06.09.2008

دوستان! اين راهش نيست

روز: در اوج انتفاضه دوم فلسطيني‌ها كه مرحوم ياسر عرفات ضمن اعلام وفاداري خود به روند صلح با ‏اسرائيلي‌ها، بر عمليات انتحاري عليه اهداف اسرائيلي نيز چشم مي‌بست، در جايي نوشتم كه:‏

حرف من به فلسطيني ها اين است كه اگر مي‌خواهيد صلح كنيد اين راهش نيست و اگر مي‌خواهيد بجنگيد باز ‏هم اين راهش نيست.‏

اگر به خاطر آوريم كه امروزه ديگر نه تنها عمليات انتحاري فلسطيني‌ها عليه اسرائيل متوقف شده بلكه ‏حكومت اسماعيل هنيه رهبر حماس در نوار غزه، آن دسته از شبه نظاميان فلسطيني را كه به شهرك‌هاي ‏اسرائيلي موشك فسام شليك مي‌كنند، خائن به آرمان فلسطين مي‌داند و آنان را دستگير و مجازات مي‌كند، پي ‏خواهيم برد كه منطق امور چگونه خود را به ناباوران به آن تحميل مي‌كند.‏

امروز نيز مي‌توان سخني را كه ديروز به فلسطيني‌ها گفته شد خطاب به برخي از گروههاي اصلاح طلب ‏ايراني بخصوص جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب تكرار كرد و گفت:‏

دوستان عزيز! اگر مقصودتان از انتخابات رياست جمهوري، ايجاد يك حركت بزرگ اجتماعي است، اين ‏راهش نيست و اگر منظورتان ورود بي خطر به عرصه قدرت است، باز هم اين راهش نيست!‏

تاكنون من مي‌پنداشتم كه دوستان اصلاح طلب طي اين سه سال دوري از قدرت، به تامل در علل و عوامل ‏ناكامي هشت سال اصلاحات و نقد بنيادي آن، به نتايج تازه‌اي دست يافته‌اند كه در انتخابات رياست جمهوري ‏دهم آن را رو خواهند كرد، اما گويا نه تنها چنين اتفاقي نيفتاده بلكه انگار اصولا حادثه‌اي به نام هشت سال ‏اصلاحات نيز در كشور رخ نداده است.‏

ظاهرا همه چيز در حال تكرار است. به كارگيري عواطف، ناديده گرفتن نقدها، تكرار وعده‌ها و رفتارهاي ‏واكنشي.‏

گويي براي برخي از اين دوستان، نوشته‌هاي مستهجن كيهان به خودي خود حجتي است تا حركت در جهت ‏عكس آن معيار درستي راه باشد.‏

به نظرم كيهان نيز به اين كارويژه خود به خوبي پي برده و همانطور كه در طول هشت سال رياست جمهوري ‏آقاي خاتمي، اصلاح طلبان را به اين سو و آن سو كشاند، باز هم دست به كار شده است تا به تصميم هاي آنان ‏به شيوه خاص خود جهت دهد.‏

متاسفانه شيوه عمل اين دسته از دوستان اصلاح طلب، مرا وا مي‌دارد كه به خانه نخست برگردم و همان ‏پرسش‌هاي دهها بار طرح شده را بار ديگر پيش روي آنها بگذارم.‏

اين دوستان در درجه نخست لازم است به اين پرسش پاسخ دهند كه آيا تجربه هشت سال اصلاحات را موفق ‏ارزيابي مي‌كنند و يا ناموفق؟ اگر موفق ارزيابي مي‌كنند، لازم است توضيح دهند كه چرا ابتدا مجلس هفتم و ‏بعد رئيس جمهور دوره نهم از اين موفقيت زاده شد؟

اگر دوستان تجربه آن دوره را ناموفق مي‌دانند، آيا براي جلوگيري از تكرار آن نبايد جمع بندي روشن خود را ‏در باره علت شكست به مردم ايران ارائه كنند؟

از زبان برخي از دوستان اصلاح طلب مي‌شنويم كه برخي از تندروي‌ها سبب ناكامي اصلاحات شده و از قلم ‏برخي ديگر مي‌خوانيم كه برخي فرصت سوزي‌ها و احتياط‌ها و كندروي ها به اين فاجعه منجر شده است.‏
از دوستان اصلاح طلب مي‌پرسم كه سرانجام علت ناكامي اصلاحات تندروي بوده يا كندروي؟

مسلما تنها از طريق پاسخ به اين پرسش است كه اصلاح طلبان مي توانند جهت حركت آينده خود را تعيين ‏كنند.‏

اگر كندروي علت شكست اصلاحات معرفي شود، در آن صورت آيا نبايد در پي چهره‌اي براي رياست ‏جمهوري بود كه در آزمون مقاومت و ايستادگي بر روي برنامه و سياست خود نمره قبولي گرفته است؟‏

آيا جناب آقاي خاتمي با همه فضيلت‌هايي كه در او سراغ داريم واقعا همان چهره‌اي است كه قرار است با ‏مقاومت و ايستادگي خود، بر كندروي‌ها غلبه كند و راهي نو بگشايد؟

اما اگر تندروي به عنوان عامل ناكامي اصلاحات مطرح شود، در آن صورت آيا نبايد در جستجوي چهره‌اي ‏بود كه از طريق جلب اعتماد صاحبان اصلي قدرت و پرهيز از تحريك آنها، از 20 درصد قدرتي كه براي قوه ‏مجريه فرض مي‌شود، در جهت منويات خود بهره گيرد؟

آيا براستي آقاي خاتمي همان شخصيتي است كه مي خواهد دل صاحبان قدرت را به دست آورد و حرفي در ‏جهت برانگيختن حساسيت آنها نزند؟

از نظر من، جناب خاتمي نه آن است و نه اين و شايد بتوان گفت هم آن است و هم اين و معناي اين سخن آن ‏است كه او براي هيچكدام از اين دو سناريو آفريده نشده است.‏

كلام آخر آنكه رفتار دوستان جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب همچنان تناقض‌آلود و فاقد انسجام است ‏و تا هنگامي كه آنان به انسجام لازم دست نيافته‌اند لازم نيست با اين همه حرارت و اعتماد به نفس جناب آقاي ‏خاتمي را وارد عرصه‌اي كنند كه ظهور نخستين آن تراژيك بوده است و بيم آن مي‌رود كه ظهور دوباره آن ‏كمدي شود!‏

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates