20.06.2007

نقدي: استعفا ندادم، در باره محمدرضا نقدي

روز: به دنبال طرح چند پرونده اختلاس از سوي ستاد مرکزي مبارزه با قاچاق کالا و ارز، گفته شد که سردار محمد رضا نقدي در مراسمي از کارکنان اين ستاد خداحافظي کرد و سرپرستي اين ستاد را به حميدرضا تقي زاده دبير ستاد سپرد. از سوي ديگر سردار نقدي استعفاي خود را به شدت تکذيب کرد و گفت : به هيچ وجه استعفا نداده ام و نمي دهم. سردار نقدي گفت : «هنگامي که آذر سال 84 از جانب رئيس جمهور به سمت رئيس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شدم با حفظ سمتي که در ستاد کل نيروهاي مسلح داشتم اين مسئوليت را پذيرفتم و اکنون ضرورت ايجاب کرده است که تمام وقت در ستاد کل نيروهاي مسلح فعاليت کنم.» فيروزآبادي نيز گفت: «ذکر استعفاي نقدي کاملا غلط بود.»

محمدرضا نقدي کيست؟

محمدرضا نقدي در سال 1332 در شهر نجف به دنيا آمد. نام پدرش شيخ علي اکبر ثماني از روحانيون مجاور شهر نجف بود. وي فرزند دوم خانواده اي با چهار فرزند است. گفته مي شود يکي از برادرانش در جنگ به شهادت رسيده است. در سال 1358 وي همراه با خانواده اش توسط دولت عراق اخراج شد و آنان به شهر نقده رفتند و شهرت نقده اي را براي خود انتخاب کرد که بعدا با نام نقدي معروف شد. وي همزمان با آغاز جنگ و از همان ابتدا از سال 1359 وارد مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق شد و به عنوان نماينده اين مجلس در اروميه کارش را آغاز کرد. در همان سال به لبنان رفت و مدتي در آنجا بود و پس از بازگشت در بخش نظامي مجلس اعلا به کارش ادامه داد. نقدي در سال 1361 وارد سپاه پاسداران شد و همراه با گروهي ديگر از معاودين عراقي عضو لشگري شد که بعدها تبديل به سپاه بدر شد. وي بسرعت در اين لشگر رشد کرد و معاونت اطلاعات و عمليات لشگر شد. وي تا سال 1364 در لشگر بدر بود، اما از اين سال به سپاه لبنان منتقل شد و جزو نيرويي از سپاه گشت که قرار بود روي مساله نابودي اسرائيل متمرکز شوند و به همين دليل به نام نيروي قدس شناخته مي شدند. وي که نيرويي اطلاعاتي بود، با نام مستعار « شمس» در عراق و سودان و بعدا در ماجراي بوسني و هرزگوين حضور فعال داشت و تا پايان بحران در آن منطقه يکي از فرماندهان سپاه در بوسني بود.

در زير زمين هاي وصال

محمد رضا نقدي در سال 1372 توسط آيت الله خامنه اي به عنوان معاون اطلاعات نيروي قدس منصوب شد، اما با فاصله کمي از اين انتصاب فرمانده حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي گشت و با درجه سرتيپي از نيروي قدس به نيروي انتظامي منتقل شد. او برخي از همکاران سابقش را به نيروي انتظامي منتقل کرد و آنجا را به محلي براي فشار بر کارگزاران و بخصوص شهردار پرقدرت تهران، غلامحسين کرباسچي تبديل کرد. نقدي در حفاظت اطلاعات تعدادي از شهرداران مناطق مختلف تهران را دستگير و براي مدتي طولاني آنها را در زندان انفرادي و مورد شکنجه شديد قرارداد، اين موضوع تا مدتها آشکار نشد و حتي برخي از اين شهرداران تا چندي پس از آزادي شان از طرح آنچه بر آنان گذشته بود، خودداري کردند. نقدي در جلسه پرسش و پاسخ خودش با نمايندگان مجلس اين موضوع را چنين توضيح داده است: «روزي آقاي رازيني رياست محترم دادگستري تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتي که رفتم ايشان توضيح دادند که پرونده اي هست که مربوط مي شود به فساد مالي در شهرداري تهران و ابعاد مالي آن بسيار گسترده است ما هم به دلايلي صلاح نمي دانيم که پرونده را به دست ديگر ضابطين ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهي بدهيم و مي خواهيم اين را به شما بسپاريم چرا که هم بازداشتگاهي مطمئن داريد و هم پرسنل تان امين هستند.آن روز من به آقا ي رازيني گفتم ما آماده هستيم، ولي اگر به ميدان بياييم تا آخر هستيم. مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهاي سياسي کنار بکشيد؛ که آقاي رازيني هم گفتند اراده ما هم بر اين است که اين قضيه جدي بگيريم و حتي مقام معظم رهبري هم فرموده اند که با اين مفسده جدي برخورد شود.»

پرونده شهرداران تهران که تقريبا سنگين ترين عمليات اطلاعاتي و قضائي در برخورد با مسائل سياسي بود، نام نقدي را در سطح عمومي مطرح کرد. در اين پرونده 164 شهردارو کارکنان شهرداري تهران در مدت سه ماه در بازداشتگاه وصال و يکي دو محل ديگر احضار و بازداشت و بازجويي شدند.

ماجراي کوي دانشگاه و حمله به مهاجراني و عبدالله نوري

پس از دوران اصلاحات، محمد رضا نقدي همراه با حسين الله کرم، سردار ذوالقدر و چندين تن ديگر از نيروهاي نظامي و برخي سرداران سپاه، ستادي براي ايجاد بحران تشکيل دادند. طرح ترور عبدالله نوري و حمله به مهاجراني و ماجراي کوي دانشگاه از کارهاي شاخص اين گروه بود. سردار نقدي در ماجراي حمله به نوري و مهاجراني ديده شد. بعدا در دادگاهي که براي محاکمه نقدي تشکيل شده بود، پدر همسرش مدعي شد که وي در روز حادثه اصلا به نماز جمعه نرفته بود.

پرونده سياه و شايعاتي از اين دست

گفته شده است که در سال 1379 محمد رضا نقدي گروهي خودسر را تشکيل داد تا جلوي مفاسد اجتماعي را بگيرند. گفته شده است که اين گروه در جريان کارهاي مختلفي که مي کرد، اقداماتي غير قانوني را انجام مي داد. در آن زمان، شايع شد که محمدرضا نقدي در 15 اسفند 1381 بازداشت شده و وزارت اطلاعات با نظارت دفتر رهبري از وي کرده است. همچنين شايع شد که اين تحقيقات براي مدت کوتاهي پيش رفته، اما پس از يک ماه گروه ديگري با طرح شائبه ايجاد فشار در بازجويي، اين تحقيق را متوقف کرده و پرونده به دادگاه ويژه روحانيت منتقل شده است. در پاسخ به همه اين شايعات، در ارديبهشت 1382 سردار نقدي در غرفه کيهان حاضر شد و در پاسخ به اين سوال که گفته مي شود شما بازداشت شده ايد، گفت: «اينها ساخته رسانه هاي دشمن است. فعلا که بنده را اينجا مي بينيد.» پس از اين حضور مطبوعاتي نقدي وي تا مدتها از نظرها غايب بود.

بازگشت مردان خشن

پس از روي کار آمدن احمدي نژاد، نقدي که تقريبا از حافظه ها حذف شده بود، به سوي احمدي نژاد رفت و با حکم رئيس جمهور فعاليتش را در ستاد مرکزي مبارزه با قاچاق کالا و ارز آغاز کرد و از همان ابتدا قول داد که برخورد با دانه درشت ها را آغاز کند. وي که در اين مدت نسبتا کوتاه تلاش مي کرد کارنامه درخشاني از فعاليتهاي اين مرکز ارائه کند، سرانجام قرباني درگيري هاي داخلي نيروهاي قدرت شد. محمدرضا نقدي که به عنوان سازمان دهنده لباس شخصي ها شناخته شده و در چند پرونده خطرناک اطلاعاتي حضور داشته است، از آنهايي است که به نظر مي رسد، بخاطر انجام يک اشتباه بزرگ ديگر بخشيده نخواهند شد، اگرچه معمولا مرداني اين چنين براي «روزهاي سخت» هميشه مورد توجه هستند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates