۳۰ سال پیش در چنین روزی بختیار، سانسور مطبوعات را لغو کرد
رادیوزمانه: سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی
جمعه پانزدهم دیماه ۱۳۵۷ برابر پنجم ژانویه ۱۹۷۹ میلادی
بختیار سانسور مطبوعات را لغو کرد
همزمان با روی کار آمدن شاپور بختیار، سانسور مطبوعات نیز لغو شد و روزنامههای عصر تهران از شنبه ۱۶ دیماه انتشار خود را آغاز میکنند.
گفته میشود از فردا روزنامههای ایران بدون هیچ نظارتی کارشان را ادامه خواهند داد. روزنامه «رستاخیز» که یکی از مهمترین و قدرتمندترین روزنامهها تا قبل از تعطیل دو ماهه اخیر مطبوعات بود، دیگر منتشر نخواهد شد.
احمد شاملو و غلامحسین ساعدی، که در لندن به سر میبرند انتشار مجدد روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان را به سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران و کارکنان مطبوعات تبریک گفتند و انتشار مجدد نشریات را یک پیروزی درخشان خواندند.
در نامه شاملو و ساعدی آمده است: «پیروزی بسیار درخشان شما یاران مبارز در به زانو درآوردن رژیم به دنبال ایستادگی و مقاومت قهرمانانه در برابر سرنیزه نظامیان، نه تنها در تاریخ مطبوعات وطنمان که در تاریخ مطبوعات دنیا بیسابقه بوده است.»
در ادامه این نامه آمده است: «عمق شادی ما از پیروزی شما و رسوایی بیآبرویان قلم به مزد نه چندان است که به بیان آید. اطمینان صد درصد داریم که شما دوستان گرامی تا پیروزی کامل نهضت در سنگر ملت خواهید جنگید و چنان که خود گفتهاید پاسدار جدی حرمت و شرافت قلم خواهید ماند.»
لازم به یادآوری است که پیش از لغو سانسور بختیار، وی با برخی از بزرگان مطبوعات کشور در جلسهای شرکت کرد و از آنان خواست تا نشریات خود را منتشر کنند.
نشریات آزاد شده نیز پس از آزادی به عنوان اولین اقدام به انتشار گستردهی اسناد مفاسد و اشتباهات بختیار پرداختند.
آیتالله خمینی در پاریس
اقامت آیتالله خمینی تمدید شد
آیتالله خمینی در هفته گذشته، طی اعلامیهای دولت بختیار را غیرقانونی خواند، اما دکتر شاپور بختیار در مصاحبهای که روز سهشنبه با رادیو فرانسه انجام داد، در جواب سوال خبرنگار مبنی بر غیرقانونی خوانده شدن دولتش توسط آیتالله خمینی ضمن تجلیل از ایشان و اظهار اینکه «آیتالله خمینی متأسفانه مثل شاهنشاه اطرافیانی ناصواب دورشان را گرفتهاند» اضافه کرد:
«این اولین بار نیست که آیتالله خمینی دولتی را در ایران محکوم کردهاند، شاید آخرین بار هم نباشد. ما این رهبر بزرگ مذهبی را بینهایت محترم میشماریم و من هرگز به خود اجازه نخواهم داد با آنچه ایشان میگویند مخالفت کنم.»
به نوشته هفتهنامه ایرانشهر، رادیو تهران که قبلاً مدعی شده بود آیتالله خمینی درباره دولت بختیار نظری نداشته است، با نقل مصاحبه فوق عملاً ادعاهای قبلی خود را تکذیب کرد.
در همین حال آیتالله خمینی در هفته گذشته دو اطلاعیه دیگر نیز از پاریس صادر کرده است. اقامت سه ماهه آیتالله خمینی در هفته گذشته پایان یافت و دولت فرانسه اقامت ایشان را به طور نامحدود تمدید کرد.
آیتالله خمینی در یک مصاحبه تلویزیونی در جواب خبرنگار درباره دعوت بختیار برای بازگشت به ایران اظهار داشت: «هر وقت مقتضی بدانم و وجود من در ایران مفیدتر باشد به ایران برمیگردم.»
جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا
کارتر: در گوادالوپ معتقدند شاه باید برود
به گزارش رادیو بیبیسی و رادیو مسکو «رهبران آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه، مذاکرات مهم خود را درباره قیمت نفت، رویدادهای ایران، کامبوج و چند مسأله دیگر، آغاز کردند.»
کنفرانس گوادالوپ که با حضور رهبران بزرگ دنیای غرب آغاز شده است، قرار است درباره آینده ایران نیز تصمیم بگیرد. در این کنفرانس که همزمان با سقوط حکومت خمرهای سرخ در کامبوج و فرار پل پوت از این کشور صورت گرفت، درباره برخورد با آینده کامبوج نیز تصمیمگیری میشود.
در همین حال جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا گفت: «سران تمام کشورهای صنعتی شرکت کننده در کنفرانس گوادالوپ معتقد بودند که شاه، باید برود و من در میان آنها حمایت ناچیزی نسبت به شاه یافتم.»
فسخ قرارداد نظامی با هلیکوپترسازی بل
به نوشته هفتهنامه ایرانشهر روز پانزدهم دیماه ۱۳۵۷ «حکومت ایران به کمپانی «تکس ترون» که شرکت هلیکوپترسازی «بل» بخشی از آن است، اطلاع داد که قرارداد پانصد و هفتاد و پنج میلیون دلاری خود را با آن شرکت فسخ کرده است.»
در ادامه نوشته آمده است: دلیل فسخ قرارداد مذکور «فشار حوادث جاری ذکر شده است که منظور از حوادث جاری شرایط انقلاب ایران است.
حکومت ایران به مقامات این کشور اطلاع داد که باید قرارداد فیمابین را تمام شده تلقی کنند. مقامات شرکت تکس ترون گزارش دادند که ایران از پرداخت اولین قسط خود که موعد آن اول اکتبر گذشته بود ناتوان ماند و به این دلیل شرکت مذکور پروژه خود را در ایران متوقف کرد.
فسخ این قرارداد نشانه ناتوانی ایران در انجام تعهدات مالی خود در معاملات نظامی گوناگون است و شاه به آمریکا اطلاع داده است که در نظر دارد بیشتر معاملات اسلحه خود را با کمپانیهای آمریکا به تعویق اندازد.
به عنوان مثال، کمپانیهای جنرال دینامیک و گرومن تحویل هواپیماهای خود به ایران را به عقب انداختهاند. مقامات وزارت امور خارجه آمریکا اطلاع دادند که کمپانی وستینگهاوس، سازنده وسایل الکتریکی نیز که قرار بود در ساختمان ژنراتورهای هستهای شرکت موثر داشته باشد، قرارداد خود را با ایران لغو کرده است.
با رسیدن اخبار توقف تولید و صدور نفت ایران، بیشتر کمپانیها و بانکهای آمریکایی که قراردادهای متعدد نظامی تجاری با ایران دارند، اکنون به سختی نگران وضع خویشاند.
اسماعیل نوریعلاء
نوریعلاء: امام خمینی تجلیگاه وحدت ملی
نوشته قبلی اسماعیل نوریعلاء که در هفتهنامه ایرانشهر منتشر شد، واکنشهای بسیاری را ایجاد کرد، وی در تاریخ پانزدهم دیماه در همین هفتهنامه به برخی از واکنشها پاسخ داد و چنین نوشت:
«از عکسالعملهای مربوط به مطلب نخست فعلاً در این نامه سخنی نمیگویم. اما عکسالعملهای نشان داده شده نسبت به پیشنهاد من دایر بر تشکیل دولت در تبعید، نگارش این توضیح نامه را ضروری کرده است.»
او در ادامه نوشت: «به نظر من کشور ما اکنون در حساسترین لحظه انقلاب خود قرار دارد، یعنی لحظهای که کادر حاکمه گذشته در مقابل فشار انقلابی حرکت تودههای ایران به زانو درآمده و میرود تا جای خویش را به تشکل جدیدی بدهد.»
نوری علاء در ادامه افزود: «به همین دلیل لازم است تا در مورد دقایق این نابجایی اکنون اندیشه شود و پیشبینیهای لازم صورت گیرد و کارها صرفاً موکول به امحاء کادئر فعلی نگردد به خصوص که در همه حالات قابل تصور ایران راه حلها تقریباً شبیه به هم از آب در میآید.»
نوریعلاء در این شمارهی هفتهنامه نوشت: «مثلاً میتوانیم فرض کنیم که کادر فعلی بیسر و صدا فرار را بر قرار ترجیح میدهند یا میمانند به دست انقلاب درهم شکسته میشوند. میتوانیم فرض کنیم که راه حل شکلی پارلمانی دارد یا انقلابی.»
وی در ادامه نوشت: «در همه این احوال انجام چند امر گریزناپذیر به نظر میرسد که عبارتند از: انحلال سازمانهای سیاسی قلابی فعلی، بازگشت امام خمینی به ایران، تشکیل یک دولت موقت برای عمل سرپرستی عمل جابجایی، انجام رفراندوم عمومی برای تعیین سیستم حکومت و قانون اساسی جدید، و عاقبت تشکیل دولت ملی براساس این قانون.»
این شاعر در ادامه افزود: «به طوری که میبینیم در همه این احوال آنکه به عنوان محور تحول و مجری تغییر نقش تاریخی خواهد داشت امام خمینی است. اوست که وارث ویرانه بازمانده از دزدان فراری خواهد بود. ایستاده دربرابر ملتی که خون جوان و پیر و مرد و زن داده است.»
نوریعلاء ادامه میدهد: «سرمای زمستان را در بینفتی و بینانی و بیغذایی تحمل کرده است. و همه انرژی خود را در این فریاد نشانده است که این نظام ننگین باید برود و امام خمینی به عنوان تجلیگاه وحدت ملی و رهبر انقلاب پرشکوه ملت ایران برای سامان دادن به کارها به کشور بازگردد. در آن روز برای هرکس جای تأمل و تردید باشد، برای ایشان چنین فرصتی نخواهد بود. بار گرانی که اکنون بر شانههای او سنگینی میکند آن روز سنگینتر از امروز خواهد بود.»
وی در ادامه نوشت: «اما پیشنهاد اینکه دولتی زیر نظر امام خمینی به وجود آید، به معنی مقدمه ظهور یک «تئوکراسی» یا تشکیل خلافت جدید اسلامی نیست. امام خمینی خود بیش از هر کس بر جمهوریت و انتخابات آزاد تائید کرده است و این جمهوریت بدینسان خود به خود دارای دو دستگاه متفاوت است: ریاست جمهوری و قوای سه گانه جمهوری.»
نوریعلاء در پایان نوشت: «دستگاه نخست نظارت عالیه دارد از آن کسی است که به عنوان پدر ملت و نماینده روح ملی بر رأس هرم حیثیت اجتماعی تکیه میزند و دستگاه دوم از آن قوای مقننه، اجرائیه و قضائیه است. و به این ترتیب است که جمهوری ایران با تکیه بر انتخابات آزاد، راه را بر پیدایش دیکتاتوریهای مذهبی و غیرمذهبی به یکباره میبندد. من واقعاً امیدوارم که تاریخ جمهوریت ایران با نام کسی آغاز شود که همه ملت به او اعتماد دارند.»
بهمن نیرومند
آتشی زیر تخت طاووس
مجموعه داستانهای «آتشی زیر تخت طاووس» به زبان آلمانی منتشر شد. ناشر آلمانی کتاب به نام «روت بوخ» این داستانها را «قصههای ممنوعه» نام گذاشته است.
در این مجموعه که با حال و هوای انقلاب منتشر شده است، داستانهای «ما نمیشنویم»، «شرح حال» و «خانه روشنی» از غلامحسین ساعدی، «گرگ» از امین فقیری، «بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری» از صمد بهرنگی و «آفرینش» از فریدون تنکابنی منتشر شده است.
کتاب با ترجمه شعری از خسرو گلسرخی آغاز شده است. مترجم کتاب، بهمن نیرومند است. بهمن نیرومند، مترجم کتاب در مقدمه نوشت:
«با نشر این کتاب، ادبیات مترقی ایران برای نخستین بار در آلمان فدرال معرفی میشود. با آنکه تقریباً هر دانشگاه آلمانی یک موسسه ادبیات و تاریخ ایران دارد، اما به ندرت از حافظ فراتر میرود. حقیقت این است که ایرانشناسان کنونی معرفی ایران امروز را به روزنامه بیلد و فرانکفورتر آلگماینه واگذار کردهاند.»
بهمن نیرومند در ادامه نوشته است: «روزنامه بیلد همه روزه گزارشاتی سرهم میکند که بیشباهت به قصههای هزار و یکشب نیست و مدام درباره ایران به افسانهبافی میپردازد و درباره جزئیات پوشاک شاه و عشقبازیهای تازه او داد سخن میدهد. مطبوعات جدیتر به مطالب دیگری میپردازند، مثلاً مواد خام و نیروی کار ارزان در ایران، امکانات مساعد برای سرمایهگذاری.»
وی در ادامه میافزاید: «پیمان دوستی بین مردم ایران و آلمان که به وسیله براند، صدر اعظم سابق و شاه بسته شد و نتیجه این دوستی بدان جا منجر شد که دولت آلمان فدرال مخالفین رژیم شاه را بیش از پیش سرکوب کند و با عقد قراردادهای ویژه نفت، تظاهرات علیه شاه را ممنوع کند.»
بهمن نیرومند در پایان نوشته است: «اگر دانشجویان ایرانی و چند سازمان مترقی آلمانی وجود نداشتند کمتر خبری از شکنجهها و اعدامهای پی در پی در ایران به گوش کسی میرسید. البته نه به این دلیل که در آلمان فدرال سانسور وجود دارد. نه خیر. در آلمان سانسور وجود ندارد، اما وقتی مطبوعات چشم به این حقایق ببندند مسلم است که همه در بیخبری کامل خواهند ماند. قصههایی که در این کتاب آمده است همه از شرایط امروز مردم ایران سخن میگویند.»
احمد شاملو
آقای شاملو! من کارگرم، به شوروی اهانت نکنید
در پی انتشار مصاحبهی احمد شاملو با خبرگزاری تاس که متن فارسی آن در هفتهنامه ایرانشهر منتشر شد و در آن انتقاداتی از سوی شاملو از شوروی و رهبران آن به عمل آمده بود، خوانندگان ایرانشهر واکنشهایی علیه شاملو نشان دادند.
حمید که خود را کارگر معرفی کرده است، از شاملو خواست: «قلم بطلان به کارهای مثبت حکومت زحمتکشان اتحاد شوروی نکشد. اگر چندی سایه دیکتاتوری استالین موجب بعضی اعمال ناشایست شده، آیا باید قلم بطلان به تمام کارهای مثبت حکومت زحمتکشان اتحاد شوروی که به حق پشتیبان واقعی خلقهای ستمدیده جهانند کشید؟ میبخشید که مطالب نامهام در لفافهای ظریف و لطیف پیچیده نشده و خیلی رک و پوست کنده نوشتهام.»
وی در ادامه نوشته است: «من یک کارگرم و به حکم وابستگی خودم به ماشین مانند ماشین خشم، من و همرزمانم تحمل ناروایی نداریم… سخن کوتاه که هستند به قدر کافی جراید وابسته به امپریالیسم به اتحاد شوروی بتازند… ایرانشهری که در شرایط حساس تاریخی فقط وظیفه دارد مانع از تفرقه و جدایی نیروهای درگیر باشد، نباید سرمقاله خود را به ضد شوروی اختصاص دهد. این کار آب به آسیاب دشمن ریختن است. این کار خیلی گناه است، رنجاندن دوستان اگر آسان باشد، بهای آن در درجه اول برای خود ما خیلی گران تمام خواهد شد… با درود فراوان، حمید.»
همچنین خوانندهای به نام مهدی برزگر به شاملو نوشت: «مصاحبهات را با مخبر خبرگزاری تاس در سرمقاله شماره هشت ایرانشهر خواندم، راستش را بخواهی در چشمانم اشک جمع شد. اشک غمی که به هنگام تماشای سقوط یک انسان از قله پرافتخار و صداقت و پایمردی به قعر منجلاب و کثافت میغلتید و این سقوط همه گذشته سراسر فخر خود را میشوید و میبرد… باور کن که اگر خوب نمیشناختمت از این سخنانت هرگز ناراحت نمیشدم و تو را میگذاشتم به حساب آن خودفروختگانی که برای سازمان سیا و ساواک قلمزنی میکنند…»
در اعتراض به همین مصاحبه محمد سلیمانی اصل از آلمان نوشت: «شما این فرصت را در مورد یکی از دشمنان خلق ایران با مصاحبهای که انجام دادید به دست آوردید ولی به جای اینکه ماسک از صورت یکی از دشمنان دوستنمای خلق ایران و این شارلاتانهای مخفی شده در زیر نقاب خلق دوستی بردارید، آنها را «دوستان شوروی ما» خطاب میکنید… با دروغ و تزویر و فریب مسایل را لاپوشانی میکنید و آب پاکی روی لجنی میریزید که گرچه بوی گند آن مدتهاست بلند شده، برای شماها خوشآیند و مطبوع و قوت قلبآور است!»
«آخر بازی» احمد شاملو
شعر آخر بازی احمد شاملو در آخرین شماره نشریه ایرانشهر به تاریخ پانزدهم دیماه ۱۳۵۷ منتشر شد.
عاشقان
سرشکسته گذشتند
شرمسار ترانههای بیهنگام خویش
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا
سربازان
شکسته گذشتند
خسته بر اسبان تشریح
و لتههای بیرنگ غرور نگونسار
بر نیزههایشان.
تو را چه سود
فخر
به فلک
فروختن
هنگامی که هر غبار خاک تحقیر شده نفرینت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای؟
آنجا که قدم نهاده باشی
گیاه از رستن تن میزند
چرا که تو هرگز
تقوای خاک و آب را
باور نکردهای.
فغان
که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه روسبیان باز میآمدند.
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجادهها سر بر نگرفتهاند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.