08.11.2010

پروژه موفق صداوسیما ومهران مدیری برای سركار گذاشتن معترضان؟!

آینده: مهران مدیری از طریق پورمحمدی مدیراسبق شبكه 5 با برادران آقاگلیان و یكی دیگر از برادران پیوند داده شد.این مجموعه پروژه قهوه تلخ را با بازی ظریف با چندخط قرمز، كاملا حرفه‌ای تر از ده‌نمكی باموفقیت به انجام رسانده وعلاوه بر درآمدهنگفتی از فروش و تبلیغات، در تخلیه روانی جامعه بخصوص معترضین و ریزش مخاطب شبكه های ماهواره كاملا دست پر بوده‌اند اما …

در حالی كه مهران مدیری از طریق اصغر پورمحمدی، مدیر سابق شبكه 5 و مدیر فعلی شبكه سوم سیما با برادران آقاگلیان و یكی دیگر از برادران برای تولید مجموعه های طنز 90 شبی پیوند داده شده، این مجموعه كه دیگر نقش پورمحمدی در آن به سادگی قابل رویت نیست، پروژه قهوه تلخ را كه بنابرگفته مدیری اوج كار مالی هنری و… وی محسوب می شود را با بازی ظریف با چند خط قرمز به صورتی كاملا حرفه ای تر از پروژه اخراجیهای ده‌نمكی كلید زده و تا اینجا با موفقیت به انجام رسانده و علاوه بر درآمد هنگفتی كه از فروش و تبلیغات داشته، در تخلیه روانی جامعه به خصوص معترضین و ریزش مخاطب شبكه های ماهواره ای هم كاملا موفق ظاهر شده است.

مقایسه پروژه موفق مهران مدیری درمقایسه با “دیروز امروز فردا”، پروژه دیگر پورمحمدی كه با شكست مواجه شد و عملا برعكس اهداف خود را نتیجه داد، نشان می دهد اگر از تیم حرفه‌ای و باتجربه استفاده گردد، نتایج تا چه اندازه متفاوت خواهد بود.

امیرهادی انواری، ستون نویس سرویس اجتماعی آینده در این باره نوشته است:

روزی كه گالیله را به دادگاه بردند و او ـ ظاهرا ـ از عقیده خودش برگشت و بخشیده شد ، وقتی از در دادگاه بیرون آمد، یكی از شاگردانش او را دید و خطاب به استاد گفت: “بدبخت ملتی كه قهرمان ندارد…ملتی كه قهرمانش را چنین زار و ضعیف به تماشا بنشیند”

و گالیله پاسخ داد: “بدبخت ملتی كه به قهرمان نیاز دارد!”

در مثل مناقشه و مراد هم توهین به ملت شریف و با فرهنگمان نیست. تمام محتوای این چند خط هم به همین یك روایت می پردازد و عادت دیرینه ایرانی ما در اسطوره سازی.

اسطوره سازی در همه ابعاد و شئون؛ در ورزش: یك روز قطبی را آقای جنتلمن لقب می دهند و فردا روز، همان قطبی را امپراطور شانس می نامند.

در سیاست: یك روز ابطحی می شود الگوی روحانیت هوادار مطالبات نسل سوم و چهارم و روحانی متدین مدرن، فردا می شود سست عنصری اعتراف كرده.

همه چیز به هم ربط دارد، سیاست به اقتصاد، اقتصاد به سیاست، سیاست به هنر، هنر به ورزش، ورزش به مذهب و… همه حوزه ها طوری خلط شدند كه تفكیك آنها ممكن نیست.

اسطوره هایی آنچنان بزرگ، كه گویی اسطوره زاده شدند!

اما وقتی فرو ریختند، در می یابند چیزی نبودند جز تابلوی تمام قد و گاه بچه گانه، از آرزوهای مردمی كه كشیدن آرزوهایشان را روی چهره اسطوره ها، سهل تر از حركت كردن و هزینه دادن در جهت آرزوهایشان یافتند.

مهران مدیری، با آن نمای اسطوره ای بار دیگر محصولی به مردم ارایه داده، تا باز هم تلخی نقاشی بخش دیگری از تابلوی یك اسطوره را به تماشا بنشینیم.

گویی یك سوراخ است و به تعداد مردم ایران (ضرب در ده) انگشت، كه مدام در این سوراخ گشاد می كنند و گزیده می شوند و بار دیگر می كنند و گزیده می شوند.

در حالی كه عده ای به زور قصد دارند دیر رسیدن سری جدید سی دی های قهوه تلخ را گیر كردن آن در ممیزی ارشاد عنوان كنند، سجادپور در گفت و گوی خود با روزنامه مردمسالاری گفته است: سریال قهوه تلخ هیچ مشكل نظارتی نداشته است.

آقای سجادپور در مصاحبه خود گفته است: ما به كار گروه قهوه تلخ اعتماد كامل داریم و امكان پخش آن را از شبكه نمایش خانگی فراهم آوردیم تا سنت تولید سریال برای شبكه نمایش خانگی با قدرت بیشتری ادامه یابد.

حالا عده ای می خواهند بگویند خیر، این امكان را ارشاد فراهم نكرده! بسیار خوب، ولی آفتاب روی دیوار ظهر مرداد را نمی شود به این سادگی انكار كرد.

به قولی:

“- خورشید را گذاشته،
می خواهد
با اتكا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد كند
كه شب
از نیمه نیز بر نگذشته ست.”

وقتی با دوستان به تماشای این اثر فاخر(به قول برخی از دوستان رادیكال و اعتراضی و…) می نشینید، به پروانه نمایشی كه ابتدای سریال نمایش داده می شود هم گوشه چشمی داشته باشید.

این همه تحلیل های عجیب و غریب در مورد شباهت عمدی دامبول السطلنه و….،عینیت تعمدی قیافه و شان و جایگاه بیخودی الممالك و… دیدید، این چند خط را هم بخواند!

اول: موضوع از همان ابتدا خلط شد. از همان روزی كه صدا و سیما از خرید قهوه تلخ شانه خالی كرد. دقت كنید«شانه خالی كرد» قهوه تلخ، از ابتدا برای فروش به صورت بسته های موجود طراحی نشده بود.

دوستانی كه دستی بر آتش دارند، خوب می دانند، عموما مجموعه هایی كه برای تلویزیون ایران ساخته می شود، اول طرحی كلی از آنها به مسئولان سیما داده می شود و در صورت پذیرش و توافق، مجموعه ساخته می شود. این طرح هر قدر هم مختصر باشد، در بر گیرنده كلیاتی است كه برای تهیه كننده اطمینانی از هزینه روی اثر ایجاد می كند. پس تا اینجای كار، كلیات طرح از سوی سیما پذیرفته شده بوده است.

آن هم در چه زمانی؟ زمانی كه اصولا انتخاباتی در كار نبوده، كه پس از آن اعتراضی باشد و …

دوم: یادی از تهیه كننده كردیم، بد نیست كه به صورت تیتروار به چند كلید واژه اشاره كنیم. حضرات آقایان برادران آقاگلیان، اگرچه نامشان سر این مجموعه بر زبان ها افتاد، اما سابقه ای بس طولانی در بازارهای دیگر(از جمله تبلیغات و بیلبورد و صدا و سیما و…) دارند.

آنها خوب می دانند، درد دل برادران شایسته(هدایت فیلم) و سینمای ایران به كجا بر می گردد، به انحصار تبلیغات محیطی(یا تعاونی محیط) در تهران و زمین زدن یك فیلم و بالا بردن فیلمی دیگر.

به نظر نمی رسد در كشوری چون ایران، با این نظام امنیتی دقیق، عده ای سرخود و بدون حساب و كتاب با صدا و سیما همكاری كنند و تازه بعد از آنكه چندین بار با صدا و سیما قراردادهای سنگین بستند و در شبكه خانگی، میلیاردها تومان به جیب زدند، مسئولان امنیتی بفهمند، ای وای، ظاهرا این اشخاص با سیاست های نظام مشكل دارند!

البته صدا و سیما هم شاید اشتباه بزرگی كرد، اما مهران مدیری هم خوب می دانست، اثرش اگر در سیمای فعلی پخش نشود، برایش دستاوردهای بهتری دارد.

پس اولین اختلاف تهیه كننده و سیما، بهترین بهانه برای برگزاری جلسه با وزارت ارشاد برای دریافت اجازه پخش سریال خانگی می شود.

آن هم به شكلی فوق العاده، طوری كه تجربه قبلی در مورد آن وجود ندارد و گویا، تمام امكانات ارشاد برای پخش این سریال بسیج شده است.

سوم: آقای مهران مدیری و قهوه تلخ، كه این روزها اسطوره محافل معترض و منتقد دولت شده اند، همان عزیزانی هستند كه روزی در مجموعه های قبلی، جریان تحصن اصلاح طلبان در مجلس ششم را آن طور به تمسخر كشیدند.

ماجرای مسعود شصت چی و موقعیت شعرا هم كه الحمدلله آنقدر دور نیست كه از حافظه تاریخی عزیزان تحلیلگر پاك شده باشد.

چهارم: آقای مهران مدیری و تیم تحت نظارت ایشان، چون بسیاری از هنرمندان دیگر، به ساخت آثار هنری می پردازند و از این راه هم ارتزاق می كنند، در این بین هم پول خوبی به جیب تهیه كنندگان محترم مجموعه می رود؛ چه عیب دارد؟

صنعت سینما مگر معنای دیگری جز دریافت سود از راه اكران آثار هنری دارد؟ منتها بحث آنجاست كه این مسیر با چه وسیله ای طی می شود و دیگر این كه چه تصوری درباره آنها در جامعه وجود دارد؟

پنجم: در ایران، هركس رگ خواب مردم را بدست بیاورد برد كرده، در این نمی توان حتی شك كرد. هر كس به اندازه خود سوار موج احساسات مردم می شود و مردم هم آمادگی هرگونه اسطوره سازی دارند.

در این بین هم نمی توان به آنها خرده ای گرفت. شاید هنر آنها در شناختن خلقیات ایرانی بسیار برتر از هنرشان در موضوع فعالیتشان باشد. به هر حال این سبك ایرانی است و آنها هم آن را شناختند و طبیعتا از آن استفاده می كنند.

اما تحلیل های عجیب و خارق العاده برخی تحلیل گران در جای خود دردناك است.

چرا تولیدكنندگان اخبار و تحلیل های خارق العاده مجموعه طنز قهوه تلخ، از پشت نقاب ها بیرون نمی آیند و رسما اعلام موضع نمی كنند؟

چه ربطی بین افتخاری و فلان كاراكتر این مجموعه می تواند باشد، در حالی كه فیلمبرداری (یا دست كم چهره پردازی و شخصیت سازی) كاراكتری كه امروز برخی آن را تشابه عمدی(!) بین افتخاری و فلان كاراكتر می دانند، شاید یك سال قبل از حاشیه های امروز افتخاری انجام شده است.

اگر آقای مدیری همچون كسانی چون شجریان با معترضان بود، آیا ممكن بود اثرش در سطح وسیع در جامعه ای توزیع شود، كه در همان جامعه، پخش ربنای شجریان، به طور كلی قطع شد؟

مساله آنجاست كه شخصی نه مثل ده نمكی، هزینه همراهی را بین مخاطب معترض می دهد و نه چون شجریان هزینه عدم همراهی را به حاكمیت.

این وسط، ملت اسطوره پرور هستند و رگ خواب و مهران مدیری!

البته بسیاری این را زرنگی و هوشمندی مهران مدیری می دانند كه در این مقطع پرحادثه می داند مجوزش را از كه بگیرد، و فیلمش را به كدام دیگر بفروشد.

عده ای هم معتقدند او عقلش می رسد مشكل جامعه ما، برخی معضلات فرهنگی است كه اتفاقا در هر دو طیف سیاسی مشترك است. لذا به هوشمندی او در كشف روابط و معادلات جامعه آفرین می گویند كه توانسته روی لبه خط قرمزها حركت كند و با ایجاد برخی روابط، نقدهای تیز و تند خود را با رد شدن از فیلتر دولت احمدی نژاد و یكی دو جلسه نشستن با آقای … به خورد مردم بدهد و نه تنها هزینه ندهد، بلكه كلی هم كاسبی كند!

ششم: گیریم آقای مدیری همراه با معترضان است و چونانكه نقل وبلاگ های حامیست، مخالف كلیت نظام نیست، تنها مخالف دولت است. چطور ممكن است، چنین دولتی حتی جلوی صداوسیما دربیاید و به مخالف خود، مجوز توزیع محصولش را بدهد؟ نسخه آن را به ائمه جمعه بدهد؛

و از طرفی، دانلود غیرمجاز اثر او را با حداكثر امكانات تحت تعقیب قرار بدهد؟باور كنید دایی جان ناپلئونی به موضوع نگاه نمی كنم، شما هم یك ضرب و تقسیم ساده كنید.

یا این دولت، دولتی است كه به مخالف خود مجوز این حوزه وسیع فعالیت را می دهد، یا اگر چنین نیست، فاتحه سبز بودن مهران مدیری را بخوانید.

هفتم: سخنی هم با آقای مدیری و تیم هنرمندان همراه ایشان. تهیه كننده و سرمایه گذار اثر، سود و اصل سرمایه خود را بالاخره از این بازی خطرناك بیرون خواهد كشید.

اما اگر فردا روز، شما به دیدار فلان مسئول عالی رتبه مملكت(منظور همین رئیس دولت و وزیر و … در همین سطح است) دعوت شوید و بدانید حضور نیافتن در آن محفل به بهای عدم توزیع محصولتان منجر خواهد شد چه می كنید؟

شرایط جامعه با آن روزها كه كسی نمیدانست، در خیابان امام خمینی(ره) خانی رفته و خانی آمده، خیلی فرق كرده، این مردم قطبی را از عرش امپراطور، به فرش خالی بند و كلاش رساندند، بازی خیلی پیچیده شده!

هشتم: غرض این چند سطر و البته نگارنده، خدای ناكرده توهین به شخصیت ارزشمند و هنرمند جناب آقای مهران مدیری، كارگردان خوب كشورمان نیست. چه آنكه نویسنده خوب این مجموعه، آقای امیرمهدی ژوله، از همكاران مطبوعاتی و مورد احترام نگارنده نیز هستند.

بحث سر همان است كه در ابتدای مطلب نیز به آن اشاره كردیم: اسطوره هایی كه ساخته می شوند، اما چون خودشان قامتشان را نساختند، ممكن است روزی برای كاری كه ناگزیر از انجام آن هستند و به نادرست آنها را بی نیاز از انجام آن كارها دانستند و معرفی كردند، فرو بریزند.

حتما دسترسی هایی به تحلیل گران خارق العاده، كه كاراكترها را شبیه به این مسئول و آن مسئول می كنند، وجود دارد، جلوی آنها را بگیرید و به مردم بگویید، یك هنرمند هستید، نه بیشتر. شما تنها نقش بلوتوس كبیر(كلاهبردار یونانی) را بازی می كنید، برایشان بگویید كه واقعا بلوتوس نیستید.

اگر به خطا نرویم، این نقدی دلسوزانه و دوستانه است، در قامت برادری كوچكتر.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates