18.11.2008

وقتی که تو آمدی، بهار آمده بود

خُسن آقا: متاسفانه من استعداد طنز ندارم وگرنه این سایت اسهال طلب‌های سوسول جای خوبی است برای سوژه پیدا کردن. شما تیتر این مطلب را ببینید! انگاری طرف برای کلاس اول ابتدایی انشاء نوشته!
موج سوم: نزهت امیرآبادیان امروز آقای خاتمی به دنبال تغییرات ریشه‌ای در فرهنگ و اجتماع است بدون حضور در قدرت. دلش می‌خواهد اصلاحات را نهادینه کند باز هم بدون حضور در قدرت. آنچنان از عرصه قدرت حذر می‌کند که گویی قدرت مکان دون‌پایه سخیفی مناسب بدنامان است. نه جایگاه اهل ادب و فرهنگ و روشنفکران.آقای خاتمی قدرت به قول مایکل راش توانایی کنش یا عمل است. یا به قول برتراند راسل، قدرت، توانایی ایجاد تاثیر مورد نظر است. حالا این کنش، عمل یا تاثیر چه پیشبرد اصلاحات و تغییرات فرهنگی، اجتماعی باشد، چه عقب راندن کشور به بیست سال پیش و از بین بردن سرمایه‌های ملی و فکری یک ملت. سال 76 برای ما متولدین سال‌های انقلاب، سال پشت کنکور ماندن بود اما آنروزها آنچنان شوری بر پا بود که کنکور آخرین دغدغه‌مان بود. انگار همه با ما بودند همه مردم شهر، تعدادمان زیاد بود اما بی‌صدا و بی‌اعلام و بی‌پلاکارد همدیگر را می‌شناختیم. شاید تاثیر همان لبخند محوشده ته چهره‌هامان بود شاید تاثیر برق چشم‌هامان بود شاید هم از شیرینی قندی بود که ته دلمان آب می‌شد.

بهار سال 76 بود کنار میدان امام حسین سوار تاکسی شدم به مقصد میدان انقلاب برای خرید کتاب کنکور. هوا ابری بود. همین که سوار شدم رگبار زد. راننده مرد سپیدمویی بود لاغر و خمیده، عکس خاتمی را گوشه شیشه جلو چسبانده بود. باران که شروع شد شیشه را پایین داد نفس عمیقی کشید و گفت:

عجب بارانی، چه بهاری.

به عکس خاتمی اشاره کرد و گفت: چه بهاری آمده امسال.

حالا سه سال و اندی از آخرین بهارمان گذشته. سه سال و نیم از روزی که روزنامه شرق با تیتر درشت پایان عصر خاتمی را اعلام کرد و خاتمی رنجیده خاطر از ما خواند:

هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد

و رفت

ما متولدین سال‌های انقلاب و پشت کنکوری‌های سال‌های اصلاحات سه سال و نیم است هر وقت دور هم می‌نشینیم از شور و شوق آن روزها یاد می‌کنیم. از هوای سبکی که ریه‌هامان را پر می‌کرد؛ از کتاب‌های غیردرسی که خواندیم و کتاب‌های درسی که نخواندیم؛ از امیدی که قلبمان و فریاد شوقی که گلویمان را پرکرده بود.

امروز آقای خاتمی به دنبال تغییرات ریشه‌ای در فرهنگ و اجتماع است بدون حضور در قدرت.

دلش می‌خواهد اصلاحات را نهادینه کند باز هم بدون حضور در قدرت.

آنچنان از عرصه قدرت حذر می‌کند که گویی قدرت مکان دون‌پایه سخیفی مناسب بدنامان است. نه جایگاه اهل ادب و فرهنگ و روشنفکران.

آقای خاتمی قدرت به قول مایکل راش توانایی کنش یا عمل است. یا به قول برتراند راسل، قدرت، توانایی ایجاد تاثیر مورد نظر است. حالا این کنش، عمل یا تاثیر چه پیشبرد اصلاحات و تغییرات فرهنگی، اجتماعی باشد، چه عقب راندن کشور به بیست سال پیش و از بین بردن سرمایه‌های ملی و فکری یک ملت. کافیست نگاهی بیندازید. مقایسه کنید تفاوت سینما، شعر و ادبیات اکنون و چهار سال پیش را. نگاهی بیندازید به آمار نویسندگان و روشنفکران خانه‌نشین‌شده. تفحصی کنید در تفاوت نثر نویسندگان و ترویج نثر استعاری که مختص دوران سکوت و خفقان است.

آقای خاتمی شکی نیست که از موضعی جز موضع قدرت نیز می‌توان در فرهنگ و اجتماع تغییر ایجاد کرد همچنان که اگر قطره‌ای آب صدها سال بر صخره‌ای بچکد سرانجام آنرا متلاشی خواهد کرد اما مطمئن باشید که نتیجه تلاش‌هایتان را نه ما نه شما در عمر باقی‌مانده نخواهیم دید.

شکی نیست که اصلاحات و شما به عنوان نماد اصلاحات در طول 8 سال در دست داشتن قدرت صدمات بسیاری متحمل شدید و دوران سختی پشت سر گذاشتید؛ دورانی که دوستان دلتان را شکستند و دشمنان دست و پای عملتان را. اما این گفته را از هگل بپذیرید که آنجا که وضعیت به خطر می‌افتد امکان بازشناسی هست. و بپذیرید که در درون خود و همفکران خود زیستن جستجوی آسایش است و آنجا که آسایش هست شناخت نیست و عرصه عمومی عرصه کنش‌ها و به طبع آن خطرهاست.

بیایید به خاطر مردم، به خاطر میلیون‌ها جمعیت خاموش این سرزمین پا به عرصه بگذارید.

به خاطر امید
به خاطر زندگی
به خاطر آرزوهای بربادرفته
به قول آقای ملکیان به خاطر اخلاق
و به درخواست ما متولدین سال‌های انقلاب به خاطر بهار.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates