مذاکره با اموات؟
خُسن آقا: آخه مگه نمی دونستید که آخوند جماعت در مرده خواری ید طولایی دارند!؟
دویچه وله: آیتالله خامنهای میگوید که لیبرالدمکراسی مرده است. محمود احمدینژاد هم همین نظر را دارد.همزمان، دولتمردان ایران اشتیاق آشکاری به مذاکره با آمریکا نشان میدهند. نظر دو تحلیلگر را در این باره پرسیدهایم.
رهبر جمهوری اسلامی مرگ لیبرالدمکراسی را اعلام کرد. رئیس دولت هم بلافاصله سخنان او را تکرار کرد و نتیجه گرفت که اکنون وظیفه جمهوری اسلامی است که مدیریت جهان را برعهده گیرد و مشکلات دنیا را حل کند، آنهم نه در جزییات، بلکه در ابعاد کلان!
همزمان، دولتمردان ایران اشتیاق خود را از احتمال مذاکره با آمریکا پنهان نمیکنند و محمود احمدینژاد از آمریکا میخواهد رابطهاش با ایران را “اصلاح” کند.
عبدالرضا تاجیک روزنامهنگار و فرامرز قرهباغی جامعه شناس، نگاهی دارند به این مواضع و پیامدهای سیاسی و فرهنگی آن.
شعارهای تند، عقبنشینیهای پرزیان
گفتگو با عبدالرضا تاجیک
دویچهوله: آقای تاجیک به نظر شما امید رهبران جمهوریاسلامی برای این که این بار آمریکا رابطهاش را بقول آقای احمدینژاد با ایران “اصلاح” کند، از کجا آب میخورد ؟
عبدالرضا تاجیک: صحبتهایی که آقای احمدینژاد میکند، تعجبآدم را برمیانگیزد. من نمیدانم این صحبتها ناشی از کجاست؟ او یکبار از نابودی آمریکا میگوید، یکبار از نابودی لیبرالدموکراسی و بار دیگر از تمایل به ایجاد رابطه با آمریکا. اما چیزی که من فکر میکنم آقای احمدینژاد و دولت نهم را به تلاش برای ایجاد رابطه با آمریکا ترغیب میکند، مشکلات و معضلاتیست که این دولت در عرصههای مختلف دارد با آن دست و پنجه نرم میکند. دولت احساس میکند که اگر با آمریکا رابطهای برقرار شود، شاید بتواند بحرانها و مشکلاتی را که با آنها مواجه است تا حدودی مهار کند.
به نظر شما آمریکا با گرفتن چه امتیازاتی پای مناسبات با حکومتی میآید که در عمل و شعارش این قدر تناقض وجود دارد؟
عبدالرضا تاجیک: در سیاست خارجی و در خیلی از مسایل پس از پیروزی انقلاب، ما شاهد خیلی از بیتدبیریها بودیم. این بیتدبیریها باعث شده که شعارهای خیلی تند و بلندپروازانهای داده شود، ولی در نهایت میبینیم که بهراحتی با توجه به مشکلات و معضلاتی که پیش میآید، عقب مینشینند و پای هر سخن و مذاکرهای میروند. جنگ ایران و عراق نمونهاش بود که شعارهای خیلی تند داده میشد، ولی در نهایت آن ضعفی که ما در انتهای جنگ شاهدش بودیم باعث شد ایران به سرعت قطعنامه را بپذیرد. من فکر میکنم الان هم همینطور است. بعضیوقتها شعارهای تند داده میشود، ولی از موقعیتها استفاده نمیکنیم. الان ما در منطقه و در جهان در آن جایگاه برتری نیستیم که بخواهیم رابطه با آمریکا برقرار کنیم. در این زمان آنها دست پیش را دارند.
با وجود این، آقای لاریجانی از یک طرف خبر تقاضای اعضای پارلمان آمریکا برای مذاکره با ایران را میدهد و از طرف دیگر قطعنامهی آخر شورایامنیت را مبتذل میداند و میگوید که با صدور آن فقط میخواستند وانمود کنند که گروه 5+1 هنوز زنده است! شما فکر میکنید رهبران جمهوری اسلامی در چه مرحلهای متوجه میشوند که 5+1 نه فقط زنده است، بلکه احتمال صدور قطعنامههای بعدی هم وجود دارد؟
عبدالرضا تاجیک: من امیدوارم ما به آن مرحله نرسیم و تدبیری به خرج داده بشود که لطمهای به منافع ملی کشورمان نخورد. اما با توجه به سیاست خارجی و اقتصادی دولت نهم، من فکر میکنم این ریسک خیلی دور از انتظار نباشد. امیدوارم در انتخابات در سال آینده بتوانیم دولتی را روی کار بیاوریم که در جهت تحقق خواستههای مردم و پافشاری بر منافع ملی مفیدتر و مثبتتر و موثرتر برخورد کند.
اقتدار میلیتاریستی بجای لیبرال دمکراسی
گفتگو با فرامرز قرهباغی
دویچهوله: آقای دکتر قرهباغی به نظر شما روی سخن رهبران جمهوری اسلامی در مورد «مرگ لیبرال دموکراسی» با کیست؟ با مردم است یا با سیاستمداران؟
فرامرز قرهباغی: این سخنان بیش از آن که متوجه سیاستمداران داخلی یا خارجی باشد، به گونهای تبلیغات است برای اثرگذاشتن بر افکارعمومی داخل کشور تا تلقین یا تایید کنند که لیبرال دموکراسی غربی به پایان کار خودش رسیده و ایدئولوژی جمهوری اسلامی آلترناتیو مناسبی برای آن است.
یعنی به نظر شما رهبران جمهوریاسلامی در وضعیت فعلی جهان فکر میکنند موقعیت مناسبیست برای تبلیغ روی فرهنگی که سیسال است در تلاش حاکمیت آن بودهاند؟
واقعیت این است که تحلیلهای ارائهشده مبتنی بر واقعیتهای موجود در جهان نیست. ضمن این که آنچه را که فرهنگ اسلامیمیخوانند، رهبران جمهوری اسلامی هنوز به آن دست پیدا نکردهاند و میبینیم که در ثبیت این فرهنگ در داخل کشور موفق نبودهاند. بعد این که مطرح میشود لیبرال دموکراسی به پایان خودش رسیده است، جای شگفتی و تعجب هم دارد. چون وقتی آقایان موفق نشدهاند فرهنگ اسلامی را در داخل کشور به مردم بقبولانند، چطور ممکن است که مردم بپذیرند که لیبرال دموکراسی غربی به پایان خودش نزدیک شده و ایدئولوژی اسلامی آلترناتیو مناسبی برای آن است؟
شما گفتید که رهبران جمهوری اسلامی هنوز به آن فرهنگی که میخواهند حاکم کنند دست پیدا نکردهاند. پس چه چیزی را میخواهند بر جامعه حاکم کنند؟
در نهایت آنچه که همهی طیفها طالب و خواستار آن هستند کسب اقتدار و قدرت و گونهای هژمونی در جامعه است. و اکنون به جایی رسیدهایم که اقتدار میلیتاریستی جای اغنای ایدئولوژیک را گرفته است.
از سختگیریهای مسئولان جمهوریاسلامی اینطور برمیآید که نه تلاش برای اغنای ایدئولوژیک و نه اقتدار میلیتاریستی هیچکدام نتیجهی مطلوب را نداده ونهایتا منجر شده به تمایل هرچه بیشتر جامعه ایران به فرهنگ غربی و همان لیبرال دموکراسی که رهبران جمهوری اسلامی معتقدند به زمین خورده است. از نظر شما بهعنوان یک جامعهشناس، حاصل تضادی که در این رابطه در ایران بهوجود آمده بر فرهنگ سه نسل پس از انقلاب چیست؟
جمهوریاسلامی اصطلاحی را باب کرده است تحت عنوان «دبل استاندارد بودن قدرتهای جهانی» مانند آمریکا. احتمال دارد که این ادعا درست باشد، اما جالب اینجاست که بدانیم این دبل استاندارد بودن در داخل کشور به نحو شدیدتر و احتمالا خشنتری وجود دارد: اصطلاح «خودی و غیرخودی». تا جایی که غیرخودی میتواند مرتد اعلام شود، محکوم به زندانهای درازمدت یا اعدام شود و غیره. بله، واقعیت این است که ایدئولوژی جمهوریاسلامی یک ایدئولوژی مشخص و معین است و سبک زندگی مردم بهگونهی دیگریست و این (تعارضات) در نهایت به تنشها و چالشهایی کشیده میشوند که ما امروزه شاهد آن هستیم. بیشترمردم با ایدئولوژی مطرح سر ناسازگاری دارند و نمیتوانند آن را بپذیرند. اگر جمهوریاسلامی را رژیمی با اخلاق دوگانه بشناسیم، طبیعتا مردمی هم که این رژیم را قبول ندارند آنها هم رفتار دوگانه پیش میگیرند. یعنی در بیرون سبک زندگی به گونهای است و در درون خانهها و مجامع خصوصی بهگونهای دیگر. در واقع این واکنشیست به کنش دبل استاندارد حکومت که با مردم در داخل رفتار خشن و تندی دارد، و سبک گفتمانش با خارج از کشور گونهی دیگریست. میخواهم تاکید بکنم که در واقع مردم ایران به راحتی پذیرفتهاند که میتوانند سبک دیگری از زندگی را داشته باشند که مغایر با ارزشها یا استانداردهای عرضهشده از طرف رژیم جمهوری اسلامیست و در عین حال موجبی هم برای این نمیبینند که در خارج از خانه رفتار دیگری را در پیش بگیرند که متهم نشوند و مورد سوءظن قرار نگیرند.
به نظر شما تاثیرات مثبت یا منفی این دبل استاندارد بودن چه هست؟
قرهباغی: من نمیتوانم ادعا بکنم که این هردو روش از هر دو سو مثبت است. امیدوارم که هردو بخش، یعنی قدرت و قدرتپذیران، بتوانند صریح و بدون تکلف و بدون ریاکاری با یکدیگر رفتار کنند. مشکل ما همین است. به نظر من این نمیتواند وجه مثبتی داشته باشد. یا دستکم وجه مثبتی هم اگر داشته باشد، وجه منفیاش آنقدر شدید است که وجه مثبتاش را پامال میکند.
مصاحبهگر: مریم انصاری
پیام برای این مطلب مسدود شده.