، امااگر بهترين قانون ها را هم تصويب کنيدولي نظارتي ‏براجراي آنها نداشته باشيد،کاري از پيش مي بريد؟ من بيشترين نامه ها را به رئيس قوه قضاييه نوشته و در آنها شرح بي قانوني ‏ها و شکنجه هاي سفيدي را که در مورد همسرم اعمال شده، داده ام. چرا هيچکس خود را مسئول رسيدگي به شکايات يک ‏شهروند نمي داند؟چرا باقي از پرونده هاي متعدد و بي شمار راحت نمي شود؟اين شهروند چه کار غيرقانوني کرده که بايد پشت ‏سرهم از او شکايت هاي متعدد بشود، حق خود و خانواده اش ضايع شود و آرامش آنها برهم بريزد؟چرا بايد سلامتي او در ‏بازداشتگاه وزارت اطلاعات به خطر بيفتد؟چرا يک زنداني که در اختيار ضابط قضايي است، بدون هيچ دستاويز قانوني از ‏زندان تحويل گرفته و به بازداشتگاهي منتقل مي شود که زير نظر ضابط قضايي و قوه قضاييه نيست؟اگر اين بار براي باقي ‏مسئله اي پيش بيايد مي توان آن را يک اتفاق تلقي کرد؟ما ديروز به روال دوشنبه هاي ديگر براي ملاقات رفتيم؛ اما معلوم شد ‏ملاقات آقاي باقي را قطع کرده اند. حالا گفته اند احتمالا دوشنبه ديگراگر وزارت اطلاعات بپذيرد به ما ملاقات خواهند داد. ‏چرا؟در بند 209 چه وضعيتي در انتظار همسر من است؟….‏

‎ ‎سئوال ها که زياد است ولي همين جا بگوييد شما از هم اکنون بردن دوباره عمادالدين باقي به ند 209 را آغاز يک ‏دوره شکنجه سفيد ديگر مي دانيد که احتمالا بايد به نتايج مورد نظر آقايان برسد؟‎‎

ببينيد ما پيش از اين نامه باقي به آقاي شاهرودي راقبل از زندان منتشر کرديم.آن را بخوانيد، جواب مي گيريد. من وقتي 2 ماه ‏پيش ديدم که چگونه شوهرم را در آن وضع قرار دادند، حالا حق ندارم که نگران باشم؟الان وکيل ما با قاضي پرونده تماس گرفته ‏ولي او از بردن باقي به انفرادي اظهار بي اطلاعي کرده است.شما باشيد نگران و پريشان نمي شويد؟چه کساني دستور انتقال ‏همسر من به انفرادي را داده اند آن هم درست در روزي که بايد براي مشکل قلبش به بيمارستان منتقل شود؟ما تا امروز در مورد ‏هر پرونده در جاي خودش توضيح داده ايم ولي پرونده هاي باقي آنقدر متعدد شده که ما ديگر هيچ راهي نداريم جز اينکه همه ‏پرونده ها را باهم منتشر کنيم تا سير اين ماجرا براي همه روشن شود. مگر مي شود آدمي در يک سال، چند بار به دادگاه ‏برود؟وقتي همه پرونده ها را در يک دور بررسي کنيد آن وقت جواب همه سئوال هايتان داده مي شود.‏

‎ ‎حالا شما که خودتان تمام پرونده هارا پشت هم ديده ايد، اگر بخواهيد خلاصه کنيد، ريشه برخوردها با عمادالدين باقي ‏را در چه مي بينيد؟آن نقطه مرکزي که به خاطر آن وي را تحت فشار قرار مي دهند، کجاست؟ کيست؟‎‎

نظر شخصي من اين است که انجمن يک بهانه است. در حقيقت تمام برنامه هايي که آقاي باقي در انجمن داشتند و بر اساس آنها ‏شکاياتي مطرح شده، از نظر وکلا بي اساس است.کما اينکه خود قاضي هم در مورد اتهام افشاي اسناد محرمانه قانع نشد و اعلام ‏کرد تمام نکاتي که مورد نظر تشکيل دهندگان پرونده بوده، در روزنامه هاي کشور چاپ شده يا از طريق خانواده زندانيان به ‏انجمن داده شده است. اتهامات ديگر هم همين طور است. همين حکم يک ساله اي که وي به خاطرش در زندان است مربوط به ‏نوشتن چند مقاله است که باقي يک بار به خاطر آنها 3 سال زنداني کشيده. اصلا چنين چيزي نداريم که کسي به خاطر يک جرم ‏دوبار محاکمه شود ـ آن هم در دادگاهي که فقط 2 دقيقه طول کشيده ـ و به زندان برود.دادگاهي که متهمش در آن از خود دفاع ‏نکند. يعني بدون دفاع متهم ، راي به زندان دادند.‏

‎ ‎يعني مبناي حکم دادگاه، همان برگه هاي بازجويان است؟‎‎

بله. ببينيد شرايط بازجويي قانوني کاملا مشخص است. فرد به دادسرا احضار مي شود. آنجا توسط مقام قضايي مورد بازجويي ‏قرار مي گيرد. اما در مورد باقي چنين نبود. سير ماجرا اين بود که در تاريخ 1 ماه آذر شعبه 6 دادگاه انقلاب همين حکمي را که ‏همسر من الان 55 روزش را گذرانده برايش صادر کرد. يک سال حبس تعليقي. اما دادستان تهران به اين حکم اعتراض کرد…‏

‎ ‎يعني آقاي مرتضوي؟‎‎

بله. او خواستار قطعيت حکم تعزيري شد. دادگاه تجديد نظر اعتراض دادستاني را وارد دانست و پرونده مجددا به دادگاه بدوي ‏ارجاع شد. دادگاه بدوي هم اين بار حکم حبس را با حذف تعليق صادر کرد. ‏

‎ ‎به اين ترتيب مي توانيد بگوييد از نظر شما باقي چوب چه چيزي را مي خورد؟‏‎‎

ببينيد من وقتي همه اين محروميت ها و اعمال فشارهاي سيستماتيک را کنار هم مي گذارم در حقيقت چيزي نمي بينم که در من ‏اين تصور را ايجاد بکند که باقي به عنوان يک فعال حقوق بشر، آنقدر خطرناک باشد که حکومت تا اين اندازه رويش حساسيت ‏داشته باشد و زندگي وي را مختل بکند؛ مگر اينکه فکر کنيم حرکت باقي به گونه اي بوده که به نقطه حساسي وارده شده و ….‏

‎ ‎که آن نقطه حساس کجاست؟‏‎‎

هر چه بيشتر مي گردم آن نقطه حساس را در پرونده قتل هاي زنجيره اي مي بينم. ‏

‎ ‎وچون پرونده قتل هاي زنجيره اي در واقع بسته نشده، مي توان نتيجه گرفت که باقي امروزدر اختيار کساني است ‏که در پرونده قتل هاي زنجيره اي نقش داشتند؟‏‎‎

ببينيد من فقط اين را مي توانم بگويم که فعاليت هاي باقي در چارچوب وضعيت هاي قانوني انجام شده؛ پس چرا او بايد هر روز ‏زندان باشد؟ چرا بايد در حالت بيماري او را به بند انفرادي 209 ببرند و مورد بازجويي هاي خاص قرار بدهند؟ بنابراين خودتان ‏مي توانيد جواب سئوال تان را بگيريد.من هزاران بار اين سئوال ها را از تمامي مسئولين و از هرکسي که دستم به او مي رسيده، ‏پرسيده ام. خيلي از آنها جوابي ندارند و بسياري از آنها هم از اين وضعيت متاثرند. بنابراين تصوري که در ذهن من و ديگر ‏شهروندان مي تواند شکل بگيرد، چيست؟

‎ ‎در اين لحظه نگراني اصلي شما چيست؟‎‎

سلامتي باقي در خطر است. الان که با شما صحبت مي کنم هيچ خبري از او ندارم. فقط باقي را مي بينم که در سلول هاي 209 ‏در همان شرايطي قرار دارد که دور قبل ، بعد از آنکه دو ماه و نيم در آنجا بود برايم توضيح داد. در آنجا هر اتفاقي مي تواند ‏براي او بيفتد و من در چنين صورتي هيچکس را جز وزارت اطلاعات و مقاماتي که به وزارت اطلاعات اجازه مي دهند با ‏شهروندان اين مملکت چنين رفتارهايي بکنند،مسئول نمي شناسم.‏

‎ ‎وزارت اطلاعات بخشي از يک مجموعه است. شما به دولت نظر داريد يا…‏‎‎

بگذاريد جواب را اين طور بدهم. آقاي باقي در زندان و زيرنظر ضابط قضايي بود. حالا سئوال من از قوه قضاييه اين است که ‏ضابط قضايي به چه مجوزي و براساس کدام قانوني و کدام مجوز، باقي را به بند 209 و وزارت اطلاعات تحويل داده است؟من ‏مي خواهم بدانم با چه کسي طرف هستم. کدام قاضي دستور داده؟حتي اگر به فرض شکايت جديدي هم مطرح شده باشد، مي ‏خواهم بدانم اين کدام قاضي است که دستور مي دهد بيماري را که بايد به بيمارستان اعزام شود به بند 209 ببرند؟ ما تاکي بايد ‏جواب سئوال هايمان را نگيريم؟ تا کي اين خانواده بايد مضطرب باشد؟ اين همه فشار تا کي؟

‎ ‎ظاهرا دو عضو ديگر خانواده، يعني شما و دخترتان هم پرونده داريد.‏‎‎

راي ما به دادگاه تجديد نظر رفت و به گفته سخنگوي قوه قضاييه، راي، قطعي شد. با اين وجود و برغم گذشت زمان قانوني، به ‏راي اعتراض کردند و پرونده دوباره به دادگاه ديگري رفت. آن هم در حاليکه راي دادگاه تجديد نظر قبلي مبتني بر نهايت دقت ‏در امر بود. ما بارها و بارها براي بيان مطالب احضار شديم. تا عاقبت حکم دادگاه تجديد نظر صادر شد.‏

‎ ‎آخرين اقدامي که اين خانواده تحت فشارآمادگي انجامش را دارد، چيست؟‎‎

همين اعتراض ها. چه کاري از دست ما برمي آيد؟ من به همه مسئولين گفته ام اين اتفاق نامبارک است. مي تواند جان يک ‏شهروند را به خطر بيندازد. اما اين همه بي تفاوتي نسبت به جان کسي که تمام تلاشش اين بود که در ظرفيت قانوني کشور عمل ‏کند، به چه معناست؟

‎ ‎اميد اينکه اين سخنان و کارها به نتيجه برسد، چقدر است؟‎‎

من نااميدي را دوست ندارم، اما اين را مي دانم که در اينجا زور، حق من را از من گرفته است.کساني که داراي زور هستند به ‏حقوق من بي توجهي مي کنند.‏

يعني صاحبان قدرت، حقوق شما را نقض مي کنند.‏

کاملا همين طور است.حالا به من بگوييد به عنوان يک شهروند بي دفاع چه کاري مي توانم انجام بدهم؟اين سئوالي است که من ‏از مقامات کشورم دارم.‏

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates