کیهان: خاتمی چه بیاید، چه نیاید
بازتاب: و اما؛ آقاي خاتمي چه بيايد و چه نيايد چاره اي جز مرزبندي ميان خود و دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و دنباله هاي داخلي شناخته شده آنها ندارد، اين مرزبندي قبل از همه براي حفظ هويت و شخصيت خود ايشان ضروري است
حسین شریعتمداری در ستون يادداشت روز کیهان نوشت:
برخي از شواهد و قرائن اين احتمال را قوت مي بخشند كه آقاي سيدمحمدخاتمي اين روزها اميد بسيار اندكي به رأي و حمايت نيروهاي مومن و انقلابي دارد و در صورت كانديداتوري براي رياست جمهوري آينده- كه هنوز محل ترديد است- حاميان اصلي خود را بيرون از اين دايره جستجو مي كند.
اين واقعيت تلخ با نيم نگاهي به پيام هاي آشكار و پنهاني كه اين روزها آقاي خاتمي براي طيف مورد نظر خويش مي فرستد به آساني قابل درك است. براي توضيح بيشتر اين نكته، نگاهي گذرا به گذشته اي نه چندان دور ضروري است.
آقاي خاتمي اگرچه در باورهاي سياسي-و بعضاً عقيدتي- خود با آموزه ها و ارزش هاي اسلامي و انقلابي زاويه داشت و به همين علت بلافاصله بعد از انتخاب به رياست جمهوري بسياري از افراد و گروههاي مخالف اسلام و انقلاب و دشمنان نظام اسلامي در داخل و خارج كشور به ايشان نزديك شده و به ساختارشكني ايشان عليه مباني جمهوري اسلامي ايران چشم طمع دوختند ولي آقاي خاتمي در مواردي از بزنگاه هاي اصلي، با طيف ياد شده همراهي نكرد و دقيقاً از اين نقطه به بعد، مجموعه ساختارشكنان-اعم از ضدانقلابيون داخلي و خارجي، محافل بيگانه و برخي از نيروهاي استحاله شده در پوشش اصلاح طلبي- ناسازگاري با ايشان را آغاز كردند و پروژه عبور از خاتمي را كليد زدند. اين پروژه يك پروژه دو بعدي شامل «تشويق و تهديد» بود. تهديد به عبور از خاتمي و تشويق به جسارت براي ساختارشكني.
نقطه آغاز اين پروژه كه به گواهي اسناد موجود ريشه خارجي داشت، سمينار «آينده ايران» در دانشگاه استنفورد آمريكا بود در آن سمينار خانم «گيل لاپيداس» كارشناس برجسته سال هاي منتهي به فروپاشي شوروي سابق آقاي خاتمي را با گورباچف مقايسه كرد و با اشاره به اين كه گورباچف به دليل اعتقاد به «اصلاحات همراه با حفظ ارزش ها» بايد جاي خود را به «يلتسين» مي داد و داد! پيشنهاد عبور از خاتمي را مطرح كرد و گفت؛ ايران امروز هم به جاي خاتمي كه گورباچف است به يك «يلتسين» نياز دارد تا بدون دغدغه ارزش هاي مورد پذيرش انقلاب اسلامي و با جسارت «يلتسين» گونه- و نه ترديد محافظه كارانه گورباچف گونه- اصلاحات را دنبال كند. چند روز بعد از سمينار استنفورد، روزنامه هاي زنجيره اي بحث عبور از خاتمي و جايگزيني او با مهره ديگري مشابه «يلتسين» را پيش كشيدند. آقاي عباس عبدي در مقاله اي نوشت؛ جبهه اصلاحات نياز به ساختارشكن دارد و خاتمي مرد اين كار نيست. آقاي حجاريان نوشت؛ آقاي خاتمي سياستمدار نيست و توان لازم براي چانه زني و ساختارشكني را ندارد و نتيجه گرفت كه چون خاتمي جرأت پرداخت هزينه مقابله با حاكميت را ندارد -بخوانيد انقلاب و نظام وگرنه دولت و مجلس كه در اختيار خودشان بود- اصلاحات دوم خردادي مرده است! روزنامه زنجيره اي «خرداد» با اشاره به ترديد خاتمي در ساختارشكني، او را با «شاه سلطان حسين صفوي» مقايسه كرد… و در تمامي اين موارد، محافل بيگانه كه آغازكننده-بخوانيد طراح اصلي و سفارش دهنده پروژه عبور از خاتمي- بودند در اين تنور مي دميدند و عجيب آن كه مدعيان اصلاحات با وجود تمامي اين اسناد كه آنچه مورد اشاره قرار گرفت فقط مشتي از خروارهاست، هنوز هم وابستگي خود به بيگانگان را انكار مي كنند! ماجراي تشويق و تهديد خاتمي براي ساختارشكني و حركت عليه مباني اسلامي و انقلابي تا آنجا پيش رفت كه آقاي خاتمي در يكي از سخنراني هاي علني خود اعتراف كرد از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمنان نظام را مي شنود و يونسي وزيراطلاعات دولت خاتمي از نفوذ بيگانگان در رسانه هاي جبهه اصلاحات خبر داد اما مدعيان عبور از خاتمي كه به گواهي اسناد ياد شده و غيرقابل انكار از بيرون دستور مي گرفتند كماكان بر پروژه دو بعدي تشويق و تهديد خاتمي براي ساختارشكني و مقابله با مباني نظام اسلامي اصرار مي ورزيدند تا آن كه نهايتاً در نقطه اي با آقاي خاتمي به تفاهم رسيدند. در اين تفاهم هر دو سوي ماجرا-يعني خاتمي از يكسو و مجموعه طيف محافل بيگانه، جريانات ضدانقلاب داخلي و خارجي و استحاله شدگان مدعي اصلاحات از سوي ديگر- در خواسته هاي خود تغييراتي دادند و در پي اين توافق بود كه آقاي خاتمي «لوايح دوقلو» را براي تصويب به مجلس ارائه كرد. لوايح دوقلو در پوشش افزايش اختيارات رئيس جمهور اولين گام از توافق يادشده براي حمله به ساختارهاي نظام-از جمله قانون اساسي- بود كه علي رغم تلاش مشترك و پرحجم خاتمي و طيف يادشده به تصويب نرسيد و…
تلاش گسترده اين جريان در انتخابات رياست جمهوري نهم كه متأسفانه زير پرچم آقاي هاشمي رفسنجاني جمع شده بودند و از حمايت هاي آشكار بيروني هم برخوردار بودند، به نتيجه نرسيد و با رويكرد مردم به اصولگرايان كه از چند سال قبل در انتخابات شوراي دوم شهر و روستا و مجلس هفتم آغاز شده بود، طيف ياد شده ناكام ماند. نكته درخور توجه آن كه صداي اين ناكامي و عصبانيت و تأسف ناشي از آن در حاميان بيروني طيف مورد اشاره، يعني محافل آمريكايي و اروپايي بارها بيشتر از شاخه داخلي اين طيف بود!! و با شروع به كار دولت نهم و تأكيد بر آموزه هاي اسلامي و انقلابي- يعني همان آموزه ها كه برخي از مدعيان اصلاحات در پي مقابله با آن بودند- عصبانيت جريان مزبور و حاميان بيروني آنها از اصولگرايان شدت بيشتري گرفت تا…
و اما، امروزه در اين جبهه چه مي گذرد؟! از چند ماه قبل بازي خاتمي بيايد يا نيايد؟ آغاز شد و براي جدي نشان دادن اين بازي! دو بازي جانبي كروبي بيايد يا نيايد؟ و نوري بيايد يا نيايد؟ نيز به آن اضافه گرديد! در اين بازي برخي از مدعيان اصلاحات نقش موافق نامزدي آقاي خاتمي و برخي ديگر نقش مخالف كانديداتوري ايشان را برعهده گرفتند. و البته برخي از اصلاح طلبان نظير طرفداران واقعي نامزدي آقاي كروبي – و نه نفوذي هاي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب- نگاه جداگانه اي داشته و در اين بازي حضور نداشتند. مروري گذرا به اظهارات موافقان و مخالفان به وضوح نشان مي دهد كه بازيگران اين دو صحنه در يك نقطه به هم مي رسند و يك ويژگي مشترك را به عنوان اصلي ترين نياز خود مطرح مي كنند و آن، اين كه؛ آيا آقاي خاتمي مي تواند ساختارشكني كند و با مباني تعريف شده نظام به مقابله برخيزد؟ مخالف خوان ها با اشاره به سابقه 8 ساله دولت آقاي خاتمي، در توانايي و عزم او براي ساختارشكني ترديد مي كردند. اين ترديد عمدتاً براي آن بود كه بازيگران نقش موافق، دلايل خود در اثبات توانمندي خاتمي براي ساختارشكني را آشكارا مطرح كنند. به بيان ديگر، بازيگران هر دو نمايش موافق و مخالف، ساختارشكني را شرط لازم براي نامزدي آقاي خاتمي معرفي مي كردند.
اظهارات روز شنبه -13 مهر ماه 87- آقاي خاتمي و اعلام دو شرط براي حضور خود در انتخابات رياست جمهوري آينده كه واكنش هاي متفاوتي در ميان مدعيان اصلاحات داشت، پاسخ دو پهلوي ايشان به بازي ياد شده است. اين اظهارات نه آنگونه كه آقاي خاتمي ادعا مي كند پيش شرط حضور ايشان در انتخابات است و نه آنطور كه برخي ديگر از مدعيان اصلاحات تفسير مي كنند، دغدغه هاي اوست، بلكه سخنان روز شنبه آقاي خاتمي را مي توان پيام ضمني ايشان به مجموعه مشتركي دانست كه در صدر اين نوشته به آن اشاره شد. آقاي خاتمي درباره شرط اول خود مي گويد «بتوانم با ملت بر سر خواسته هايشان تفاهم كنم»! اين به اصطلاح شرط، اولاً فقط در حد يك «كلي گويي» بي ضابطه است چرا كه تفاهم با مردم ابتدايي ترين گام مورد انتظار از نامزدهاي رياست جمهوري است و حرف تازه اي نيست! ثانياً؛ آقاي خاتمي هيچ راه كاري براي تحقق اين تفاهم ارائه نمي كند و چنانچه منظور او تفاهم بعد از انتخابات باشد كه ديگر «پيش شرط»! تلقي نمي شود. به نظر مي رسد آقاي خاتمي از اين پيش شرط، از يكسو قصد داشته چهره اي مردم دوست و پي گير دغدغه هاي مردم از خود نشان بدهد و از سوي ديگر، پيش شرط دوم كه مقصود اصلي ايشان است را بدون مقدمه مطرح نكند.
و اما، درباره شرط دوم كه «جان مايه» كلام ايشان است، مي گويد؛ بايد بدانم كه «با ساز و كارهاي موجود تا چه حد امكان عملي كردن برنامه ها براي رئيس جمهور فراهم است؟» و بلافاصله در توضيح اين پيش شرط مي افزايد «دولت اصلاحات با وجود تمام تلاشي كه براي تصويب نهايي لوايح دوگانه اختيارات رئيس جمهوري مصروف داشت موفق به دستيابي به نتيجه مطلوب نشد»!
به نظر مي رسد آقاي خاتمي در اين به اصطلاح پيش شرط براي بازيگران دوجانبه مورد اشاره كه برخي از آنها به گواهي اسناد غيرقابل انكار وابستگي هاي مشخص شده خارجي دارند پيام مي فرستد و آمادگي خود را براي ساختارشكني در صورت پيروزي در انتخابات اعلام كرده و مجموعه «درهم» ياد شده را به حمايت از نامزدي خود دعوت مي كند. اشاره آقاي خاتمي به لوايح دوقلو و ناكام ماندن آن در گذشته را با توجه به ماهيت ضد قانون اساسي لوايح دوقلو، مي توان اشاره تلويحي به آمادگي براي ايفاي نقش ساختارشكن تلقي كرد، يعني همان نقطه مشتركي كه استحاله شدگان داخلي و دشمنان بيروني مشتركاً دنبال مي كنند.
در اين باره احتمالات ديگري نظير تصميم خاتمي به احياي اصلاحات و بركشيدن نامزدي غير از خود از اين ميان، هرچند كه اميدي به موفقيت وي نباشد. و يا… نيز مطرح است كه فرصتي ديگر مي طلبد.
و اما؛ آقاي خاتمي چه بيايد و چه نيايد چاره اي جز مرزبندي ميان خود و دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و دنباله هاي داخلي شناخته شده آنها ندارد، اين مرزبندي قبل از همه براي حفظ هويت و شخصيت خود ايشان ضروري است چرا كه اولاً؛ طيف مورد اشاره اندك و كم شمارند و توان حداكثري آنها را مي توان در سه انتخابات گذشته ارزيابي كرد. ثانياً؛ مردم طي 6 سال گذشته نشان داده اند كه مدعيان دروغين مردم دوستي را از مردم دوستان واقعي به خوبي تشخيص مي دهند و مخصوصاً از جريانات وابسته به بيگانه و يا آنان كه زبان دشمنان را به كام گرفته اند، بيزارند، بنابراين شايسته آن است كه جناب آقاي خاتمي آشكارا از دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنان فاصله بگيرد تا به آتش آنان نسوزد!
و بالاخره با حضور آقاي خاتمي در انتخابات آينده، صحنه انتخابات به يك «وزن كشي» جدي تبديل مي شود كه اين وزن كشي مخصوصاً براي مشخص شدن جايگاه واقعي مدعيان اصلاحات در ميان مردم ضروري است، مخصوصاً آن كه با حضور آقاي خاتمي، هر دو جبهه اصولگرايان و اصلاح طلبان با يك كانديدا وارد صحنه مي شوند زيرا وحدت اصولگرايان در اين حالت قطعي است و در جبهه اصلاحات نيز اينگونه به نظر مي رسد، بنابراين نتيجه وزن كشي كاملاً واقعي و شفاف خواهد بود.
حسين شريعتمداري
پیام برای این مطلب مسدود شده.