راز سرگشتگی لسان الغیب
وبلاگ گاه نوشت: باورکنید این مطلبی که پیش روی دارید ، طنز و شوخی و هجو نیست . کاملا جدی و مبتنی بر حقایق اجتماع ما است . همه می دانیم که عزم دستگاه های فرهنگی ما ، چه دردولت های پیشین ، وچه دردولت فعلی – که به نهایت ممیزی و مراقب معتقداست – این بوده و هست که ساحت هنرو ادبیات و سایرفراورده های فرهنگی را از هرآلودگی وانحراف پالایش کنند و خروجی شان جز پاکی و پاکدامنی چیزی نباشد . اگرچه نفس این حرکت درست و بجا و غرور آفرین است ، اما دراین میان به کسانی برمی خوریم که باوجود بالندگی های فرهنگی شان ، سخت سرگردان دستگاه های فرهنگی مایند و برای چاپ آثارشان گرفتار طبقات فهم متصدیان امرند. یکی از اینان ، جناب لسان الغیب حافظ شیرازی است که برای گرفتن مجوز چاپ دیوان اشعارش ، با خط قرمزهای فراوانی روبرو شده و متصدیان ، بیش از نیمی از اشعار او را به دلیل اهانت به ساحت شیخ وگربه زاهد و شخص جناب عابد وآقایان اهل فتوا و منبرو واعظین و ریاکاری و تزویر این جماعت هفت خط ، و درنقطه مقابل به زیارت رفتن میخانه و گوشه خرابات و کوی می فروشان و این که : حدیث عشق زحافظ شنو نه از واعظ ، واین که : اگر امام جماعت طلب کند امروز خبردهید که حافظ به می طهارت کرد ، وخیلی اشعارسخیف دیگر که آبرو برای اسلام و شیعه و مختصاتش باقی نگذاشته ، غیرقابل چاپ دانسته و زیربسیاری از اشعار استغنایی او را باقلم قرمز خط کشیده اند و چندتاعلامت تعجب جلوی هرکدامشان ! یکی از متصدیان حتی کار را بدانجا رسانده که با اسناد ومدارک و اعترافاتی که از متن اشعار حافظ بیرون کشیده ، وی را مستوجب زندان و شلاق و حتی اعدام دانسته و یکجا به مهدورالدمی وی تاکید ورزیده است . درزیر به برخی از غلط کردن های حافظ و ولگردی های لفظی او از همان اسناد و مدارک اشاره می کنیم :
واعظان کاین جلوه درمحراب و منبرمی کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم زدانشمندان مجلس باز پرس
توبه قرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که درکوثرنباشد
شرابی بی خمارم بخش یارب
شراب لعل وجای امن و یارمهربان ساقی
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
بیابه میکده و چهره ارغوانی کن
مروبه صومعه کانجا سیاهکارانند
می خورکه صدگناه زاغیار درحجاب
بهترزطاعتی که به روی ریاکنند
گرزمسجد به خرابات شدم خرده مگیر
تصورم براین است که وزارت ارشاد سلسله های مغولی و قاجاری ، سعه صدر بیشتری نسبت به افشاگری های جناب حافظ داشته اند . همان بهتر که ایشان درگذشته های دور به چاپ دیوانش همت کرد وگرنه اگر امروز ظهورمی کرد و به فوران ریاکاری ها می پرداخت ، از سوراخ دماغش می آویختندش !
پیام برای این مطلب مسدود شده.