06.10.2008

مداحان از جانب قدرت تهديد مي کنند: حمله به عبدالله نوري در گفت و گو با عطريانفر

روز: محمد عطريانفر از اعضاي شوراي مركزي حزب كارگزاران در گفت و گو با روز تهديد به مرگ عبدالله نوري از سوي يك مداح و عدم بررسي اين موضوع از سوي قوه قضاييه را، تهديدي از جانب کانون هاي قدرت مي داند و مي گويد: اين مداح نوري را از جانب يك جريان تهديد كرده است. گفت و گو در پي مي ايد.

چرا اصلاح طلبان در برابر تهديد به مرگ عبدالله نوري توسط اصولگرايان افراطي، واکنشي نشان ندادند و سکوت کردند؟

اين واکنش هاي تند و افراطي که بر پايه منطق خشونت در جامعه ديني ايران در گذشته رواج داشته و در دوران اخير هم کم و بيش شاهد آن هستيم به طور روشن و آشکار يک اقدام مجرمانه است که مي تواند تحت پيگرد قانوني هم قرار بگيرد و عقوبت هاي سنگيني را بر اساس نوعي داوري و قضاوت در دستگاه قضايي به دنبال داشته باشد. اما مناسب است قبل از آنکه در مورد ضرورت يا عدم واکنش نسبت به چنين اقداماتي اظهار نظر و موضع گيري کنيم، آنها را ريشه يابي نماييم. من گمان مي کنم اين واکنش ها بيش از آنکه يک تهديد فردي قلمداد شود يک تهديد سياسي است که مخاطب آن، جريان ريشه دار و پايدار اصلاحات در ايران است. از آنجا که به طور مستقيم، امکان تهديد يک جريان سياسي مانند اصلاحات وجود ندارد، تهديد کنندگان و خشونت طلبان، شخصيت هاي ممتاز و محوري جريان اصلاح طلب را مورد حمله قرار مي دهند و طبيعي است که شخصيتي مانند آقاي عبدالله نوري که مقبول و محبوب ملت ايران است و استواري شخصيتي و کفايت ذاتي ايشان در حوزه مديريت سياسي از منظر اداره کلان کشور براي رياست جمهوري براي بسياري محرز است و اخيرا هم از ايشان تحت عنوان يکي از چهره هاي مطرح و نامي براي انتخابات آينده نام برده مي شود، مورد هجمه و تهديد سياسي قرار بگيرد و حتي تلويحا به ترور و حذف فيزيکي تهديد شود؛ کما اينکه در يک شکل ديگر از طريق رسانه هاي مروج منطق خشونت، تهديد مي شوند. نمونه اخير آن را طي يکي دو هفته گذشته در متن يادداشت هاي سياسي در پوشش مسائل انتخاباتي در روزنامه کيهان شاهد بوديم. اين هدفگيري کاملا سياسي است که عمدتا در مقاطع تحولات سياسي ـ انتخاباتي ملت ايران بروز و ظهور پيدا مي کند.

پيامد هاي اين رخدادها براي جريان اصلاحات چه مي تواند باشد؟

به رغم انگيزه جريان مهاجم، اين برخوردها پيامدهايي به غايت مثبت دارد و بيانگر اين نکته است که گفتمان اصلاحي غالب بوده است. به عبارت ديگر از آنجا که منطق مخالفان اصلاحات، منطقي تاثير گذار و پيشرو و مقبول نبوده عمدتا زبان زور و تهديد، ابزار و سلاح مخالفان اصلاحات شده است؛ اما تلقي حاميان اصلاحات اين است که اين شيوه هاي خشونت آميز مانعي براي پيشرفت فکر و فضيلت انديشه اصلاح طلبي نخواهد بود. علاوه بر اين من بر اين باورم که تهديدکنندگان و خشونت طلبان براي تاثيرگذاري “منطق تهديد و خشونت” خود، رسم جوانمردي را چندان رعايت نمي کنند و مطالباتشان را رو در رو و شفاف بيان نمي كنند و بيشتر در لفافه و پوشش هاي غلط انداز با جامعه سخن مي گويند تا مخاطب بيشتري را جذب خود کنند. علاوه بر اين به طور کاملاغيرشرافتمندانه از ظرفيت ها و فرصتها و مقاطع خاص مذهبي و عاطفي مردم، سوء استفاده کرده و منطق خشونت را در پوشش ديدگاه هاي ديني و با پيرايه اي مذهبي در عمق اخلاص و معنويت مردم، بخصوص در شب هاي مبارک رمضان و يا محافل مقدسي از اين دست بروز مي دهند. احساس ما اين است که اين اقدامات به هيچ عنوان نبايد به عنوان يک امر ناخواسته و يا برخاسته از رفتار فردي يک مداح تلقي شود؛ بلکه بايد ذهن خود را به مراکز اصلي طراحي اين خشونت ها، يعني کانون هاي قدرت که به شکلي، حامل خشونت طلبي در عرصه سياسي هستند و به آن نقاط کانوني معطوف کنيم و در مقام حل منطقي آنها باشيم.

برگرديم به سوال اول؛ چرا اصلاح طلبان در برابر اين تهديدها سکوت کرده اند؟

اين سکوت مي تواند مبتني بر دلايلي چند باشد. نخست آنکه آنها مي انديشند پيام تند و زبان تهديدي که به کار گرفته شده واجد پشتيباني و حمايت هاي سياسي است و اگر جهت گيري انتقاد، مخالفت و اعتراض خودشان را به سمت فرد گوينده ببرند، به طور طبيعي نوعي انحراف از اصل ماجرا خواهد بود. دوم آنکه اصلاح طلبان به طور جدي بر اين باورند که به دليل افزايش سطح و عمق توسعه سياسي ـ اجتماعي در ميان مردم، منطق خشونت روز به روز از اثرگذاري اجتماعي بي بهره خواهد شد. در واقع اگر نوعي اعتراض و تظلم خواهي يا احقاق حق شهروندي براي شخص تهديد شونده و يا جريان حامي آن صورت بگيرد، گوش شنوايي در نهادهاي قضايي و يا کانون هاي قدرت که امکان و نقش بازدارندگي دارند وجود نخواهد داشت. از اين حيث شايد اصلاح طلبان مي انديشند که به جاي پرداختن به موضوعات خاص، اصل حرکت خود را تعقيب کنند و با زبان سياست و اقناع مخاطبان و حتي مخالفان حلقه خشونت، ابزار تهديد را کند کنند. علاوه بر اين، اصلاح طلبان مي دانند که شخصي مانند آقاي نوري که از چهره هاي بسيار شاخص و موثر در سطح ملي و حتي جهاني هستند هيچگاه از چنين ارعاب و تهديدهايي به خود هراس راه نمي دهند. ايشان مراحل سختي را در گذشته به شکل بسيار شرافتمندانه و جوانمردانه پشت سر گذارده اند و سالها تحمل زندان و مشقات آن و هزينه هاي سنگيني که در مسير تثبيت جريان اصلاحي و انديشه توسعه سياسي ـ اجتماعي پرداخت کرده اند، از ايشان چهره اي مقاوم به عنوان سمبل مقاومت ملي و مردمي بر جا گذارده است؛ بر همين اساس اين تهديدات، نه تنها ذره اي به عقب نشيني رفتار سياسي شخصيتي مانند آقاي نوري منجر نخواهد شد بلکه تاکيدي بر حقانيت راهي داردکه ايشان در پيش گرفته است. علاوه بر اينها مي توانم تاکيد کنم که امروزه سلاح تهديد به طور جدي کند و بي اثرشده و اين ناشي از اين حقيقت است که محافلي که مداحاني اين چنيني براي خود دست و پا مي کردند از کار افتاده اند؛ به بيان ديگر محافل مداحان و مداحي که در يک دهه گذشته مرجعيت سياسي – عاطفي ـ ديني پيدا کرده بود، امروز از سوي نهادهاي سنتي ديني، حوزه هاي علمي، مرجعيت اعتقادي و حتي رهبري نظام به تيغ تند انتقاد نواخته شده و ديگرتاثير گذاري سياسي خود را از دست داده اند. من بر اين باورم که کانون هاي حامي خشونت طلبان که جنبه آمريت براي چنين مداحاني دارند با به کارگيري زبان تهديد، آنهم از ناحيه يکي از چهره هاي معروف و با سابقه مداحان از اين جهت است که مي خواهند بار ديگر مداحان را از جايگاه واقعي و سنتي خودشان خارج کنند و به آنها نوعي هويت سياسي جعلي در حوزه مداحي کشور به عنوان ابزار تحقق اهداف سياسي خاص ببخشند. از سوي ديگر اين تهديدها را مي توان ناشي از توفيق گفتمان وقابليت هاي سياسي اصلاح طلبان دانست.

وظيفه نهادهاي قانوني مانند قوه قضايي و وزارت کشور در اين شرايط چيست و چرا اين نهادها در برابر اين تهديد، موضع مناسب نگرفتند؟

ما در عين حال که قرار نداريم پيشداوري کنيم انتظارمان اين است که نهادهاي مسئول و مسئولان امنيت کشور به عواقب خطرناک ترويج منطق خشونت بينديشند و بپذيرند که در صورت عدم برخورد و بي تفاوتي در برابر اين منطق، آسيب هاي جدي به امنيت ملي ما وارد خواهد شد. متاسفانه ما در گذشته آنگونه که انتظار داشتيم نتوانستيم از داوري بي طرفانه و اعمال مسئوليت هاي حقوقي نهادهاي مسئول که در تراز گفتمان عدالت خواهانه جمهوري اسلامي ايران آمده، برخوردار باشيم و اين به خاطر آسيب ديدگي نهاد داوري و قضاوت در ايران به علت فزون طلبي و تعرض محافل قدرتي است که در يک رفتار دمکراتيک، تواني براي کسب اعتبار اجتماعي و اعتماد مردمي را براي خود حاصل نمي بينند. ما آرزو مي کنيم که روزگاري نهادهاي مسئول، منطق ترويج خشونت را به عنوان عملي مجرمانه که بايد فارغ از شکايت هاي فردي مورد تعقيب و کنترل قرار گيرد در دستور کار خودشان قرار دهند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates