نیازی به شرکت در انتخابات نیست! سید علی چلاق تکلیف این قرتی بازی ها را مشخص کرد!
ایرنا: متن کامل بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي هيات دولت با ايشان ؛
رهبر معظم انقلاب خطاب به اعضاي هيات دولت تاکيد کردند:فکرنکنيد که امسال،سال آخر دولت است؛نه. مثل کسى که پنج سال ديگر بناست کار بکند،کار بکنيد؛ يعنى تصورکنيد که اين يک سال به اضافهى چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد نگاه کنيد و کار کنيد و برنامهريزى کنيد و اقدام کنيد.
به گزارش ايرنا به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري ، متن کامل بيانات روز گذشته حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار اعضاي هيات دولت با ايشان به اين شرح است:
“بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
از خداوند متعال متضرعانه درخواست ميکنيم که رفتار ما، گفتار ما و همهى حرکات ما را با لطف و کرم خود، به آن چيزى که مورد رضاى اوست نزديکتر کند.
اولاً، هفتهى دولت را به شما برادران و خواهران عزيز و همچنين به همهى کارکنان فعال و کوشندهى دولت در سطوح مختلف مديريتى، تبريک عرض ميکنيم؛ و ياد شهيدانى را که بحمداللَّه هفتهى دولت مزين به نام آنهاست، گرامى ميداريم. اين ذکر شهيد رجايى و شهيد باهنر – که اين دو برادر عزيز، حقيقتاً مظهر علم و عمل بودند – در هفتهى دولت، يک امر مغتنمى است؛ يک چيز نمادين و باارزشى است. معنايش اين است که ما – که مسئولين بخشهاى مختلف کشور هستيم – در رفتار عمومى خودمان، نگاهمان به همان ارزشهايى باشد که برجستگى شخصيت اين دو عزيز، به خاطر آن ارزشهاست.
من لازم ميدانم از همهى کارکنان دولت – از شخص رئيسجمهور محترم، از شما وزراء و مسئولان عالىرتبهى قوهى مجريه و از همهى مديران شما در ردههاى مختلف – حقيقتاً قدردانى کنم؛ به خاطر اينکه تلاش ميکنيد، زحمت ميکشيد، دلسوزى ميکنيد و براى مردم کار ميکنيد. انشاءاللَّه خداوند متعال هم به اين کار شما برکت بدهد: هم اجر و ثواب اخروى و هم اجر و ثواب دنيوى؛ اجر و ثواب دنيوى هم، همان است که نتايج کار شما در زندگى مردم تجسم و تبلور پيدا کند، مردم آن را احساس کنند و در اين فضاى خدمت، انشاءاللَّه زندگىشان با خوشبختى همراه باشد.
به شما عزيزان هم بخصوص توصيه ميکنم که از اين توفيق خدمتى که در اختيار شما قرار گرفته، قدردانى کنيد. اين که انسان در جايگاهى قرار بگيرد که ميتواند به مردم خدمت بکند و دست او باز است، خيلى قيمت دارد. اين باز بودن دست انسان – در هر بخشى از بخشها – براى خدمت به ملت و خدمت به اهداف عالى ملت، خيلى چيز باارزشى است. ما قرنهاى متمادى در انجام دادن کارهايى که تشخيص ميداديم خوب است و دلمان ميخواست انجام بدهيم، بسط يد نداشتيم. امروز شما اين بسط يد را داريد؛ اين را قدر بدانيد، خداى متعال را شکر کنيد، افزايش اين توفيق را از خدا بخواهيد، و بخواهيد که خداى متعال به شما توفيق بدهد که بتوانيد هر چه بيشتر به مردم خدمت کنيد و از اين بسط يد استفاده کنيد.
خب، حالا خوشبختانه ماههاى مبارک هم هست. ما در روزهاى بسيار شريف ماه شعبان قرار داريم. در آيندهى نزديک هم ماه مبارک رمضان مىآيد که ماه ضيافت الهى است و سفرهى ميهمانى معنوى الهى، گسترده است. از اين ميهمانى استفاده کنيم، ظرفيتهايمان را زياد کنيم، توجهمان را به معنويات بيشتر کنيم؛ و اين کمک خواهد کرد.
در مورد گزارشى هم که آقاى رئيسجمهور دادند – که گزارش بسيار خوبى بود – توصيهام اين است که اين گزارشها منتشر بشود و صداوسيما عين همين بيانات ايشان را منتشر کند تا مردم و نخبگان بشنوند. بسيارى از چيزهايى که در زندگى ما اتفاق ميافتد و واقعيت دارد، مردم درست در جريان آنها قرار نميگيرند. درست است که ما انشاءاللَّه براى خدا کار ميکنيم و هدف عمدهى ما بايد رضاى الهى باشد و انشاءاللَّه هست؛ ليکن اطلاع مردم از اين کارها بسيار کار لازم و مهمى است؛ اين هم خودش هدفى است؛ من قبلها هم هميشه سفارش کردهام، حالا هم سفارش ميکنم.
چند خصوصيت ممتاز در اين دولت وجود دارد که من لازم ميدانم به اين خصوصيات تصريح کنم؛ اگر چه بارها هم گفته شده، اما در عين حال خوب است که خود شما دوستان هم توجه داشته باشيد که مايهى امتياز شما، اينهاست. نامها و عنوانها و جايگاهها و کرسيها به انسان تشخص نميدهد؛ تشخص واقعى و شرف واقعى در معانى ديگرى است؛ همچنانى که در روايت داريم که «اشراف امّتى حملة القران و اصحاب اللّيل». اشرافيت در نظامهاى مادى معنايى دارد، ولى در نظام اسلامى اشرافيت معناى ديگرى دارد. آن کسانى که اصحابالليلاند – کسانى هستند که براى خدا در شب قيام ميکنند – يا کار دشوار را براى مردم در شب انجام ميدهند، يا آن کسانى که حملةالقرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدايت قرآن حرکت ميکنند، «اشراف» اينها هستند. کسانى که پول دارند، ثروت دارند و جايگاه اجتماعى دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشى اسلامى «اشراف» محسوب نميشوند.
امتيازات دولتمردان هم از همين قبيل است. يک چيزهايى هست که امتيازات واقعى است؛ بايد به اينها توجه کرد. تذکر من در درجهى اول براى خود شماست که بدانيد اهميت شما و تشخص شما به خاطر اين خصوصيات است. بعد هم در فضاى عمومى جامعه معلوم بشود که اگر انسان از دولتى يا از مجموعهاى قدردانى و حمايت ميکند، اين نشانهى چيست و اشارهى به چيست و مسئله چيست در اين ميان. من سهتا خصوصيت را اينجا يادداشت کردهام که ذکر ميکنم.
يک خصوصيت اين است که اين دولت، واقعاً يک دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژى و نشاطِ کار اين دولت، يک امر برجسته است. الحمدللَّه شما از سال اول همينجور حرکت کرديد، الان هم با اين که سه سال از عمر اين دولت گذشته، انسان احساس ميکند که تحرک و نشاط و فعاليت و اقدام در اين دولت محسوس است – يعنى کاهش پيدا نکرده؛ افت پيدا نکرده – اين خيلى چيز باارزشى است. در خدمت به مردم جديت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهاى کوچک، همهى نقاط کشور را زير پا گذاشتن و هيچ نقطهاى از کشور را از منظر خبرگى و کارشناسى دور قرار ندادن، اينها چيزهاى باارزشى است. اين امتياز اول است؛ در هر مجموعهاى اين امتياز وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدردانى کند، به آن تصريح کند و اميدوار و مطمئن باشد که خداى متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.
خصوصيت و امتياز دوم که در اين دولت هست، شعار و گفتمان کلى اين دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ اين خيلى چيز باارزشى است. اين را هيچکس نمىتواند نديده بگيرد. هر دلبستهى به انقلاب، اين را قدر مىداند؛ هر کسى که پيشرفت کشور را با هدايت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مىکند، بايد اين را قدر بداند. عدالتخواهى در اين دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهى به صورت جدى بر روحيهى مسئولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستيزى – که معناى ويژهى انقلابى خودش را دارد – در اين دولت تشخص و تميّز پيدا کرد. معناى استکبارستيزى دشمنى کردن با دولتهاى دنيا نيست، معنايش دشمنى کردن با استکبار است. استکبار – از هر دولتى و از هر نظامى سر بزند – آفتِ براى بشريت است. البته امروز امريکا و صهيونيزم مظهر استکبارند؛ ليکن هر جا، هر کس، هر دولتى و هر مجموعهاى که نسبت به ديگران استکبار بورزند، آفتى در جامعهى بشرى و در نظام زندگى انسان به وجود مىآورند. ستيزهى با اين حالت هم يک حالت مطلوب اسلامى است. اين هم يکى از خصوصيات اين مجموعه است که خوشبختانه برجسته است.
مسئلهى اعادهى عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زيادهطلبى سياستهاى ديگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در اين دولت احساس مىکند؛ عزت ملى و استقلال حقيقى و معنوى از اينجا حاصل ميشود. استقلال به اين نيست که انسان شعار استقلال بدهد يا حتى مثلاً در زمينههاى اقتصادى هم به يک رشد بالايى دست پيدا کند؛ نه، استقلال اين است که يک ملت به هويت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهميت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضين و مستهزئين، شرمندهى اظهارات و جايگاه خود نباشد.
ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، ميديديم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولين بودند يا حتى خودشان مسئول يک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل ديگران شرمندهاند و خجالت ميکشند که حقايق انقلاب را بر زبان جارى کنند يا آنها را پيگيرى کنند يا به آنها اهميت بدهند! اين براى يک جامعه خيلى بلاى بزرگى است؛ اين را شما نداريد.
يکى از مظاهر دفاع از عزت هم همين مسئلهى انرژى هستهاى است. مسئلهى انرژى هستهاى، براى ما فقط اين نبود که ما ميخواستيم يک فناورى داشته باشيم، ديگران ميخواستند ما نداشته باشيم؛ اين فقط بخشى از قضيه است. بخش ديگر قضيه اين بود که قدرتهاى گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنبالهها و اقمار بىارزش آنها، ميخواستند حرف خودشان را در اين زمينه بر ملت ايران تحميل کنند. خب، ملت ايران، دولتِ شما و شخص رئيسجمهور، در مقابل اين زورگويى و اين تحميل و اين افزونطلبى ايستاديد؛ خداى متعال هم کمک کرد؛ پيش رفتيد. اينها آن بخشها و اجزاء گفتمان عمومى اين دولت است که براى من اهميت دارد.
روند غربباورى و غربزدگى را که متأسفانه داشت در بدنهى مجموعههاى دولتى نفوذ ميکرد، متوقف کرديد؛ اين چيز مهمى است. حالا يک عدهاى در جامعه، ممکن است به هر دليلى شيفتهى يک تمدنى يا يک کشورى باشند؛ اما اين وقتى به بدنهى مديران انقلاب و مجموعههاى انقلاب نفوذ ميکند، چيز خيلى خطرناکى مىشود. اين ديده ميشد؛ خب، جلويش گرفته شد.
گرايشهاى سکولاريستى – که متأسفانه باز داشت در بدنهى مجموعهى مديران کشور نفوذ مىکرد – جلويش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دين و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليونى اين ملت برخوردار شده و جانهايشان را کف دستشان گرفتهاند و جوانهايشان را به ميدانهاى خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسئولان يک چنين نظامى دم از مفاهيم سکولاريستى بزنند؟! «يکى بر سر شاخ و بن ميبريد»؛ يعنى خودشان بنشينند و بنا کنند بنِ اينمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خيلى چيز خطرناکى بود. خب، الحمدللَّه اينها جلويش گرفته شد.
يا جرأت در ايجاد تحول؛ حالت روحى اين دولت اين است که براى تحولآفرينى جرأت دارد و اقدام مىکند. نمىخواهم بگويم همهى اين اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است يک جايى هم اشتباه باشد؛ اما نفس اينکه انسان حالت دليرى در مقابل مشکلات داشته باشد و تصميم بگيرد که براى رفع مشکلات اقدام بکند، چيز باارزشى است که اين خوشبختانه هست.
جرأت در مقابلهى با فساد. مقابلهى با فساد خيلى کار سختى است. يک وقتى بنده گفتم که اين اژدهاى هفت سرِ فساد را به اين آسانى نميشود قلع و قمع کرد؛ خيلى کار سختى است. نه اينکه حالا بگويم قلع و قمع شده؛ نخير، الان هم قلع و قمع نشده؛ ليکن جرأت مقابلهى با آن هست. خب، وقتى که اجزاء مجموعه، خودشان آلودهى به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بيشتر است. بسيارى از مجموعههاى قبلى هم حقيقتاً پاکيزه بودند – يعنى آلودگى نداشتند – اما بالاخره جرأت در مقابلهى با فساد يک امتيازى است که در شما هست.
روحيهى تهاجم در مقابلهى با زورگويان بينالمللى. يک وقت هست که زورگويان بينالمللى مىآيند و ميگويند که آقا شما فلان کار را کردهايد و ما رفع و رجوع مىکنيم و نه واللَّه، نه باللَّه…؛ ولى يک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگويانه است؛ بهترين دفاع در چنين مواقعى هجوم است. زورگويان بينالمللى، نقاط ضعف زيادى دارند: جنايت ميکنند، فساد ميکنند، به حقوق بشر تجاوز ميکنند، به حقوق ملتها تعدى ميکنند، انسانها را لگدمال ميکنند و همهى کارهاى زشت را انجام ميدهند؛ آخر هم طلبکار همهاند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمى و با حالت طلبکارى، گفته و بيان بشود. اينجور نيست که ما براى تهاجمات سياسى بينالمللى، بخواهيم پاسخ پيدا کنيم. يک وقتى از بنده – سالهاى اوايل – ميپرسيدند که آقا، شما در مقابل اين حرف چه جوابى داريد؟ ميگفتم ما جواب نداريم؛ ما ادعا داريم و مدعى اينها هستيم؛ در قضيهى زن مدعى هستيم؛ در قضيهى حقوق بشر مدعى هستيم؛ در قضاياى حقوق اساسى انسانها مدعى هستيم. ما مدعى اينها هستيم؛ ما در مقام پاسخگويى نيستيم. چرا بايد سوال بکنند تا کسى مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بىجا ميکنند سؤال و ادعا ميکنند. اين روحيه، روحيهى خوبى است؛ روحيهى انقلاب اين است؛ اين است که حقيقت را روشن و درخشان ميکند.
گفتمان عمومى دولت اينهاست؛ به طور خلاصه: زندهکردن و بازسازى برخى خصوصيات جوهرى انقلاب و منطق امام؛ و مقابلهى با کسانى که ميخواستند اين ارزشها و اين مفاهيم اساسى را منسوخ کنند، يا از بين ببرند، يا ادعا ميکردند که منسوخ شده و از بين رفته؛ اين چيز باارزشى است. اين خصوصيت دوم و امتياز دومى است که در اين دولت هست.
امتياز سوم هم روحيهى مردمى و خاکى اين دولت است؛ اين هم خيلى باارزش است؛ اين را قدر بدانيد. شما امتيازتان به تشخص ظاهرى و شکل و قيافه نيست؛ امتيازتان به همين است که خودتان را با مردم همسطح کنيد، به شکل مردم و در ميان مردم باشيد، با مردم تماس بگيريد، با آنها انس پيدا کنيد، از آنها بشنويد. اين امتياز بزرگى است و در شما هست؛ آن را حفظ کنيد و نگه داريد.
سادهزيستى – بخصوص در خود آقاى رئيسجمهور – خوب و برجسته است و چيز باارزشى است؛ در مسئولين هم – کما بيش؛ يک جايى کمتر، يک جايى بيشتر – بحمداللَّه هست. سادهزيستى چيز بسيار باارزشى است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگرى و اسراف و زيادهروى را – که واقعاً بلاى بزرگى است – از جامعهمان ريشهکن کنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ که از يک طرف بگوئيم و از طرف ديگر مردم نگاه کنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل کنيم. عمل ما بايستى مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اينکه اثر بکند. اين خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعيف کم کردهايد و کم نگه داريد و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنيد. اين سهتا خصوصيت و امتياز است.
«من لم يشکر المخلوق لم يشکر الخالق». اين وظيفهى بنده هم هست، وظيفهى همه هم هست. اگر چنانچه اين خصوصيات را در مجموعهى دولت کنونى قدردانى نکنيم و تشکر نکنيم، طبعاً خدا را خوش نمىآيد. خداى متعال دوست دارد که از کارهاى خوب افراد تشکر بشود، قدردانى بشود و سپاسگزارى بشود. وظيفهى بنده هم اين است که قدردانى کنم و به خاطر همين خصوصيات، از دولت حمايت کنم. البته حمايت از دولت، مخصوص اين دولت نيست؛ بنده هميشه از دولتها حمايت کردهام؛ امام هم (رضوان اللَّه تعالى عليه) در هر برههاى، از دولتها و رؤساى قوهى مجريه و مسئولين دولتى حمايت ميکردند. دليلش هم واضح است. چون عمدهى بار ادارهى مديريت کشور بر عهدهى قوهى مجريه است و نظام بايد از قوهى مجريه، از رئيسجمهور، از مسئولين و از وزرا، حمايت کند. امام هم حمايت ميکردند؛ بنده هم در دورههاى گذشته هميشه حمايت ميکردم. منتها خب، اين خصوصياتى که عرض کرديم، موجب بشود که انسان گرمتر حمايت کند و در اين قدردانى و حمايت، دلگرمتر اقدام کند.
البته اين به معناى چشم بستن بر ضعفهاى دولت هم نيست. بالاخره شما هم بشريد، نقص داريد، ضعفهايى هم داريد؛ کارهايى را ميخواستهايد انجام بدهيد، ولى انجام نگرفته؛ کارهايى را به فکر نبودهايد و به ذهنتان نبوده، بايد متوجه آنها بشويد و انجام بدهيد؛ که در جلسات خصوصى با آقاى رئيسجمهور و با بعضى از مسئولين ديگر و در بسيارى از جلسات عمومى – مثل همين ديدارهاى دولت و غيره – هم گفته شده. البته آن حمايت هم بجاى خودش محفوظ است و هست.
چند نکته را عرض بکنيم. يکى راجع به مطالباتى است که ما همواره در جلسات دولت مطرح کردهايم. من ميخواهم بر آن مطالبات تأکيد کنم. در جلسات سالهاى گذشته اينها را گفتهايم که مهم هم هست و چيزهايى است که ما انتظار داريم شما مسئولان تراز اول کشور و قوهى مجريه به اينها توجه کنيد.
يکى مسألهى رعايت قوانين است. قانون را اهميت بدهيد. قانون – وقتى که با ساز و کار قانون اساسى پيش رفت – حتميت و جزميت پيدا ميکند. ممکن است همان مجلس يا دولت يا ديگران مقدماتى فراهم کنند که آن قانون عوض بشود – با طرحهايى که در مجلس مىآيد، با لوايحى که دولت ميدهد، با تصميمسازيهايى که در بخشهاى مختلف انجام ميگيرد – عيبى ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامى که قانون، قانون است، حتماً بايستى به آن عمل بشود و به آن اهميت داده بشود. من اين را تأکيد مىکنم. در بخشهاى مختلف همينجور است. ممکن است يک چيزى را شما معتقد باشيد که روال قانونىاش درست طى نشده، يا متصدى اين کار قوهى مجريه نيست؛ وقتى که قانون مجلس – با همان ساز و کار قانون اساسى – به دولت ابلاغ شد، قوهى مجريه بايد آن را قانون بداند. حالا اگر چنانچه ضعف يا چيز ديگرى وجود دارد، عواملِ ديگرى وجود دارد که اگر قانون مشکلاتى دارد، بايستى آن را از بين ببرند؛ چه در خود مجلس، چه در شوراى نگهبان و از اين قبيل. به قانون اهميت بدهيد.
نظارت بر زيرمجموعه هم خيلى مهم است. من اصرار و تأکيد دارم که شما دوستان عزيز – که مسئولان بالا و مديران ارشد هستيد – مسألهى نظارت بر زيرمجموعهى خودتان را بسيار اهميت بدهيد. چشمهاى بينا و بصير و باز شماست که وقتى در دائرهى مسئوليتتان ميچرخد، ميتواند صحت کار و پيشرفت کار را تضمين کند. اگر چنانچه شما غفلت کرديد، ممکن است در همان بخشى که غفلت کردهايد نابسامانى انجام بگيرد. مجموعههاى انسانى مثل ماشين نيستند که انسان يک دکمهاى را بزند و اين ماشين به خودى خود شروع کند به کار کردن. مجموعههاى انسانى مجموعههايى از ارادهها، فکرها، نظرها، سليقهها و خواهشهاى نفسانى صحيح و غلط هستند. خب، اين چيزى را که شما تصميم گرفتيد، تدبير کرديد و بناست در مجموعهى شما انجام بگيرد، ممکن است يکجا با يک مانعى از همين خواهشها و فکرها و سليقهها و ارادههاى گوناگون برخورد بکند و متوقف بشود. مثل يک جريان آبى که به يک سنگى برخورد ميکند؛ يک جريان باريک، به يک ريگ هم برخورد کند برميگردد. خب، بايد اين مانع را برطرف کنيد. اين نميشود مگر با نظارت. نظارت، بسيار مهم است.
خود آقاى رئيسجمهور هم همين جور. البته نظارت رئيسجمهور نسبت به وزرا، با استقلال وزرا در کارشان نبايد تنافى پيدا کند. چون وزرا مسئوليت قانونى دارند و از مجلس رأى اعتماد گرفتهاند و بايد استقلال داشته باشند. ليکن اين نظارت حتى در مورد وزرا هم وجود دارد. استقلال عمل آنها محفوظ، اما نظارت رئيسجمهور هم با شدت تمام بايستى انجام بگيرد. يکى هم اين است.
يکى مسألهى پيگيرى مصوبات است؛ بخصوص مصوبات سفرها و وعدههايى که داده ميشود. شما به جايى مسافرت ميکنيد؛ مثلاً گفته ميشود دولت صد يا دويست مصوبه براى آنجا داشت؛ بايد به طور جد دنبال کنيد که اينها تحقق پيدا بکند. خب، ميدانيد که بنده در زمينهى آمارگيرى و آماردهى زيرمجموعهها به مسئولان بالا، تجربهى طولانىاى دارم – هم در دورهى رياست جمهورى، هم بعد از آن – زياد اتفاق افتاده که مىآيند و گزارش ميدهند که آقا! اين کار شد، اين کار شد، اين کار شد! وقتى انسان نزديک ميرود، مىبيند که گزارش دروغ نيست، اما درست هم نيست. يک نکتهاى در اين هست؛ به شما دروغ نگفتهاند، اما آنى که شما ميخواهيد، اتفاق نيفتاده و انجام نگرفته است! پس مواظبت کنيد که آن چيزى که شما ميخواهيد، انجام بگيرد. گزارشهاى مکتوبى که همراه با آمار و ارقام به ما ميدهند، ممکن است در آنها چنين اختلالى وجود داشته باشد. لذا بايد خيلى بادقت و احتياط و وسواس، اين مصوبات – بخصوص وعدههايى که به مردم داده ميشود – تعقيب بشود و پيگيرى بشود.
همان طور که عرض کردم، شما دولتى هستيد مردمى؛ يعنى مردم وقتى حرف شما و صداى شما را ميشنوند، کأنّه از جنس خودشان يک حرفى ميشنوند؛ چون از موضع بالا و متکبرانه با مردم حرف نميزنيد؛ خب، طبعاً توقعاتشان زياد ميشود. پس اين خوب است؛ اما توقعات را هم زياد ميکند. اگر چنانچه يک جائى بر خلاف اين توقعات رفتار شد، در ايمان و اعتقاد مردم اختلال به وجود مىآيد و اين جايز نيست؛ نبايد بگذاريد چنين اتفاقى بيفتد. آنچه که وعده ميدهيد انجام بگيرد. اگر نميشود، همان وعدهاى که دادهايد، صاف بيائيد به مردم بگوئيد نميشود.
در همان اوائل رياست جمهورى آقاى دکتر احمدىنژاد، به ايشان گفتم که اين مورد – يک مورد خاصى است که نميخواهم اسم بياورم و قبل از دولت ايشان تصميمگيرى شده بود – ممکن است برايتان مشکلات درست کند، بيائيد صاف و روشن به مردم و به همان مسئولين بگوئيد آقا، اين کار را ما نميتوانيم انجام بدهيم! از شما قبول ميکنند. البته ايشان مصلحت ندانستند و آن کار را نکردند؛ بنده هم الزامى و اجبارى نگفته بودم، پيشنهاد کردم. من عقيدهام اين است اگر چنانچه يک کارى را نميتوانيد انجام بدهيد – مثلاً به فلان استان رفتيد و فلان وعده را داديد؛ حالا مىبينيد مشکلات و تورم ايجاد ميکند يا ممکن است کارهاى ديگرى را لنگ کند – خيلى خب، صاف برويد بگوئيد: آقا! ما اين را تصميم گرفتيم، حالا متأسفانه نميشود انجام بدهيم. اين بهتر است از اينکه کار انجام نگيرد. اين هم يکى.
تعامل با دو قوهى ديگر هم يکى از اين توصيههاست. تعامل با مجلس و تعامل با قوهى قضائيه، کار لازمى است؛ اين را مطلقاً نبايد نديده گرفت. البته ممکن است در اين راه تلخيها و مشکلاتى وجود داشته باشد؛ ولى بايد تحمل کرد؛ بهتر است.
مسألهى بعدى، تعامل نظاممند با نخبگان و اهل نظر – حتى مخالفين – است؛ با اينها هم بايد تعامل کرد. نخبگان جامعه را نبايد فراموش کرد. من اعتقادم اين است که بر طبق فرمايش مولاى متقيان، آن جايى که بين خواست نخبگان و خواست مردم – عامهى مردم – تعارض وجود دارد، خواست عامهى مردم مقدم است؛ اين همانى است که در نامهى معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به اين معنا تصريح شده؛ اما هميشه از اين قبيل نيست. گاهى نخبگان نظرات اصلاحىاى دارند که بايستى از اينها استفاده کرد. يعنى همچنانى که گفته ميشود که «همه چيز را همگان دانند»، «همه کار را هم همگان توانند»؛ واقعش اين جورى است. از نظرات و از نيرو و از کار همهى نيروها استفاده بشود.
يک مسأله، مسألهى اطلاعرسانى است که من بارها گفتهام. البته خوشبختانه حالا مىبينم گاهى در آستانهى سفرها، اطلاعرسانيهاى خوبى انجام ميگيرد؛ ليکن در عين حال کم است. گزارش بايد واقعاً هنرمندانه باشد، نه به شکل گزارشهاى متعارف و عادى؛ البته اين گزارش امروز مستثنى است – به نظر من اين گزارش بايد عيناً پخش بشود – ليکن در بخشهاى مختلف، وزرا براى گزارش، برنامهسازى کنند. گزارش دادن کار آسانى نيست؛ کار بسيار مشکلى است که انسان بخواهد از عملکرد خود گزارشى بدهد که باور مردم و اذعان مردم را همراه داشته باشد. اين کار هنرمندانهاى است و بايستى انجام شود.
يک سفارش ديگر – که تأکيد کردهام، باز هم تأکيد ميکنم – مسألهى علم و فناورى است. که خب، خوشبختانه اين معاونت خوبى که تشکيل شد، خيلى کمک ميکند و باز هم همچنان به اين مسأله توجه شود؛ اين پايه است و جزو آن چيزهاى ريشهاى و جزو کارهاى اساسى در کشور است. اگر ما بتوانيم اين پايه را بالا ببريم، خيلى چيزها را ميشود بر اين پايه بنا کرد.
يکى هم توجه به مقولهى فرهنگ است که خيلى مهم است. البته خب، کارهايى شده؛ گزارشى هم که دادند، اشارهاى به اين معنا داشت؛ بنده هم در جريان بسيارى از کارها هستم؛ اما در عين حالا مقولهى فرهنگ، بسيار مقولهى مهمى است؛ همان طور که بارها گفتيم مثل هوايى است که انسان در آن تنفس ميکند. همه – بزرگ، کوچک، بالا، پائين، قشرهاى مختلف، مسئول، غيرمسئول – در فضا تنفس ميکنند. اين فضا را درست کنيد، تا همه سالم تنفس کنند.
به انتقادها هم توجه کنيد؛ البته بعد هم عرض خواهم کرد. انتقاد با تخريب فرق دارد. متأسفانه خيليها تخريب ميکنند، ولى اسمش را ميگذارند انتقاد. آن جايى که واقعاً انتقاد است و کسانى با نظر خيرخواهانه، نقاط مثبتِ کارى را توجه ميکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر ميکنند، اينها را با سعهى صدر گوش بدهيد؛ نه اين که همه جا قبول کنيد – چون ممکن است آن منتقد اشتباه کرده باشد – اما گوش کنيد تا آن جائى که واقعاً درست است از شما فوت نشود. اينها چيزهايى است که قبلها عرض کردهايم؛ حالا هم تأکيد ميکنيم. به بعضيها توجه شده، بعضى را هم بايد بيشتر توجه بکنيد.
آنچه در مورد سال آخر اين دوره بايد به شما عرض بکنم، چند نکته است. يکى اينکه در اين سال آخر با روحيهى سال اول کار کنيد. البته احساس ميکنم همين جور است؛ اما در عين حال تأکيد ميکنم. فکر نکنيد که امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل کسى که پنج سال ديگر بناست کار بکند، کار بکنيد؛ يعنى تصور کنيد که اين يک سال به اضافهى چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد نگاه کنيد و کار کنيد و برنامهريزى کنيد و اقدام کنيد. اين يک.
دوم اين که اولويت را به کارهايى بدهيد که نيمهکاره مانده؛ شکوفايى اين است. ما گفتيم نوآورى و شکوفايى. نوآورى به معناى هى پروژهى جديد ايجاد کردن نيست. نوآورى يعنى نوآورى در فکر، در انديشه، راههاى نو را پيدا کردن و آنها را به عنوان برنامه و راهنماى کار در اختيار دولت – چه اين دولت، چه هر دولت ديگرى تا بيست سال آينده – قرار دادن؛ معناى نوآورى اين است که شيوههاى نو را پيدا کنيم. بخشى از شکوفايى هم اين است که کارهايى را که شما تا حالا کردهايد، بتواند طعم خودش را به کام مردم بنشاند. پس اولويت را به کارهايى بدهيد که نيمهکاره مانده؛ چه آنهايى که در دولت شما شروع شده، چه آنهايى که در دولتهاى قبلى شروع شده. مهم اين است که در همين دوره مردم طعم همهى خدمات شما را بچشند.
توصيهى سوم هم که همان مسألهى اطلاعرسانى است که عرض کرديم.
مطلب بسيار مهمى که باز ميخواهم عرض بکنم – در ادامه اين توصيهها – اين است که اين دههاى که ما در پيش رو داريم، دههى پيشرفت و عدالت است. اين دو شعار، شعار دههى آينده است: پيشرفت، عدالت. نه اينکه تا حالا پيشرفت نکردهايم، نه اينکه تا حالا بکلى به عدالت بىاعتنائى شده باشد؛ نه، ما ميخواهيم در اين دهه يک پيشرفت جهشىِ همهجانبه و يک عدالتگسترى وسيعِ همهجانبه اتفاق بيفتد. خوشبختانه زمينههايش هم فراهم است. در اين دهه، گفتمان مسئولان کشور بايستى پيشرفت و توسعه باشد؛ پيشرفت و عدالت باشد.
البته خب، بديهى است که بدون معنويت و بدون عقلانيت، عدالت تحقق پيدا نميکند؛ اين را قبلاً هم عرض کردهايم. اگر معنويت نشد، عدالت تبديل ميشود به ظاهرسازى و رياکارى؛ اگر عقلانيت نشد، عدالت اصلاً تحقق پيدا نميکند و آن چيزى که انسان تصور ميکند عدالت است، مىآيد و جاى عدالت واقعى را ميگيرد. بنابراين معنويت و عقلانيت در تحقق عدالت شرط است.
اما بدون عدالت، پيشرفت مفهومى ندارد و بدون پيشرفت هم عدالت مفهوم درستى پيدا نميکند؛ بايد هم پيشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهيد الگو بشويد و اين کشور براى کشورهاى اسلامى الگو بشود، بايستى گفتمان حقيقى و هدف والايى که همه براى او کار ميکنند، اين باشد.
نقشهى راه، سند چشمانداز است. سند چشمانداز را هيچ نبايستى مورد غفلت قرار داد. اين حقيقتاً يک سند واقعى و يک نقشهى راهِ حقيقى است. بايد دستگاههاى نظارتى خودتان را محاسبه کنيد. حالا ديگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند؛ ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد؛ اما در درون خودِ مجموعهى قوهى مجريه – که نقشش در رسيدن به اهداف چشمانداز، بسيار حساس است – دستگاههاى نظارتى را فعال کنيد، بعد ساز و کارهاى نظارتى را بکار بيندازيد تا ببينيم برنامهها و سياستها چقدر جلو رفته؛ يعنى اينجور نباشد که سال دهم سند چشمانداز، نگاه کنيم و ببينيم پيشرفتى پيدا نکردهايم؛ نه، بايستى اينها را مرتباً رصد کنيد که معلوم شود چقدر پيش رفتهايم و چقدر به آن اهداف نزديک شدهايم و چقدر زمينهها فراهم شده است.
يک نکتهى ديگر مسئلهى سياستهاى اصل 44 است. خب، همه اعتراف دارند که سياستهاى اصل 44 اگر اجرائى بشود، يک تحول در پيشرفت کشور – در زمينههاى اقتصادى و به تبع او در زمينههاى ديگر – بوجود مىآيد. اين هم مسئلهى بسيار مهمى است. خب، حالا آمارهاى خوبى داده شد؛ کارهاى خوبى هم انجام گرفته. قبل از آن که اين قانون اخير هم تصويب بشود، دولت اقداماتى در اين زمينه انجام داده بود، ليکن حالا خوشبختانه قانون هم تصويب شده و در اختيار شماست؛ قوى و کاملاً جدى اين سياستها را دنبال کنيد.
اين مسئلهى طرح تحول هم که اخيراً دولت مطرح کرده، اين هم از همان کارهاى بزرگ و از همان کارهايى است که جرئتِ اقدام به آن کار، خودش باارزش است. خب، همه اين سرفصلها را قبول کردهاند و قبول دارند. همين مسئلهى هدفمند کردن يارانهها، واقعاً چيز خيلى مهمى است؛ در دولتهاى قبل هم مطرح بوده – بارها صحبت شده بود و گفته شده بود – منتها پيشرفت نميکرد. يا مشکلاتى که در قضيهى بانکها و ماليات و بيمه و گمرک و ساير چيزهايى که در بخشهاى مختلف اين طرح تحول وجود دارد، کارهاى بسيار بزرگ و مهمى است؛ حتماً هم بايد انجام بگيرد. من توصيه ميکنم در اين کار حزم به خرج بدهيد؛ يعنى مطلقاً نگذاريد در اين قضيهى بزرگ، شتابزدگى به وجود بيايد. اين کار، کار مهم و کار بزرگى است؛ اگر انشاءاللَّه بتوانيد اين را خوب انجام بدهيد، يک قدم بلند براى پيشرفت کشور برداشتهايد؛ البته اگر خوب انجام نگيرد، آن وقت خطرها و ضررهايى هم دارد. يعنى مراقبت بکنيد که هيچ عجله و شتابزدگى نباشد. توقف و ترسيدن از ورود در اين ميدان را به هيچ وجه توصيه نميکنم؛ اما نگاه کردنِ جلوى پا، نگاه کردن به چشماندازهاى دوردست و تبعاتى که ممکن است به وجود بيايد و راه جلوگيرى از آن تبعات را توصيه ميکنم.
فرض کنيد ممکن است يک بخشى از اين طرح تحول، مثلاً تورمزا باشد. خب، فکر کنيد براى مقابلهى با اين تورم چه کار بايد بکنيد. چه اقدامى بايد انجام بدهيد که اين يا پيش نيايد و تورم ايجاد نشود؛ يا اگر ايجاد ميشود، کمتر ايجاد بشود تا اين کار اقتصادى و اين جراحىِ بزرگ، به خوبى و به سلامت انجام بگيرد. خب، در کشور ما واقعاً مسئلهى تورم، مسئلهاى است. يعنى شما اين همه خدمت کردهايد و اين همه زحمت کشيدهايد که بايستى در وضع زندگى مردم اثرات خودش را بگذارد. الان هم تورم هست – البته همين طور که اشاره کردند، تورم جهانى هم هست – منتها بخشى از آن مربوط به تورم جهانى است، بخشى از آن مسلّم مربوط به خشکسالى است، بخشى از آن مربوط به سرماى سخت زمستان گذشته است، اما بخشى از آن هم احتمالاً چيزهاى قابل اجتنابى است. پس بايستى عوامل قابل اجتناب را شناسايى و از آنها اجتناب کنيد.
يک مسئله هم – که مسئلهى آخر باشد که عرض ميکنيم – مسئلهى انتقاد و تخريب است. مرز انتقاد و تخريب چيست؟ تخريب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ يا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخريب از آن داشته باشيم. خب، بايد مشخص بشود تخريب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد آن ارزشيابىِ منصفانهاى است که يک آدم کارشناس ميکند؛ نقادى همين است ديگر. وقتى شما طلا را ميبريد پيش يک زرگر که نقادى کند، او ميگويد که آقا! اين عيارش بيست است؛ يعنى عيار بيست را قبول ميکند؛ حالا از بيست و چهار عيار – که طلاى خالص است – چهار عيار کم است. اين شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسيلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را برديد مثلاً پيش يک آهنگر و او يک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اينکه چيزى نيست! اين اسمش نقادى نيست. اولاً اصل طلا بودن اين، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عيار بيست و چهار ندارد، عيار بيست که دارد؛ اين را قبول کن! ثانياً: شما که اهل اين کار و آشناى اين کار نيستى!
آدم متأسفانه مىبيند چيزهايى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته ميشود، شکل همين تخريب را دارد: يعنى انکار امتيازات، قبول نکردن برجستگيها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند ديگر؛ ضعفها را بگويند، قوّتها را بگويند. جمعبندىِ کار يک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همديگر قرار بدهند؛ آن وقت ميشود جمعبندى کرد. نه اينکه بيايند يکسره بنا کنند به بدگويى کردن و انکار کردن همهى خصوصيات. بنده سهتا نقطهى اصلى را – حالا بيش از اين نقاط وجود دارد – در اول عرايضم گفتم. خب اين سه چيز را بگويند – آنچه که در زمينهى روحيهى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمينهى نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمينهى خلقيات دولتىِ مجموعهى دستاندرکار هست – بعد بگويند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ اين اشکالى ندارد. اين را با گوش جان بايستى شنيد و پذيرفت. اما اينها نبايد با بىملاحظهگى، نديده گرفتن و بىاعتنايى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطهى ضعف معرفى کردن، همراه باشد.
ما امروز در مقابلهى با استکبار، در سياست خارجى زبانمان زبانِ طلبکارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطهى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کردهايد که فلان دولتها از شما خوششان نيايد. خب، معلوم است که خوششان نمىآيد. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآيد که انسان تملق آنها را بگويد و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشينى کند؛ آن وقت آنها خيلى خوششان مىآيد! انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب خيانت است؛ نه خيانت به دولت، بلکه خيانت به نظام و خيانت به کشور است. نبايد تخريب بکنند، انتقاد بکنند.
البته شما در شنيدن انتقادها سعهى صدر داشته باشيد. يعنى واقعاً اگر انتقادى منصفانه است، با روى باز بپذيريد. حتّى من ميخواهم به شما توصيه کنم که تخريبها را هم تحمل کنيد. بالاخره سال آخر، عليه غالب دولتها اين چيزها هست؛ البته عليه اين دولت بيشتر هست. دو جريان الان عليه اين دولت وجود دارد: يک جريان، جريان داخلى است؛ يک جريان هم جريان خارجى است که او مهمتر است. الان شما اگر رسانههاى دنيا و حرفهاى محافل خبرى دنيا و محافل سياسى دنيا را نگاه کنيد، مىبينيد همهشان – واقعاً مثل جنگ احزاب – دست به دست هم دادهاند و دارند فشار مىآورند که اين دولت را بکوبند. هدف واقعيشان هم اين دولت – يعنى آقاى احمدىنژاد و شماها – نيست؛ البته آماج اين دعواها شمائيد؛ اما هدف واقعى، انقلاب است؛ هدف واقعى، نظام است. شماها هم چون حرف نظام را ميزنيد، طبعاً آماج اين تهاجمها قرار ميگيريد؛ اين خطى است که الان در بيرون وجود دارد. همه جورش را هم ما مىبينيم. حالا بعضى از انواع اين تهاجمات را عامهى مردم مىبينند، بعضيها را خيلى از خواص هم نمىبينند؛ اما ما مىبينيم. ما از خبرهايى که به ما ميرسد و از نوع تحرک و تعاملى که وجود دارد و از حرفهايى که زده ميشود، ميفهميم که چطور مجموعهى دولت آماج حملات است. علتش هم همين است که گفتمان اين دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت ميکند. اين خط خارجى است.
انگيزههاى خط تخريب داخلى هم يک طيف وسيعى است و نميشود انسان همه را به يک چوب براند: بعضيها واقعاً خبرى ندارند – يعنى مغرض نيستند؛ اطلاعاتشان کم است و بر اثر بىاطلاعى چيزى ميگويند – بعضيها غرضهاى شخصى و غرضهاى سطحى دارند؛ بعضيها غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ يعنى با نظام مسئله دارند، کينهى امام در دلشان است و حرفهاى امام را يا از اول قبول نداشتند يا حالا قبول ندارند – آنهايى که از آن حرفها رو برگرداندند و پشيمانشدهها و برگشتهها – اينها يک طيف وسيعى از انگيزههاست، ليکن بالاخره محصول و جمعبندىاش همين تهاجمها و پنجهزدنها و لجن پراکنىهاست که وجود دارد.
يک توصيهى ديگر اين است که بهانه هم دست ديگران ندهيد. من مىبينم متأسفانه گاهى بهانههايى هم از طرف خودِ شما داده ميشود که اين را هم بايستى توجه کنيد که بهانه هم دست ديگران ندهيد؛ مراقبت کنيد؛ حزم کنيد. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم». گفتند يک شيخى در يک مدرسهى دينى به طلبهاى گفت که گفتهاند فلان طلبه، فلان مراودهى غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشيخ تو هم! خلاصه اينکه مواظب باشيد، مراقبت کنيد؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ براى خودتان و براى دولت مسئله درست نکنيدو براى جنجالآفرينىها – که کسانى دنبالش هستند – بهانه ندهيد.
اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال از ما و از شما راضى باشد و به ما کمک کند و انشاءاللَّه قلب مقدس ولىعصر از ما خشنود باشد؛ خدمتگزار اين نظام باشيم؛ خدمتگزار دين باشيم؛ خدمتگزار مردم باشيم و پيش خداى متعال روسفيد باشيم. اين چند صباح عمر به سرعت ميگذرد؛ يادتان هست جلسهى اولى که با شما نشستيم، به اين مضمون عرض کرديم که اين جلسهى اول ما با دولت است، اما به سرعت به جلسهى آخر ميرسيم؛ و مىبينيد چطور عمر سريع ميگذرد و به سرعت انسان زمان را ميگذراند و اين طومار عمر، درنورديده ميشود؛ خدا کند آن وقتى که اين طومار باز ميشود، در پيشگاه خداى متعال و پيشگاه اوليائش و پيشگاه همهى مردم عالم در قيامت، شرمنده نباشيم؛ انشاءاللَّه.
والسّلام عليکم و رحمةاللَّه و برکاته”
انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا) / کد خبر 139888
پیام برای این مطلب مسدود شده.