اندر احوالات آفتابه کشان رژیم اسلامی
خواندنیها: منوچهر هنرمند:
یکی از مشاغل نامرئی ولی نان و آبداری که اخیرا به مذاق بسیاری از اهل قلم و علم خوش آمده است شغل شریف “کفش جفت کنی” شخصیتهای محترم جمهوری اسلامی در رسانه ها و دانشگاهها است . برای احراز این شغل اعلانی پخش نشده و کنکوری هم برگزار نمی شود .تنها لازم است داوطلب ضمن دارا بودن مقدار متنابهی”روی سنگ پایی” به یک فقره “دستمال ابریشمی ” برای نوازش اسافل و “دنبلا نهای “استوانه های نظام مجهز باشد .برای ارائه نمونه راه دور نمیروم. شما همین آقای دکتر هوشنگ امیر احمدی خودمان را که گویا به علت سوء استفاده مالی از دانشگاه امریکائی راتگرز اخراج شده است را در نظر بگیرید .
این بنده خدا که تا دیروز حتی از افتخار داشتن گذرنامه مقدس جمهوری اسلامی محروم بود با آغاز به کار و اشتغال به شغل شریف” کفش جفت کنی” رژیم بی بدیل و رئیس جمهور بی نظیر ، یکشبه ره صد ساله پیموده و علاوه بر برخورداری از مواجب و مزایا ، در زمره امید و آمال سیاستمداران ینگه دنیائی برای راه دست اندازی به ممالک محروسه و غارت ذخائر و دفائن زیر زمینی و مائده های روی زمینی آن در آمده است .
لبخند ملیح استاد و وجنات منبسط ایشان
می گویند حضرت استادی چنان در تقلا غرق شده اند و چنان برای گشودن گره کور و راه انداختن مقدمات نزدیکی و زفاف مرادشان شیخ محمود احمدی نژاد تقلا می کنند که حتی فرصت خاراندن آنجای شریفشان هم برایشان نمانده است . البته گفته می شد که آینده این شغل برای ایشان بسیار تابان و درخشنده است و حتی صحبت از آن بود که قرار است ایشان را طی مراسم با شکوهی از درجه “کفش جفت کنی ” به “آفتابه کشی ” ارتقاء بدهند که گویا این امر به بن بست خورده و به دلیل تعویض رئیس جمهور ینگه دنیا و سقوط بازارهای مالی مسکوت مانده است .
از طلایه داران دیگر این رشته که شاید معرف حضورتان نباشد حضرت استادی جناب صادق خان زیبا کلام است . این جناب استادی که بسان ملای مرحوم محله ما در اصفهان در همه رشته ها صاحبنظر بوده و چون سگ پینه دوز از درون همه انبانها با خبر است بیشتر عمر پر برکت خود را به اقامه فریضه “نعلین جفت کنی ” در محضر روحانی بی نیاز حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی گذرانده است .
استاد در بین جمعی از فضلا در پوزیسیونی مشکوک
دامنه ارادت استاد تا بدان اندازه است که در صفحه 235 رساله اش با عنوان “هاشمی بدون رتوش ” می نویسد : “…حد و حدود دموکراسی در هر جامعه ای بر اساس قانون اساسی آن تعریف و مشخص نمی شود… بودن یا نبودن دموکراسی ارتباطی به وجود اصل ولایت فقیه یا بندها و اصول قانون اساسی پیدا نمی کند. ولی فقیه و شورای نگهبان باعث محو شدن دموکراسی یا بر عکس باعث وفور آزادی نمی شوند… ما اگر ولی فقیه هم نمی داشتیم و یک جمهوری لائیک یا سکولار هم داشتیم، حد و حدود آزادی در جامعه ما همین میزان بود که الان هست! …”.
وقوف حضرت استادی بر عالم جن و غیب نیز قاصر تر از سخنانشان نیست . در محاوره با یومیه [روز آنلاین] پنجشنبه 16 ماه جریده نگار می پرسد :برخي معتقدند مناسب است آقاي احمدي نژاد هم پيام تبريکي براي رييس جمهوري آمريکا بفرستد. با توجه به ويژگي هاي تاريخي به اوضاع جاری این کار مي توانست فرصت تاريخي خوبي براي ارسال پيامي مثبت باشد ؟…حضرت استادی پاسخ می دهد : دومساله وجود دارد. يکي اينکه بهتر است آقاي احمدي نژاد اين کار را بکنند يا نه و ديگر اينکه ايشان اين کار را خواهند کرد يانه؟ من معتقدم که ايشان مطلقا اين کار را نخواهند کرد.
حضرت استادی در جوار انجام فرایض ملی – اسلامی از انجام امر به معروف نیز غافل نیستند چنانکه در فرمایشات گوهر باری که در یومیه [یاری] روز چهار شنبه 18 تیرماه به زیور طبع آراسته شده مشفقانه به شباب دانشجو اندرز می دهد که : “…د انشجو در جامعه ما کم کم باید به دنبال درس و تحقیق برود مثل کشورهای دیگر.. تکلیف کار سیاسی چه میشود؟ کار سیاسی را احزاب و تشکلهای سیاسی باید انجام دهند، این جمعها میتواند در خارج از دانشگاه باشد، احزاب سیاسی باید داعیهدار این کار شوند….” .
بنده حقیقتا وجود چنین حکیم فرزانه ای در مملکت را به درگاه باریتعالی شکر می گویم و شباب ایرانی را از جراحت نهادن بر دل استاذ بر حذر می دارم . نکنید آقا جان !…. نکنید !… ای شباب !…. نمی بینید چگونه استاد از شما رو برگردانده است که می فرماید “…. درست نمیدانم اکنون چه موضوعی برای دانشجویان مهم است ولی یقین دارم که مسائل سیاسی دیگر دغدغه دانشجو نیست، این مرحله ایی جدید است و من اکراه دارم که لفظ جنبش را برای آن به کار برم ….” .
ای جوانی که در بند انفرادی شکنجه می شو ی !… ای خواهر دانشجوئی که مفقود الاثر شده ای! .. ای آقا فرزادی که زیر اعدام هستی…. چرا برای مسائل غیر سیاسی خودت را به دردسر انداخته ای ؟… چرا برای نخود چی کیشمیش خودت را از تحصیل محروم کرده ای !…. بیا و برای خدا هم نه ، برای رضایت دل استاد دنبال درس و تحقیقت برو و تکلیف سیاست را به استاد واگذار کن تا تو هم “نانی به کف آورده و به غفلت بخوری” ….. از ما گفتن بودن و از شما نشنیدن .والسلام … همین !
پیام برای این مطلب مسدود شده.