09.01.2009

می خواهند دانشگاه ها اسلامی، ایدئولوژی باور و خودی پرور باشد؛ مصاحبه با مجید توکلی پیرامون محرومیت از تحصیل دانشجویان و پرونده ۳ دانشجوی پلی تکنیک

خبرنامه امیرکبیر: محرومیت از تحصیل اتفاقی جدید نیست و دیرصباحی است دانشگاه های سرزمین ما عرصه سیاست ورزی های حاکمان در اِعمال محدودیت ها و محرومیت ها و محکومیت ها ی فراوان علیه دانشجویان شده است. انقلاب فرهنگی سال های نخستین انقلاب و محرومیت دانشجویان فراوان از تحصیل و عدم اعتراض در خور به آن شاید امروزی چنین را پیشاپیش وعده می داد. محرومیت های آکادمیک که در ایران علاوه بر دامان دانشجویان بر اساتید نیز روا می می گردد، امروز در مقطعی پیشین (مدارس) نیز صورت می پذیرد و دانش آموز و معلم را به کج سلیقگی حاکمان به محرومیت های فراوان دچار می گرداند. امروز محرومیت های آموزشی در ایران برخلاف نص صریح قانون مادر (قانون اساسی) و مغایر با حقوق مصرح بشری در اعلامیه جهانی حقوق بشر نه تنها وظیفه آموزش دولت ها را مردود ساخته که آموزش غیر آزاد و دیکته شده امروز ایران را از بسیاری دانشجویان سلب نموده است.

شاید فاصله از “قریب به ۳۰ ماهه تعطیلی دانشگاه ها” در سال های نخستین پس از انقلاب ۵۷ و کاهش شدت آن، غفلتی از پرداخت ویژه به آن را موجب گردید تا دولتی که مدیران آن از مجریان انقلاب فرهنگی سال های نخستین پس از انقلاب بودند امروز با شعارهای انقلابی به رفتارهایی بپردازند که یادآور نابخردی های آن سال ها باشد. آن هنگام ثمره هاشمی دبیر انجمن علم و صنعت بود و احمدی نژاد یار و همراه او تا در اتحاد با سیدی تربیت مدرس در پاسخ به پیشتازی حرکت انقلابی پلی تکنیک و شریف در افراطی گری های ابتدای انقلاب در تسخیر خود سرانه سفارت امریکا، در حرکتی خودسرانه و بر خلاف نظر آیت الله خمینی دانشگاه ها را به تعطیلی کشاندند و امروز احمدی نژاد در راس نشسته است و ثمره یار همیشگی اوست. در طول ۳ سال گذشته به هزار طریق خبر محرومیت دانشجویان از دانشگاه شنیده می شود. تعلیق، عدم ثبت نام، حذف ترم، ممانعت از حضور در جلسه امتحان، عدم اعلام رتبه کنکور ارشد، ممنوع الورود کردن و نهایتا قصه ۳ ستاره ها.

این روزها پلی تکنیک که از هر قسم محرومیت را تا به امروز (شاید به عنوان اولین) تجربه کرده است شاهد اتفاقات ویژه ای در برخوردهای آموزشی با دانشجویان است. انتشار خبر ممانعت از ادامه تحصیل ۳ دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که ماه ها زندان و شکنجه را نیز تجربه کرده اند بهانه ای شد تا به سراغ مجید توکلی برویم و درباره محرومیت از تحصیل در دولت نهم و به ویژه در پلی تکنیک با این فعالان دانشجویی به گفتگو بنشینیم و آخرین وضعیت پرونده وی و احمد قصابان و احسان منصوری را جویا شویم. توکلی که کمتر از ۵ ماه است که با آزادی از زندان و تحمل ۱۵ ماه حبس در دانشگاه حضور دارد امروز به عنوان دانشجویی محروم از تحصیل شناخته می شود. او پیشتر و قبل از آنکه به زندان برود به یک ترم تعلیق و محرومیت از تحصیل مواجه بوده و ۲ بار نیز در سال های ۸۵ و ۸۶ به دانشگاه ممنوع الورود شده بود. در ادامه مصاحبه با این دانشجو را می خوانیم.

– سوال نخست را از محرومیت از تحصیل شروع کنیم تا تصوری درست از این عبارت به دست آوریم؟

* بی تردید مراد از محرومیت از تحصیل جز همان تنبیهات انضباطی و برخوردهای سیاسی چند سال اخیر در دانشگاه منظور نیست. احکام تعلیق و محرومیت از تحصیل فراوانی که در دانشگاه های مختلف توسط کمیته های انضباطی صادر شده است و ممانعت از ادامه تحصیل فعالان دانشجویی در مقاطع بالاتر – مسئله سه ستاره ها – و حتی در مواردی اخراج دانشجویان را موجب شده. ولی باید توجه داشت که مسئله کمی فراتر از این موارد است. یک نکته بر می گردد به منشا طرح موضوع محرومیت از تحصیل که آن حقی است که دانشجویان برای خود در ادامه تحصیل و حضور در دانشگاه، می دانند و دیگری محدودیت و اقداماتی است که به حق دانشجویان احترام نمی گذارد و چه بسا آن را پایمال و سرکوب می نماید.

حق تحصیل هم در قانون اساسی آمده است و هم از اصول پذیرفته شده اخلاق و بینش انسان امروز و مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر است. توصیه های فراوان علم آموزی و تاکیدات فراوان نظام های تربیتی موید همین مطلب هست. پشتوانه عملی این حق هم تلاش آدمی و پاسخ عادلانه در خدمت به آن که در ساختاری مثل ایران به کمتر از آن هم می توان راضی بود که اگر دولت خیری نمی رساند شر نرساند. ولی دقیقا امروز مسئله ما همین است که دولت که موظف به تامین شرایط آموزش همگانی (ابتدائی و متوسطه رایگان و عالی با رعایت عدالت) است، به طرق مختلف از این حق عمومی ممانعت به عمل می آورد. مسئله اقلیت ها و قومیت ها که در مورد بهائی ها مسئله خیلی شدیدتر هم هست در مقاطع پیش از دانشگاه نیز وجود دارد. البته در این مقاطع سخت گیری های سیاسی نیز وجود دارد.

ولی در دانشگاه ها مسئله سیاسی و کمتر صنفی است. حتی من معتقدم احکام محرومیت و تنبیهی دیگر در دانشگاه هم از مصادیق محرومیت از تحصیل می باشند. دانشجویی که در طول ترم درگیر با کمیته انضباطی است و نهایتا توبیخ یا حتی تبرئه می گیرد از آموزش صحیح و سالم محروم شده. دانشجویی که از امکانات رفاهی محروم شده در واقع از تحصیل در شرایط مطلوب محروم شده است. دانشجویی که با تهدیدات مختلف مواجه بوده و شرایط ناامن روانی برای خانواده اش با تماس های مکرر ایجاد شده از تحصیل محروم شده است. این مسائل در کنار تعلیق های معلق و تعلیق های اولیه و حتی ثبت نام های مشروط و اخذ تعهدهای نامتعارف که فرد را در یک وضعیت بلا تکلیفی و سردرگمی شدید قرار می دهد، قرار دهید و با محرومیت های قطعی از تحصیل از جمله تعلیق، ممانعت از حضور در امتحانات، ممنوع الورودی، اخراج و مسئله سه ستاره ها و کسانی که اجازه ادامه تحصیل در مقاطع بعدی نمی یابند، جمع کنید. خواهید دید مسئله محرومین از تحصیل بسیار اهمیت بیشتری می یابد و درصد قابل توجهی از دانشجویان با آن درگیرند.

– شما این مسئله را سیاسی دانستید، کمی توضیح می دهید؟

* شما اطلاع دارید که محرومیت از تحصیل امروز برای چند صنف دانشجویان به وجود می آید. برخورد با برخی دانشجویان و محرومیت ایشان منشا قومیتی و برخی دیگر مسئله ای دینی است. مثل برخورد با هویت طلب های آذری زبان، کردزبان و … و سختی های ادامه تحصیل اهل سنت و بهائی ها و سایر اقلیت ها. گاه برخوردها به دلیل قواعد نامتعارف و غیرعقلانی اجتماعی و بهتر بگویم دخالت در حوزه شخصی دانشجویان است. مثل مسئله پوشش و روابط دانشجویان دختر و پسر با یکدیگر و حتی مسئله اردوهای دانشجویی. برخی به علت فعالیت های دارای مجوز دانشجویی مثل نگارش مطالبی در نشریات، اقدامات شورای صنفی، بیانیه ها و مواردی از این دست است و برخی به برخورد با اعتراضات دانشجویان بر می گردد که مربوط به تجمعات و سخنرانی ها و تحصن ها می شود. البته مسائل خاص دیگری هم وجود دارد که در بیرون از دانشگاه اتفاق افتاده باشد و از دانشگاه بخواهند که با فرد مورد نظر برخوردهای انضباطی صورت بگیرد.

شما در موارد بسیار کمی می توانید مسئله را صنفی بدانید مثل اعتراض به وضعیت امکانات رفاهی به صرف بی کفایتی مدیران مربوطه در حوزه هایی چون امور خوابگاهی و امور تغذیه وگرنه در سایر موارد کاملا مسئله سیاسی است. شما در محدودیت های آزادی نشریات، دخالت در حوزه شخصی، ممانعت از برگزاری اردوها، محرومیت دانشجویان اقلیت های مذهبی و هویت طلب ها و منتقدین ساختار حاکمیت و دولت با مسائلی سیاسی مواجه هستید. در مورد برگزاری تجمعات و تحصن ها و تریبون های آزاد هم در چند سال اخیر که نگاه کنید مسئله به اعمال سیاست های نادرست در حوزه دانشگاه برمی گردد و یا حمایت از دانشجویانی که به هر شکلی مورد خشم مدیریت واقع شده اند نیز سیاسی تلقی شده است و برخورد سیاسی با آن صورت پذیرفته. حالا شما این را هم در نظر داشته باشید که در موارد بی شماری نهادهای امنیتی و انتظامی و قضایی نیز به مسائل دانشجویی ورود داشته اند. حتی در مورد مهمانی های دانشجویان در خارج از دانشگاه هم ما شاهد برخوردهای انضباطی و محرومیت از تحصیل بوده ایم.

البته باید بر این نکته تاکید داشت که بیشترین برخوردها در این چند سال به دلیل داشتن عقاید سیاسی مغایر با مشی حاکمیت و برگزاری اعتراضات دانشجویی به سیاست های کلان یا خاص در حوزه دانشگاه بوده است. به ویژه اینکه ما دیده ایم که برخوردها هدفمند و با نویسندگان مقالات، سخنرانان برنامه ها و یا مسئولین و اعضای مرکزی تشکل های منتقد برنامه ریز اعتراضات بوده است. فقط باید توجه داشت که تنها مسئله مورد اختلاف در زمینه برخوردها پیرامون موارد ایجاد خسارت عامدانه به اموال دانشگاه و یا ایجاد درگیری و رفتارهای خلاف عرف دانشگاه و شان دانشجویی شکل می گیرد. اگر دانشجویی در دانشگاه با مجموعه ای از اقدامات شرایط ناامنی را برای دانشگاه فراهم آورد و خلاف شان دانشگاه عمل کند باید چه اتفاقی بیفتد. مثلا دانشجویی بمب دستی را در کلاسی پرت کند یا موشی را در کلاس رها کند یا به استادی فحاشی کند و مواردی از این دست که نه منشا سیاسی دارد و نه در شان دانشجو است که بی تردید همان تنها دلیل وجود کمیته های انضباطی در دانشگاه هاست. ولی باید توجه داشت که رفتار متناسب و تربیتی و بدون سیاسی کاری و محرومیت از حقوق مسلمی چون تحصیل باید صورت گیرد. به هر حال کسی که وارد دانشگاه می شود شرایط حداقلی از شعور و فرهنگ را دارا می باشد که اجازه هر برخوردی را نمی توان در مورد او به خود داد. به همین منظور کمیته های انضباطی با رعایت اصولی شکل گرفته که متاسفانه امروز کاملا از رویه سالم انگیزه و ایده شکل گیری فاصله گرفته و محل تاخت و تاز سیاست ورزی های صاحبان قدرت شده است. البته باز می خواهم توجه شما را به وجود نهادهای خاص امنیتی و نظامی بیرون دانشگاهی جلب نمایم.

– سابقه این مسئله در پلی تکنیک به چه شکل بوده است؟

* به هر حال مسئله برخوردهای انضباطی در قالب کمیته انضباطی همیشه وجود داشته است و حتی در موارد خاصی برخوردها ویژه و فراتر از دانشگاه ها بوده است. سال ۷۵ و بحث سخنرانی دکتر سروش در پلی تکنیک و حمله انصار حزب الله که متعاقب آن هم بازداشت دانشجویان را داشتیم و هم تعلیق های متعدد و حتی اخراج دانشجویان. سال ۷۹ و مسئله نشریه موج هم مسئله به این شکل بود. در سال ۸۱ و حمله مجدد انصار به پلی تکنیک در آذرماه و اعتراضات دانشجویان در سال ۸۱ و ۸۲ به اعدام دکتر آقاجری، و مسئله دانشجوی پولی در سال ۸۳، ولی در این سال ها موردی و به دلیل اتفاقات ویژه ای در دانشگاه بوده است. ولی برخوردها از سال ۸۵ و پس از تثبیت دولت نهم و مدیران دانشگاهی ایشان کاملا متفاوت شد.

پس از اعتراضات گسترده دانشجویان در خرداد ۸۵ و عقب نشینی مدیران دانشگاه احتمالات فراوانی در انتقام از دانشجویان می رفت ولی انتظار نمی رفت که این برخورد سرآغاز سریالی برخورد و سرکوب دانشجویان در پلی تکنیک و در سایر دانشگاه ها باشد. از همان سال بحث عدم صدور کارنامه کنکور برخی از فعالان دانشجویی در دانشگاه های مختلف از جمله یاشار قاجار در پلی تکنیک مطرح شد که سرآغاز قصه دانشجویان ستاره دار بود. تابستان و تعطیلی دانشگاه ها فرصت مناسبی را برای دولتمردان دولت نهم و مدیران دانشگاهی ایشان فراهم آورد. قلب تپنده فعالیت های دانشجویی پلی تکنیک انجمن اسلامی دانشجویان بود. بنابراین پروژه برخوردها با تخریب انجمن اسلامی شروع شد و بلافاصله بعد از آن بیش از ۳۰ نفر به کمیته انضباطی احضار شدند و در ابتدای سال نیز فایل آموزشی بیش از ۷۰ نفر بسته شد. از دانشجویانی که به کمیته انضباطی احضار شدند نزدیک به ۱۵ نفر حکم اولیه تعلیق دریافت کردند و بقیه توبیخ و تذکر و محرومیت از امکانات رفاهی. فایل آموزشی اکثر دانشجویان به جز تعداد انگشت شماری بعد از پیگیری و فشار های دانشجویان باز شد تا تصور اکثر دانشجویان این باشد که تلاش ها معطوف به ایجاد ترس و کنترل اعتراضات دانشجویان است. ولی به هرحال محروم سازی دانشجویان از تحصیل شروع شده بود.

با شروع فعالیت ها محرومیت ها و اجرای احکام اولیه تعلیق نیز شروع شد. ابتدا عباس حکیم زاده و سپس علی عزیزی به فاصله ۲ یا ۳ هفته تا اواسط آبان حکم قطعی دریافت کردند و به دانشگاه ممنوع الورود شدند. در این روزها ۶ یا ۷ نفر از دانشجویان مجددا به کمیته انضباطی احضار شدند. من که قبلا احضاریه ای نداشتم به واسطه افزایش فعالیت هایم انتهای آبان احضار و در کمتر از دوهفته با دریافت حکم اولیه تعلیق و قطعی شدن آن از ابتدای آذر به دانشگاه ممنوع الورود شدم. متین مشکین هم که دانشجوی دکترا بود با لغو بورسیه اشان از دانشگاه اخراج شدند در حالی که در آستانه دفاع بودند. با این اتفاقات دانشجویان مصمم شدند که هر طور شده جلوی این روند را بگیرند از شنبه ۴ آذر اعتراضات با تحصن ۳ نفره ما ممنوع الورودها شروع شد و ۳ روز پی در پی دانشگاه صحنه اعتراضات شد. دانشگاه عقب نشینی کرد و بعدش هم آن اتفاقات ۱۹ و ۲۰ آذر و روزهای حماسی پلی تکنیک. دانشگاه تا انتهای ترم از اجرای هر حکمی دست برداشت اگرچه تا انتهای ترم احضار های کمیته انضباطی از ۴۰ گذشت و ۲۰ نفری هم حکم اولیه تعلیق گرفتند. ولی حمایت دانشجویان مدیریت را متوجه این مسئله کرد که هر کاری را نمی تواند انجام دهد.

از ترم بعد شرایط متفاوت شد دستور گویا از جایی دیگر می آمد اتفاقات پلی تکنیک با شدت کمتری در سایر دانشگاه ها شروع شده بود. بحث قطعی شدن حکم چند نفر از دوستان مطرح بود بابک زمانیان، احسان منصوری، هادی باقری و سجاد غرقی به دانشگاه ممنوع الورود شدند تا پروژه جعل نشریات در پلی تکنیک اتفاق افتاد و در همان هفته اول من و علی عزیزی و آرمان صداقتی و ابراهیم رحمانی به دانشگاه ممنوع الورود شدیم تفاوت این ممنوع الورود شدن ها در این بود که این بار بدون حکم کمیته انضباطی صورت می گرفت. بعدش هم که بازداشت ها و ممنوع الورود شدن بیش از ۳۰ نفر در اردیبهشت و خرداد و حکم های انضباطی متفاوت.

ترم های بعدی نیز همین منوال بود آمار دقیقی ندارم ولی مجموعا آمارها به بیش از ۱۰۰ مورد احضار، ۲۰ مورد ممنوع الورودی در تمام طول ترم، بیش از ۱۵ مورد بازداشت، بیش از ۲۰ مورد احضار به دادگاه انقلاب، بیش از ۵۰ مورد تعلیق ۱ تا ۳ ترم در این مدت متوجه دانشجویان بود. الان نیز بسیاری از دانشجویان به دانشگاه ممنوع الورود هستند و دانشجویانی که اجازه ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را نیافته اند نیز بیشتر شده است. الآن مجید شیخ پور، اسماعیل سلمان پور، حسین ترکاشوند، احسان منصوری، کوروش محمودکلایه و خیلی از بچه های دیگر – که الان حضور ذهن ندارم – اجازه ورود به دانشگاه را ندارند و علی صابری، ناصر پویافر و پویان محمودیان دانشجویان ستاره دار سال ۸۷ بوده اند که کارنامه کنکورشان صادر نشده. البته پویان کارنامه اش صادر شد و رتبه کنکورش هم ۶ اعلام شد ولی به دلیل آنچه عدم احراز صلاحیت عمومی اعلام شد ثبت نام نشد.

– به سراغ مسئله خودتان می رویم چه اتفاقی افتاد؟ شما از ابتدای ترم اجازه ورود به دانشگاه را داشتید و بحث هایی هم در رابطه به عدم ممانعت از ادامه تحصیل شما وجود داشت ولی به یک باره پرونده آموزشی که گفته می شد مشکلی ندارد به وزارت علوم رفت و چند روز پیش هم که ممنوع الورودی احسان منصوری و سرانجام نامعلوم پرونده شما در وزارت علوم مطرح شد. کمی توضیح می دهید؟

* شما شاید این مسئله را زیاد شنیده باشید که در هیچ کجای دنیا کسی را به خاطر فعالیت های منتقدانه اش از تحصیل محروم نمی کنند. در ایران قبل از انقلاب ۵۷ هم مسئله به این شکل بوده است. حتی کسانی که زندان می رفته اند هم پس از آزادی به ادامه تحصیل در دانشگاه ها می پرداخته اند. مثلا برادر احمد رضایی از موسسین سازمان مجاهدین – اگر اشتباه نکنم اسمش محسن بوده – با وجودی که زندان می رود و برادرش هم اعدام می شود بعد از آزادی به دانشگاه برمی گردد یا آقای کدیور هم قبل از انقلاب بعد از زندان به ادامه تحصیل می پردازد. موارد بسیاری وجود دارد که من اطلاع دقیق ندارم. به هر حال با توجه به این ادعاها و مشی حق به جانبانه برخی آقایان، بحث ادامه تحصیل ما مطرح شد. ما مانع آموزشی چندانی پیش رو نداشتیم و در کنار آن هم پرونده قضایی خاصی داشتیم. اول بگذارید در مورد پرونده قضایی توجه شما را به حکم تبرئه آذر ماه سال ۸۶ معطوف کنم. به پشتوانه آن حکم تبرئه و همچنین افشاگری های دوستان در بیرون از زندان و پیگیری های صورت گرفته و همچنین اساس پروژه ای بودن بازداشت های ما که زود بر همگان آشکار شد، فضایی را ایجاد کرده بود که عده ای در پی جبران برخی اتفاقات پیشینی بودند و برخی نیز شاید بتوان گفت دچار عذاب وجدان شده بودند و البته عده ای نیز بودند که واقعا از ابتدا بر بیگناهی ما تاکید داشتند و پس از آزادی نیز انسانی و اخلاقی پیگیری بازگشت ما به دانشگاه را داشتند.

اما آن مسئله دیگر در مورد وضعیت آموزشی ما بود؛ من و احمد اگر آن سه ترم زندان هم جز سنواتمان محسوب می شد، مشکلی نداشتیم و فقط احسان با دشواری هایی مواجه بود و آن هم به این دلیل ترم مهرماه ۸۵ ایشان ثبت نشده بود. بعدش فقط این بحث طرح شد که آن ترم در کارنامه صفر درج شده است که باید تکلیف آن مشخص شود. به هر حال قصه غیبت آن ترم هم بر همگان روشن بود. بنابراین از ابتدای ترم تصمیم بر این شد که ما واحدهای مورد نظر را اخذ و در کلاس های درس نیز حاضر شویم. این پاسخ در دوره دکتر عطایی پور معاون دانشجویی سابق که مشکلات خصلتی با انجمن اسلامی داشت صورت گرفت و با آمدن دکتر آرزو شرایط بهتر شد که نشان می داد تصمیم از بالا نیز همین است. ولی در ادامه مسئله اتفاقاتی دیگر افتاد. از ابتدا گفته می شد که پرونده من مشکلی ندارد و ابهاماتی در پرونده احمد و احسان وجود دارد و به همین واسطه پاسخ سریع تر به من داده شد. گویا یک ترم مشروطی پیشین احمد و ترم های مشروطی پیشین احسان بهانه عدم طرح پرونده شده بود که به دلیل اینکه در مورد احمد واقعا بی اساس بود با پیگیری برطرف شد و در مورد احسان نیز با توجه به تصمیمات شورای دانشکده ایشان، مسائل رو به ثبت نام پیش رفت. این اتفاقات تا آبان ماه بود. ولی از آذر مسائل متفاوت شد. دکتر آرزو در این برهه مدعی شد که در جلسه کمیسیون موارد خاص، مسئولین دانشگاه در مورد پرونده من و احمد در مورد احتساب سنوات به نتیجه ای نرسیده اند و با درخواست ریاست دانشگاه پرونده را به وزارت علوم فرستاده اند و پرونده احسان نیز به زودی در کمیسیون بررسی می شود. این بُعد گفته ی دکتر آرزو بسیار امیدوار کننده بود که بحث بر سر سنوات است که اگر هم سنوات محاسبه می شد ما مشکلی برای ادامه تحصیل نداشتیم ولی پیشنهاد رهایی برای ما جای سئوال داشت تا بعدا آن مسئله برای ما روشن شد.

پرونده احسان با چند هفته تاخیر طرح شد و برخلاف اتفاقات مثبت پیشین دستور بر اخراج احسان از دانشگاه داده شد و پرونده نیز به وزارت ارسال شد که اگر وزارت صلاح می داند برای انتقال وی تصمیم گیری کند ما تصورمان از این اتفاق حکم اخراج کامل احسان بود که همچنان مصریم که دانشگاه را متقاعد کنیم که این حکم را پس بگیرد. احسان با همین تصمیم ممنوع الورود شد. پرونده های من و احمد هم وارد سیستم بوروکراسی وزارت شده بود. اوایل دی ماه پرونده در کارشناسی کمیسیون موارد خاص وزارت طرح و به دلیل نقص مدارک از دستور خارج و نامه ای به دانشگاه ارسال و تماسی با معاون دانشجویی گرفته شد که ارسال نامه و تماس را دانشگاه تکذیب کرد. با پیگیری های ما موارد نقص پرونده را پیدا کردیم. در مورد احمد هیچ پرونده ای ارسال نشده بود و درخواستی خام ارسال شده بود که مشخص شد پرونده ایشان گم شده که البته چند روز پیش در انباری اداره کل آموزش پیدا شد. در حالی که ادعا می شد ۳ ماه به دنبال پرونده مفقوده بوده اند؟! درباره پرونده من هم گفته شد؛ دانشگاه نه وضعیت خاص بودن را تشریح کرده، نه نظرش را اعلام کرده و نه ریز نمرات را ارسال کرده بود. در یک مسئله خاص نیز مورد ابهامی وجود داشت که در کارنامه بنده در ترم مهرماه ۸۵ معدل صفر درج شده بود که دلیل آن در پرونده ارسالی مشخص نشده بود. البته در این ترم من تعلیق خورده بودم و عامدا آموزش با اطلاع از این موضوع و به بهانه عدم ارسال حکم کمیته انضباطی این صفر را درج کرده بودند و این حکم در پرونده ارسالی هم قرار نگرفته بود که ایجا د مشکل کرده بود.

با این اوصاف پرونده احسان در وزارت برای اظهار نظر قرار گرفت و در دانشگاه نیز اتفاق ممنوع الورودی وی با دستور ریاست به وقوع پیوست. باید توجه داشت که این تصمیم در آستانه امتحانات شکل گرفت. پیشتر گفته شده بود که اگر احسان نمرات بالایی درج کند مانعی برای ثبت نام او دیگر وجود نخواهد داشت. چون هم نمرات پیشین ثبت نشده در کارنامه درج می شد و او به سوی فارغ التحصیلی می رفت. در مورد من و احمد نیز اولین اظهار نظر این بود که پرونده با خروج از نوبت بررسی، ۴ – ۵ ماه دیگر بررسی می شود که با انتشار خبر و صدور بیانیه انجمن در مراجعه بعدی تغییر موضع داده شد و زمان رسیدگی به پرونده بهمن ماه ذکر شد. در مراجعه اول بیشتر از مسلمی نائینی قائم مقام معاون دانشجویی و مدیر دانشجویی نام برده می شد ولی در مراجعه بعدی صحبت از پیگیری دکتر ملاباشی و عدم خروج پرونده از کمیسیون تا زمان تکمیل پرونده بود. البته رضایی کارمند کمیسیون که از تماس با دانشگاه و ارسال نامه پیشتر صحبت کرده بود از رسیدگی ویژه و مشورت با افرادی دیگر نام برد.

– الان دقیقا مسائل به چه شکل است؟

* واقعا نمی دانم. فقط باید توجه داشت که در مورد احسان وضعیت مطلوب نیست. در مورد من و احمد هم باید اضافه کنم که در نامه دانشگاه به وزارت خواسته شده است که در مورد پرونده قضایی تعیین تکلیف شود که مسئله مورد ابهامی است و به نظرم نشان از عدم حسن نظر مدیران دانشگاه دارد. چنین سوالی بیشتر به درخواست دانشگاه برای اخراج شباهت دارد تا نامه ای برای ادامه تحصیل. الان هم ما در کلاس ها حضور داشته ایم در امتحانات هم شرکت می کنیم ولی خبری از ثبت نمرات نیست. گفته شده بعدا به صورت تک درس نمرات در کارنامه درج می شود. ولی در این مورد هم تضمینی نیست. به هر حال ثبت نام اهمیت ویژه تر و مهمتری دارد.

– دلایل این برخورد بر شما مشخص است؟

اول همان است که در سایر برخوردها هم می بینیم. مدیران فعلی وزارت علوم و دولت انقلابی نهم و معتقدم فراتر از آن، متنفذین حاکمیت و شخص رهبر می خواهند دانشگاه ها اسلامی، ایدئولوژی باور و خودی پرور باشد. بنابراین با دلخوری هایی که در دولت پیشین از دانشگاه داشتند با سر کار آمدن این دولت برنامه هایی را در دانشگاه شروع کردند. این دولت هم که به دنبال پر رنگ کردن مرز خودی ها و غیر خودی ها و برخورد و سرکوب شدید غیرخودی ها بوده. با این اوصاف وجود و حضور نیروهای منتقد و فعال در دانشگاه ها مانعی بزرگ بر سر راه تحقق اهداف ایشان است. باید توجه داشت خود حضور دانشجویان منتقد که خودی نباشند – بسیجی نباشند، ذوب در ولایت نباشند، از اتوبوس سواران استقبال کننده حضرات نباشند، مطیع اوامر نباشند، شورای عالی انقلاب فرهنگی را قبول نداشته باشند، به قرائت رسمی دین تن ندهند و … – نافی خواست مسئولین است. پس نباید دانشجویان منتقد در دانشگاه باشند. بعد در مورد ما هم میزانی بر می گردد به سابقه فعالیت های ما و بیشتر از آن اعتباری که امروز داریم و آن در روند حضور ما در زندان ایجاد شده. البته ما به شکلی در پلی تکنیک نماد هم محسوب می شویم. من مدیرانی را می شناسم که از دیدن نام ما در یک نشریه هم وحشت دارند چه برسد به اینکه هر روز ما را در دانشگاه ببینند. حال آنکه به غرض یا به تحقیق، بسیاری از اتفاقات نیروهای منتقد یا بهتر بگویم نشاط سال جاری فعالیت های دانشجویی پلی تکنیک را به پای ما نوشته اند. انجمن اسلامی امسال حضور شجاعانه تری در دانشگاه داشت.

ولی در اینجا نباید از چند نکته غافل بود. ما از ابتدای سال تحصیلی ۳ رویه مختلف در پیش گرفتیم. این رویه را بر اساس حضور ما در برنامه های مختلف، نگارش مطالب و مصاحبه ها و سخنرانی ها می توان دید که با این وجود برخوردها با ما تقریبا بر یک رویه استوار بود. شرایط آموزشی ما متفاوت بود که باز تفاوت چندانی را ایجاد نکرده و در اولین فرصت موجب ممنوع الورودی احسان شد. دوستان توجه داشتند که رویه احسان محافظه کارانه و با احتیاط بیشتری بود. به هر حال نمی شود حداقلی از خواست مبنی بر عدم فعالیت را انجام داد و ما به ازایی نداشت و این نشان از خواست مدیران دانشگاه از عدم حضور ما در دانشگاه است که در اولین فرصت اجرایی اش می کنند. ما هم تا جایی که بتوانیم خواهیم ایستاد و از حق تحصیل مان دفاع می کنیم.

دوستانی مصر بودند که ما از ایران برویم و تحصیلاتمان را در خارج از ایران ادامه دهیم. ولی ما معتقدیم که تحصیل اگرچه برای ما مهم است ولی ما اگر از حق امروزمان نتوانیم دفاع کنیم. یا اگر بر حرف ها و اعتقادمان نه ایستیم دیگر چه امیدی می توان داشت. شاید میزانی از این برخوردها به همین مسئله برمی گردد. به ویژه در مورد ما که به اندازه کافی شناخته شده هستیم و الان هم کفیل یا وثیقه ای در گرو نداریم. رفتن ما مشمول بر ثمراتی است از جمله اینکه اگر تبدیل به جریان شود دیگر محرومیت از تحصیل امر غیر کاربردی می شود. به ویژه اگر حمایت ها بیشتر شود هر کس از تحصیل محروم شد در دانشگاهی مناسب پذیرش می گیرد و این مشوق فعالیت ها می شود. ولی ایستادنمان هم دهن کجی به اقتدارگرایان است و هم روحیه ای برای فعالان دانشجویی و مدنی که در داخل مانده اند و اینجا واقعا آدم احساس مطلوب تری دارد.

– شما از حمایت ها صحبت کردید. آیا نباید حمایت ها صریح تر صورت پذیرد؟

* واقعا اعتقاد دارم اگر حمایت ها به شکلی باشد که گفتم. یعنی به ازای هر محرومیت یک فرصت برای تحصیل فراهم شود مسئله خیلی متفاوت خواهد شد. امروز مباحثی مطرح است ولی در اجرا ما چیز خاصی نمی بینیم. به علاوه احساس می کنم متولیان صالح و مطلعی هم برای این مسئله وجود ندارد. من اینجا را از صحنه های جدی برخورد و تقابل مشی استبدادی جمهوری اسلامی با نیروهای مدنی می دانم که ضرورت حمایت هم احتیاج به بیان ندارد. بنابراین باید خیلی شفاف و صریح از این حمایت ها صحبت کرد.

– برگردیم به ادامه بحث پلی تکنیک،آیا پیشتر این ممانعت از ثبت نمرات و محرومیت از تحصیل را داشته ایم؟

* الان در همین دانشگاه این اتفاق در مورد برخی دوستان دارد شکل می گیرد. ابراهیم رحمانی را اطلاع دقیق دارم که چندین واحدی را که گذرانده اند ثبت نکرده اند. اساتید نمرات ایشان را داده اند ولی دانشگاه فایل آموزشی ایشان را بسته اند و اجازه ثبت نمره را نمی دهد. شاید با این ترم بیش از ۵۰ واحد شود که در صورت ثبت نمرات ایشان ۴ یا ۵ واحد دیگر تا فارغ التحصیلی فاصله خواهند داشت. – چه بسا اگر ۲ ترم تعلیق و مشکلاتی از این دست نبود زودتر از این ها هم فارغ التحصیل می شدند. – مهدی ابوالحسنی هم در این ترم همین مشکل را دارند. پیشتر عباس حکیم زاده و علی صابری و مجید شیخ پور و اسماعیل سلمان پور و برخی دیگر هم این مشکل را داشته اند که در مورد عباس حکیم زاده دقیقا به یاد دارم ایشان ترم مهرماه ۸۵ که تعلیق خوردند در حال فارغ التحصیلی بودند، در ترم بعد هم که بازداشت شدند. از سال گذشته هم که امتحانات را دادند، تا امروز برخی نمرات ایشان ثبت نشده در حالی که بیش از یک سال هست که همه واحدها را گذرانده اند. در مورد بسیاری از دوستان هم که ۲ ترم محرومیت قطعی اجرا شد واقعا دانشجو را از فضای علمی و تحصیلی دور کردند. کسانی مثل سجاد ویس مرادی با سختی خود را به شرایط عادی برگرداندند.

– یعنی الان افرادی در دانشگاه هستند، در کلاس ها حضور پیدا می کنند، امتحانات را می دهند و نمرات قبولی دریافت می کنند ولی در کارنامه ثبت نمی شود. فارغ التحصیل نمی شوند، یا در مورد ابراهیم رحمانی به نظر می رسد ایشان چند ترم است که واحدهای بعدی را هم اخذ می کند و دانشگاه در اخذ نمرات همراهی می کند ولی نمرات را ثبت نمی کند! کمی توضیح می دهید؟

* باور کنید من هم واقعا نمی دانم چگونه می شود که این اتفاقات می افتد. واقعا برای من هم سوال است که اگر به دانشجویی گفته می شود در کلاس ها حضور یابد باید نمراتش هم ثبت شود ولی نمرات ثبت نمی شود. این اتفاق بیشتر برای درگیر کردن دانشجویان است. در مورد برخی دوستان می دانم ماه ها دنبال فارغ التحصیلی بودند. رفتار احمقانه و بچه گانه با دانشجویان صورت می دهند. دیگر نمی دانند چگونه دانشجویان را تحت فشار قرار دهند.

– چه باید کرد؟

* دوستان باید با هم به اتفاق نظری برسند و بهترین راهکارها را بدهند. در کنار هم بودن دوستان و پیگیری مشترک و همدلی دانشجویان، پیگیری و دلسرد نشدن محرومین از تحصیل، تشکیل گروه ها و جمع های دانشجویی برای پیگیری این مسئله، حمایت گروه های مدنی و سیاسی از دانشجویان و حتی موجی از حمایت های بین المللی همه می تواند مفید باشد. کمیته دفاع از حق تحصیل ها یا همین جمع محرومین از تحصیل که جلساتی هم داشته اند بسیار مطلوب است.

– حمایت ها لازم صورت گرفته یا مشکل دیگری هست؟

* نه حمایت ها تا امروز کافی نبوده، شاید بتوان گفت که کار خبری لازم تا اینجا صورت نگرفته. البته در ابتدای کار قرار دارند و باید همه حول ایشان جمع شوند و با قدرت به فعالیت بپردازند. در مورد حمایت ها، هم بر عهده فعالان سیاسی و مدنی و آزادی خواه و حقوق بشری است و هم باید از برخی ظرفیت ها استفاده کرد. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از مهمترین سوالات دانشجویان می توان پیگیری مسئله محرومیت از تحصیل دانشجویان باشد و از همه کاندیداها خواسته شود اظهار نظر کنند و در فضایی که ایجاد می شود جریانی با توانایی و تاثیرگذاری لازم شکل گیرد. در مورد محرومین از تحصیل تشکیلاتی شکل گرفته که آغاز خیلی خوبی است و مطلوب این فضا و شرایط آغاز ما می تواند باشد.

– پس انسجام تا اندازه ای شکل گرفته است ولی این همان نتیجه مطلوب است یا اینکه باید کارهای بیشتری انجام شود؟

* خودتان پاسخ را داده اید و این همان توضیحات قبلی است. ولی می توان گفت به زودی اتفاقات ویژه ای خواهد افتاد.

– این اتفاق چه زمانی شکل می گیرد؟

* بسته به فعالیت های دانشجویان محروم از تحصیل دارد. من با توجه به انتخابات این اتفاق را خیلی نزدیک می دانم.

– انجمن اسلامی و شوراهای صنفی و دفتر تحکیم وحدت در چه جایگاهی قرار دارند؟ احساس می کنم در این صحبت از آن ها غفلت شده؟

* شاید به دلیل اینکه اساسا محرومیت از تحصیل در مواردی که به دلیل فعالیت های دانشجویی و بهتر بگویم به دلیل مسائل سیاسی بوده، به فعالان انجمن اسلامی و شوراهای صنفی و دفتر تحکیم بر می گردد، ما غفلتی داشته ایم. در این شرایط کشور اگر شورای صنفی، انجمن اسلامی یا دفتر تحکیم وحدت وجود واقعی داشته باشند از تحصیل محروم می شوند. شاید این یک سردرگمی را ایجاد خواهد کرد. مجموعه های دانشجویی که غیر خودی حاکمیت هستند و جریانات منتقد دانشجویی را شکل می دهند، همین افراد هستند و البته برخی دوستان دیگر. حال اگر این افراد به فعالیت بپردازند از تحصیل محروم می شوند و اگر کاری نکند که دیگر وجودی ندارند. بی تردید نقش اساسی در دانشگاه ها را همچون سایر مسائل دانشجویی، این دانشجویان – اعضای این تشکل ها – ایفا خواهند کرد. فقط با توجه به اینکه مسئله محرومیت از تحصیل از یک بابت خاص و محدود تر و از برخی جهات – حق تحصیل – بسیار عام و همه گیر است فضایی ویژه را ایجاد می کند که این تشکل ها باید برای آن برنامه داشته باشند.

شوراهای صنفی در شرایط خوبی نیستند ولی در همین شرایط هم در دانشگاه ها می توانند بسیاری از اتفاقات را شکل دهند. باید در نظر داشت که مسئله دفاع از حق تحصیل یک مسئله صنفی هم است. تعرض به حقوق دانشجویی است. ممنوع الورود کردن یا حتی مسئله ستاره دار کردن دانشجویان در حیطه مسائل صنفی هم هست. شوراهای صنفی اگر بتوانند در دانشگاه های مختلف اتحادی داشته باشند و برنامه های هماهنگی برگزار کنند که ثمرات بسیاری خواهد داشت. در مورد انجمن ها و دفتر تحکیم هم که به مراتب انتظارات بیشتر است. البته این مجموعه ها هم فعالیت های بیشتری دارند. همین کمیته دفاع از حق تحصیل ایده اولیه اش در انجمن ها شکل گرفت. آذر ۸۵ بود که کمیته دفاع از حق تحصیل انجمن پلی تکنیک اعلام موجودیت کرد و بیانیه هایی هم صادر کرد. بعدا در دانشگاه های دیگر هم کم کم دفاع از حق تحصیل شکل گرفت و نهایتا به کمیته محرومین از تحصیل منتهی شد که در شکل گیری آن عامل اساسی دفتر تحکیم بوده است. در ادامه هم از این مجموعه ها انتظار فراوانی می رود.

– کلام آخر؛ آینده را چگونه می بینید؟

* بسیار امیدوار کننده. البته باید کسانی که رسالت خبری دارند توجه بیشتری داشته باشند. خبرگزاری ها و سایت های خبری و به ویژه روزنامه ها که حتی با توجه به سانسورها و محذوریت ها به نظرم می توانند در این حوزه فعالیت های داشته باشند و اول حساسیت های لازم را ایجاد و خواسته ها را عنوان کنند. سپس همه ی فعالین و حامیان این عرصه با هم در به نتیجه رسیدن تلاش نمایند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates