09.11.2008

سعید حجاریان: آن 7 خوانی که همگی باید خاتمی را از آن عبور دهیم

خُسن آقا: همان تحلیل‌هایی که ما بارها در رابطه با دولت اصلاحات نوشتیم را امروز خود حجاریان توضیح می‌دهد و به آن صحه می‌گذارد. وظیفه ما که می‌خواهیم این رژیم را سرنگون کنیم، دقیقا از آنجا شروع می‌شود که حجاریان در آخر این مطلب به آن اشاره می‌کند. لطفا بخوانید و خود را برای این مبارزه آماده کنید.
پیک نت: متن نوشته سعید حجاریان که توسط سعید شریعتی در همایش «موج سوم» (دعوت از خاتمی) در مسجدامیرالمومنین تهران قرائت شد:

این روزها افراد و گروه‌های مختلفی با آقای خاتمی درباره انتخابات صحبت می‌کنند و هر یک پالس‌های متفاوتی دال بر آمدن یا نیامدن به صحنه انتخابات برای ایشان می‌فرستند و وی را در شرایطی قرار داده‌اند که با سبک و سنگین کردن کفه‌ها، باید تصمیم خود را عن‌قریب بگیرد. بنده نیز ذیلاً مجموعه عوامل دال بر حضور و موانعی را که بر سر راه حضور ایشان وجود دارد را برمی‌شمرم.

الف) عوامل حضور:

1- وضعیت کشور، چه در عرصه سیاست خارجی، چه اقتصاد، چه فرهنگ و چه آزادی‌های مدنی به شدت بحرانی است. به حدی که ممکن است آلترناتیوهای بیگانه‌ساخته یا حمله مستقیم از سوی بیگانگان، کیان جمهوری اسلامی و حتی تمامیت ارضی کشور را به خطر بیندازد. لذا، در این شرایط، حفظ نیک‌نامی و شانه خالی کردن از مسؤولیت برای کسی که وظیفه ملی و دینی دارد جایز نیست.

2- در میان آلترناتیوهای موجود جز آقای خاتمی کسی دیگری نمی‌تواند از سد شورای نگهبان رد شود و در ضمن مقبولیت توده‌ای تا آن حد داشته باشد که نتوان با تقلب، آرای وی را مخدوش نمود. لذا، کاندیداتوری ایشان به عنوان واجب متعین است. چون «من به الکفایه» موجود نیست.

3- شکاف میان ملت و دولت به قدری در این دوره زیاد شده است که هیچ کس جز خاتمی قابل اعتماد در میان مردم نیست. چرا که ملت از بس دروغ شنیده‌اند، دیگر به هیچ چیز باور ندارند و سرمایه اجتماعی از بین رفته است. لیکن خاتمی می‌تواند این سرمایه را بازگرداند.

4- وجهه بین‌المللی خاتمی به حدی است که وی را قادر می‌سازد آب رفته در حوزه روابط خارجی کشور را به جوی بازگرداند و با پیش گرفتن سیاست تنش‌زدایی مانع از صدمه دیدن کشور از ناحیه بیگانگان شود. به خصوص رابطه ایران را با همسایگان حاشیه خلیج فارس ترمیم نماید.

5- تا آنجایی که چشم‌انداز نشان می‌دهد، شرایط اقتصاد جهانی رو به رکود دارد و درآمدهای نفتی ایران همچنان سیر نزولی خواهد داشت و مردمی که طی این سال‌ها با تزریق پول نفت به سیستم صدقه‌پروری عادت کرده‌اند، دیگر امکان زندگی حداقلی را نیز نخواهند داشت. کارخانه‌ها ورشکسته خواهند شد و تورم فزاینده همچنان ادامه خواهد یافت. لذا، کشور برای نجات از بحران اقتصادی به دولتی باکفایت و کارشناس نیازمند است که بتواند سیاست کمربندهای سفت را اعمال کند و مردم هم به این سیاست او اعتماد داشته باشند. خاتمی نشان داده است که می‌تواند رئیس چنین دولتی باشد.

6- خاتمی به خاطر وجهه‌ای که میان روشنفکران و جمع کثیری از روحانیان دارد می‌تواند با بسیج آن‌ها رابطه سالمی میان دولت و ملت، بی‌آنکه نیازی به تصنع و تکلف داشته باشد برقرار کند. چون گروه‌های یادشده با مقایسه خاتمی و دیگران درک می‌کنند که کرامت انسانی در دولت وی بیشتر رعایت خواهد شد.

7- اکنون روشن شده است که کارنامه خاتمی به خصوص در وجه اقتصادی و سمت‌گیری‌های آن کارنامه موفقی بوده است و اگر این جهت‌گیری‌ها تداوم می‌یافت، ممکن بود که در وضعیت کنونی که جهان در بحران اقتصادی فرو رفته است، فشار چندانی به مردم وارد نیاید. همچنین در بعد فرهنگی و تغییر گفتمان غالب مملکت که ضد دموکراتیک بود، ایشان توفیقات فراوانی کسب کردند. همچنین، وجهه فرهنگی ایشان باعث شد که در زمینه‌های مختلف هنر و موسیقی و فیلم، شاهد شکوفایی عظیمی باشیم. همچنین در پیشبرد برنامه دموکراتیزاسیون علی‌رغم موانع بیرونی و ناتوانی‌های دولت وی، به هر حال دستاوردهایی مانند اصلاح سیستم ضداطلاعات، وزارت کشور، وزارت خارجه و تشکیل نهادهای مدنی داشته‌ایم. البته همه این‌ها وقتی برجسته می‌شود که با عملکرد دولت فعلی مقایسه شود.

ب) دلایل علیه:

1- در شرایط فعلی، درصد کمی از قدرت در دست رئیس جمهور است و رییس جمهور، امکان مانور پایینی دارد. مثلاً وقتی در قضایای هسته‌ای سیاست کلان نظام بر گسترش سایت‌ها و آبشارهای غنی‌سازی اورانیوم باشد، عملاً رئیس جمهور با قطعنامه‌های پی در پی دیگری مواجه خواهد شد که هر کدام از آن‌ها تحریم‌ها و کیفرهایی را برای دستگاه اجرایی به بار خواهد آورد و وی عملاً مخلوع‌الید خواهد شد.

2- آن‌که در دوره قبلی نشان داده شد خاتمی از رسانه بی‌بهره است و رسانه ملی به عنوان مانعی بر سر راه وی عمل می‌کند. از آن سو، شبکه‌های ماهواره‌ای گسترده‌ای با قدرت فراوان در این چند ساله به وجود آمده‌اند که به همراه اینترنت تخم یأس را علیه خاتمی می‌پراکنند. لذا خاتمی میان منگنه‌ای قرار خواهد داشت که توان پاسخگویی به هیچ یک از آنان را پیدا نخواهد کرد. مضاف بر آن‌که تجربه دوم خرداد به اقتدارگرایان آموخته است که جلوی بسط و ایجاد شبکه مطبوعات طرفدار خاتمی را بگیرند.

3- مشکل بعدی خاتمی نیروهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی خواهند بود که سر آشتی با وی ندارد. با این‌که اطلاعات وزارتخانه است دوباره از درون تهی خواهد شد و جریانات موازی اطلاعاتی در نقاط دیگر شکل خواهند گرفت و به تشکیل گروه‌های لباس شخصی اقدام خواهند نمود. و هر روز غائله‌ای به پا خواهند کرد.

4- در میان طیف اصلاح‌طلبان شکاف‌های عمیقی وجود دارد. بعضی از رسانه‌ها با امید پست و مقامی خود را اصلاح‌طلب می‌خوانند و بلافاصله بعد از پیروزی ادعای سهم‌خواهی خواهند کرد. و اگر به نتیجه نرسند به اخلال در صفوف اصلاحات خواهند پرداخت. چیزی که از هم‌اکنون طلیعه آن پیداست. هم‌اکنون بعضی از گروه‌های اصلاح‌طلب به شرطی حاضرند از خاتمی حمایت کنند که سهم خود را در کابینه آینده وی داشته باشند. مستقل از آن‌که اصل شایستگی رعایت شود یا نه.

5- آقای خاتمی روانشناسی خاص خود را دارد و در هشت سال دوران ریاست جمهوری‌اش فرصت‌هایی را از دست داده است. لذا نوعی جو بی‌اعتمادی میان وی و بخشی از روشنفکران پدید آمد.

6- خاتمی بیشتر تمایل دارد که با بروکرات‌ها و تکنوکرات‌های کابینه‌اش مشورت کند و آن‌ها برای حفظ موقعیت خود وی را به ورطه کانفرمیست می‌کشند. او اگر خود را به جنبش اصلاحی پیوند بزند ولو آن‌که جایی موتورش خاموش شود اینرسی جنبش دوباره موتور را روشن خواهد کرد. و وی مجبور است که به عنوان رهبر اصلاحات به وظایف خود عمل کند.

7- در دوم خرداد جنبش دانشجویی به شدت فعال بود و یکی از علل مهم جمع‌آوری رأی برای خاتمی همین جنبش بود. اما اکنون این جنبش دیگر وجود ندارد. در عوض، تحریمیون وجود دارند که معتقدند نظام، تصمیم خود را برای بقای احمدی‌نژاد گرفته است و هر تلاشی بیهوده است. از نظر آن‌ها شاید بهتر باشد که احمدی‌نژاد چهار سال دیگر زمام امور را به دست بگیرد تا نظام به آستانه سقوط نزدیک‌تر شود. این گرایش شکست‌طلبی امروزه در میان بخشی از جوانان رایج است و گمان می‌کنند که سقوط نظام راه را برای توسعه و دموکراسی هموار خواهد کرد و وجود امثال خاتمی این سقوط را به تأخیر می‌اندازند.

جمع‌بندی:

چنان‌که مکرراً گفته‌ام، راه دموکراسی در ایران راهی است صعب و پر فراز و نشیب و نمی‌توان امید داشت که در کوتاه‌مدت و به گونه‌ای درونزا این راه طی شود. جامعه ما، جامعه‌ای در حال گذار است و دولت نمی‌تواند به تنهایی جامعه را در این مسیر هدایت کند. اگر بتوان با توازن قوا در عرصه سیاست واقعی، یعنی رژیم حقیقی قدرت، به نقطه سر به سر رسید، آنگاه می‌توان امید داشت که گذار به دموکراسی ممکن شود و تداوم یابد و فرایند دموکراتیزاسیون را بازگشت‌ناپذیر کرد.
با توجه به عوامل و موانعی که گفته شد، اگر خاتمی به عنوان نامزد دموکراسی‌خواهان در صحنه رقابت انتخابات ریاست جمهوری حاضر شود و آن را در برنامه و عمل خود منعکس کند، حمایت و رأی به او به وظیفه ملی و اخلاقی تبدیل می‌شود.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates