07.10.2008

من اندوه سرزمينم را می‌رقصم

رادیوفردا: بررسی موقعيت هنر رقص و وضعيت واقعی آن در ايران امروز، موضوع اصلی گفت و گوهای ويژه بيست و دومين جنگ فرهنگی «راديو فردا» است.

واژه رقص احتمالا غالب مردم را به ياد آنچه که در مجالس پارتی ها ، جشن ها و ميهمانی های عروسی يا کانال های ماهواريی ديده اند و يا شايد هم به ياد فيلم های فارسی پيش از انقلاب می اندازد.

اما هنر رقص به اينها خلاصه نمی شود بلکه رقص نيز هنری است همپايه شعر و نمايش و ادبيات و رمان. با اين تفاوت که هنر رقص در ايران و در طول سه دهه گذشته مورد توجه نبوده و هرگز به آن پرداخته نشده است.

اگر چه واقعيت اين است که اين هنر به طور کامل نابود نشده است و در قالب های ديگری ؛ اگر چه به سختی و دشواری به حيات خود ادامه داده است.

در اين باره با شاهرخ مشکين قلم که هم اکنون ساکن پاريس بوده و سال ها در متن اين هنر زندگی و رشد و نمو کرده است و امروز به عنوان رقصنده ای که به درجه استادی دراين هنر رسيده ، گفت و گو کرده ام.

او خود بر اين باور است که حرکاتش بر صحنه، شهودی و غير قابل پيش بينی است و برگرفته از رقص های بيشماری که در سراسر جهان وجود دارد و او در بسياری از آنها تعمق کرده است.

طيف وسيعی از «کاتاکالی هند» تا «فلامنکوی اسپانيا» و از باله تا رقص های محلی و نواحی ايران ، او را به درک و دريافت امروزش از هنر رقص رسانده است.

او با ترکيبی از موسيقی و اشعاری هنرش را به نمايش می گذارد، که برای مخاطب عام می تواند خارق عادت باشد. به عنوان مثال با دکلمه احمد شاملو از شعرهای خيام، و يا صدای محمدرضا شجريان برنامه اش را به اجرا می گذارد.

راديو فردا: آقای مشکين قلم تعريف شما از هنر رقص چيست؟

شاهرخ مشکين قلم: از نظر من تعريف رقص به طور خلاصه به معنای بودن مطلق است. خط سيری است که در جاهايی شکسته می شود، منحنی می شود و همچو ن شعر که به سنتی و معاصر تقسيم بندی شده است هنر رقص نيز می تواند از تعريف امروزی و معاصری برخوردار باشد. رقصيدن، بيانی حسی است که با زبان بدن انجام می شود.

شما چگونه از موسيقی دستگاهی ايران برای طراحی رقصتان استفاده می کنيد و با آن اجراهای خود را بر صحنه ارايه می دهيد؛ و با توجه به اين واقعيت که موسيقی ايرانی در قالب هفت دستگاه و گوشه های خود برای رقص طراحی نشده اند ، آيا بهره بردن ا زموسيقی دستگاهی ايرانی برای ارايه رقص ، نوعی نقض غرض محسوب نمی شود؟

راستش را بخواهيد نوترين آثار من برای شکستن همين سنت ها و محدوديت هاست ؛ چرا که بسياری از آثارم صرفا بر روی کلام شعر فارسی و حتی اشعار نيما يوشيج و شاملو و بدون بهره بردن از موسيقی را اجرا می شوند.

« من سعی نمی کنم ترجمه واژه به واژه شعر را در رقصم ارائه دهم بلکه سعی می کنم دريابم که آن کلام وشعر در من چه احساس و انقلابی برانگيخته است.»

شاهرخ مشکين قلم

من سعی نمی کنم ترجمه واژه به واژه شعر را در رقصم ارائه دهم، بلکه سعی می کنم دريابم که آن کلام و شعر در من چه احساس و انقلابی برانگيخته است و در اثر اين انقلاب بدن من تحت تاثير چه حرکات و واکنش هايی قرار می گيرد.

در آن شرايط است که به احساسات واقعی بدنم تحت تاثير کلام و شعر اجازه رشد می دهم.

واقعيت اين است که دستگاه های موسيقی ايران بسيار غنی هستند و قادرند تمام احساس و عواطف و حتی تاريخ ما را بيان کنند .

آيا شما تلاش می کنيد با توجه به منطق «اپرا» يا «اپرا باله » های غربی ، از شعر و موسيقی تصوير سازی کنيد ؟

ببينيد هميشه اين حالات در من وجود داشته و اين موضوع داستان تازه ای نيست ، من از سه يا چهار سالگی که ميل به رقصيدن را در خودم کشف کردم با آثاری همچون موسيقی «فريدون شهبازيان» و يا تصنيف های محمدرضا شجريان می رقصيدم و بيننده های رقص من نيز امروز درخواست می کنند که آنها را دوباره و دوباره اجرا کنم .

من در دنيای تخيلی خودم زندگی می کنم و اين خط سير از کودکی در من رشد کرده و تکامل يافته است و امروز به حرفه ام و شغلم تبديل شده است .

رقص های هندی ويا رقص های فلکلوريک ايران يا رقص فلامنکو، آموخته ساليان سال من است که امروزه ديگر در اختيار من نيستند که بخواهم از آنها استفاده کنم، وقتی چشمانم را می بندم در حالتی از خلسه و مستی شروع به رقصيدن می کنم و خود به خود آثار و واکنش اين حرکات در احساس و اثرم بروز می کند.

اما اين روش بسيار شخصی است ، يک شهود فردی است و در نتيجه اين روش قابل آموزش نيست !

راستش تعليم دادن و آموزش نيازمند شکيبايی خاص است که من در خودم نمی بينم، تا همين حد می توانم خوشحال باشم که کارم بر جامعه تاثير مثبت دارد و اجرايم قادر است يک جنبش و حس درونی را در شخص بيننده ايجا د کند.

اين امر کمک می کند تا برخورد پدران و مادرانی که فرزندشان عاشق اين هنر ند متفاوت باشد و مانع حرکت و فعاليت آنان نباشند.

کارهايی که من اجرا می کنم صرفا با رقصنده های حرفه ای انجام می شود و من برای اين اجراها نياز به آموزش دادن چيزی به آنها ندارم.

بين ما صرفا يک تبادل انديشه انجام می شود زيرا برای من طراحی رقص يک ديوار بسته و محدود نيست بلکه شبيه کندوی عسلی است که يک ترکيب هندسی مشخص و معين دارد و تمام فضای اين کندو و اندرونش خالی است و ما می توانيم با حرکاتمان اين فضا را بپرورانيم .

آقای مشکين قلم ؛ قرنها در سرزمين ما از رقص به عنوان يک فعل «حرام» نام برده شده است، آيا در چنين شرايطی ما قادر خواهيم بود از چيزی تحت عنوان رقص ايرانی سخن بگوييم؟

برای من واژه رقص ايرانی يک مفهوم بسيار گنگ است، اگر بخواهيم در مورد رقص های فلکوريک و بومی صحبت کنيم در ايران هميشه اين نوع رقص وجود داشته است و هيچ گونه بار ابتذال هم بر گرده آن تحميل نشده است .

آيا از ديدگاه شما چيزی به عنوان رقص مبتذل وجود دارد؟ آيا اساسا اين حرکت بدن ، حتی آنچه تحت عنوان رقصهای کافه ای در سال های پيش از انقلاب ارائه می شد را می توان مبتذل ناميد و به چه دليل اين نوع رقص ، مبتذل ناميده می شود؟

اگر از واژه مبتذل استفاده می کنم به خاطر اين است که اين موضوع از فرهنگ جامعه ای برمی خيزد که فقط ريشه در خون من دارند و من فقط يادی از آن می کنم اما آنچه واقعيت موجود است اين است که در اين جامعه با چنين ديدگاهی و نگاهی حتی جرات و جسارت آن را نداريم که به چنين رقصنده ای عنوان رقاص بدهيم .

آنچه در جامعه ما با نام رقص فرومايه يا عامه پسند يا مبتذل ناميده می شود واقعياتی است که درهمه جوامع وجود دارد و حقيقت اين است که همه اشکال زندگی برای خواص طراحی و تعريف نشده اند و اگر اينگونه بود هرگز اين خواص وجود نداشتند ، اما پسند خود من و چيزی که سبب حرکت من شده است اين است که رقص فقط نشان نشاط نيست و رقص فقط معنی مشخص نشاط را ندارد.

گاهی اوقات در اجراهايم با ببينده ای مواجه می شوم که با ديدن اين اجرا می گريد، برخی نيازهای درون من تلخ و گزنده هستند و مشخصا به علت دلتنگی و دوری ام از جغرافيای کشورم خلق می شوند.

با هر شعری که می رقصم اين شعر فرياد يک جامعه غم زده است ، شعر فريدون مشيری که می گويد: مشت می کوبم بر در / پنجه می سايم بر پنجره ها /من دچار خفقانم . من در واقع اين اندوه و خفقان را می رقصم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates