20.10.2008

نامه مشاور احمدی نژاد به خاتمي:ظاهراً گذشته‌‏هاي نزديک را فراموش کرده‌‏ايد

عصرایران: گفتيد كه هيچ دولتي نمي‌‏تواند وضع را به 4 سال پيش برگرداند،‌اگرچه در اين رابطه گفتني‌‏ها بسيار است، ولي خوب است بفرمائيد منظورتان از اين حرف چيست؟

انصارنیوز – دکتر علي زارعي نجفدري ، مشاور رئیس جمهور، خطاب به سیدمحمد خاتمي نوشت:

اخيراً در سخنراني‌‏هاي مختلف جناب‌عالي، گاه در مقام معلم اخلاق، مواعظ اخلاقي مي‌‏فرمایيد و گاه در مقام يک ليدر سياسي، تحليل و راهبرد سياسي ارائه مي‌‏دهيد. گاه در مقام يک متفکر، به لحاظ فکري ارائه طريق نموده و گاه در مقام يک اقتصاددان، فرمول‌‏هاي اقتصادي خلق مي‌‏نمائيد و… تا اين‌‏جاي کار حرفي نيست. ولي در اين سخنراني‌‏ها مطالبي بيان نموديد که حکايت از آن دارد يا از مسائل جامعه و مملکت و تحرک و تحول اجرايي بوجود آمده در آن بي‌‏خبريد و يا با علم به آن، با هدف‌‏گذاري‌‏هاي از پيش تعيين شده،‌ واقعيات را وارونه جلوه مي‌‏دهيد.

علي ايحال، ‌از اين مواضع و حرف‌‏هايتان اينگونه برداشت مي‌‏شود که ظاهراً گذشته‌‏هاي نزديک را فراموش کرده‌‏ايد و يا فکر مي‌‏کنيد مردم فراموش کرده‌‏اند. از اين‌‏رو يادآوري آن لازم به نظر مي‌‏رسد:

اين‌‏كه مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخيص و خودتان را قيم فكري مردم مي‌‏دانيد، اين‌‏كه بيش از يک دهه بر طبل اصلاحات كوبيديد و خودتان را پرچمدار اصلاحات و ديگران را مخالف هرگونه اصلاح گري قلمداد نموديد، اين‌‏كه معيشت را اولويت دست چندم مردم و دغدغه مندان معيشت مردم را پوپوليسم عنوان مي‌‏كنيد، اين‌‏كه آزادي را به گونه‌‏اي طرح مي‌‏كنيد كه مطلق بودن آن‌‏را در اذهان متبادر مي‌‏نمايد، اين‌‏كه دمكراسي را امري لايتغير و ناقدين ليبرال دمكراسي را غير واقع بين مي‌‏دانيد، اين‌‏كه لویي جرگه مدل افغانستان را بر تفكر مترقي و وحدت بخش ولايي كارسازتر مي‌‏دانيد، ‌اين‌‏كه بيانيه حقوق بشر تراوش شده از ذهن انديشمندان قرون گذشته فرانسه را غير قابل خدشه و ناقدين آن را غيرقابل تحمل ودر مقابل برخي از احكام اجتماعي مسلّم دين را قابل نقد و ناقدين آنرا داراي ذهني روشن و مستحق حمايت مي‌‏دانيد، اين‌‏که پروژه سراسر ابهام و بدون مباني علمي “گفت‌‏وگوي تمدن‌‏ها” را ظاهراً دوستان و همفکران‌‏تان در جاي ديگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بيان مي‌‏شود و در پي آن به جاي گفت‌‏وگو و تعامل و تعاطي صاحبان تمدن، شخصيت‌‏هاي سياسي به لابي گري و بده بستان‌‏هاي سياسي مي‌‏پردازند.

اين‌‏كه طرح ساماندهي اقتصادي را حتي برروي كاغذ هم نتوانستيد ترسيم كنيد و درمقابل، طرح تحول اقتصادي آماده اجراي دولت را موجب زيرسؤال رفتن عملكرد دوران مسووليت اجرايي خود و جريانات فكري و سياسي خود دانسته و غيرعلمي و غيرمنطقي آنرا مورد هجمه قرار مي‌‏دهيد، ‌اين‌‏كه پس از سال‌‏ها درگيري‌‏هاي درون جناحي، هنوز در تعيين شيخ اصلاحات و رهبري اصلاحات گير كرده‌‏ايد، ‌‌اين‌‏كه دولت شما (قوه مجريه نظام) در قالب اپوزوسيون نظام عمل كرده و در اين اپوزوسيوني گري، فراكسيون اكثريت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را كوك مي‌‏كرديد، اين‌‏كه مقاومت مدني در مقابل نظام را انديشه‌‏اي راهبردي و اين مقاومت مدني را نسخه‌‏اي شفابخش براي مردم معرفي و ترويج نموده ودر نهايت با “نه” بزرگ مردم مواجه شديد، اين‌‏كه راهبرد مجهول الهويه “جامعه مدني” را در مقابل نظريه مترقي “جامعه ولايي” و”نظام اسلامي” قرارداديد، اين‌‏كه بين مقاومت مدني اين‌‏طرف آب و مقاومت ملّي آن‌‏طرف آب چه رابطه تئوريك و ارگانيكي وجود دارد، اين‌‏كه مسوول اجرايي و مجري تئوري‌‏هاي نظام خود به تئوري پردازي پرداخته و در هروله ميان تئوري و اجرا فرصت سوزي را كاركرد اصلي خود نموديد، اين‌‏كه 8 سال از عمر ارزشمند نظام را به جاي كاروتلاش و اقدامات اجرايي، به گفتاردرماني پرداخته و ‌فرصت سوزي نموديد.

اين‌‏كه انديشه‌‏هاي مترقي و تابناك حضرت امام خميني(ره) را قابل نقد دانسته و تئوري‌‏هاي دست چندم دهه‌‏هاي گذشته تئوري پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحي منزل به خورد جامعه داديد، اين‌‏كه برخي از شخصيت‌‏هاي نظام را عاليجنابان سرخپوش و يقه سفيدان… عنوان نموده و بعداً در يك حركت تله پاتي سياسي و چرخش تاكتيكي(نه استراتژيكي)، همان شخصيت‌‏ها را ناجيان پروژه اصلاحات قلمداد نموديد، اين‌‏كه با ذره بين‌‏هاي قوي و دوربين‌‏هاي چند مگاپيكسلي دنبال شكاف‌‏هاي قوميتي جامعه يكپارچه ايران اسلامي گشته و بر طبل قوميت گرايي نواختيد، اين‌‏كه سعي در القاء شبهه وجود انشقاق و تباين بين جمهوريت و اسلاميت نظام نموديد، اين‌‏كه در اجراي تئوري ” فشار از پايين و چانه زني در بالا” دوستان و همفكران شما غائله 18 تير سال 1378 را ساخته و پرداخته و اجرا نموده وسرشان به سنگ خورد و…، اين‌‏كه با شعار ” تحمل مخالف”، مخالفين انقلاب و نظام وحضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلواحلوا كرديد و در مقابل مخالفين و منتقدين داخل نظام بر خود را برنتابيده و با بدترين نوع ممكن برخورد نموديد،اين‌‏كه با شعار ” چندصدايي” با جذميّت و دگميت كم نظير به مخالفت و برخورد با صداهاي مغاير صداي خودتان پرداخته و در عمل، تك صدايي را راهبرد محتوم جامعه نشان داديد، اين‌‏كه با شعار پلوراليسم و تكثرگرايي، از يك طرف طمع دست يازي دشمنان بر جامعه را به لحاظ فكري، فرهنگي و سياسي برانگيختيد و از سوي ديگر در عمل با سر برآوردن هر جريان فكري و سياسي مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخواستيد.

هرچند كه همه و يا غالب اين مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاريخ دفن شده‌‏اند و طرح مجدد آنها به منزله نبش قبرنمودن آن است كه البته كراهت هم دارد ولي چه مي شود كرد وقتي‌‏كه مواضع و صحبت‌‏هاي اخير جنابعالي حكايت از اين دارد كه انگار گذشته فراموش شده و “مردم”، “جامعه” و “تاريخ” را فراموش‌‏كار مي‌‏پنداريد.

البته همه موارد ذكر شده به شخص جنابعالي بر نمي‌‏گردد.بلكه برخي به شخص شما، برخي به همفكران و همراهان شما و برخي ديگر توأمان به شما و همفكرانتان بر مي‌‏گردد ولي برخي از مواردي كه شخص جنابعالي اخيراً مطرح نموديد، سئوالاتي جدّي در اذهان ايجاد نموده كه خوب است براي تنوير افكار عمومي،‌صادقانه و شفاف به اين سئوالات پاسخ دهيد:

1. همان‌‏گونه كه واقفيد اسلام و آزادي از هم تفكيك ناپذيرند تا آنجا كه هرجا اسلام هست يقيناً آزادي هم هست. جنابعالي به گونه‌‏اي صحبت مي‌‏كنيد كه گويا هريك از اسلام و آزادي را دو مقوله جدااز هم ولي قابل سازش مي‌‏دانيد. اين‌‏گونه از اسلام وآزادي صحبت كردن با مباني متقن ديني ما سازش ندارد و از نوع صحبت‌‏هاي شما در مورد آزادي اين‌‏گونه برداشت مي‌‏شود كه نوع نگاهتان به آزادي، سبقه نگاه ليبرال دمكراسي به آزادي دارد. با اين توصيف، سوال اين است كه تعريف مشخص جنابعالي از آزادي چيست؟

2. اخيراً گفته‌‏ايد كه در آينده تلاش مي‌‏كنم گفتمان اصيل اصلاح طلبي را بصورت مدوّن به جامعه ارائه نمايم.سئوال اين است كه: اولاً، آيا تاكنون تعريفي از اصلاحات نداشته‌‏ايد؟ و يا اينکه آنچه تا حال مي‌‏گفتيد غيراصيل و رد گم کننده بود و الان پس از يک دهه مي‌‏خواهيد دل به دريا زده و اصيل!آن‌‏را ارائه دهيد؟، ثانياً: در اين صورت با كدام حجت عقلي،علمي،شرعي و اجتماعي، ‌بيش از يک دهه بر طبل غيراصيل اصلاحات كوبيديد و وقت ارزشمند مردم را گرفتيد؟، ثالثاً: اگر تاكنون تعريف مشخصي از اصلاحات داشتيد چرا تاكنون آن‌‏را تدوين و بيان نكرديد؟ يا اين‌‏كه قصد داريد در اين تدوين جديد، تجديدنظري بر آن داشته باشيد؟

3. گفتيد كه از شرايط كانديدشدن شما اين است كه با مردم مفاهمه كنيد! مي‌‏دانيد كه در ادبيات سياسي، اجتماعي و آموزه‌‏هاي امام راحل(ره)، مردم ولي نعمت مسوولين و مسوولين خدمت‌‏گزار مردم هستند. و اين را هم مي‌‏دانيد كه خدمت نياز به مفاهمه ندارد زيرا مفاهمه طرفيني است و خدمت‌‏گزار بايد خواسته‌‏ها و نياز مردم را اجرا نمايد نه مفاهمه. لذا خوب است منظورتان از اين “مفاهمه با مردم” را بيان نماييد.

4. گفتيد كه “در جامعه ما برخي کساني هستند که داراي جمود در انديشه، ‌خودبرتربيني در احساس و خشونت در رفتار هستند” اتفاقاً همين‌‏طور است و به لحاظ مصداقي، آن جريان فکري است که در انجماد ايهام اصلاحات، بيش از يک دهه در جمود مطلق فکري بسر برده و هيچ چيز غير از آن بر نمي‌‏تابند و خود برتر بيني بر ديگران آنها اظهر من الشمس است و در غائله 18 تير و… خشونت در رفتار را به حد اعلا رسانده‌‏اند. حال سؤال اين است اگر در اين رابطه مصداق ديگري سراغ داريد، بيان نمائيد.

5. گفتيد كه ” همواره يکي از دغدغه‌‏هاي جدي من اين بوده است که چرا نبايد هويت تحرک بخشي و رهبري به جامعه منتقل شود ” در اين رابطه توجيهات مختلفي مي‌‏توان آورد که منظور اصلي را ننماياند. سؤال اين است که به دور از هرگونه توجيهات، منظورتان از اين مساله را بيان فرماييد.

6. گفتيد كه “متأسفانه دروغ‌گويي گفتمان اصلي بخش‌‏هايي از جامعه شده است كه از ايشان جز صداقت نبايد انتظاري داشت…، اين روزها شاهد ارائه برخي وعده‌‏ها و آمارهاي اشتباه و غلط از مراجع رسمي هستيم”، شما با اين بيان، صراحتاً دولت و دستگاه‌‏هاي رسمي اجرايي را در ارائه آمار و اطلاعات به دروغگويي نسبت داديد(اگرچه اين ادعا بلحاظ حقوقي يك اتهام بيّن و گفتاري مجرمانه است) حال با قطع نظر از منظر حقوقي، جنابعالي بر پايه واساس چه مستنداتي چنين بي‌‏مهابا سخن مي‌‏گوييد؟

7. گفتيد كه “محوريت مردم در جامعه كمرنگ شده و بايد نگران محو تدريجي آن بود!” اولاً: اگر اعتقاد به محوريت مردم داريد،‌چرا دغدغه مندان مسائل و مشكلات مردم و حركت مردم محورانه دولت را به پوپوليسم متهم مي‌‏كنيد؟ و ثانياً: براساس كدامين مصاديق و چه مستنداتي چنين دادِ سخن مي‌‏دهيد؟

8. گفتيد كه هيچ دولتي نمي‌‏تواند وضع را به 4 سال پيش برگرداند،‌اگرچه در اين رابطه گفتني‌‏ها بسيار است، ولي خوب است بفرمائيد منظورتان از اين حرف چيست؟

9. فرمول و معادله اقتصادي “هزينه و فايده” مورداشاره شما در سياست‌‏ها و اداره كشور،‌معادله‌‏اي چند مجهولي است كه در هشت سال مسووليت اجرايي، قادر به حلّ اين معادله نشديد. حال خوب است بفرماييدكه الان چگونه مي‌‏خواهيد اين معادله چندمجهولي‌‏تان را حل نمائيد.

10. گفتيد‌”ضعيف شدن جنبه كارشناسي در سياست‌‏گذاري‌‏ها سبب مي‌‏شود كه عليرغم پرداخت هزينه‌‏هاي گزاف، فوايد كافي عايد كشور نشود”، عدم كارشناسي و يا ضعيف شدن جنبه كارشناسي در سياست‌‏گذاري‌‏هاي دولت، دروغ بزرگي است و پرداخت هزينه‌‏هاي گزاف، دروغي بزرگتر كه متأسفانه از زبان بعضي‌‏ها عنوان مي‌‏شود و جنابعالي هم آگاهانه يا ناآگاهانه به آن دامن مي‌‏زنيد! اگر واقعاً چنين است، خوب است به جاي القاء شبهه، مواردي از اين دست را به صورت مصداقي ارائه نمائيد؟

11. گفتيد كه اگر عيب و نقصي در عملكرد دولت شما بود، مسبب آن موانعي بودند كه نمي‌‏گذاشتند كارها پيش برود، خوب است آن موانع ادعائيتان را به صورت صريح وشفاف بيان نمائيد.

12. گفتيد كه “مردم ايران قريب يك‌‏صدوپنجاه سال است كه به جدّ خواهان آزادي، استقلال،پيشرفت و عدالت هستند و از همين رو اين خواسته‌‏ها به همراه تعلقات ديني، منشأ تأسيس نظامي شد كه قرار بود هم تعلق ديني و هم خواسته‌‏هاي تاريخي ايرانيان را تأمين كند”

اولاً: با اين صحبت‌‏ها معلوم نيست شما با نظام مشكل داريد يا با مردم و يا با دولت و يا با هر سه؟

ثانياً:مردم ايران به جدّ خواهان” استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي” بودند كه پيشرفت و عدالت را در دل خويش دارد و حال سوال اين‌‏جاست كه قسمت دوّم خواسته اصلي مردم (استقلال،آزادي‌،جمهوري اسلامي) كه به شعاري ملّي و همگاني مبدل شد، از يادتان رفت يا مسامحتاً از آن عبور كرديد تا دوستانتان از شما عبور نكنند؟

13. گفتيد كه ” امروز زبان رايج و رسمي با زبان مطلوب انقلاب فاصله گرفته است” حال بفرماييد كه مگر زبان رياست محترم جمهور جناب آقاي احمدي نژاد، كه زبان رايج و رسمي و برگرفته از زبان امام(ره) و رهبري معظم انقلاب است، در داخل و خارج جز اسلام، عدالت، آزادي، مردم، ولايت، خدمت وانجام اقدامات اجرايي و عملي در آن جهات است؟اگر جنابعالي زبان مطلوب انقلاب را همين موارد مي‌‏دانيد و در عين حال كتمان مي‌‏كنيد، كم لطفي مي‌‏فرمائيد واگر از نگاه شما زبان مطلوب انقلاب،‌زبان ديگري است، خوب است آن را شفاف و صريح بيان نمائيد.

14. همان‌‏گونه كه مي‌‏دانيد بسياري از اقدامات لازم و ضروري نظير واقعي شدن قيمت بنزين، اجراي اصل 44،کوچک سازي دولت و سپردن كارها به مردم و… در دو دولت جنابعالي و دولت قبل از شما متأسفانه انجام نشد. اينكه نخواستيد يا نتوانستيد، بحث ديگري است، ولي قدر مسلم اينكه از سوي شما و دولت شما اقدام لازم و جدّي صورت نگرفت. براي اين فرصت سوزي در انجام وظايف، در پيشگاه ملّت چه پاسخي داريد؟

15. هيچ‌‏كس نمي‌‏گويد و نمي‌‏تواند بگويد كه همه چيز در كشور بر وفق مراد است و نقصي در کار نيست. از آن طرف هم هيچ انسان منصفي نمي‌‏تواند تلاش صادقانه و خستگي ناپذير، خدمات فوق العاده و كارآمدي اين دولت را انكار كند.تا آنجا كه حتي دشمنان هم به كارآمدي اين دولت در عرصه هاي داخلي و خارجي اذعان داشته و بعضاً به ناچار بيان واعتراف مي نمايند.حال چگونه است كه جنابعالي در طول اين مدت، حتي يك مورد از واقعيت و مظاهر خدمت دولت را نديديد؟ انتظار اين نيست كه واقعيات كارآمدي دولت را بيان نمائيد؛ ولي سؤال اين است كه چرا اين حقايق را وارونه جلوه مي دهيد؟

16. و به حق فرموديد كه “دروغ بدترين بد اخلاقي است “. اين فرموده شما ارزشمند و زيباست و نبايد صرفاً مصرف ويتريني داشته باشد. سؤال اين است كه آيا اين حقيقت اخلاقي را در مورد خودتان هم اعتقاد داريد؟ اگر چنين است پس چرا…؟

جناب آقاي خاتمي، عليرغم همه موارد ذكر شده، بنده به دور از هرگونه افراط وتفريط گري‌‏ها،جنابعالي را شخصيتي قابل احترام و ظرفيتي براي نظام مي‌‏دانم، به همين جهت است كه رفتار و گفتار پارادوكسيكاليته شما را قابل توجيه نمي‌‏دانم(والّا چه بسيار مدعيان با رفتار و گفتار تناقض آلودي كه ما را با آنها كاري نيست) و معتقدم كه در سايه شفافيت مواضع و صداقت و صراحت در گفتار، مي‌‏توان واقعيت موجود در عرصه‌‏هاي مختلف فكري،سياسي و اجتماعي را آن‌‏گونه كه هست (نه آنگونه كه منافع سياسي فردي و جناحي اقتضاء مي كند) بهتر به مردم شريف جامعه نشان داده و بسياري از ابهامات را رفع نمود.

جناب آقاي خاتمي، اين سوالات و ده‌‏ها پرسش ديگر وجود دارد كه پاسخ صريح و شفاف و صادقانه به آنها، مطالبه جدّي مردم از شماست. اگر به اين سوالات پاسخ روشن ندهيد و فكر كنيد كه با سكوت و يا گاهاً پاسخ‌‏هاي ابهام آلود سوالات فراموش و يا منتفي مي‌‏شود، اين‌‏گونه فكركردن به مثابه پاك كردن صورت مساله است و خوب مي‌‏دانيد كه با پاك كردن صورت مساله،مساله حل نمي‌‏گردد. از اين‌‏رو بنده به عنوان كسي‌‏كه به اين مباحث آشنايي و اطلاع دارد، شخص جنابعالي را به يك مناظره آزاد تلويزيوني به صورت حضوري دعوت مي‌‏نمايم. مناظره آزاد از آن جهت كه هم مباحث مطروحه در اين نامه سرگشاده و هم مباحث ديگري كه شما تمايل به طرح آن داشته باشيد، طرح گردد و تلويزيوني از آن جهت كه اين مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف بدون تفسير و تأويل و تحليل ديگران، به پيشگاه مردم شريف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاريم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates