تحلیل توماس فریدمن از ابعاد سقوط قیمت نفت: بی خوابی در تهران
فرارو: به گزارش سرویس بین الملل فرارو، توماس فریدمن، روزنامه نگار سرشناس آمریکایی در تازه ترين مقاله خود با عنوان “بی خوابی در تهران” در هرالد تریبون بين المللي” International Herald Tribu” چنین نوشته است:
هميشه در مورد پيشنهاد باراك اوباما براي مذاكره با ايران ترديد داشته ام- نه به خاطر اين كه باور ندارم راهبرد درستي باشد، بلكه به خاطر اين كه معتقدم ما آمريكايي ها از قدرت نفوذ كافي براي موفق شدن برخوردار نيستيم. و مذاكره در خاورميانه بدون داشتن قدرت نفوذ در خاورميانه همانند بيسبال بازي كردن بدون داشتن چوگان است.
اگر اوباما در انتخابات رياست جمهوري پيروز شود، احساس مي كنم كه وي فرصتي خواهد يافت تا با ايرانيان به مذاكره بپردازد – و چوگان در دستش داشته باشد.
آيا گزارش هاي مربوط به رييس جمهور ايران محمود احمدي نژاد را خوانده ايد كه وي از خستگي مفرط رنج مي برد؟ اين خستگي احتمالا به خاطر اين است كه شب ها نمي خوابد. من علت آن را مي دانم. مشاهده سقوط قيمت هاي نفت از بشكه اي 147 دلار به بشكه اي 57 دلار چيزي شبيه شمردن گوسفندان نيست. چيزي است كه براي يك حاكم مطلق ايراني رؤياهاي بدي ايجاد مي كند.در هر صورت، سقوط قيمت هاي جهاني نفت در اوايل دهه ي 1990 بود كه موجب سقوط شوروي شد. و ايران امروز بسيار شبيه شوروي به نظرم مي رسد.
همان گونه كه ولاديمير مائو ، رييس “فرهنگستان اقتصاد ملي روسيه” خاطر نشان ساخت، بالا بودن قيمت هاي نفت به مدت طولاني و به دنبال آن سقوط شديد آن قيمت ها بود كه اتحاد جماهير شوروي را به هلاكت رساند. افزايش شديد قيمت هاي نفت در دهه ي 1970 كرملين را فريب داد تا پرداخت يارانه ها را در سطحي وسيع تر گسترش دهد و به افعانستان حمله كند – و سپس سقوط قيمت ها در دهه ي 1980 موجب شد آن امپراتوري گسترش يافته، سقوط كند.
(اتفاقا اين دقيقا همان چيزي بود كه بر سر شاه ايران نيز آمد: 1- افزايش ناگهاني قيمت هاي نفت. 2- توهم در داشتن عظمت و شكوه. 3- كاهش ناگهاني قيمت هاي نفت. 4- سقوط ناراحت كننده. 5- كار شما تمام است.
سردمداران ايران تحت دولت احمدي نژاد دست به افراط كاري در پرداخت يارانه زده اند – استفاده از پول نفت براي پشتيباني قيمت مواد غذايي، بنزين، رهن و ايجاد مشاغل – به منظور ساكت كردن مردم ايران. ولي يك چيز كه احمدي نژاد نتوانست بخرد، رشد واقعي اقتصادي بود.
در ايران امروز نرخ تورم 30 درصد، نرخ بيكاري 11 درصد است و تعداد انبوهي از جوانان فارغ التحصيل دانشگاه ها در مشاغل سطح پايين مشغول به كار هستند، فارغ التحصيلان مهندسي و معماري به فروش پيتزا و رانندگي تاكسي مشغولند. و اكنون با سقوط قيمت هاي نفت، ايران – درست همانند شوروي – مي خواهد كليه هزينه ها را پايين بياورد.
سازمان ملل از زماني كه احمدي نژاد در سال 2005 به رياست جمهوري رسيد تا كنون سه دور تحريم عليه ايران به خاطر خودداري اين كشور از متوقف كردن غني سازي اورانيوم اعمال كرده است. ولي قيمت هاي بالاي نفت اهميت آن تحريم ها را به حداقل رساند. سقوط قيمت هاي نفت اكنون اهميت آن تحريم ها را تقويت خواهد كرد. اگر قيمت ها در سطح پايين باقي بمانند، فرصت خوبي وجود دارد كه ايران آماده انجام مذاكره بر سر برنامه هسته اي آن با رييس جمهور بعدي آمريكا باشد.
چنين چيزي خوب است زيرا ايران به حزب الله، حماس ، سوريه و شيعيان در عراق کمک می کند. اگر آمريكا بخواهد از عراق خارج شود و نتيجه مورد قبولي از خود بر جاي گذارد، و همچنين بن بست موجود در لبنان و اسراييل-فلسطين را بشكند، بايد به جنگ سرد با ايران خاتمه بخشد. آيا چنين چيزي امكان دارد؟ نمي دانم، ولي سقوط قيمت هاي نفت بايد فرصتي را براي آمريكا ايجاد كند.
اما بياييد از قدرت نفوذ آمريكا هوشمندانه استفاده كنيم و در مورد قدرت ايران مبالغه نكنيم. درست همان گونه كه معتقدم آمريكا بايد پرداخت جايزه براي دستگيري اسامه بن لادن را فراموش كند – بايد روحانيون ايران را نيز نوميد كنيم. بگذاريد آنها به دنبال ما بيايند.
كريم سجادپور، كارشناس ايران در “موقوفه كارنگي براي صلح بين الملل” اين كار را با چانه زدن براي خريد فرش ايراني در تهران مقايسه مي كند. او مي گويد “وقتي وارد يك فرش فروشي مي شويد، اولين كاري كه بايد بكنيد، ابراز بي علاقگي مجازي است. آخرين چيزي كه مي خواهيد بگوييد اين است كه “مغازه را بدون آن فرش ترك نمي كنم.” فروشنده خواهد گفت “اگر خيلي به آن علاقه داريد . . .”
سجادپور مي گويد درس ديگري كه از بازار فرش مي گيريد اين است كه “هر گز هيچ قيمتي روي فرش نصب نشده است. فروشنده قيمت ثابتي براي فرش ندارد بلكه بيشترين بهايي را كه بتواند بگيرد – و بهاي ايران دائما در حال نوسان است و اين نوسان بستگي به قيمت نفت دارد.” بياييد آن قيمت را در حال حاضر به نفع خود استفاده كنيم.
سجادپور همچنين گفت باراك حسين اوباما چالش ديگري براي ايران به حساب مي آيد. منطق كلي براي وجود آنها اين است كه در برابر يك قدرت آمريكايي سلطه جو كه مي خواهد همه را تحت سلطه خود در آورد، مقاومت مي كنند. امكان دارد كه ناگهان در هفته آينده ايرانيان سر خود را بلند كنند و ببينند كشوري كه رهبران آنها آن را “شيطان بزرگ” مي ناميدند كسي را برگزيده است ” كه نام وسط او همانند نام شخصيت اصلي اسلام شيعي – جسين – است و نام خانوادگي او – اوباما – اگر به فارسي تعبير شود به معناي “او با ماست.”
زمان براي نوك ايران را چيدن مناسب است. قدرت آن با قيمت نفت و محبوبيت رهبر آن (احمدي نژاد) تقويت شد. وي صرفا به خاطر اين كه مايل است به آمريكا صدمه بزند مورد تشويق قرار مي گيرد. سجادپور گفت “وقتي از عرب هاي جوان مي پرسيد كدام يك از رهبران منطقه را بيش از همه مورد ستايش قرار مي دهيد، غالبا مي گويند رهبران حماس، حزب الله و ايران. ولي وقتي از آنها مي پرسيد كجا را در خاورميانه بيشتر از هر جاي ديگر براي زندگي كردن دوست داريد، پاسخ آنها معمولا جاهايي مانند دوبي و بيروت است كه داراي جامعه باز هستند. جمهوري اسلامي ايران هر گز در فهرست ده كشور اول قرار ندارد.”
پیام برای این مطلب مسدود شده.