12.09.2008

مقام معظم رهبري: ملت اسرائيل، اراذل و اوباش، غاصب و بي هويت هستند

فارس: مقام معظم رهبري، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بارها تأكيد كرده‌اند كه ملت اسرائيل، يك ملت جعلي و دروغين، اراذل و اوباش، غاصب و بي هويت هستند.

به گزارش خبرگزاري فارس، جعلي‌بودن رژيم غاصب صهيونيستي و پروژه ملت‌سازي از سوي سردمداران صهيونيسم بين‌الملل، موضوعي است كه بارها از سوي مقام معظم رهبري، حضرت آيت‌الله سيد علي خامنه‌اي در مناسبت‌هاي مختلف طرح و از زواياي گوناگون به آن پرداخته شده است.
موجوديت ساختگي و دروغين رژيم موهومي به نام اسرائيل كه اختاپوس‌وار بخش اعظم كشور اسلامي فلسطين را در نورديده است، پيش از رهبري آيت‌الله خامنه‌اي نيز همواره از سوي بنيان‌گذار انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(س) مورد موشكافي و بررسي قرار مي‌گرفت و آن بزرگوار نيز در مناسبت‌هاي متعدد چه در بدو شكل‌گيري شعله‌هاي انقلاب اسلامي در سال 1341 و 42 و چه پس از آن، همواره مسأله فلسطين و موجوديت جعلي رژيم اشغالگر قدس و نيز فرايند ملت‌سازي اين رژيم را مطرح و خطر آن براي مسلمانان و كشورهاي اسلامي را گوشزد مي‌كردند.
سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله لبنان پنج سال پيش در ديدار با جمعي از طلاب حوزه علميه قم، مقام معظم رهبري را ” كارشناس‌ترين كارشناسان درباره مسائل اسرائيل” ذكر كرد و از ايشان به عنوان بلندپايه‌ترين رهبر مقاومت اسلامي عليه رژيم صهيونيستي نام برد.
به همين مناسبت در ادامه بخشي از ديدگاه‌هاي معظم‌له درباره ملت بي‌هويت، جعلي و دروغين اسرائيل را مرور مي‌كنيم.
مقام معظم رهبري ‏در هشتم ارديبهشت سال 1372 در ديدار مسؤولان و كارگزاران حج به مرور سير تاريخي اشغال كشور فلسطين پرداختند و تصريح كردند: «درباره مسأله فلسطين، آنچه بنا دارم عرض كنم اين مطلب است كه در اين قضيه، نكته بسيار تلخي وجود دارد. اگر چه همه مسائل مربوط به سرزمين فلسطين تلخ است، اما اين نكته، انصافاً گزنده است كه در تبليغات جهاني، در تمام اين چهل و پنج سال كه از اشغال فلسطين مي‌گذرد بخصوص در اين يك، دو دهه اخير سعي شده است نشان داده شود كه يهودياني كه آمده‏اند و فلسطين را گرفته‏اند، مردمي مظلوم، داراي حق و مورد فشار و تعدّي هستند.
وقتي صهيونيست‌ها و يهوديانِ روسي مي‏خواستند به فلسطين مهاجرت كنند، نمي‏گفتند اينها غاصبند؛ اينها اهل فلسطين نيستند كه به آنجا مي‏روند؛ اينها اهل روسيه‏اند، اهل اوكراينند، اهل كشورهاي اروپايي و اهل امريكايند كه هر كدام در سرزمين خود، جايي، مكاني، خانه‏اي، ثروتي، پولي و زندگي‏اي دارند. با اين حال به فلسطين مي‏روند تا حق يك فلسطيني را بگيرند، خانه او را صاحب شوند، ثروت و سرزمين او را غصب كنند و امكان تشكيل خانواده را از او بگيرند. اين را كه نمي‏گفتند…
اين كاري است كه از شصت، هفتاد سال پيش تا به امروز انجام داده‏اند؛ يعني بيست و پنج سال قبل از آنكه فلسطين را رسماً اشغال كنند، همين روش را انجام دادند. اينها ابتدا كه وارد فلسطين شدند، نگفتند “ما مهاجر به فلسطين مي‏آوريم.” مردم فلسطين تعجّب مي‏كردند كه اينها چه‏كساني هستند كه مي‏آيند؟! به دروغ گفتند “متخصّص مي‏آوريم!” مطالبي كه مي‏گويم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجه انگليس بوده كه افشا شده است. بعضي از وزارتخانه‏هاي امور خارجه دنيا، اسناد قديمي و كهنه را منتشر مي‏كنند و در اختيار همه قرار مي‏گيرد. اسنادي كه عرض مي‏كنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختيار ما قرار گرفته است. در اين اسناد، افسر انگليسي‏اي كه در فلسطين مسؤول كاري بوده، در گزارش خود مي‏نويسد: ما به مردم فلسطين گفتيم كساني كه وارد فلسطين مي‏شوند، متخصّص و مهندسند؛ دكترند و فلان و بهمانند كه مي‏آيند كشور شما را آباد كنند! وقتي هم سرزمين شما را آباد كردند، مي‏روند.
همين افسر انگليسي در نامه‏اي نوشته است: ولي ما به اين مردم، دروغ مي‏گوييم! يهوديان فاقد تخصّص و بي‌هنر را از اطراف دنيا جمع كردند به فلسطين بردند و امكانات و زمين و همه چيز در اختيارشان گذاشتند؛ چون مي‏خواستند صاحبان اصلي فلسطين را از آن كشور بيرون كنند… مي‌خواهند يك ظلم را تثبيت كنند؛ مي‌خواهند يك ظلم را قانوني و رسمي كنند. البته كه ما مخالفيم! همه‌ جوانمردان عالم بايد مخالف باشند. همه مسلمانان بايد مخالف باشند و با آن مخالفت كنند. خانه ملت فلسطين را از آنها گرفته‌اند و يك عدّه غاصب را در آنجا جا داده‌اند، پشتيباني كرده‌اند و به دست آن غاصبين، صاحبخانه‌ها را به فجيع‌ترين شكل، سركوب كرده‌اند.»
معظم‌له در ديدار مسؤولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز مبعث پيامبر اكرم(صلي‌الله‌عليه‌وآله) در روز چهارم آبان‌ماه 1379 نيز تصريح كردند: «فلسطين باقي مانده است؛ ملت فلسطين، باقي مانده است. در كنار وجود ملت فلسطين، يك غصب بزرگ هم وجود دارد. عدّه‌اي را از اطراف دنيا جمع كردند، يك ملت جعلي و دروغين تشكيل دادند، اسمي هم روي آن گذاشته‏اند، با ابزارهاي قدرت هم آن را مجهّز كرده‏اند؛ اين در كنار واقعيت ملت فلسطين، امروز خودنمايي مي‏كند.»
مقام معظم رهبري همچنين در ديدار فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در 25 شهريور 1372 نيز خاطرنشان كرده بودند: «در قضيه فلسطين، آنچه حقيقت قضيه است، همين مطلبي است كه سال‌هاي متمادي است جمهوري اسلامي علناً و مستدلاًّ آن را بيان كرده است. يك باند و گروه وابسته و مزدور به قدرت‌هاي جهاني، با اتّكا به همين وابستگي‌شان، آمدند سرزمين فلسطين را غصب كردند. آيا كسي مي‌تواند منكر اين بشود؟! از اين چند ميليون صهيونيستي كه امروز در سرزمين‌هاي اشغالي ما در فلسطين هستند، چند نفرشان فلسطيني‌اند؟ پدرشان در فلسطين بوده يا خودشان متولّدِ فلسطين‌اند؟! بيگانه‌هايي هستند كه با اهدافي شوم، از جاهاي مختلف به اين‌جا آورده شدند، تا اين‌جا را پايگاهي قرار دهند، و نفوذ قدرتهاي استكباري را در منطقه، راحت گسترش دهند. آيا اين غصب نيست؟! آيا اين ظلم نيست؟! آيا اين محكوم نيست؟! اگر گروهي بروند خانه ديگري را، شهر ديگري را بگيرند، اين در نظر آزاديخواهان و مردم عادّي و منصف اهل هر دين و مذهبي مردود نيست؟»
ايشان همچنين‌ در ديدار با شركت‌كنندگان‌ در كنفرانس‌ بين‌المللي‌ حمايت‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ مردم‌ فلسطين‌ كه در روز 27 مهرماه سال 1370 در حسينيه امام خميني(س) برگزار شد خاطرنشان كردند: «ما از كساني كه امروز مي‌گويند مي‌خواهيم در قضيه فلسطين راه‌حل عادلانه پيدا كنيم، سؤال مي‌كنيم كه اين راه‌حل عادلانه چيست؟ فلسطين متعلق به كيست؟ جز اينكه متعلق به فلسطيني است؟ آيا شما با تغيير اسم مي‌توانيد يك ملت را از اولي‌ترين حقش يعني حقِ داشتن سرزمين خود محروم كنيد؟ آيا با تبليغات مي‌توانيد يك مليت دروغين به نام مليت اسرائيلي به وجود بياوريد؟ آيا چنين چيزي مقبول است؟ آيا چنين چيزي مطابق با انصاف است؟ آيا چنين چيزي عادلانه است؟ مسأله غير از اينهاست… چرا شما افرادي را با مليت‌هاي مختلف روسي، انگليسي، امريكايي، آفريقايي، آسيايي، از هند و از مناطق ديگر دنيا در اين‌جا جمع كرده‌ايد، تا مردمي را از خانه‌ي خودشان بيرون كنيد؟ اگر شما صلح مي‌خواهيد، صلح به اين است كه افرادي كه متعلق به كشورهاي ديگرند، به خانه‌هاي خودشان برگردند و فلسطين را به فلسطيني‌ها بدهند.»
مقام معظم رهبري همچنين در خطبه‏هاي نماز جمعه تهران در روز بيست و دوم ماه مبارك رمضان و روز قدس مصادف با دهم دي‌ماه 1378 درباره اخراج ملت فلسطين از سرزمين خود و وارد كردن غاصبان از نژادهاي مختلف به اين كشور فرمودند: «در ميان زشتي‌هايي كه در اين قرن بر ما گذشت كه البته در كنارش محسّناتي هم در اين قرن اتّفاق افتاده است كه حالا مورد بحث ما نيست؛ يكي از زشت‏ترين، يا شايد بشود گفت زشت‏ترين آنها، مسأله فلسطين بود. چرا؟ چون در اين قضيه، يك ملت را از كشور خودش بيرون كردند. من خواهش مي‏كنم جواناني كه با مسأله فلسطين خيلي آشنايي و سابقه ذهني ندارند، روي اين كلمات تأمّل و درنگ كنند. يك ملت را از خانه و از كشور خود بيرون كنند و يك عدّه آدم‌هايي را از اطراف دنيا جمع كنند و به جاي آن افراد در آن كشور بگذارند. چرا؟ چون آن جماعتي كه از اطراف دنيا جمع كردند، از يك نژادند؛ نژاد اسرائيلي، نژاد يهودي! يعني يك حركت نژادگرايانه زشت كه هر جاي دنيا به‏وسيله هر كسي در ابعاد كوچكتر از اين پيش مي‏آمد، مايه ننگ و سرافكندگي بود؛ اما اين را در ابعاد يك كشور به‏وجود آوردند…
اين‏طور نيست كه شما خيال كنيد تا ابد بايد فلسطيني‌ها – صاحبان سرزمين – خود و اولادشان بيرون از سرزمين خودشان باشند؛ يا اگر در آن داخلند، به‏صورت يك اقليّتِ مقهور زندگي كنند و آن بيگانه‏هاي غاصب در اين‏جا بمانند؛ نه، چنين چيزي نيست…
اصل ماجراي فلسطين چيست؟ اصل ماجرا اين است كه يك عده از يهوديان متنفّذ در دنيا به فكر ايجاد يك كشور مستقل براي يهودي‌ها افتادند. از فكر اينها دولت انگليس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلاً به فكر بودند به اوگاندا بروند و آن‏جا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتي به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور ليبي بروند؛ لذا رفتند با ايتاليايي‌ها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ايتاليايي‌ها به اينها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگليسي‌ها كنار آمدند. انگليسي‌ها آن وقت در خاورميانه اغراض بسيار مهمِ‏ّ استعماري داشتند؛ ديدند خوب است كه اينها به اين منطقه بيايند. اوّل به عنوان يك اقليت وارد شوند، بعد بتدريج توسعه پيدا كنند و گوشه‏اي را، آن هم گوشه حسّاسي را بگيرند – چون كشور فلسطين در نقطه حساسي قرار دارد – و دولت تشكيل دهند و جزء متّحدين انگليس باشند و مانع شوند از اين كه دنياي اسلام – بخصوص دنياي عرب – در آن منطقه اتّحادي به‏وجود آورد. درست است كه اگر ديگران هوشيار باشند، دشمن مي‏تواند اتّحاد ايجاد كند؛ اما دشمني كه از بيرون آن‏طور حمايت مي‏شود، با ترفندهاي جاسوسي و با روش‌هاي گوناگون مي‏تواند اختلاف ايجاد كند كه همين كار را هم كرد: به يكي نزديك شود، يكي را بزند، يكي را بكوبد، با يكي سختي كند. بنابراين، در درجه اوّل كمك كشور انگليس و بعضي كشورهاي غربي ديگر بود. بعد اينها بتدريج از انگليس جدا و به امريكا متّصل شدند. امريكا هم اينها را تا امروز زيربال خودش گرفته است. اينها به اين معنا كشوري به‏وجود آوردند و آمدند كشور فلسطين را تصرّف كردند. تصرّف‌شان هم اين‏طوري بود: اوّل با جنگ نيامدند؛ اوّل با حيله آمدند، رفتند زمين‌هاي بزرگ فلسطين را كه زارعان و كشاورزان عرب روي آنها كار مي‏كردند و خيلي هم سرسبز و آباد بود، با قيمت‌هاي چند برابر قيمت اصلي، از صاحبان و مالكان اصلي اين زمين‌هاي بزرگ كه در اروپا و امريكا بودند خريدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمين‌ها را به اين يهودي‌ها فروختند. البته دلاّل‌هايي هم داشتند كه نقل كرده‏اند يكي از دلال‌هاي‌شان همين “سيّدضياء” معروف، شريك رضاخان در كودتاي 1299 بود كه از اينجا كه به فلسطين رفت، آنجا دلاّل خريد زمين از مسلمانان براي يهودي‌ها و اسرائيلي‌ها شد! زمين‌ها را خريدند؛ زمين‌ها كه ملك اينها شد، با روش‌هاي واقعاً بسيار خشن و همراه با سبعيّت و سنگدلي، بتدريج شروع به اخراج زارعان از اين زمين‌ها كردند. در جايي مي‌رفتند، مي‏زدند، مي‏كشتند و در همين هنگام افكار عمومي دنيا را هم با دروغ و فريب به طرف خودشان جلب مي‏كردند.
اين تسلّط غاصبانه صهيونيست‌ها بر فلسطين سه ركن داشت: يك ركنش عبارت از قساوت با عرب‌ها بود. برخوردشان با صاحبان اصلي، با قساوت و با سختي و خشونت شديد همراه بود. با اينها هيچ‏گونه مدارا نمي‏كردند.
ركن دوم، دروغ به افكار عمومي دنيا بود. اين دروغ به افكار عمومي دنيا، يكي از آن حرف‌هاي عجيب است. اين قدر اينها به‏وسيله رسانه‏هاي صهيونيستي كه دست يهودي‌ها بود، دروغ گفتند – هم قبل از آن و هم بعد از آن، اين دروغها گفته مي‏شد – كه به خاطر همين دروغ‌ها بعضي از سرمايه‏داران يهودي را گرفتند! خيلي‌ها هم دروغ‌هاي آنها را باور كردند. حتّي اين نويسنده فيلسوف اجتماعي فرانسوي – “ژان پل‏سارتر” – را نيز كه خودمان هم در جواني چندي شيفته اين آدم و امثال او بوديم، فريب دادند. همين “ژان پل‏سارتر” كتابي نوشته بود كه بنده در سي سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: “مردمي بي‌سرزمين، سرزميني بي‏مردم”! يعني يهودي‌ها مردمي بودند كه سرزميني نداشتند؛ به فلسطين آمدند كه سرزميني بود و مردم نداشت! يعني چه مردم نداشت؟ يك ملت در آنجا بود و كار مي‏كرد. شواهد زيادي هم هست. يك نويسنده خارجي مي‌گويد در سرتاسر سرزمين فلسطين، مزارع گندم مثل درياي سبزي بود كه تا چشم كار مي‏كرد، ديده مي‏شد. سرزمين بي‏مردم يعني چه؟! در دنيا اين‏طور وانمود كردند كه فلسطين يك جاي متروكه مخروبه بدبختي بود؛ ما آمديم اينجا را آباد كرديم! دروغ به افكار عمومي!»
معظم‌له ‏در چهارم تيرماه سال 1375 نيز در جمع مردم مشهد و زائران حضرت علي بن موسي‏الرضا عليه السلام خاطرنشان كردند: «پليدتر از آمريكا، دولت صهيونيست در فلسطين اشغالي است. چرا؟ چون بالاخره دولت آمريكا، يك دولت و متّكي به يك ملت است. در صورتي كه اساساً دولت غاصب صهيونيستي، متّكي بر يك ملت نيست! ملت ساكن آن مناطق، ملتي است كه امروز آواره است! اسراييل، از اوّل با ظلم و آدمكشي، با دروغ و فريب به وجود آمده است. در آن روز يك عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتيباني دولت انگليس به منطقه فلسطين آمدند. اهالي آن منطقه را بيرون كردند و فرزندان و بازماندگان آنها – بيش از يك ميليون نفر – هنوز هم در زير چادرها و در شرايط اردوگاهي زندگي مي‏كنند! زير چادر، يا چيزي شبيه چادر، در كوخ‌ها زندگي مي‏كنند! مردم فلسطين، در خارج از فلسطين، با حال كوخ‌نشيني و اردوگاه‌نشيني زندگي مي‏كنند. خانه‏هاي آنها و وطن آنها در اختيار كساني است كه از اروپا، از استراليا، از آمريكا، از آسيا و از آفريقا به آنجا رفته‏اند و يك ملت جعلي و دروغين به وجود آورده‏اند و در آنجا به نام يك ملت، زندگي مي‏كنند و دولتي هم دارند! اساساً چنين ملتي، وجود و هويّتي ندارد.
گناه جمهوري اسلامي اين است كه اين حرف را مي‏زند! جمهوري اسلامي بر خلاف دولت‌هاي ديگر كه از ترس يا با تطميع امريكا همين حرف حق را كتمان كرده و پوشيده داشتند، اين حرف را به صراحت مي‏زند و مي‏گويد حق، حقّ است و باطل، باطل است. ما نمي‏توانيم انكار كنيم كه ملت فلسطين وجود داشته، ولي امروز آواره است. نمي‏توانيم انكار كنيم كه سرزمين فلسطين، از مردم فلسطين غصب شده است؛ آن هم نه با يك روش ظاهراً با نزاكت، بلكه با كشتار و آدمكشي و فريب و دروغ و اعمال زور و سفّاكي و قتل عام. دولت اسرائيل با قتل عام و غدر و فريب و سفّاكي و لگدزدن به ارزش‌هاي انساني به وجود آمد. حقوق يك ملت در مقابل پاي مهاجرين صهيونيست كه وارد فلسطين اشغالي شدند، قرباني شد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامي همچنين در سخنراني تاريخي خود در مراسم گشايش كنفرانس بين‏المللي حمايت از انتفاضه فلسطين در چهارم ارديبهشت 1380 در تهران فرمودند: «دلايلي در دست است كه عدّه‏اي از اراذل و اوباشِ غيريهودي شرق اروپا را به نام يهودي به فلسطين كوچانيدند… و انگليسي‌ها هم با مجموعه‌اي از طرح‌هاي حساب‌شده، يهوديان را به فلسطين آوردند و مسلمانان را از خانه و كاشانه خويش آواره كردند.»
ايشان همچنين‏ در خطبه‏هاي نماز جمعه تهران در روز 28 دي‌ماه سال 1375 گفتند:‌ «چه كسي باور مي‏كرد كه بيايند ملتي را از اين كشور بيرون كنند و يك عدّه را از اطراف دنيا جمع كنند و به اين جا بياورند و به اصطلاح يك كشور تشكيل دهند؟ امر خيلي عجيب و باورنكردني‏اي است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار شركت‏كنندگان در همايش بين‏المللي رسانه‏هاي جهان اسلام در حمايت از انتفاضه فلسطين‏ نيز فرمودند: «در بخش ديگري از دنيا، با تكيه بر داستان‌هاي ذكر شده در تورات و اين كه اينجا سرزميني است كه به فرزندان اسرائيل بخشيده شده، بسياري از مسيحيان را هم با خود همفكر و همدل كردند. آن طوري كه من در آماري ملاحظه كردم، اينها توانسته‏اند در برخي كشورها – از جمله عمدتاً در امريكا – به عنوان پشتوانه افكار عمومي، با همين تبليغات، ميليون‌ها صهيونيست غير يهودي درست كنند!»
ايشان همچنين در ديدار با اعضاي كنفرانس اسلامي فلسطين در سيزدهم آذرماه سال 1369 تأكيد كرده بودند: «در مسأله فلسطين، هدف، محو اسرائيل است و ميان سرزمين‌هاي اشغال‌شده قبل و بعد از سال 1967 هيچ تفاوتي وجود ندارد. هر وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانه مسلمين است و هر حاكميتي به جز حاكميت اسلام و مردم مسلمان فلسطين، حكومتي غاصب محسوب مي‌شود.»

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates