پیکر نحیف آموزش و پرورش، پیکر فربه حوزه علمیه
دویچه وله :
به عقیده کارشناسان “پیکر نحیف آموزش و پرورش” محصول اختصاص بیشترین بودجه به نهادهای نظامی و مذهبی و کمترین توجه به آموزش و پرورش و نیز بهداشت مردم است. آنها میگویند بند ناف حوزه علمیه به لولههای نفت متصل است!
مشاور محمود احمدینژاد در امور روحانیت خبر از طرح راه اندازی ۳۰ مدرسه علمیه با بودجه ای چند میلیاردی داد. در همین هفته ۸۲ نماینده مجلس وزیر آموزش و پرورش را بخاطر بیتوجهی به وضع معیشتی معلمان و ایجاد ناامنی مطلق در بخش آموزش و پرورش استیضاح کردند.
به عقیده کارشناسان “پیکر نحیف آموزش و پرورش” محصول اختصاص بیشترین بودجه به نهادهای نظامی و مذهبی و کمترین توجه به دو بخش حیاتی، یعنی آموزش و پرورش و بهداشت مردم است. آنها میگویند بند ناف حوزه علمیه به لولههای نفت متصل است!
اول پادگان، دوم حوزه
پس از نهادهای نظامی، این نهادهای مذهبی هستند که بیشترین بودجه به آنها اختصاص میگیرد. به گفته مسئولان اجرایی دولت نهم، کمکهای مالی دولت به نهادهای مذهبی در سال ۸۶ به بالاترین سطح در طول سالهای اخیر رسیده است. این بودجه که خرج هیئتهای مذهبی و مخارج تبلیغی آنها ، ساختمان مساجد، مدارس علمیه، گسترش “برنامه های فرهنگی مساجد”، “آموزش روحانیون و مبلغان دینی” میشود، در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد افزایشی ۶۰ درصدی داشته است.
سعید مدنی پژوهشگر اجتماعی میگوید که دولت در تخصیص بودجه از یکسو اولویت را به گرایش امنیتی سیاسیاش داده است، و «از سوی دیگر یک گرایش قشری و تظاهر مذهبی را دنبال میکند که حتا تاثیر مثبتی هم بر فضای دینی مذهبی ایران ندارد. به همین دلیل هم در تخصیص منابع براساس همین اولویتها عمل میکند و روی همین اساس هم به طور مشخص در دو وزارتخانهی آموزش و پرورش و وزارت بهداشت، دائما مسئلهی کسری بودجه و نداشتن منابع برای بهبود وضعیت سلامت و آموزش مردم مورد تاکید قرار میگیرد.»
چند رقم نمونه
“خبرگزاری فارس” در این زمینه آماری میدهد که نمونهوار است: بودجه کانونهای مساجد که در پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی دو میلیارد تومان بوده، امسال به ۱۷ میلیارد تومان رسیده است. بودجه «حمایت از آموزشهای دینی، فرهنگی و هنری» از دو میلیارد تومان در سال گذشته به ۱۵،۶۲میلیارد تومان افزایش یافته است.
در ادامه همین گزارش “خبرگزاری فارس” آمده است که «برنامه شناسایی، جذب، آموزش و اعزام روحانیون و مبلغان دینی» در سالگذشته و امسال ۱۱ میلیادر تومان هزینه برداشته است.
صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع “اصحاب قرآنی و مسئولان کانون های فرهنگی − هنری مساجد” به بیش از ده میلیارد تومان هزینه برای تقویت مساجد اشاره کرده و گفته است که بودجه قرآنی وزارت ارشاد از هفت میلیارد ریال در ابتدای روی کار آمدن دولت نهم به ۱۵۰ میلیارد ریال افزایش پیدا کرده است.
حد استقلال حوزه
سعید مدنی میگوید: «شیعه به طور مشخص سالها تاکید میکرده و ادعا داشته و رفتار میکرده که مستقل از نظام قدرت به حیات خودش ادامه میداده و حوزه هم به همین ترتیب عمل میکردند. الان اما در واقع بند ناف حوزههای علمیه به لولههای نفت و بشکههای نفت هم متاسفانه متصل شده و این امر اساسا آثار سوء ماندگاری بر کل نوع تفکر، رفتار و اندیشهی دینی مردم ایران هم خواهد داشت.»
بحران در آموزش و پرورش
در چنین شرایطی نمایندگان مجلس از “پیکر نحیف آموزش و پرورش” انتقاد میکنند، وزیرش را استیضاح کرده و اذعان میکند که این نهاد بحران زده است. آیا “ناامنی مطلق در بخش آموزش و پرورش” که نمایندگان مجلس را چنین نگران کرده، تنها در دوره هفت ماه وزارت علی احمدی بوجود آمده است؟
سعید مدنی پژوهشگر اجتماعی دربرابر این انتقادات میگوید استیضاح وزیر آموزش و پرورش در حقیقت برخورد با دولت و سیاستهای محمود احمدینژاد است.
مدنی علت بحران در آموزش و پرورش را در تخصیص نامناسب منابع به این نهاد و هزینهسازیهای جدید برای نهادهایی میداند که اساسا اولویت و ضرورت ندارند. او مشکل را همچنین در«اعمال سیاستهای آموزشی که به طور مشخص نه به نفع آموزش و پرورش و نه به نفع کل دانشآموزان کشور» است. این سیاستها کیفیت نظام آموزشی در ایران را به نحوی تقلیل داده است که به نظر مدنی میتوان گفت «اساسا نظام آموزشی ایران مثل بخش قابل توجهی از نظامهای موجود که حاصل دستاورد یک دورهی عملکرد طولانی مدت است دارد از بین میرود و با تلاشی مواجه میشود.»
بحران بیشتر در بخش دولتی
کیفیت بسیار نازل مدارس دولتی در مقایسه با مدارس غیرانتفاعی، فاصله میان سطح آموزش میان این دو را بهشدت افزایش داده است.
به گفته کارشناسان معلمین مدارس دولتی نه از قدرت و اختیار لازم برای تدوین و تنظیم منابع درسی متناسب با نیاز دانشآموزان برخوردارند، نه اجازهی آن را دارند و نه از انگیزهای برای این تلاش.
سعید مدنی میگوید: «در مدارس غیرانتفاعی به دلیل عدم حضور یا حضور کمتر دولت و بوجود آمدن تدریجی یک نظام آموزشی قدرتمند در واقع کارآیی و کیفیت آموزشی بالاتر است.»
به گفته کارشناسان مسایل آموزشی دولت علاقهای به جلب و حفظ معلمین باسابقه و با تجربه را ندارد. در نتیجه حذف معلمین حقالتدریسی، عملا مساوی است با با افزایش تعداد دانش آموزان در کلاسهای درسی و افزایش تعداد دانشآموزان در کلاس هم چیزی جز پایین آمدن بازهم بیشتر کیفیت آموزش را ندارد. معلمینی که در نظام آموزشی باقی ماندهاند باید بار کمبود پرسنل آموزشی را بکشند، باری که و نارضایتی را در بین آنها افزایش داده است.
عربی و دینی به جای بهداشت
سعید مدنی میگوید دولت سعی کرده است با برخی تغییرات موردی و حذف برخی دروس کنترل خود را بر منابع آموزشی افزایش دهد. به گفته سعید مدنی تاکید روی افزایش ساعات درسی برای دروسی مانند زبان عربی و یا دروس دینی و تاکید کمتر بر مسایل درسهای تخصصی هم وضع را به مراتب بدتر کرده است.
این پژوهشگر اجتماعی مثال دیگری میزند که ضررش تنها متوجه پایین آمدن سطح آموزش نیست:
«در دولت قبلی طبق توافق آموزش و پرورش ایران که با وزارت بهداشت داشت قرار بود که در درون دبیرستانها و مدارس ایران آموزش ایدز داده بشود، آموزش پیشگیری از ایدز داده بشود و کتاب مختصری هم تهیه شده بود برای این. ولی بلافاصله بعد از آمدن دولت در واقع علیرغم این که کتاب به تعداد کافی هم چاپ شده بود از توزیع و همینطور آموزش آن جلوگیری به عمل آمد.»
گذشته پر درد و آینده تاریک
دولت برنامههای بسیار مفصلتری برای تغییر در نظام آموزشی دارد. از ارکان این برنامه تفکیک کتب درسی برای دختران و پسران و افزایش دروس دینی در دورههای دبستان، دبیرستان و دانشگاه با هدف “اسلامیتر” کردن محیطهای آموزشی است.
سعید مدنی میگوید که اجرای این برنامه درازمدت در یک دوره ریاست جمهوری امکانپذیر نیست. ولی در صورت ادامه این وضع باید منتظر اجرایی شدن چنین طرحهایی نیز بود، طرح هایی که اثرات منفی خود را بر نظام آموزشی ایران برای سالهای متمادی برجای خواهد گذاشت.
او میگوید که “چرخهای از سیاستهای غلط − که منوط میشود به ناتوانی و نادانی مدیریت آموزش و پرورش − وضع را دائم دارد رو به شرایط وخیمتری میبرد.”
این چرخه پس از انقلاب فراز و فرودهایی بسیار داشته است. سعید مدنی به گوشهای از آن اشاره میکند: «وزرای آموزش و پرورشی که در دورهی دولت آقای میرحسین موسوی آمدند، آموزش و پرورش را شخم زدند. معلمین باصلاحیت بسیاری را اخراج کردند و سیستم گزینشی راهانداختند که وضعیت آموزش و پرورش را به سوی قهقهرایی جدی برد. بعد از جنگ و در دولت آقای هاشمی کمی تقلیل پیدا کرد این وضعیت و در واقع نظام آموزشی توانست نفسی بکشد. در دورهی اصلاحات آقای خاتمی وضع تا حد زیادی ترمیم و به مراتب بهتر شد. اما ناگهان در دورهی دولت آقای احمدینژاد وزرای آموزش و پرورش دقیقا برگشت کردند به سیاستهای آموزشی دههی اول انقلاب که حالا دیگر آثار سوء آن بسیار روشن بود و این که حتا اهداف پیشبینیشده در آن دوره هم محقق نشده بود.”
بیتوجهی استیضاحگران به اصل مشکل
“آموزش و پرورش” ظرف سه سال دو وزیرداشته است. اکنون دومی در آستانه استیضاح قرار گرفته است. انتقاد نمایندگان مجلس به علی احمدی این است که از مشکلات آموزش و پرورش شناختی ندارد، طرح غیرکارشناسی برای چارچوب ساماندهی و مدیریت نیروهی انسانی ارائه کرده است، بحران غیرقابل کنترل در این بخش در سراسر کشور به وجود آورده، در مورد استخدام معلمان حق التدریس بیتدبیری محض بخرج داده است و به مطالبات فرهنگیان و مشکلات مالی آنها بیتوجهی کرده است.
نمایندگان مجلس ولی نه به علت و اساس این اشکالات اشاره کردهاند، نه به این که پاسخ دولت در برابر اعتراضات گسترده معلمان دستگیری، اخراج و احکام انضباطی بوده است. سعید مدنی میگوید در شرایط فعلی تورم و گرانی، طبیعی است که نارضایتی اقشاری که حقوق ثابت میگیرند آنقدر زیاد است که همه را نگران کرده است: «صدای این نارضایتی آنقدر بلند است که نمایندگان هم آن را شنیدهاند.»
مریم انصاری
پیام برای این مطلب مسدود شده.